نوشته اصلی توسط کبـود
یکی از دوستان یه حرفی اینجا زد که راستش خیلی بهم برخورد ، شاید اونم دلیل تندرفتنم بوده. گفت کسی که خودشو راحت تو بغل تو میندازه تو بغل دیگری هم میندازه.
شش سال پیش منم یه دختری همسن این دختره بودم و خودمو راحت تو بغل کسی که دوسش داشتم انداختم . چهارپنج بار هم بیشتر باهم بیرون نرفته بودیم ، نه بی حیا بودم و نه اینکارا برام عادی بود ، فقط دیوانه وار عاشقش بودم، همین. نه قبل و نه بعد اون هم به هیچ موجود مذکری نزدیک نشدم. نه قبل و نه بعدش حتی تو مهمونی ها با مردا دست هم نمیدادم ، دختریم که اگه سوار تاکسی بخوام بشم دوتا آقا عقب سوار باشند من سوار نمیشم و حاضرم یک ربع اضافه تر تو خیابون وایسم اما اینقدر نزدیک یه مرد نشینم، اونقدر از جنس مخالف فاصله میگرفتم که مادرم بهم میگفت لابد مشکلی داری (از لحاظ جنسی) چندبار میخواست منو ببره دکتر و هی میگفت چرا با کسی دوست نمیشی؟ اینهمه پسر دنبالت راه میفتند هرروز ، خوب با یکیشون آشنا شو! اما من حتی نگاهشون هم نیکردم واقعا ، دیگه نگرانم شده بود!
بغل کردنم فقط از سر عشق بود ، درسته که آخرش به هم نرسیدیم (که دلیلش بدبختی های شخصیم خودم بود) اما آدم مگه تو کل عمرش واسه چند نفر میتونه جون بده؟
حالا یه نفر بیاد نتیجه گیری کنه چون راحت تو بغل اون رفتم پس دختر ناپاکی ام و راحت تو بغل هر مردی میرم؟؟ مخاطبش من نبودم اما ناراحت شدم از خوندنش .