-
چی شد که رفتی خونه مادرت؟
مگه نمیگی گفت دارم تمیزکاری میکنم کارم تموم شد در رو باز میکنم؟ شما که 2 ساعت منتظر بودی تا 2 روز مینشستی! نه واسه این که در رو که باز کرد بری تو و بعد هم به روی خودت نیاری!!!!
واسه اینکه سر در بیاری چرا این کار رو کرده؟؟؟ حرف حسابش چیه؟؟؟
داشته کاری میکرده یا کسی تو خونه بوده...چه پنهون کاری بوده که شما نباید میدیدی؟
اگه فقط نیتش بیرون کردن شما بوده که چرا این کارو بکنه؟؟؟ ساکت رو میذاشت دم در و میگفت برو...نه اینکه این کارو بکنه که شما خودت بذاری بری و بعدا هم نتونی ثابت کنی که چرا رفتی؟؟؟
اگه اشتباه برداشت کردم و نظر دادم عذر میخوام. خودت دقیق بگو چی شد که رفتی خونه مادرت؟ الان چه تصمیمی گرفتی و چرا؟
-
با سلام به همه دوستانم
گل ارا جون بهتره مطالب منو از اول بخونید
شوهرم تو اون یه ماه آخر همش میخواست من از خونه برم و یا توافقی با بخشیدن مهریه ازش جدا شم چون خودشم میدونه هم خیلی اذیتم میکنن و هم نمیتونه نیازهامو بر طرف کنه از مهریه و ...هم میترسه اول که کلیدو ازم گرفت بعدشم که با دخترش یکی شده بودن و و همش اذیتم میکردن تا حدی که من برای سه نفرمون غدا میپختم و سفره رو میچیدم ولی اونا غدارو نمیخوردن و از بیرون سفارش میدادن منو هم صدا نمیکردن!!!! خودشون با هم بیرون میرفتن ادای منو در میاوردن و.....
منم تحمل میکردم اون روز که من تو اون بارون شدید با پای پیاده و شکم گرسنه از سر کار اومدم فقط بخاطر اینکه منو اذیتم کنه منو بیرون نگه داشت و اومد بیرون بهم بگه که من خونم ولی درو برات بار نمیکنم !!!!!!!!وگرنه نظافت خونه بهانه بود
دیگه بیرون انداختن چجوری میشه مگه !!!!:jaded:
اون تو اون مدتی که من سر کار میرفتم احساس میکردم که بخاطر غذای دخترش نمیخواست سر کار برم چون خودش صبح که سر کار میرفت شب میومد منم تا اون بیاد میومدم کارامو میکردم و شامم درست میکردم بچه هم ندارم کار دیگه ای هم نداشتم اوائل ازدواجمم گفته بودم که شاید برم سر کار پس دلیل دیگه ای وجود نداشت واسه این حرکتش
منم زنگ زدم به کلانتری اومدن صورتجلسه کزدن چون هم درو برای اونا باز نکرد هم به تلفن اونا جواب نداد من تا 11 شب بیرون بودم پشت در
اون تمام این کارو بخاطر این انجام میداد که من مهریمو ببخشم بذارم برم اون انگاری از ازدواجش با من پشیمون شده چون همش همسر سابقشو با من مقایسه میکرد
حالا هم منتظرم ببینم با اهرم فشار مهریه درست میشه یا نه دیگه واقعا بریدم :bull_head:
-
خیلی خب. حالا که به اینجا رسیده، اگه واقعا تصمیمت جدائیه. همیجوری بیدردسر و توافقی کنار نکش.
مگه کشکیه که یه نفر زن بگیره بعد خوشش نیاد بعد طرف رو بیرون کنه و اینقدر فشار بیاره که طرف بذاره بره که نفس راحت بکشه؟؟؟
من نمیگم باهاش مبارزه کن و طلاق بگیر. اما میگم باهاش مبارزه کن!!! قوی باش. سخته میدونم خیلی سخته چون قبلا هم یه بار این روزها رو گذروندی. اما اینجوری فکر کن که اون روزهای تلخ جدایی اولت مثل واکسن بوده درد داشته اما الان باید دیگه ایمن شده باشی.
اجازه نده یه نفر اینجوری با اعصاب و روحیه و زندگیت بازی کنه! مبارزه کن برای نجات زندگیت. با تمام توانت مقابلش بایست و تن به خواسته هایی نده که به ضرر خودته که اونم آسوده برسه به زندگی خودش و دخترش.
یا میبینه شما سفت و سخت داری واسه حقت میجنگی و ازت میخواد که برگردی سر خونه زندگیت و از اون به بعد درست باهات رفتار میکنه یا اینکه اون خسته تر از شما میشه و حقوقت رو میده که بری...
اونوقت خوشحال باش که اگه جدا شدی حداقل حقت رو گرفتی. از الان مثل بازنده ها نشین یه گوشه غصه بخور.
-
با سلام به دوستانم تو تالار
دیروز بارم جلسه شورا داشتیم اینبار شوهرم اومد و ازش توضیح خواستن گفت من اینو از خونه بیرون نکردم و این دیونست خودش خودشو میزنه !!!!!آتیش گرفتم چون اونا دوتا آقا بودن حرف همدیگه رو بهتر میفهمیدن
منم گفتم که وسایلام خونست اون اول کتمان کرد ولی با پافشاری من اون آقایون گفتن وسایلاتو همه رو بگیر بعدش رضایت بده چون این آقایی که ما میبینیم با این سن و سال نه درست شدنیه و تو مراحل قانونی احتیاج به شاهد و دلیل قوی داری از این صرفه نظر کن و وسایلاتو بگیر چون اگر بهت نداد چون امضا هم ازش نگرفتد کاری از دستت بر نمیاد منم علارغم میل باطنیم ار شکایتم صرفه نطر کردم و وسایلامو همه رو گرفتم
وقتی رفتم خونه دیدم که وسایلامو همه رو ریختن توی اتاقم که بیام ببرمش وسایلاییی هم که برام خریده بود داده بود به دخترش!!!!براش یه گربه هم خریده بود که تو خونه ویراژ میداد !!!!!از ناراحتی ندوستم دست تنها چطور اون وسایلارو جمع کردم اصلا برای چی من اومده بودم چرا اینطوری شدآخه
دخترش دم در مونده بود و داشت میگفت رفتنشو میخوام ببینم و میخندید چندتا حرف هم بارم کرد منم از شدت عصبانیت و ناراحتی اصلا نمیدونستم دارم چیکار میکنم جوابشو دادم که ای کاش نمیدادم
الانم میخوام مهریمو بذارم اجرا و اذیتش کنم اگه بدونید چقدر داعونم به همین راحتی منو از خونه بیرون کردن و داشتن میخندیدن
-
کاش با یه وکیل مشورت کنی ولی به نظر من مهریه رو بذار اجرا فکر کنم قسط بندی می کنند که اونم یه کمک خرجه... محکو و قوی باش به نظر من خودت به تنهایی می تونی بهترین پیشرفتها رو داشته باشی خدا بهت صبر بده... ولی حتما از یه وکیل مشاوره بگیر...
- - - Updated - - -
کاش با یه وکیل مشورت کنی ولی به نظر من مهریه رو بذار اجرا فکر کنم قسط بندی می کنند که اونم یه کمک خرجه... محکو و قوی باش به نظر من خودت به تنهایی می تونی بهترین پیشرفتها رو داشته باشی خدا بهت صبر بده... ولی حتما از یه وکیل مشاوره بگیر...
-
سلام
خانم پینار این پست من از صرفا از روی احساسه و مثل همیشه هیچ جنبه مشاوره ای نداره . شما ببخشید.
نقل قول :
"مثلا سر دیر خوابیدن چون تا صبح بیداره- سر کار نرفتن-ار دستختم با اینکه بد نیست همش ایراد میگیره - سر کتکاریاش - سر کوفتاش - و .......................
نمیدونید چه تعارفایی به هم میکنن منو مسخره میکنن و ادای منو درمیارن خونه برام شده برزخ خیلی عذاب میکشم
اونا زندگی ......... تو این سن تو اوج احساسات و جوونیم سرخورده و مزاحم زندگی اطرافیانم بشم!!!!!! ا
آره اون میدونه من نمیتونم حالا حالاها ازش جدا شم بخاطر همین از هیچ کار بدی تو حقم کوتاهی نکرد بارها بهش گفتم از زندگیت میرم اگه اینطوری ادامه بدی ولی نتونستم برم بارها وسایلمو گذاشت دم در گفت برو ولی نرفتم بارها وحشیانه کتکم زد پیش دخترش بهم اهانت کرد بهم گفت ازم متنفره ولی بازم تحمل کردم و ..
شوهر من ادم خیلی کم حرفیه (البته تو حالت عادی!)و وقتی میخوام باهاش صحبت کنم دوست نداره باهاش حرف بزنم و همش به من میگه خفه شو!
هفته ی پیش که ار سر کار رفتم خونه شوهرم درو رو من باز نکرد دو ساعت تموم درو باز نکرد
دخترش دم در مونده بود و داشت میگفت رفتنشو میخوام ببینم و میخندید چندتا حرف هم بارم کرد "
این اقا یه روانی به تمام معنی است. از خوندن این جملات گریم گرفت و به خدا گفتم کرامتت رو شکر . این همه ناملایمی برای یه زن در عوض کدوم گناه .
شما هر چقدر هم که تو خونه مادرت معذب باشی بهتر از این زندگی نیست .
نقل قول : "
به پدرشوهرمم زنگ زدم ازش کمک خواستم چندین بار قبل هم زنگ زده بودم بهم گفت به من مربوط نیست میخواستی بیشتر در مورد پسرم تحقیق کنی و بشناسیش مشکله خودته ...................
"
خانواده این اقا اصلا هم ادامهای سرشناس و موقری نیستن که شما فکر میکنید . یه زن درمونده و بی سرپناه تو دست همچین ادمی اسیر ببینن و عین خیالشون نیاشه . ناسلامتی عروسشون هستیا .
"مسئله اعتیاد که بیشتر رفتارهای نابهنجار همسرت زیر سر همین مواد هست "
بیشتر دوستان نظرشون این بود که رفتار همسرتون بخاطر اعتیاد هست و اگه ترکش بدی درست میشه . من بیش تر از 10 نفر ادم رو دیدم که اعتیادشون خیلی هم حاد بود ولی بخدا ذره ای از محبت و عشق و احساس مسئولیت به زن و بچش ون کم نشده بود و بعضی هاشون هم به خاطر اینکه این نقطه ضعف رو پیش همسرشون داشتن بیشتر از حد معمول به اون و بچشون میرسیدن و به قولی ذلیل شده بودن . بی خود وقت و پول و زندگیتون رو برای ترک این اقا نکنین که نه تنها قدر شو نمیدونه بلکه بدتر هم رفتار میکنه چون اصولا رفتارش به خاطر مصرف مواد نیست و از شخصیتش هست . هر چند که نقش مصرف مواد رو کم رنگ نمی دونم .
از خدای مهربون میخوام که هرچه زودتر ازادی ای که اولین حقی هست که خدا به بندگانش داده دوباره بدست بیاری و عزت نفسی که از شما گرفته شده رو پس بگیری .
با حقوقی هر چند کم هم میتونی برگردی پیش مادرتون و سربار کسی هم نباشی . هر زندگی با هر شرایطی بهتر از این زندگی هست که این پدر و دختر برای شما درست کردن.
از دوستان و مدیران بابت این پست غیر مفید عذر خواهی میکنم. خیلی احساسی و افسرده شدم به خاطر این همه رنج انسانی مثل خود ما .
اگه صلاح دیدید حذفش کنید.
-
مگه نگفتی کلانتری صورت جلسه کرده بود که من پشت در هستم و در را برام باز نمی کنه؟
شاهد برای چی لازمه وقتی مدارک کلانتری هست؟
به هر حال حواست باشه که حق و حقوقت ضایع نشه.
حتما مهریه ات را اجرا بذار و اصلا هم کوتاه نیا.
با مهریه ات و با کار کردن، می تونی زندگیت را اداره کنی. بدون منت و خفت.
-
عزیزم مهریه ات را حتما بزار اجرا چون خان اولشم راحت ازش جدا شده و این آقا روانیه و شاید باز همچین کاریو در حق یه زن دیگه هم بکنه چون براش آب خوردن شده پس مهرتو بگیر که فکر نکنه به این راحتی میتونه با آدما بازی کنه .هر چقدرم برو بیا داشت برو و بیا ولی مهرت و بگیر
-
با سلام به دوستانم و تشکر از اینکه با من همدردی میکنید
من برای کتکاری شاهد نداشتم آخه ما انقدر بهش اعتماد کردیم که وسایلارو بدون امضا بردمش خونش!!!!!!!!!اگه الان نمیگرفتم میتونست بهم نده ولی برای خونه راه ندادن صورت جلسه شده و شاهد دارم
دوستان الان خیلی ناراحتم یاد خاطراتش که میفتم خیلی دلم به حالش میسوزه و ناراحتم(دلمم براش تنگ میشه) اون معتاد بود دست بزن داشت بد دهن بود همش بهم سرکوفت میزد پیش دخترش خردم میکرد بهم محبت نمیکرد بی تفاوت و بی انگیزه بود بود ولی یه کم دلسوز بود مهربون نبود ولی دلسوز بود من خیلی سعی کردم باهاش بسازم ولی ما باهم خیلی فرق میکردیم اون حتی نمیخواست بخاطر کمبودا و ضعفایی که داره یه کم کوتاه بیاد هر چقدر من کوتاه میومدم اون بیشتر قلدری میکرد چی بگم که هیچی دلمو آروم نمیکنه من واقعا برای خودم متاسفم که همچین انتخابی کردم من انتخابم اشتباه بود :101:
دوستان لطفا بدام پیغام بگذارید وبا من همدردی کنید تا زودتر با شرایطم کنار بیام
میخوام مهریمو بذارم اجراو سعی کنم ازش بگیرم برام دعا کنید:323:
-
پینار عزیزم سرگذشتت خیلی غم انگیزه دختر. اینقدر غم انگیز که نشستم برای دردی که میکشم و میکشی گریه میکنم. دنیا ارزش نداره عزیزم. سعی کن این مرد پستو از زندگیت پرت کنی بیرون. میدونی چقدر طول میکشه تا زخم توهینها و تحقیرهای این آدمای رذل از بین بره. خدا ازشون نگذره.
شوهر من دست بزن نداشت ولی اینقدر خودخواه و بی صفت بود و اینقدر غرورمو جریحه دار کرد که احساس میکنم تکه پاره های وجودمو با خودش برده. نکن این کارو با خودت. مهریه تو ازش بگیر. سعی کن با پولی که ازش میگیری پشتوانه کاری و فکری فراهم کنی. جدا شو ازش.
عزیزم باور کن نمیدونی چقدر برات خوشحالم که یه دختر کوچیک داری. درسته که پیش پدرشه. ولی همین که یه نفر از تکه وجودتو داری تنها نیستی. برات دعا میکنم آروم شی و بهترین مسیرو انتخاب کنی