-
وقتی میگه خانوادش باهاش قطع رابطه کردن و گفتن یا محمد یا ما رو انتخاب کن...
وقتی میگه دارم کارای طلاقمو میکنم..
وقتی گوشیش رو خاموش میکنه و حتی فرصت عذر خواهی نمیده به ادم..
چیو بهشون تبریک بگم؟
من واسش کم نذاشتم ولی خوب اونم باید یکمی رعایت کنه دیگه..
اعصابم خورده .. نمیتونم زنگ بزنم یا برم... تازه وظیفه اونم هست که به مادرم زنگ بزنه چون 6 ماهه خونمون نیومده تقریبا
یک بارم نشده زنگ بزنه احوال بپرسه...
-
آقا محمد 5 تا دلیل واسه ادامه زندگیت بنویس جدا اینکه دوسش داری
-
دلیل زیاده فقط نمیشه با خانوادش کنار اومد..
اگه بخوام چند دلیل بگم مثلا
دختر پاکیه
قابل اعتماده
موقع موقعش مهربونه
راستگوه
و..
ولی دلایلم واسه اینکه میگم جدا بشیم بهتره اینه که خیلی بچست و لجباز به نظرم حتی اگر عاشقمم باشه نمیتونه دست از این لجبازیاش برداره
-
آقا محمد اگه میدونی با همسرت با تمام اخلاقهای خوب و ناخوبش میتونی کنار بیای و خانمت هم در موردت همین نظرو داره میتونی از یک بزرگتر که مورد اعتماد خانواده خانمت هست کمک بگیری و با اون نفر بری عیدی که با مادرخانمت صحبت کنه فک می کنم خوبه.
اما از اون به بعد رابطتتون چینی بند خوردس که باید خیلی مواظب باشی
اونجا هم که رفتی از خانمت تعریف کن که مادر خانمت بشنوه مثلا خودت بگو بشین عزیزم چرا به زحمت افتادی شاید خرید یه هدیه برای خانمت و مادرخانمت مناسب باشه:confused:
-
سلام من كه فكر ميكنم اگه مشكلتون اساسي با يك مشاور حل بشه بهتره.اصلا تجربه ديگرانو به زندگي خودتون منتقل نكنيد چون با اطمينان بهتون ميگم جواب درستي نميگيريد.من افراد زيادي رو از نزديك ديدم وحتي يك دختر عقد كرده به خاطر حرف بقيه تو تالار همدردي طلاق گرفته بود وبعد چند وقت كاملا پشيمونو افسرده بود.اگر به خودتون واحساساتتون اهميت ميديد در مورد مسائل ازدواج از اين تالار استفاده نكنيد.اين تالار مخصوص مسائل فرديست.من با دلسوزي بهتون ميگم چون زندگي شما وخانومتون اهميت زيادي داره.
-
سلام
من یه ماهی می شه طلاق گرفتم تو همین دوران عقد
می دونم خیلی دوران بدی رو داری طی می کنی
کاملا در کت می کنم
من بهت توصیه می کنم
اول بشین با خودت فکراتو بکن
ببین می تونی با همسرت باشی و یه تصمیم قاطع بگیر بعد برو سمت اون کار
من موقعیت خانم شما رو داشتم خانوادم بخاطر بی ادبی ها و فحشای نامزدم می خواستندنامزدی رو بهم بزنن
نمی دونی چه قدر سخته وقتی گوشیمو خاموش کردن و ازم گرفتن
من هم جلوشون وایسادم ولی خوب همسرم خیلی بی ادبی کرده بود و بعد هم وقتی حرفمون پخش شد
دوستاش اومدن گفتن قبلا شیشه ی بوده و ترک کرده اومده خواستگاری
همین دلیل محکمی شد برای طلاق من
خانوادم پیش چندتا مشاور بردنم و همه می گفتن طلاق ولی باز من دوستش داشتم و به زور و اجبار خانواده من طلاق گرفتیم
دقیقا خانواده من هم وقتی اصرار همسرم برای ادامه زندگی رو دیدن گفتن حق طلاقو بده به دختر ما تا راحت برن طلاقمو بگیرن حتی گفتن مهریه رو می بخشیم در عوض حق طلاق
خوب فکرا تو بکن تنها بدون خانمت برو پیش مشاور و تمام دوره نامزدی تو براش تعریف کن کامل تحلیل کن و بعد تصمیم بگیر
اگر خواستی باهمسرت ادامه بدی بهت توصیه می کنم براش بجنگ و کوتاه نیا تا پشیمون نشی
البته باید همیشه در کمال ادب و احترام باشه که اوضاع بدتر نشه
1- برو پیش یه بزرگتر فامیل خانمت که بهاشون صمیمیترند و اصلا از خانواده همسرت گله نکن فقط بگو مشکلاتی بین من و خانواده همسرم پیش اومده و من پشیمونم از حرفای که زدم و بعد برو برای عذرخواهی و تبریک عید (با احترام کامل و گل و شیرینی)
اگر خانواده همسرت تصمیمشون برای طلاق جدی نباشه حتما آشتی می کنید
2-بعد از دوستی زندگی شما یه زخم بزرگ داره باید ترمیم بشه و باید از همسرت بخوای کمکت کنه
خیلی حرفا برات دارم ولی وقتی برات می نویسم یاد زندگی از دست رفتم آتیشم می زنه
زندگی که نتونستم نجاتش بدم:(:54:
-
تسلیم خدا،
این تاپیک شما نیست و درست نیست که اینجا بنویسم. اما فقط خواستم بگم شاید بزرگترها با تجربه و شناخت به دور از احساساتی که داشتند تصمیم بهتری گرفتند.
برات سخته، اما از زندگی با یک فرد معتاد و بددهن و فحاش و ... چیزی جز خستگی روحی روانی نصیبت نمی شد.
خدا را شکر کن که خانواده خوبی داری و به موقع متوجه اشتباه در انتخابت شدی.
انشالله که هر چه زودتر از نظر روحی بهبود پیدا کنی و از ته دل بخندی.
-
خانم شیدا من دردودل نکردم
کمی از احوالاتم گفتم تا آقا محمد بدونه اوضاع بعدش چی می شه و درست تصمیم بگیره
-
سلام و احترام به دوستان جدید که نظر دادن..
انگار خودمو خیلی بد جلوه دادم براتون تسلیم خدا
من نه بد دهنی کردم نه فحش نه حتی داد زدم...
فقط از حقم دفاع کردم .. فقط جلوی دخالتاشون وایستادم ..
خانمم دوست داشتنش به درد خودش میخوره چون اصلا محکم نیست...
گوشیش رو خودش خاموش کرده.. اون شب فقط روشن کرد با دو تا پیام گفت داره کارای طلاقشو میکنه و شدیدا به خودمو خانوادم توهین کرد .
من فقط بهش گفته بودم خانوادت خیلی بی معرفتن و نامرد باورکنین همین.. اونم در پی حرفای داداشش بود . اونا بد دهنن، فحش میدن.. جلوی من به خانمم فحش میده و حتی گفته اگه با من ببینش بیرون خونشو میریزه..
من اصلا ازون ادما نیستم که بخوام به زور کسیو نگه دارم. منت کش نیستم ینی خودمو کوچیک نمیکنم دیگه.. رها کردم به حال خودش هر چی خدا میخواد. من تلاشمو کردم خیلی از بدی هاش رو بخشیدم ولی اون با یه دعوا میگه طلاق...
البته هنوز حرفشو زده ولی خانوادش این کارو میکنن...
خانم تسلیم خدا عشق چیزیه که واقعا وقتی میاد نمیفهمی ولی وقتی داره میره میفهمی چه اشتباهی کردم عاشق شدم.
الان من موندم یه دنیا حسرت.. که چرا ازدواج کردم.. چرا تو این سن ..باید زجر بکشم.. نه خواب دارم نه خوشی. روزو شبم یکی شده.. سیاه..
خنده هام لحظه ایه واقعا دیگه شدم یه ادم نا امید. از خودمم خسته شدم واقعا نمیدونم دردم رو کجا بنویسم چون تو این تالار هر وقت نوشتم گفتن تو رفتارت خوب نیست. اره درسته من مرددددد نیستم .. بچه و کم تجربه ام ولی خیلی سعی کردم صداقت داشته باشم همین سادگیم کار دستم میده.
خانمم رازایی که بهش گفته بودم رو به همه گفت ولی من بازم سعی کردم راز دارش باشم
- - - Updated - - -
ضمنا خانم فرشته مهربان خیلی بهم کمک کرد که مردونه تر بشم و جدی ....
اونقد که وقتی به کار گرفتم زندگیم داشت خیلی قشنگ و عاشقانه میشد...
همیشه وقتی با هم بودیم عاشقانه ترین لحظات رو داشتیم. لحظاتی که شاید همه حسرتش رو میخوردن. اما پا که خونشون میذاشت روزگار بر میگشت... اول از همه توهینای خانوادش بهش که چرا رفتی باهاش بیرون و غلط کردی باید جدا بشی..
خانوادش نمیذارن زندگی کنه.
-
محمد،
اگر می شد که عید به صورت فرمالیته با خانواده می رفتید دیدن خانواده اش و کادوی عیدش را هم می بردی بهتر بود. اگر هنوز فرصت هست و امکانش هست این کار را بکن.
نه برای منت کشی که برای نشان دادن ادب و شخصیت خودت و خانواده ات. یک عید دیدنی نیم ساعته و رسمی.
اما جدا از مساله فوق، کاری که الان داری می کنی بهترین کار است. رها کن.
جواب هیچ چیز و هیچ کس را در این مورد نده. پیغام هم نفرست ( از طریق دوست و آشنا ) که بدترین کار ممکن است.
به خودت و روانت استراحت بده. سعی کن روال عادی زندگیت را طی کنی تا اونها هم فرصت داشته باشند فکر کنند. شاید به خودشون بیان.
اگر هم خانمت متقاضی طلاق باشه قاعدتا باید توافقی جدا بشید. مهریه و مسایل دیگه را نپذیر.
شاید تجربه و سنت کم بود و صداقت زیادی داشتی و کمی هم احساساتی تر و نرم تر از حد معمول یک مرد هستی.
این که گفتی رازهات را به همسرت گفتی، یادت باشه بعد از این رازهات را دیگه به همسرت نگی یا حداقل اینقد زود و ندیده و نشناخته نگی.
دوست داشتن و همسر خوب بودن به این معنی نیست که هر چیزی را می شه گفت.
جز راست نباید گفت
هر راست نشاید گفت
----------------------------------------------------------------------
گاهی آدم فکر می کنه دلیل اون دختر چی هست؟ آیا اگر اون دختر این تاپیک را می نوشت، مثل تسلیم خدا، نظرات ما متفاوت نبود؟
امیدوارم که با حرف نسنجیده و راهنمایی اشتباه زندگی دیگری را خراب نکنیم.