-
وای خدای من... احمد آقا من متأسفم اینجا بد بیراه نوشتم در مورد مردا... دیروز خیلی ناراحت بودم معذرت می خوام برادر من... وقتی م یبینم احساس ممکنه زن و مرد سرش نشه و طرد شدن چه از طرف مرد باشه چه از طرف زن طرف مقابل را داغون می کنه... واقعاً منم مثل شما همین مشکلات را با قهر کردنهای این آقا داشتم... منم اعتماد به نفس نداشتم به خدا مثل همین که ساحل جان میگه که مرغ همسایه قدقد کرد ما باید منتظر قهر کردنش می بودیم...
از من ناراحت نشید ولی آقا اجمد هم من و هم شما از موضع ضعف با رابطه هامون برخورد کردیم. همسر من دست منو خونده... میدونه طاقت نمیارم و میرم سمتش... می خواد برگ برنده دستش باشه... ولش کن بذار یک چند وقت بگذره اگر دوستت داشته باشه یا میاد سمتت یا دلش تنگ میشه اگر بری سمتش برات قیافه نمی گیره اینطوری... ولی اگر دوستت نداشته باشه بهتر که همین الان بره!!!! به خدا هرچی توی یه رابطه تنهایی دست و پا بزنی و بخوای یه چیزی را به زور حالی کسی کنید خودتان نابود میشید و زندگیتون. شنیدید می گن "چیزی که به التماس آلوده هست را نمی خوام حتی اگر اون چیز خود زندگی باشه"...
-
هر چیزی از دستم میرود بگذار برود...
چیزی که به التماس آلوده باشد نمی خواهم...
هر چه باشد...حتی زندگی...
-
ساحل الهی بمیرم عزیزم برای تو که اینقدر اذیت شدی... با تمام وجودم درتو درک می کنم عزیزم... دنیز جان فقط نظرشو گفت عزیزم منظورش اینه وقتی نطرات مثبت و منفی کنار هم باشن آدم راحتتر قضاوت می کنه و احتمال اشتباهش کمتره... راست میگه خوب من و تو الان میخوایم سر به تن هیچ مردی نباشه!!!!! من اگر بعد از یک مدت زمانی برگرده ببینم مشکلاتش را حل کرده توی این سکوتش توانایی این رو دارم این رفتاراشو نادیده بگیرم ساحل جان... چون با تمام وجودم این چند وقت دوستش داشتم... تصویر زندگی مشترکم را دوشت داشتم... خلم ... قبول ...
- - - Updated - - -
یکی از چیزایی که الان آزارم میده اینه من عاشق بچه فرضی مشترکم با این آدمم... همیشه اونو دیدم کنار خودمو بچه ها توی یک حونه گرم که داره با بچه ها بازی می کنه و می خنده و صدای شادی و خنده اینا دنیامو بر داشته... حالا باید به خودم بفهمونم دیگه نیست... نمی دونم چرا من هر چی به خودم میگم خوبم باز اشکم می ریزه... هیچ وقت هیچ وقت فکر نمیکردم منو ترک کنه... می دونید اپال یعنی چی؟؟؟؟ اپال یه جواهر ارزشمند کمیابه که درون بلورش آب هست و نور را میشکنه و یک تصویری از رنگهای رنگین کمان داخل اون سنگ ایجاد می کنه... اون به من می گفت تو اندازه همین جواهر گرانبها و عجیبی... (یک خاصیت عجیب این سنگ اینه که اگر مراقبش نباشیم و در معرض آفتاب یا مواد شوینده قرار بگیره آب درونش تبخیر میشه و دیگه از اون زیبایی و رقص نور توش خبری نیست... میشه یه تیگه کلوخ بی ارزش یا کم ارزش)... هر جا می رم یا هر کاری می خوام انجام بدم به خاطرات اون ختم می شه... انگار توی تن من توی ذهن من تنیده شده باشه این آدم...
-
Opalعزیزمیبینی که تنهانیستی وهمه یک جورایی مشکل دارندهرشخصی مشکل خاص خودش روداره ولی تلاش کرده وروی پای خودش ایستاده وتلاش میکنه ازنوبسازه
من کاری ندارم که پسرهابدهستندیادخترها فقط میدونم یه مشت نشانه یه خروارنیست هم ادم خوب داریم هم بد ،هم دخترداریم که خیانت میکنه ومیره وبی خبرت میذاره هم پسر ،پس نباید نوک پیکان روبه یک سمت بگیریم وبگوییم همه پسرهایا دخترها اینطورین
ahmad3930فرمودندکه بعدهشت ماه رابطه روتموم کردنداین همه ناراحتند میبینی احساس روزماه سال سرش نمیشه احساس درگیرمیشه
میدونی من خودم تقریبادوسال حرف زدم ازهمون اول بااطلاع خانواده هاوشناخت ازهمدیگرولی هنوزم که هنوزه به خواستگاریم نیومده ودیگران هم به راحتی میگویندفراموشش کن به دردت نمیخوره توازاون سرتری و...ولی این وسط احساس من چی میشه ؟منی که مدام برای خودم برنامه ریزی کردم گفتم ال میکنم بل میکنم چی میشه؟
عزیزم واقعاسخته ولی بایدمقاوم باشی وبتونی
راستی نوشتی میخواهی برای دکترابخونی خیلی خوشحال شدم من هم میخواهم برای دکترابخونم ولی موندم ازکدوم مرجع استفاده کنم
- - - Updated - - -
Opalعزیزمیبینی که تنهانیستی وهمه یک جورایی مشکل دارندهرشخصی مشکل خاص خودش روداره ولی تلاش کرده وروی پای خودش ایستاده وتلاش میکنه ازنوبسازه
من کاری ندارم که پسرهابدهستندیادخترها فقط میدونم یه مشت نشانه یه خروارنیست هم ادم خوب داریم هم بد ،هم دخترداریم که خیانت میکنه ومیره وبی خبرت میذاره هم پسر ،پس نباید نوک پیکان روبه یک سمت بگیریم وبگوییم همه پسرهایا دخترها اینطورین
ahmad3930فرمودندکه بعدهشت ماه رابطه روتموم کردنداین همه ناراحتند میبینی احساس روزماه سال سرش نمیشه احساس درگیرمیشه
میدونی من خودم تقریبادوسال حرف زدم ازهمون اول بااطلاع خانواده هاوشناخت ازهمدیگرولی هنوزم که هنوزه به خواستگاریم نیومده ودیگران هم به راحتی میگویندفراموشش کن به دردت نمیخوره توازاون سرتری و...ولی این وسط احساس من چی میشه ؟منی که مدام برای خودم برنامه ریزی کردم گفتم ال میکنم بل میکنم چی میشه؟
عزیزم واقعاسخته ولی بایدمقاوم باشی وبتونی
راستی نوشتی میخواهی برای دکترابخونی خیلی خوشحال شدم من هم میخواهم برای دکترابخونم ولی موندم ازکدوم مرجع استفاده کنم
-
میدونین مشکل همین موضع ضعفه،منم همین کارو کردم،بعد 1ماه که از دوس داشتن من مطمئن شده بود بازی درآورد،من الانم همش نگران حالشم و همس از دوستش بدون اینکه بفهمه جویای حالش میشم اما واقعا میبینم اگه نگران و ناراحت باشه زنگ میزد اما نزد،منم دیگه اخرش یه اس دادم براش ارزوی خوشبختی کردم اما باز جواب نداد،نمیدونم همش همین حس تحقیرو دارم
که هیچ تلاشی برای از دست دادنم نکرد،یعنی الان مطمئنه باهرکی ازدواج کنه بهتر از منه،خدا کنه باشه من بخیل نیستم، اما حالا که به این چندماه فکرمیکنم میبینم که من همیشه میترسیدم ازش انتقاد کنم مبادا قهرنکنه،اینجور که نمیشه زندگی کرد،خودتو ناراحت نکن،بخدا لیاقت نداشت،بخدا زندگی با ادم قهرو میشه یه عمر عذاب،ببین بقیه زنا چجور از قهر شوهراشون و اینکه همش باید اونا منت بکشن مینالن،دوس داشتی یه عمر منت بکشی،بابت چی،نتونی انتقاد کنی،من یبار گفتم آن پسره
تو صفحه فیسبوکت کیه نمیدونی چه شری به پا کرد،من نباید به تو جواب پس بدم،فک کن ،یه ماه همش فکرم مشغول اون پسره بود بعدا از یجا دیگه فهمیدم داییش بوده،فک کن داییش بود نگفت چرا چون قد بود،ادم مغرور و حق به جانب قهر میکنه،کسی که قهرمیکنه گوشی خاموش میکنه یعنی فقط من درست میگم بقیه اشتباه،مشکل خاموش کردن گوشی
نیست مشکل فکریه که پشت اینکاره،یهنی من از تو سرم هروقت حال کنم جواب نمیدم چون تو عددی نیستی،اگه واقعا احساس میکنی ازش خیلی پایینتری و عددی نیستی ناراحتی کن و منت بکش،حقته،آدم ضعیف باید منت بکشه تحقیر شه،اما اگه میبینی لایق بی محلی نیستی ولش کن چون بودن با این آدما یعنی یه عمر تحقیر،یدفه میبینی ده سال گذشت و هیچی از شخصیتت نمونده چون باید همش ساکت شی و هیچی نگی تا قهر نکنه،ادم قهرو ثبات شخصیت نداره،
- - - Updated - - -
ﮔﻔﺖ ﺑﯽ ﻣﻦ ﭼﯽ ﻣﯿﮑﺸﯽ ؟
ﮔﻔﺘﻢ ﯾﻪ ﻧﻔﺲ ﺭﺍﺍﺍﺍﺍﺣﺖ !
میخام سر به تنت نباشه ، ﻭﺍﻟــــــــــﺎﺍﺍﺍﺍﺍﺍ ﺍﺍ ﻓﮏ ﮐﺮﺩﻩ ﻧﺒﺎﺷﻪ ﻣﯿﻤﯿﺮﻡ http://salijoon.info/mail92/920627/t...on_biggrin.gif
.
-
اجمد اقا برادر من یه فرقایی بین من و شما هست. من زنم شما مرد هستی. من همسر اون اقا هستم(بلانسیت البته بهتره بگم بودم) شما همسر اون خانم نیستی. یک چیزی بهتون میگم از من که زن هستم قبولش کنید... در مواقعی که یک رابطه می پاشه از هم اگر مرد اون رابطه را ترک کرده باشه امید به بازگشت بیشتره تا وقتی زن کسی باشه که اون رابطه را تمام کرده... چون زنها مثل سورن دارت هستن وقتی پرتاب میشه میره مستقیم میزنه به هدف و همونجا می مونه چرا؟ چون ذهن یک زن عمدتاً خاطرات تلخ و ازار دهنده رابطه را مرور می کنه اما مردها مثل بوم رنگ هستن وقتی بوم رنگ پرت میشه این وسیله با نهایت سرعت فقط تا یه حدی می تونه خلاف جهت حرکت کنه و بعد از اینکه حس رهایی را تجربه کرد و به آخر مسیرش رسید دوباره تغییر جهت میده و بر میگرده توی دست همون کسی که پرتابش کرده چرا؟ چون ذهن مردا لذت طلبه و به صورت خاص نقاط روشن رابطه را توی ذهنشون مرور می کنن... یک مرد وقتی مثل یک دارت عمل میکنه که واقعا هیچ نکته مثبت و لذت بخشی از رابطه اش به یاد نیاره. البته نسخه کلی نیستا ولی بسیاری موارد صدق می کنه.
-
از وقتی رفتی ، شارژارو خوراکی میخرم میخورم
و زمانایی که باهات صحبت میکردم رو میشنم سریال میبینم !
یه حالی میده که نگو !
همش که نباید آدم افسرده بشه
-
ساحل و اپال عزیز هیچ کسی به اندازه خود آدم نمی تونه کسی رو درک کنه . منم وقتی نوشته هاتون و سگذشتتون رو خوندم ناراحت شدم. خواهرهای گلم اینجا من قصدم اینه که بگم همیشه 100% یکی نمی تونه مقصر باشه. بعضی اتفاقات نتیجه اشتباه تصمیم گرفتن ما آدمهاست. برگردیم به گذشتمون یه نگاهی بکنیم ببینیم کجای کارمون اشتباه بود که این اتفاق افتاد به خدا همه اتفاقات ریشه داره و این ریشه بر می گرده به خودمون. نمی خوام سرزنش کنم نهه اصلا چون منم آدمم و اشتباهات زیادی داشتم مثلا اپال فرمودن که با خانوادش رابطش خوب نبوده و تنها بودن خواهر گلم اون موقع نباید جواب مثبت میدادی اول ابهامات رو حل می کردی یعنی ما صورت قضیه رو می بینیم باید همیشه عمق رو هم در نظر بگیریم خانواده خیلی مهمه حتی بیشتر از خود طرف. بگذزیم که انتخاب کردید و ایشون رو به عنوان همسر پذیرفتید اینجا دیگه مسئولیت سنگین تره . اگر پس ازش اطلاع دارید که خودشون جوابتون رو نمی دن پس اینجا دیگه ایشون هم مقصرن چون اگه حرفی مشکلی هست باید حضوری زده بشه وگرنه قهر و اینجور کارا کار بچه گون ای هست. من نمی گم هر کاری ایشون کرد شما نادیده بگیرید و ببخشید و روز از نو و روزی از نو بشه نههههههههههههههههه اصلا . چون این چند روز ناراحتی و زجری که کشیدین رو جوابشو کی باید بده . عزیزم چون خانوادش از اول تو این ازدواج نقشی نداشت اینجا کارتون به مراتب مشکلتر خواهد بود ولی بهتره خانواده هام کم کم یه کاری بکنن حالا شاید شما بهتر بدونین ولی بهتر ا
-
رز عزیزم مرسی که از تجربه ات گفتی... دیروز پریروز اصلا هیچ تسلطی روی افکار و رفتارام نداشتم مرسی عزیزم که کنارم بودی... رز... این آقایی که باهاش هستی احساس نیاز نمی کنه به اینکه برای اینکه تو رو داشته باشه باید بیاد خواستگاری... چون احساس نیاز نداره انگیزه هم نداره تو هم به هر طریقی بخوای بهش بفهمونی نمی شه مگر اینکه روشت را عوض کنی تا خودش به این فکر برسه اگر تو رو می خواد باید بیاد خواستگاری ولاغیر... واگر نه بهتره بشناسیش و بذاری بره... تو همسر می خوای... بچه کوچولوی ناز می خوای... خونه می خوای... زندگی می خوای... باشه که چی؟؟؟؟ تو که مثل من یه آغوش پر از خالی نمی خوای که... پس ببین از زندگیت چی میخوای... من خودم زندگیم علیله... یه روزی اعتماد به نفس اینو داشتم بگم چی درسته چی غلط الان هیچ باوری ندارم چون باورهام به درد خودم و زندگیم نخورده... فقط یه چیز را میدونم هر چی کسایی که بهت نزدیکن و بهشون اعتماد داری بهت می گن یا بهت هشدار میدن همون میشه... پس حرفشون جدی بگیر عزیزم.
-
نفهمیدم منظورتون چیه،یعنی الان که تو عمل اون دختر رابطه رو تموم کرد ولی به زبان من گفتم تموم کنیم و خداحافظی کردیم و بعدشم باز چندتا اس دادم که چکارکنیم هرچی تو بگی جواب نداد و مادرم هم زنگ زد گفت از عید میخاست بگه نه واقعا همه چی واسش تموم شده و خیالش راحته،یا منظورتون اینه باید بیشتر اصرار میکردم؟؟؟؟؟؟
من الان ناراختم اما از آنور دوس ندارم دیگه باهاش ادامه بدم چون بازم یاد اون قهراش و سرکوفتاش میوفتم،گیردادناش به دعا و نمازجماعت، به نظر شما واس اون همه چی تموم شده یا منتظره عین همیشه باز من کوتاه بیام برم منت کشی؟؟؟؟؟1ماهه از هم خبری نداریم وهمه چی تموم شده؟؟؟؟؟به نظرتون کار من اشتباه بوده؟؟؟؟