RE: در راه مصالحه و سازش( جدایی از همسرم و دخترم 2)
سعی کنید با یک تکنیک از برگشت بعد از طلاق ناامیدش کنید . بگید الآن فرصتی هست که میتونیم به هم بدهیم ، وقتی غرورم را شکستی و خواهشم را نپذیری بعد از طلاق دیگه من نمی پذیرم که برگردی و مهرت را از دلم بیرون خواهم کرد ، بنا براین خوب فکرهاتو بکن و به تقاضای من برای برگشت یک بار بطور جدی توجه کن .
بگید اگر الآن برگردی به زندگی ، من تلاشم این خواهد بود که با هم بریم مشاوره و در جهت تغییرات قدم برداریم و یک بازه زمانی را در نظر می گیریم ، اگر باز هم از من و زندگی ناراضی بودی راه طلاق باز هست ، اما اگر جدا شدیم ، راه برگشت باز نیست .
ببینید عکس العملش چی هست .
.
RE: در راه مصالحه و سازش( جدایی از همسرم و دخترم 2)
امروز داستان تمام شد.
بعد از خارج شدن از محضر بهش گفتم، الان دیگه هیچ مسئله ایی بین ما نیست،همه چیز تموم شد، دلیل نداره فکر کنی دارم دروغ میگم یا میخوام اصرار کنم نظرت برگرده چون همه چیز تموم شد،
تو واقعا زن خوبی بودی و واقعا دوستت داشتم؛ از ت بابت تمام اشتباهاتم معذرت میخوام و اگر در زندگی با من اذیت شدی ازت عذر میخوام، امیدوارم همیشه موفق باشی و روزای خوبی داشته باشی چون لیاقتش رو داری.
اونم گفت منم امیدوارم آرامشت رو به دست بیاری و موفق باشی.
من دلم گرفت، نتونستم بقیه حرفاشو بشنوم، سریع ازش خداحافظی کردم و جدا شدم، میخواستم تا وقتی سوار ماشین میشه باهاش باشم اما نتونستم.
این بود داستان 14 سال زندگی که دو سال اخر اون با تنش و جنگ دور از هم گذشت.
دختر من شد بچه طلاق و همسر سابقم شد یک زن بیوه و من یک مرد شکست خورده.
خیلی خستم.
به آرامش نیاز دارم، به دور از همه آدمها، به دور از همه خیانتها،دو رویی ها و کینه ورزی ها، حتی محبت و عشق هم نمیخوام، از این دنیا فقط آرامش میخوام. خودم باشم و خودم،
خدا هم عدالتش را دیدم...
خدا یا شکرت...
RE: در راه مصالحه و سازش( جدایی از همسرم و دخترم 2)
کمی صبر داشته باشید. مطمئنم این آخر داستان نیست. 3-4 ماه دیگه همه چیز بهتر میشه... همون طور که شما میخواین
RE: در راه مصالحه و سازش( جدایی از همسرم و دخترم 2)
خیلی متاسف شدم برای شما همسر و دخترتون...
امیدوارم در روزهای آتی اوضاع بهتر بشه:72:
از صمیم قلب براتون دعا میکنم و میدونم صبر چاره سازه!!!
RE: در راه مصالحه و سازش( جدایی از همسرم و دخترم 2)
متاسفم
تمام تلاشها,ناراحتی ها,پست زدن ها,به جای شما حرص خوردن ها بخاطر این بود که به اینجا نرسید
امروز رسیدید و شاید این اتفاق باید میفتاد
در حال حاضر صبر کنید,اگه میتونید یه مدت کوتاه فضا رو تغییر بدین,خونه تون,یا مسافرت,یا ماموریت کاری
بیشتر از شما امیدوارم همسر و دخترتون به آرامش برسند
یه مدت از دغدغه ها دور باشید و به چیز دیگری چنگ نزنید برای رهایی ازین فشار
باید بتونید این مدت رو طی کنید,خودتون تنها,
زمان بیرحمه اما مسکن خوبیه
فرصت خوبیه برای پیدا کردن خودتون حالا که به جایی که نباید رسیدید
از کلنجار با خدا هم دست بردارید چون این اتفاقات برای هر سه شما افتاده,تلخ یا شیرین
امیدوارم مرحله ای باشه برای رشد و پیشرفت هر سه تون نه عقبگرد و تکرار
از ته دل آرزو میکنم هر سه به آرامش برسید,دور از انتظار هم نیست,زمان کمکتون میکنه
موفق باشید
RE: در راه مصالحه و سازش( جدایی از همسرم و دخترم 2)
داستانی نقل میکنم برای اینکه دوستان با کلمه "متاسفم که به اینجا رسید" آتش جان آقا آرش رو بیشتر نکنن. بلکه پلی بدونن به مرحله بعد.
دوستی داشتم که اون هم بابت اشتباهات خودش و همسرش کارش به طلاق کشید. سهم اشتباهات همسر گویا خیلی پررنگ بود. همسرش همه کاری کرد که طلاق نگیرن و کلی رفتارها و ... تغییر داد و ....
خلاصه اون بنده خدا خیلی تلاش کرد. اما دوست من که به شدت آزرده خاطر بود طلاق رو گرفت.
1 سال بعد خبر ازدواج مجددشون با هم رو دادند.
از دوستم جریان رو پرسیدم.
خلاصه این که.... دوست من نیاز داشت به طلاق تا اولا به آرامش برسه (خیلیییییی آزرده بود) ثانیا قوت قلب بگیره که همسرش واقعا داره خودش رو اصلاح میکنه، و این اصلاحه کوتاه مدت و صرفا برای برگشتن به زندگی نیست.
:82::72:
زندگی ادامه داره. کسی هم از آینده خبر نداره، هیچ گارانتی هم وجود نداره. میریم، با تلاش و امید و سرزنده.... ببینیم چی پیش بیاد.
RE: در راه مصالحه و سازش( جدایی از همسرم و دخترم 2)
خدمت همه اونهایی که متاسفم رو لفظ اشتباهی میدونند و خدمت آقا آرش
فرصت برای بازگشت عاقلانه همیشه هست و مهمتر ازون پیدا کردن خودشون
کما اینکه دو سال وقت کمی نبود,اینو با دلیل میگم
بیشتر از همه باز هم میگم برای همسر و دختر ایشون از خدا آرامش میخوام
اینا همه فرصته
اما اون همه تاپیک و راهنمایی هم فرصت بود
آتش به جان کسی نمیفته وقتی تصمیمی رو آگاهانه بگیره و عواقبش رو هم بپذیره
شاید بشه شعله نور شاید بشه سوسوی الکی
مهم اینه شاید همسر ایشون دردهاشون خیلی بیشتر از ایشونه و تلاش ایشون هر قدر هم که بگید غیرمنصفانه است حرفم تلاش نبود
من شرایط ایشون رو خیلی خوب درک میکنم اما هرگز تاییدشون نمیکنم
یک مرد چهل ساله مسلما اونقدر به پختگی رسیدند که نه با تایید ما آروم بشن نه با انکار ما
خودشون میدونند و زندگیشون
من هم امیدوارم به آرامش برسند
اما چون از ابتدای تاپیکهاشون بودم و دیدم که بیشتر به درد دل گذشت نه عمل اصراری به تایید نمیبینم و مسلما ایشون هم نیازی ندارند
امیدوارم فرصت کنند و چشم به زندگی باز کنند نه همراهی دیگران
خیلی زیباست اگه ایشون هم اینو به چشم فرصت ببینند
اما باید دید میخوان یا دنبال فرصتهای جدیدند
من دیگه پستی نمیزارم که حرفهام بی رحمی و بی انصافی تلقی نشه
اما چون بدتر ازین شرایط رو تجربه کردم با اطمینان میگم فقط و فقط خود ماییم که باید بخوایم ,اونوقته که درست عمل میکنیم
همیشه یک سکه دو رو داره
RE: در راه مصالحه و سازش( جدایی از همسرم و دخترم 2)
الان که با چشمای پر از اشک اخرین پستتون رو میخونم فقط میتونم بگم متاسفم و احساستون رو متاسفانه درک میکنم.وقتی تایپیک شما رو دنبال میکردم هرگز فکر نمیکردم به وضعی تقریبا مشابه شما برسم.چند روز پیش به طور اتفاقی ایمیل های همسرم رو به عشق سابقش دیدم.شکستم...براتون آرزوی آرامش دارم آرش عزیز
RE: در راه مصالحه و سازش( جدایی از همسرم و دخترم 2)
سلام آقا آرش
منم خیلی متاسفم که با وجود تمام تلاشها ماجرا به این صورت شد.
ولی بدونید این آخر ماجرا نیست! مطمئنم با عزم راسخ به جنگ مشکلات میرید و همه چیز درست میشه.
براتون آرزوی آرامش و شادی روزافزون میکنم.
قوی باشید. مطمئنم همه چیز درست میشه.:104::104::104:
RE: در راه مصالحه و سازش( جدایی از همسرم و دخترم 2)
یک هفته از جدایی گذشت، عذاب وجدانی ندارم. دلتنگی هم ندارم.
اصلا همینطوری هستم، خیلی سعی میکنم یک اتفاقی نیافته و یا عقب بیافته، اما وقتی افتاد دیگه بهش فکر
نمیکنم، سعی میکنم به روال عادی زندگی بگردم،
طلاق بعد از 12 سال زندگی می تونست کمر شکن باشه، اما من هنوز عادی هستم، نمیدونم، شاید گرم هستم و
هنوز به عمق اتفاقی که افتاده پی نبردم، شاید هم واقعا برام بی اهمیت هست،
اگر واقعا بی اهمیت باشه خوبه، دلیلش هم برای من مشخصه.