RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
سلام عزیزم، نگران نباش داره درست میشه کم کم
ببین اول سنگ هاتو با خودت وا بکن، ببین می خوای در آینده باز با این استاد کار کنی یا نمی خوای؟ اگر که دوست
داری باهاش کار کنی فردا که گفته هست حتما برو پیشش حضوری و باهاش صحبت کن بگو استاد من دوست دارم
باز شاگرد شما باقی بمونم و ازتون درس بگیرم، بگو از این اتفاق اون درسهایی رو که باید گرفتم و دیگه خیلی با
تجربه تر از قبل هستم و قول میدم خیلی بهتر از قبل کار کنم...
یه سوال دارم، یعنی برای مقاله اول واقعا هیچ کاری نکردی؟ اگر هر کاری کردی به استادت بگو، مثلا بگو متن رو من
نوشتم، سرچ رو من انجام دادم یا نمی دونم هر کاری که کردی واسه مقاله خودت بهتر می دونی برای استادت
توضیح بده بعد بگو استاد با این شرایط و این کارهایی که من برای مقاله کردم اگر باز شما صلاح می دونین که
اسمم نباشه تو مقاله من حرفی ندارم ولی استاد باور کنین درس گرفتم از این اتفاق، انصاف نیست که با حذف
اسمم در مقاله ای که واسش این کارا رو کردم تنبیه بشم....
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ستاره خوشبخت
سلام عزیزم، نگران نباش داره درست میشه کم کم
ببین اول سنگ هاتو با خودت وا بکن، ببین می خوای در آینده باز با این استاد کار کنی یا نمی خوای؟ اگر که دوست
داری باهاش کار کنی فردا که گفته هست حتما برو پیشش حضوری و باهاش صحبت کن بگو استاد من دوست دارم
باز شاگرد شما باقی بمونم و ازتون درس بگیرم، بگو از این اتفاق اون درسهایی رو که باید گرفتم و دیگه خیلی با
تجربه تر از قبل هستم و قول میدم خیلی بهتر از قبل کار کنم...
یه سوال دارم، یعنی برای مقاله اول واقعا هیچ کاری نکردی؟ اگر هر کاری کردی به استادت بگو، مثلا بگو متن رو من
نوشتم، سرچ رو من انجام دادم یا نمی دونم هر کاری که کردی واسه مقاله خودت بهتر می دونی برای استادت
توضیح بده بعد بگو استاد با این شرایط و این کارهایی که من برای مقاله کردم اگر باز شما صلاح می دونین که
اسمم نباشه تو مقاله من حرفی ندارم ولی استاد باور کنین درس گرفتم از این اتفاق، انصاف نیست که با حذف
اسمم در مقاله ای که واسش این کارا رو کردم تنبیه بشم....
ستاره جان به نظرت بهتر نیست بگذارم برای هفته آینده که یه کم هم از صحبت امروزمون زمان بگذره و هم من بیشتر فکر کرده باشم هم استادم؟ من فکر می کنم زنگ زدن امروزم تأثیر خیلی خوبی روی استادم داشت. چون اولش که شروع کردیم به حرف زدن خیلی خشن و جدی بود اما آخرش بعد از حرفهایی که زده شد خیلی نرم تر شده بود.
نمی دونم یه جورایی هنوز دوست دارم باهاش کار کنم. اما از طرفی می ترسم. که نکنه دوباره با هم کار کنیم و بعد چند وقت دوباره یه مشکلی به وجود بیاد و شرایط از الان هم بدتر بشه. اگه روابطمون مثل روابط قبل از دعوای اول بود حتی یک هزارم درصد هم دلم نمی خواست رابطه کات بشه. اما الان واقعا می ترسم. چون با شناختی که از استادم بعد از اون دعوا به دست آوردم دیگه مثل قبل نمیشه باهام و ازم دورتر و دورتر میشه. قبل از دعوای اول انقدر منو تشویق می کرد که باعث می شد من یه دنیا انگیزه داشته باشم واسه کار. حس می کردم ازم راضیه و این بهم نیروی ماورایی می داد و دوست داشتم تلاشمو بیشتر و بیشتر کنم که رضایتش بیشتر و بیشتر بشه. اما بعد از اون دعوا همیشه سعی می کرد فاصله شو با من حفظ کنه. دیگه تشویقم نمی کرد و همیشه با وجود تلاش های شبانه روزی من ازم ناراضی بود و به زبون میاورد. الان هم می دونم اگه قرار به ادامه کار باشه بازم سرد تر از قبل میشه باهام و اینه که منو می ترسونه. می ترسم که فقط من تلاش کنم و اون برای این که نخواد حریمش از بین بره با من خشن و ناراضی برخورد کنه که باعث افسردگیم بشه. وقتی احساسی فکر می کنم دوست دارم هنوز باهاش کار کنم اما وقتی منطقی فکر می کنم ترس وجودمو می گیره (برای من واقعا رضایت از محیط و افرادی که باهاشون کار می کنم خیلی مهمه. اگه نسبت به افرادی که باهاشون کار می کنم حس خوب داشته باشم، انرژی ای می گیرم که شاید هیچ کس باورش نشه. کما این که نحوه کار کردن خستگی ناپذیر من تو دوره ارشد واقعا برای اساتید و دانشجوهای دیگه غیرقابل باور بود و حتی استادا اینو بهم می گفتن)
تازه امروز یه حرفی زد که به نظرم دیگه جایی برای بحث در مورد کار کردن بیشتر با استادم باقی نمی مونه. گفت به قدر کافی بهت چیزی یاد دادم. دیگه بسه. برو دنبال زندگیت و به فکر آینده ات باش. که بعدش گفت باید دیسکانکت بشیم. دلم می خواست خودش بخواد با هم کارمون رو ادامه بدیم نه این که من اصرار کنم. که بعد همیشه احساس کنم این خواست قلبی اش نبوده و به خاطر همینه که دیگه با من مثل گذشته ها نیست.
ستاره جان من وقت خیلی زیادی روی مقاله اول گذاشتم. متن رو نوشتم. سرچ کردم و مقاله خوندم که بتونم مقدمه شو بنویسم. دیتای به دست آمده از آزمایش ها رو استادم در اختیارم گذاشت اما من اونا رو تو نرم افزار وارد کردم و تحلیل ها و محاسباتشون رو انجام دادم. ساختار مقاله رو ریختم. اولین ورژنی که نوشتم خیلی بچه گانه و احمقانه بود و هیچ شباهتی به چیزی که الان هست نداشت. اما با کمک استادم و طی چندین ماه مقاله ویرایش شد و به شکل الانش رسید. هر سری که مقاله رو می نوشتم استادم می خوند و نظراتشو می گفت و من اعمال می کردم. حتی تو یه قسمت خود استادم دست به قلم شد و اون بخش رو که فکر می کرد من نمی فهمم رو نوشت (در حالی که می فهمیدم ولی نمی تونستم به روی کاغذ بیارم). خدا شاهده من خیلی وقت و انرژی روی این کار گذاشتم و از کنارش چند تا مقاله کنفرانسی هم در آوردم. اما استادم میگه این کارهایی که تو کردی در مقابل فکری که پشت کار بوده ارزشش کمتره. در قبال تهیه نمونه ها که اون شخص بدون هیچ هزینه ای انجام داده و اگه اون نکرده بود تو هرگز نمونه ای نداشتی ارزشش کمه. (نمونه هایی که من روش کار کردم قابل تهیه از جای دیگه نبود و استادم همیشه میگه علت این که هیچ کس تو ایران روی این موضوع کار نکرده همین تهیه نمونه اس) الان حرف استادم اینه که در عوض لطفی که اون شخص کرد و نمونه ها رو برای ما تهیه کرد، من هم اسمشو وارد مقاله می کنم. حذف اسم من از مقاله هم توجیح هایی براش کرد اما از نظر خودم اصلا توجیح های قابل قبولی نیست و فقط جنبه تنبیه داره. اما خودش نگفت که برای تنبیه این کار رو می کنم. چه بسا این که خیلی راحت می تونه اسم اون شخص رو هم وارد کار کنه و اسم من هم باشه.
اما نمی دونم چه طوری به استادم بگم. من آدم جرات مندی نیستم. یا منفعل برخورد می کنم یا پرخاشگرانه. که همون رفتار پرخاشگرانه ام در اون شب باعث شد این بلاها سرم بیاد. می ترسم بهش بگم و عصبانی بشه. یا شرایط دوباره خراب تر و خراب تر بشه. الان حداقل می دونم که منو ریکامند می کنه و در مورد حضور اسمم تو مقاله 2 بحثی وجود نداره. اما از این می ترسم که چیزی بگم که باز عصبانی بشه و من یه سری دیگه از امتیازاتمو از دست بدم. می دونم سکوت من تو این قضیه یعنی گذشتن من از چیزی که حقمه. الان واقعا قبول دارم که اسم من نباید نویسنده اول مقاله 1 باشه اما این که کامل حذف بشه خیلی دردناک و غیر قابل هضمه برام
باور می کنید هنوز که هنوزه علت اون همه عصبانیتش تو دعوای اول رو درک نکردم.
کاش اون دوران قبل از دعوای اول دوباره برمی گشت. چقدر دلتنگ اون روزام. :302: استادم با جون و دل برام دل می سوزوند و می خواست که من پیشرفت کنم. من هم با جون و دل سعی می کردم کار کنم تا رضایت رو تو چشماش ببینم. حریم های بینمون شکسته نشده بود. همه به رابطه ما دوتا غبطه می خوردن. انقدر خوشحال بودم و حس می کردم به آرزوم رسیدم. قبل از ارشد همیشه آرزو داشتم چنین استادی داشته باشم که انقدر از کار کردن با اون لذت ببرم و باهاش صمیمی باشم و تا همیشه با هم در ارتباط باشیم. همیشه وقتی به رفتنم از ایران فکر می کردم غصه ام می گرفت. از جدا شدن از استادم می ترسیدم. پیش خودم می گفتم شاید من دیگه استادی مثل اون پیدا نکنم و همیشه حسرت این که چرا ازش جدا شدم رو بکشم. اما خودش بود که همیشه برای رفتن تشویقم کرد تا این که تصمیمم جدی شد.
ببخشید که من میام و از غم و نگرانی هام اینجا می نویسم.
من دوست ندارم مشکلاتمو با دوستان و اطرافیانم در میون بگذارم و همیشه غم و غصه هامو می ریزم تو خودم. اما از وقتی این سایت رو پیدا کردم، حرفای دلمو این جا می زنم که غمباد نشه.
الانم بغض گلومو گرفته. همش به گذشته ها فکر می کنم و حسرت می خورم. :302:
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
سلام عزیزم
هیچ وقت حسرت گذشته رو نخور
حتما حتما خیر و منفعتی در این وقایع بوده که بعدها متوجهش میشی
اگر به دلت افتاده که صبر کنی و هفته آینده بری پیش استادت حتما این کارو انجام بده
و تو این یه هفته هم جای حسرت خوردن به چیزهای مثبت فکر کن و تصور کن که استادت قبول کرده اسمت تو مقاله باشه و دوباره مثل روز اول داری پژوهش می کنی، مقاله می نویسی، تحقیق می کنی و برای دکتری داری اقدام می کنی...
تصور های خوب خوب کن
موفق باشی
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
دوست عزیز مطمئنی که استادت به خاطر اینکه به قول خودت تنبیهت کنه این حرف رو در حد حرف نزده و به قولی هیجوقت عملیش نکنه و در واقع اسم شما رو تو مقاله می یاره
آخه مگه میشه کسی که مقاله رو نوشته اسمش نیاد اگر کسی یک بار حتی مقاله رو بخونه و چک کنه اسمش تو مقاله می یاد مگه میشه اسم نویسنده مقاله نیاد
شاید در حد حرف میگه و عملیش نکنه
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط لیلای ساروان
دوست عزیز مطمئنی که استادت به خاطر اینکه به قول خودت تنبیهت کنه این حرف رو در حد حرف نزده و به قولی هیجوقت عملیش نکنه و در واقع اسم شما رو تو مقاله می یاره
آخه مگه میشه کسی که مقاله رو نوشته اسمش نیاد اگر کسی یک بار حتی مقاله رو بخونه و چک کنه اسمش تو مقاله می یاد مگه میشه اسم نویسنده مقاله نیاد
شاید در حد حرف میگه و عملیش نکنه
کاشکی واقعا همین طور باشه که شما می گی لیلا جان. اما حس می کنم این طور نباشه و حرفش جدی باشه. شاید اگه باز هم با هم در ارتباط می بودیم و با هم کار می کردیم و رضایتش مجدد جلب می شد نظرش هم تغییر می کرد ، اما الان که می خواد کات کنه فکر نمی کنم خیلی بشه امید داشت که در آینده نظرش تغییر کنه. استادم خیلی شخصیت خاصی داره و خیلی جدی و سر سخته. من خودم یه جورایی جذب همین خاص بودن شخصیتش و جدیتش شده بودم. اما هیچ وقت تا قبل از این ماجراها از جدیتش علیه من استفاده نکرده بود و همیشه در جهت بهبود کار و تقویت روحیه سخت کوشی در من بوده. اما حالا که دیدگاهش نسبت به من عوض شده از این جدیت داره بر علیه من استفاده می کنه. (قبل ها که با هم خوب بودیم یه بار تو یه بخش مقاله نمی تونستم اون جوری که مد نظر استادم بود مقاله رو اصلاح کنم. بعد از مدتی تلاش گفت اگه این بار نتونی اون جور که باید اصلاحش کنی اسمت از جایگاه اول برداشته میشه و میره آخر. من هیچوقت حرفشو باور نکردم و فکر می کردم اینجوری میگه که من تلاشمو بیشتر کنم. اما وقتی آخرش اون بخش دلخواهش نشد، خودش دست به قلم شد و تغییرش داد و تو نسخه ای که به من داد اسمم به جایگاه سوم تغییر کرده بود. بعد از اون همیشه من از این قضیه ناراحت بودم و چند بار به نحوه های مختلف ناراحتیمو از این قضیه نشون دادم. بعد از اون بود که استادم سعی در توجیه من داشت با یادآوری سهم علمی من توی کار. اما من هیچوقت به حرفش توجه نمی کردم و احساس می کردم داره زور می گه و همیشه ته دلم از دستش شاکی بودم. این باعث شده بود اصلا به این قضیه فکر نکنم که ممکنه استادم راست بگه. این ماجرا رو گفتم واسه این که بگم معمولا استادم روی حرفش می مونه.)
من احتمال زیاد برای هفته بعد باهاش جلسه بگذارم. می خوام تا اون موقع یه متنی آماده کنم که چه چیزهایی می تونم بهش بگم که هم تأثیر بدی روش نداشته باشه و هم نوعی یادآوری حقم بهش باشه.
البته گاهی هم فکر می کنم شاید زمان بدم تا یه کم بگذره. شاید واقعا همین جور باشه که شما می گید و با گذشت زمان معلوم شه که فقط حرف بوده و عملی اش نمی کنه. می ترسم اگه دوباره بهش راجع به حضور اسمم تو مقاله حرف بزنم تو این شرایط که دیدش نسبت به من تغییر کرده پیش خودش فکر کنه من هنوز با حالتی طلبکارانه نسبت به موضوع نگاه میکنم و بیشتر عصبانیش کنه و اگه راهی برای تجدید نظر تو تصمیمش باشه از بین بره.
واقعا سر دو راهی موندم. می خوام قبل از این که باهاش صحبت کنم استخاره کنم.
وقتی که حرفامو که می خوام بهش بگم آماده کردم، اینجا می نویسم تا دوستان کمک کنن و نظر بدن که مناسب هست یا نه
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
سلام دوستان
من فکر کردم که برای جلسه هفته آینده این حرفا رو به استادم بزنم. ممنون میشم راهنمایی ام کنید و نظرتون رو بگید. (شاید بهتر باشه یه کم از خصوصیات اخلاقی استادم بگم تا بهتر بتونید نظر بدید. استادم لجوج و یک دنده اس و از اون آدماییه که همیشه باید حرف حرف خودش باشه. اگه کسی ذره ای بهش بی احترامی کنه طاقت نمیاره. دوست داره خودشو بالاترین در هر چیز نشون بده. شدیدا اهل منت گذاشتنه. افرادی که با حالت طلبکارانه جلوش در میان رو نمی تونه تحمل کنه. دیدش نسبت به دانشجوها اینه که می خوان از استادا سواستفاده کنن و اگر محبت یا توجهی هست همه از سر پاچه خواریه که به اهدافشون برسن و در حقیقت از استادا دل خوشی ندارن. خودش وقتی دانشجوی لیسانس بوده خیلی شیطون بوده و همیشه استادا رو سر کار می گذاشته و اونا رو می پیچونده واسه همین این دید رو نسبت به همه دانشجوهاش داره و دلش نمی خواد حس کنه که دانشجوهاش تونستن روش سوار بشن. به شدت از دانشجوهای مغرور و پر توقع بدش میاد. بنابراین باید خیلی تلاش کنم که لحنم حالت طلبکارانه به خودش نگیره که فکر کنه من خودم رو همه کاره می دونم)
حالا چیزهایی که می خوام بهش بگم:
"آقای دکتر من خیلی تو این هفته به حرفایی که شما به من گفتید فکر کردم. از نظر من هم کاملا منطقیه که اون شخصی که نمونه ها رو برای ما آماده کرده اسمش تو مقاله بیاد. چون واقعا زحمت کشیده و وقت و انرژی گذاشته و اگه اون نمونه ها رو برامون تهیه نمی کرد من اصلا نمیتونستم روی چنین پروژه ای کار کنم. واقعا به اهمیت نقش ایشون تو پروژه خودم واقفم و به نظر من پایمال شدن حقشه اگه هیچ سهمی از نتیجه تلاشش نبره
در مورد خودم هم من واقعا حرفای شما رو قبول دارم. من خیلی سعی می کردم که تلاش هایی که در مورد مقاله 1 انجام می دم رضایت شما رو جلب کنه. خیلی دلم می خواست بتونم اون جوری که شما از من انتظار دارید از پسش بر بیام. در حد توانم هم تلاش کردم. به این امید و انگیزه که بتونم کار کردن رو یاد بگیرم و رضایت رو تو چشمای شما ببینم. می دونم نتونستم اون جور که شما انتظار داشتید از پس کار بر بیام اما خیلی تلاش کردم که بتونم. شاید اهمیت تلاشم از دید کسی که بخواد تعیین کننده بودن سهم افراد رو توی کار مشخص کنه کم به نظر برسه. اما من به نوبه خودم یعنی یک دانشجوی فوق لیسانس که داشت اولین مقاله رو می نوشت و تازه اصول کار رو یاد می گرفت بی اهمیت نبود. می دونم اگه کار به من سپرده نمی شد شاید کس دیگه ای که از من با تجربه تر بود می تونست خیلی سریع تر و بی دردسر تر کار رو انجام بده، اما شما باید من رو با خودم مقایسه کنید که به عنوان یک دانشجوی تازه کار چقدر با امید و انگیزه برای این کار تلاش کردم،
می دونم که یک نفر دیگه بدون این که من اصلا بدونم کیه نمونه ها رو به طور کامل در اختیار من گذاشت و زحمت تهیه نمونه رو متقبل شد. حواسم هست که دیتاهای اکثر تست ها رو شما در اختیارم گذاشتید. می دونم شما اگه اینقدر حامی من نبودید و این قدر من رو از راهنمایی های ارزشمندتون برخوردار نمی کردید این مقاله به هیچ وجه شکل و شمایل الانش رو پیدا نمی کرد. یادم نمی ره تمام انرژی ای که شما روی کار گذاشتید و بارها و بارها مقاله رو خوندید تا اشکالات کار رو به من گوشزد کنید. قبول دارم که در مقابل همه این کمک ها کاری که من کردم پیش پا افتاده ترین کار بود اما آیا این عادلانه است که با وجود تمام تلاشم و تمام انرژی ای که روی این کار گذاشتم به این امید و انگیزه که روزی تلاش هام به ثمر بنشینه، هیچ بهره ای از کار نداشته باشم. دلم می خواد شما قبل از تصمیم گیری فقط کمی خودتون رو جای من بگذارید و از دید من ِ دانشجو به قضیه نگاه کنید. بعد از اون هر تصمیمی که گرفتید من حرفی ندارم و تابع تصمیم شما خواهم بود"
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
عزیزم با شخصیتی که استادت داره کلا همیشه فقط بش بگو چشم هر چی شما میگین ولی به شرطی که
استادت اهل نوشتن یک توصیه نامه خوب برات باشه!! و بتونی رو قولش حساب کنی؟ بچه های سال بالایی چی میگن؟ کسی بوده ازش توصیه نامه گرفته باشه؟؟؟ ممکنه الان بت بگه میدم ولی بعدا بزنه زیرش؟؟ ولی شما خودت هم درخواست برای اسم نوسنده ها منطقی نبوده...معلومه که کسی که ایده میده اسمش اول میاد و همین طور هر کسی که در طول کار کمک کرده اسمش باید بیاد...
با توجه به اینکه یک بار با رفتنت به خارج مخالفت کرده..شاید میخواد تو را ایران نگه داره؟؟ چون دانشجوی خوب تر از تو گیرش نمیاد و میخواد تو براش کار کنی؟؟ اگه این قدر خودخواه هستش حواست باشه که
تا توصیه نامه را خودت نخوندی ازش استفاده نکنی!!!!!
به نظرم حق نداره که اسمت را تو مقاله ها ی گذشته ننویسه!! اما در مورد اینده اگه می دونی که واست توصیه نامه نمی ده دیگه باش کار نکن...برو با کسی کار کن که بت توصیه نامه بده...
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط لبخند :-)
عزیزم با شخصیتی که استادت داره کلا همیشه فقط بش بگو چشم هر چی شما میگین ولی به شرطی که
استادت اهل نوشتن یک توصیه نامه خوب برات باشه!! و بتونی رو قولش حساب کنی؟ بچه های سال بالایی چی میگن؟ کسی بوده ازش توصیه نامه گرفته باشه؟؟؟ ممکنه الان بت بگه میدم ولی بعدا بزنه زیرش؟؟ ولی شما خودت هم درخواست برای اسم نوسنده ها منطقی نبوده...معلومه که کسی که ایده میده اسمش اول میاد و همین طور هر کسی که در طول کار کمک کرده اسمش باید بیاد...
با توجه به اینکه یک بار با رفتنت به خارج مخالفت کرده..شاید میخواد تو را ایران نگه داره؟؟ چون دانشجوی خوب تر از تو گیرش نمیاد و میخواد تو براش کار کنی؟؟ اگه این قدر خودخواه هستش حواست باشه که
تا توصیه نامه را خودت نخوندی ازش استفاده نکنی!!!!!
به نظرم حق نداره که اسمت را تو مقاله ها ی گذشته ننویسه!! اما در مورد اینده اگه می دونی که واست توصیه نامه نمی ده دیگه باش کار نکن...برو با کسی کار کن که بت توصیه نامه بده...
لبخند جان استادم الان برام یک توصیه نامه نوشته. توصیه نامه خوبی هم هست.. اما خیلی از دانشگاها به جای توصیه نامه ایمیل استادی که می خواد ریکامند کنه رو می گیرن تا خودشون با استاد تماس بگیرن و در مورد دانشجو سوال کنن. بنابراین باید حواسم باشه که دیدش به من منفی نشه که تو چنین شرایطی پشتمو نگیره و ازم تعریف نکنه. نه فکر نمی کنم تا حالا کسی ازش توصیه نامه گرفته باشه. همون جور که گفتم استادم جوونه و از بین دانشجوهایی که تا حالا باهاش مرتبط بودن تا به حال کسی برای خارج از کشور اقدام نکرده.
آره من قبول دارم که اشتباه کردم که مدعی شدم اسمم باید اول بمونه. اما اگه استادم به مدت 1 سال اسم من رو به عنوان نویسنده اول نمی گذاشت و از اول من با این موضوع که نویسنده اول خود استادمه روبرو می شدم شاید هیچوقت این اتفاقا نمی افتاد. در هر حال اون استاده و من نباید اون شب اون طوری چنین ادعایی می کردم. الان هم همه این دردسرهایی که دارم می کشم نتیجه همون ادعاییه که کردم و قبول دارم که نباید می کردم.
نمی دونم. شاید دلش بخواد من بمونم ولی بعد از این جریانات که اینقدر حریم بینمون شکسته شده من واقعا از ادامه کار با استادم می ترسم. اما این استادم بود که همیشه منو تشویق به رفتن کرد. برام تعریف کرده که تو جلسه مصاحبه دکتری انقدر از سطح علمی پایین داوطلب ها شاکی بوده. که بعد از جلسه استادا بهش می گن چرا اون دانشجوت (یعنی من) نیومده واسه دکتری. که استادم هم گفته چون قصد داره از ایران بره تا بتونه تو یه دانشگاه خوب درس بخونه تا از قابلیت هاش استفاده بشه و حیف نشه. بعد از این جریانا بود که زنگ زد به من و گفت دوست داره من بمونم و دانشجوی دکتری اش یشم. حدود 1-2 ماه پیش بود. اما من بهش گفتم آخه دانشگاهای اینجا که خیلی امکاناتشون ضعیفه و آدم به جای تمرکز رو کارش همش باید با مشکلات مسخره سر راهش سر و کله بزنه. بعد چند تا از مشکلاتی که من تو ارشد داشتم رو بهش یادآوری کردم. در آخر بهم گفت سال دیگه در کنار پیگیری ات برای اپلای کردن برای دانشگاهای خارج، کنکور ایران رو هم شرکت کن. حتی شده فقط واسه این که بیایی و جلوی استادا خودتو نشون بدی تا به دانشت پی ببرن و بفهمن دانشجوهای دیگه در مقابل تو چقدر ضعیفن. منم گفتم باشه. (اوایل دوره ارشد وقتی من تازه داشتم پروژمو شروع می کردم بعضی از استادا می خواستن بیان و تو کار ما شریک بشن. اما ما به دلایل منطقی قبول نکردیم و کمی دلخور شده بودن. واسه همین یه جو حسادت تو دانشکده شکل گرفته بود. حتی سر دفاعم هم داورم کمی تحت تأثیر این جریانا بود و با این که نتونست هیچ ایرادی از کارم بگیره نمرمو کمتر از حدی که انتظار داشتیم داد و وقتی استادم گفته بود چرا داری کم میدی مگه کارش چه ایرادی داشت، گفته بود ایرادی نداشت ولی دلم می خواد کم بدم. متاسفانه این مشکلات تو گروه ما وجود داشت و استادم یه جورایی دلش می خواد به کمک من روی استادای دیگه رو کم کنه!!! کلا استادم تو خیلی زمینه ها از من مایه گذاشته تا خودشو به دیگران نشون بده. البته قبول دارم که واقعا استادم برام زحمت کشید و اگه من الان به خودم افتخار می کنم نتیجه زحمت های استادمه که منو به اینجا رسوند و حق داره چیزی که براش زحمت کشیده و به اینجا رسونده رو با افتخار به دیگران نشون بده به عنوان این که این دانشجوییه که من تربیت کردم)
2 روز پیش هم که بهش زنگ زدم تشویقم کرد که جدی قضیه تحصیل تو خارج از کشور رو پیگیری کنم.
حالا در مورد مقاله چیکار کنم. یعنی شما می گید چیزی نگم و به تصمیمش چشم بگم؟ برام غیر قابل تصوره که مقاله ای که 1 سال واسش شبانه روز جون کندم این جوری اسمم از توش خارج بشه. اما دلم نمی خواد بی گدار به آب بزنم و باعث خراب تر شدن کار و لج کردن بیشترش بشم که شرایطو سخت تر کنه واسم.
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
دوستان کمک نمی کنید. اگه بخوام جلسه بگذارم باید تا یکی دو روز آینده با استادم تماس بگیرم. اما واقعا نمیدونم کارم درسته یا نه و اگه درسته حرفایی که می خوام بگم خوبه یا نه؟
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
سلام عزیزم:72:
نوشته هات رو خوندم، خوبه... توکل به خدا... برات دعا می کنیم... دیگه منتظریم تو پست بعدی که ان شالله پست آخر
این تاپیکت هست بیای بنویسی که دوستان درست شد کارم و استادم موافقت کرد اسمم باشه تو مقاله...و یه دختر
شاد و پر انرژی باشی که برای آینده اش کلی برنامه های خوب خوب داره:43: