-
دوستان و به خصوص فرشته مهربان عزیز و به راستی مهربانم بابت آشفتگی و حرفهام عذرخواهی میکنم.می دونم که ناامیدتون می کنم با حرفام.حتما با خودتون فکر می کنید که من این همه وقت می ذارم و راهنماییش می کنم و اون باز هم حرف خودش رو می زنه.من واقعا متاسفم .این حرفها رو بذارید پای آشفتگی ام.
چند وقته مدام حرفهاتون رو می خونم.سعی دارم به مادرم حرفهای امید بخش و مثبت بزنم همونطور که خودم تشنه شنیدنشان هستم.
اما یه سوال که برام پیش اومده اینه که اگر خواهرم رفتار عادی در پیش بگیرد و مادرم هم رفتار خوب با پدرم داشته باشد آیا این توهم برای پدرم به وجود نمی یاد که کارش رو فراموش کردن و باز به کارش ادامه بده و حتی در این مسئله پیشرفت کنه؟
مسئله دیگه اینکه این رفتار پدرم به معنی داشتن میل جنسی است یا فقط یک مشکل و بحران روحی صرف است؟
من به مادرم توصیه کردم که به یک سکستراپ مراجعه کند و راهنمایی بگیرد آیا این کار درست است؟
آیا مادرم باید از لحاظ جنسی هم تلاش کند یا فقط عاطفی؟
من نمی فهمم که آیا پدرم نیاز جنسی دارد یا خیر؟
باز هم عذرخواهی مرا بپذیرید و راهنمایی تان را از من دریغ نکنید به خصوص فرشته مهربان عزیزم
-
سلام
اصلاً نگران ما نباش ، آشفتگی ترا به خوبی درک می کنیم و سعی می کنیم کمک کنیم که از آشفتگی بیرون بیایی
نگران اینکه پدر کاری که کرده را فراموش کند نباشید اتفاقا ًبهتره فراموش کند . ترس شما عامل دستپاچگی و ارسال امواج ضعف هست و
این برای پدرت خوب نیست چون باعث می شود حق به جانب شود . اما جرأت و قاطعیت در عین محبت و مدارا اثر مثبت دارد . ( منظور از
قاطعیت و جرأت ، خشونت نیست و منظور از مدارا انفعال نیست )
مادر به ترمیم رابطه با پدر بخصوص از نظر عاطفی ادامه دهد و خسته و ناامید نشود .
خواهر تدابیر امنیتی را داشته باشد در عین حال در برخورد با پدر احترام اورا داشته باشد و در عین جدیت و جرأتمندی باشد .
مراجعه مادر به سکستراپ هیچ اشکالی ندارد اما پدر هم نیاز دارد به مراجعه و البته شما فعلاً تمرکز از روی رابطه جنسی و مسائل جنسی او بردارید و از
نظر عاطفه و احترام او راپوشش دهید حتی اگر شما راپس بزند . در درون خود هم شما و هم مادرتان باید پذیرش پدر را پیدا کنید و الا عواطف و احترام شما
بخصوص مادر اجباری و مصنوعی بروز می کند و این اثر معکوس دارد . مشاوره حضوری رفتن برای همین است که کمک گرفته بشه رابطه به گونه ای ترمیم
و اصلاح بشه که با پذیرش همراه باشد .
مادر با صدای مشاور که صحبت می کند از موضوع اتفاقی که افتاه بیاید بیرون و روی رابطه با همسر تمرکز داشته باشد و بگوید می خواهم سهم خودم را
برای بهبو رابطه با شوهرم ایفا کنم و نیاز به کمک مشاوره ای دارم . اصلاً ذکری از موضوع خواهر و پدرتان نکنید . کلاً تمرکز را از روی اتفاقی که پیش اومده
بوده بردارید و فقط خواهر آنگونه که گفته شد مراقب خودش باشد .
.
-
مجددا سلام
دیروز پدرم به مادرم گفته که من باید سر فرصت با تو حرف بزنم،مادرم هم گفته همین الان حرف بزن و در اتاق خواهرم را بسته که با هم حرف بزنند اما پدرم گفته الان نه،هر موقع که وقتش شد باهات حرف می زنم.مادرم هم گفته من هم حرفهایی دارم و به پدرم گفته به شرطی حرف بزن که دروغ نگی تو همیشه دروغ می گی،که به نظرم این حرف مادرم بسیار اشتباه بوده البته کاری هم نمیشه کرد بلاخره 28 سال مادرم اینطور زندگی کرده،مادرم به من می گفت اگه حرف زد می خوام بهش بگم که من می دونم که تو مشکل روحی داری و خودت را مداوا کن و به یک روانشناس و متخصص اختلالات جنسی مراجعه کن و خودت رو نجات بده،اما به نظر من این حرف مادرم هم درست نیست.
من معتقدم مادرم نباید پیگیر حرف زدن در این موضوع شود و بهتر است حرفی زده نشود و اگر هم پدرم خواست حرفی بزند مادرم بشنود و قبول کند حتی اگر دروغ باشد.
نمی دونم نظرم درسته یا نه؟
خواهشا راهنماییم کنین اگه پدرم سر حرف رو باز کرد مادرم چه واکنش و برخوردی داشته باشد و چه بگوید؟
به نظر شما پدرم چه خواهد گفت؟
لازم به ذکر است که پدرم همچنان تنها در هال می خوابد و نزد مادرم نمی خوابد
ممنونم
-
سلام
اولاً به خودت تبریک میگم که کاملاً مشخصه برخودت مسلط شدی و دیدت بره روی رفتار منطقی خیلی خوب باز شده .
حق با شماست . مادرتون نباید آنگونه با پدر حرف میزد . قرار شد اصلاح رابطه پیش بیاد ، مهارت به خرح داده بشه . اگر همون برخوردها و کل کل های
گذشته در پیش گرفته بشه چه فاید .
لطفاً به مادرتون دوباره پستهای قبل منو بدید بخونه که توصیه به اعتبار دادن بوده نه تخریب اعتبار ، این روشهای اشتباه در هم صحبتی و رابطه ، وضعیت
خانواده را به اینجا کشونده ، آیا باز هم می خواهد ادامه دهد ؟ زن نقش بسیار موثر و پرنگتری نسبت به مرد در خانواده دارد . اگر دقت کرده باشید گفتم مادر
باید احساسش نسبت به پدر را تغییر دهد ، تا زمانی هم این احساس تغییر نکرده ، احساس منفی اش را کنترل کند که بروز نیابد .
آنچه گفته که به پدر می گوید را بگو اصلاً نگوید ، رابطه را خرابتر می کند . همینکه پدر اعلام کرده می خواهد حرف بزند
یعنی یک قدم به جلو ، یعنی پیشرفت ، یعنی تآثیر اقدامات مادرت . یادت هست ناراحت بودی که پدر فقط سکوت می کند و حرف نمی زند ؟ حالا
جای خوشحالی دارد که می خواهد حرف بزند ، مادر به گونه ای رفتار نکند که دوباره فاصله بگیرد و راه سکوت را در پیش بگیرد .
اگر پدر گله گذاری کرد و انتقادهایی به مادر داشت ، مادر هم حسی کند اگر نمی تواند زبانی این کار را بکند با سکوتش این کار را بکند . به هیچ وجه جبهه
نگیرد و نخواهد که از خودش دفاع کند . بلکه هرچه پدر بارش کرد، بگوید : یعنی این همه از من ناراضی بودی و من نمی دونستم ، الهی بمیرم چقدر صبور
بودی . یعنی من اینهمه باعث آزارت شدم ؟ وای خدای من .....!!!! و بگوید : دلم میخواد منو ببخشی و بزاری به حساب ناآگاهیم
بگوید : خب من می پذیرم . اصلاً هرچه شما می گی درست و من نمیخواهم توجیه کنم و نمیخوام دفاع کنم و فرض را میگذاریم بر اینکه همه اش درست .
حالا من می خواهم سهم خودم را در اصلاح روند و رفتار و رابطه را ادا کنم . میخواهم هر اشتباهی در ارتباطم باتو داشته ام را دیگه نداشته باشم و رویه ام
تغییر کنه و اینکار را خواهم کرد تا حدااقل وجدان خودم راحت باشد .
بعد بگوید: کمکم می کنی که درست پیش برم و یاد بگیرم که چطور عاشقانه باشم باهات ؟؟؟ چطور رابطه ای رضایت بخش داشته باشیم با هم و .....؟ تا
میتونه زبان بریزه و خودش را در سنگر پدر قرار دهد و در مقابلش نباشد تا او خلع سلاح شود .
بعدش بگه منم حرفهایی دارم که دوست دارم بهت بگم اما فعلا ترجیح می دهم نگم تا ذهنت خسته و درگیر نشه . هر وقت هردو آمادگی داشتیم
حتما ًباهات حرف میزنم و اصلاً درد دل می کنم و مطمئنم تو دلداریم می دهی
باز هم تکرار می کنم ، هم حسی ، مجبت و خرج کردن از عواطف ، اساس رفتار مادرت باشد .
سعی کن مادر را نزد مشاور ببری تا مهارتهایی چند را یاد بگیر .
.
-
سلام مجدد
باز هم من بدبخت اومدم. من بیچاره سیاه بخت.
از بعد اون ماجرا خواهرم دیگه با پدرم حرف نمی زنه. حق هم داره . اصلا بچه می ترسه از پدرم .می گه وقتی میاد خونه استرس می گیرم. مادرم هم مثل همیشه است. یعنی همون جرو بحث های همیشگی ادامه داره. چند بار در این مدت پدرم به خواهرم اس ام اس داده که با من آشتی کن اما خواهرم جوابی نداده.
خواهرم در این مدت در اتاق رو قفل می کرد و می خوابید. وما فکر می کردیم این ماجرا تموم شده. تا اینکه دیشب نصفه شب دوباره پدرم رفته سراغ اتاق خواهرم و هی دستگیره درو بالا پایین کرده خواهرم بدبخت داشته از ترس می مرده پاشده نشسته اما صداش در نیومده . پدرم وقتی دیده در اتاق قفله به موبایل خواهرم زنگ زده نصفه شب اما خواهرم جواب نداده. صبح این قضایا رو به مادرم گفته مادرم هم بیچاره داره سکته می کنه. من هم همینطور. دیگه نمی دوونم چه کنیم. مادرم می گه آیا من رودر رو و مستقیم باهاش حرف بزنم یا خواهرم بهش اس ام اس بده و بگه اگه این کارو تکرار کنی به کل خانواده می گم و آبروتو می برم؟ یا مادرم بگه که به من جریانو گفته تا خجالت بکشه شاید؟ نمی دونم چه کنم کاش بمیرم فقط راحت شم
-
دوست عزیز:72:
به نظر من خواهر شما باید
با پدرتان بصورت معمولی رفتار کند و حالت قهر نداشته باشد. صحبت کند هرجا نیاز به کمکش داشت
کمک بخواهد بگونه ای حس پدرانه در ایشان تقویت کند ولی در طول روز لباس پوشیده و مناسب
بپوشد و شبها هم احتیاط لازم را بکند و در اتاق را قفل کند.
حالت قهر خواهرتان با پدر روحیه تهاجمی و انتقامجویی را در پدر تحریک می کند.
مادر تان هم باید سعی کند چه از لحاط روحی و چه از لحاظ جسمی به پدر نزدیک تر شود و در هیچ
بحث و دعوایی او شروع کننده نباشد و با صبر و آرامش موضوع را تمام کند.
شما هم لطفا کمی ارام تر باش و اصلا درباره این موضوع با پدر صحبت نکن.
موفق باشی.
-
وقتی مادر شما توصیه ها را عمل نمی کند هیچ انتظار تغییری نداشته باشید . این وضعیت با این روند غلط رابطه مادر با پدر شما شکل گرفته و متأسفانه قصد بهبود آن هم به روش درست را ندارید . یعنی مادرتان ندارد و روی رویه و روشی که وضع را بدتر می کتد و آبروی خانواده را به خطر می اندازد بیشتر توجه دارد . مادر شما زمانی می تواند نشان دهد که دلسوز دخترش هست که دست از خود خواهی و غرور برداشته و توصیه هایی که گفته شد را انجام دهد
خواهرتان نیز از طریق همان پیامک به پدر بگوید با من چکار داری ؟ من اعتمادم از شما سلب شده و نمیتوانم با شما مثل سابق باشم .
اگر پدر خواسته نامعقول عنوان کرد صریح و قاطع بگوید از شما به مراجع قضایی شکایت خواهم کرد ، و شک نداشته باش که اگر رفتارت را ادامه دهی حتماً این کار را می کنم .
باید بگویم که اگر مادرتان روش و رویه اش که بی پرده می گویم باعث این بحران در زندگیتان شده را تغییر ندهد عاقبت راهی جز همین مراجعه به مراجع قضایی و شکایت از پدر نخواهید داشت که باید تبعات آنرا هم بپذیرید .
موفق باشید
-
عکس پدربزرگ پدریت یاهرکسی که پدرت ازش شرم داره رو نصب کنید کنار درب اتاق خواهرت یا داخل اتاق شایداون مواقع یه مقداربه خودش اومد.نمادهای مذهبی اتاق خواهرت رو بیشترکنیدمواظب کلیدهای اتاق هم باشیداز روش درست نکند.امیدوارم این مشکل ریشه ای حل بشود.احتمالا پدرت زیاد اجتماعی نباشد شاید صله رحم وارتباط بیشتربافامیل یه مقداربه بهبوداوضاع کمک کند
-
فرشته مهربان عزیز ممنونم از اینکه بهم جواب دادی به خدا دارم دیوونه میشم نمی دونم چه کار کنم دیگه . کاش میشد مادرم با شما مستقیم صحبت کنه.شما میگین یعنی امشب مادرم به روی پدرم نیاره؟چیزی بهش نگه؟
- - - Updated - - -
به من بگویید مادرم باید به پدرم بگوید که موضوع را میداند یا خیر؟ آیا نگفتن مادرم اورا جسورتر نمی کند؟
-
همانطور که قبلاً گفتم مادرت فقط سیاست جذبی را به کار بگیرد و چیزی به روی خودش نیاورد . و خواهرت قاطع و تند با پدرت
برخورد کند و همچنان محفوظ باشد و مراقبت کند از خودش . اما نترسد و شما بهش امید بدهید که حل می شود . مادر شما
نقش زیادی می تواند در اصلاح این وضعیت داشته باشد که اگر ایفای نقش نکند کوتاهی کرده و مطمئناً باید هم در درنیا هم در
آخربت پاسخگو باشد .