RE: تلاشهای اخر برای بقای زندگیم
نقل قول:
شوهرت با زبون بسیار بدی داره میگه بهم توجه کن . منو آدم حساب کن. (این خیلی خیلی مهمه ، اصل قصه همین جاست) ،
:104: :104: :104: :104:
مرحبا جناب بی بی بخاطر این جمله..افرین.
دقیقا همینطوره..گاهی ما خودمون متوجه نیستیم چه ریزه کاریایی تاثیر فوق العاده عمیقی روی طرفمون میذاره.
من یه مثال از خودمون میزنم برات.وقتی برادرم خونه میاد مامانم سریع میره سراغش براش غذا گرم میکنه،ازش میپرسه میوه خورده یا نه و ...
مادرم برای پدرم هم غذا گرم میکنه اما شور و اشتیاقی که برای نگرانی از غذا نخوردن یا میوه نخوردن برادرم داره خیلی بیشتره.
پدرم تموم این مسائل رو میبینه.و اعتراض میکنه..اون هیچ وقت نمیاد بگه چرا به پسرت بیشتر از من توجه میکنی؟اون هیچ وقت این موضوع رو رک و صریح نمیگه..راه های اعتراضش چیزای دیگه است..اون غر میزنه..ایراد میگیره..بهونه میاره..و مادرم متوجه اصل موضوع نمیشه..اما مایی که از بیرون میبینیم میدونیم چه خبره و انقد به مادرم گفتیم تا کمی قبول کرد.و الان که رفتارشو یه ذره تغییر داده اوضاع خیلی بهتر شده.
مردا مثه ما زنا نیستن که نیازشون به توجه و محبت رو صریح بیان کنن..هزارتا بهونه میگیرن تا متوجهت کنن یه جای کارت ایراد داره.
شوهرت قلبا داره میگه ترانه چرا مواد مغذی پوستت از من برات مهمتره..چرا ظرفش از من برات مهمتره.
مردی که میبینه حتی یه ماده مغذی پوست ساده برا زنش مهمتره از اونه..غرورشو لگد مال شده میبینه...مردونگیشو زیر سوال رفته میدونه.حالا برای اثبات مردونگیش به خودش و همسرش متوسل به زور میشه..
نقل قول:
شما هم به مردت اقتدار نداده ای
دقیقا...و اون در درون احساس ضعف میکنه و خودشو بدون اقتدار میبینه و اینجا ذهنش بهش الارم خطر میده و به جبران اقتدار از دست دادش متوسل به زور میشه.
میتونم بگم اکثر مردایی هم که زود عصبانی میشن به جز موارد خاص که بیمارن قلبشون رئوفه..شاید راه رسیدن به قلبشون یه کم پیچ و خمش زیاد باشه اما قلبشون مهربونه.
شوهرت هم نیاز به بازنگری رو رفتارش داره..نیاز به مشاوره هم داره..اما قبلش باید با هم همراه باشین تا بتونین.
موفق باشی
RE: تلاشهای اخر برای بقای زندگیم
ترانه جان از من دلگیر نشی .من اصلا نگفتم که همسر شما مقصر نیست و همه تقصیر ها به خاطر رفتار خودته .الان طرف صحبت من تویی .اگر دستم به همسرت میرسید که واقعا میدونستم باید چی بهش بگم:327:
اما عزیزم منم این درگیری و این کتک خوردن ها رو داشتم .
نادیا جان بله من تجربش رو داشتم عزیزم .اون موقع هم اصلا نمیخواستم قبول کنم که من هم شاید یک جاهایی کوتاهی میکنم .ولی الان که کمی خودم رو تغییر دادم و نتیجه مثبتش رو دیدم متوجه شدم من هم اشتباهاتی داشتم .
تا نپذیری که خودت هم یک جاهایی میتونستی جلوی اون عصبانیت و اون کتک کاری رو بگیری نمیتونی برای بهبود زندگیت تلاش کنی .
باید کمی انعطاف پذیر تر باشیم .
تمنا جان چرا من لیوانو نشونش دادم بهش برخورده ولی اون منو از خونه با لگد اول صبح انداخت بیرون هزار تا فحشم نثارم کرد بهم برنمیخوره
شما هم باید بهت بربخوره .کسی کار شوهر شما رو تایید نمیکنه .و کسی از این نمونه مردها جانب داری نمیکنه .
ما نمیگیم کار شوهر شما این کتک زدن ها عادی و بی عیب و نقصه و شما باید قبول کنی و ببخشی؟ عزیزم من کی کار زشت شوهر شما رو توجیح کردم؟هیچ وقت این کارو نمیکنم .
منم مثل شما تو این موقعیت بودم .بیشتر از این که بدنم درد بگیره وقتی کتک میخوردم .روحم درد میگرفت .قلبم درد میگرفت .آزار روحی که میشدم خیلی بدتر از آزار جسمی بود عزیزم .دعواهای ما هم به خاطر همین حرکات ریز و جزئی بود که بیشتر از لجاجت و عقده کارهای همدیگه و لجبازی و ...بود .که اصلا اصلا خودمون متوجهش نبودیم . شوهر منم فکر میکرد مردانگی به قلدری و پرخاشگری هست .ولی .........این فکر غلط شوهرم به خاطر رفتارای من بود و من ازش بی خبر بودم .
من اول به خاطر خودم شیوه زندگیم رو تغییر دادم .چرا فکر میکنی اگر گذشت کنی داری به خودت ظلم میکنی؟ یعنی این کتک خوردن ها بهتر از اون گذشتی هست که انجام میدی؟
شیوه زندگی کردن شما غلط نیست عزیزم ولی برای این مرد جواب نمیده .باید شیوه زندگی کردن با مردت رو یاد بگیری.
برای اینکه تو زندگیت قدرتمند باشی باید به مردت قدرت بدی .
اگر شما با مردت مثل یک پادشاه رفتار کنی اون با شما مثل یک ملکه رفتار خواهد کرد ، اون وقت اختیار همه چیز به دست ملکه هست .
نمیدونم چطوری منظورم رو بهت بگم ، برات یک مثال میزنم:
وقتی شما از فرزندت خیالت راحت باشه که از شما حرف شنوی داره و رو حرف مادرش حرف نمیزنه ، شما کمی بچه رو به حال خودش میزاری. ولی اگر بدونی بچه شما از حرف شما سرپیچی میکنه و نظر شما اصلا براش مهم نیست همش حواست هست که بهش بگی حرف حرف بزرگترته و باید به شما گوش بده .
آقایون هم دقیقا همین طور هستند عزیزم .فقط کافیه بهشون ثابت بشه که خانمشون گوش به حرفشون هست .دیگه کاری به خانم ندارن .ولی اگه ببین که خانم داره کار خودش رو میکنه و حرف خودش رو میزنه میخوان باهاش بجنگند تا بهش ثابت کنند که حرف حرف منه .
این یک جور سیاست زنانه هست که میتونی ازش استفاده کنی .باید یک مدت اون جوری شوهرت میخواهد بهش "چشم "بگی تا دیگه بی خیال این چیزها بشه .
دیگه نه به درجه یخچال گیر میده و نه به ظرف اون مایع ،و نه لازم میدونه که برای شما تعیین تکلیف کنه یا بهت گوشزد کنه که اونه که وظیفه شما رو مشخص میکنه و یا خیلی چیزهای دیگه .
این شیوه ای بوده که من به کار گرفتم و خیلی هم موفق شدم و بهت توصیش میکنم .حالا شما هم با هنرمندی خودت یک جور این رو بهش ثابت کن .
مثلا وقتی با جدیت چیزی از شما میخواد که احساس رئیس بودن میکنه شما این احساس رو بهش بده .با لبخند و دلبری بگو چشم قربان. خیلی کیف میکنه ولی برات جبران میکنه ....بهت قول میدم .
RE: تلاشهای اخر برای بقای زندگیم
تمنای من، خیلی ممنونم که پستهای منو مطالعه میکنیو و خیلی جاها دیدم که از من و نظراتم تشکر کردی...بازهم سپاسگذارم.
در جایی فرمودید:
ولی اگه ببین که خانم داره کار خودش رو میکنه و حرف خودش رو میزنه میخوان باهاش بجنگند تا بهش ثابت کنند که حرف حرف منه .
باید خاطر نشان کنم که در رابطه با من و زندگی مشترکم به هیچ وجه این امر مصداق نداشت و بنده حتی 1بار هم کار خودم رو نکردم و همیشه همیشه همیشه همه چیز در زندگی مشترک ما نظر ایشون..خواست ایشون..سلیقه ایشون بود و بنده در اون زندگی فقط یک برده بودم که باید کلفتی میکرد و بچه میورد.
چیزی غیر از این نبود.
RE: تلاشهای اخر برای بقای زندگیم
این تاپیک امروز ساعت ده صبح در تاپیک " تاپیک های نیازمند به حضور کارشناسان تالار" معرفی شده .
دقیقا دیروز باز شده و امروز تا این ساعت به 53 پست رسیده !!
فکر می کنید تاپیکی که چنین سرعتی داره می تونه به همین سرعت هم به نتیجه برسه ؟!
ترانه اگر مایلی خلاصه ای از مشکل را جمع بندی کن و بنویس تا .......
RE: تلاشهای اخر برای بقای زندگیم
سلام،
پیشنهاد من این هست که با توجه به اینکه تاپیک شما از ظرفیت تاپیک های مشاوره ای که 50 پست هست گذشته، یک تاپیک جدید بزنید. مشکلتون رو دوباره مطرح کنید و خلاصه ای از راهکارهایی که در این تاپیک مطرح شد رو بنویسید تا دوستانی که فرصت خواندن این 50 پست رو ندارند هم بتوانند به شما کمک کنند. می توانید لینک این تاپیک رو هم در پستتون قرار بدهید.
و دقت کنید که در این تاپیک دوستان پست های زیاد و مفیدی ارسال کردند که حیف است سریع از اینها بگذرید و روی راهکارهای ارائه شده تمرکز نکنید.
دوستاني كه قصد كمك دارند، اين تاپيك جديد خانم ترانه هست:
http://www.hamdardi.net/thread-23898.html
با تشکر.