RE: شوهرم هميشه همه را در جريان دعوا و قهرمون مي ذاره
مرسي مريم جان از راهنماييهات
با توجه به اينكه من خودم شاغلم و مخصوصا تو دنياي امروز اين كاملا طبيعيه كه من هم در مورد نحوه خرج كردن نظر بدم همونطور كه يه زماني مي گفتن اشپزخونه مال زن خونست ولي فكر كنم شوهرم بيشتر از من اونجاست و قابل توجهتان جاي همه چيز رو هم به دلخواه تغيير ميده و وقتي بهش مي گم اينكارت رو دوست ندارم مي گه خوب من به اشپزي علاقه دارم يا دسر درست كردن رو دوست دارم ضمنا دكراسيون خونه هم با ايشونه اين كه گلدون. تلوزيون تلفن...كجا باشنوبه دلخواه خودشون الان يك ماهه كه در گير دكراسيون اتاق بچست و اينقدر ذوق شوق داره كه دلم نمياد چيزي بگم
از طرفي من هيچ وقت نه همسرم نه خودم و نه زندگيمون رو با چيزي مقايسه نكردم اينو گفتم فقط برا اين كه جو خانواده شوهريم كه شلوغ هستند و مدام تو رفت و امدند مشخص شه
در مورد اينكه مي گيد چرا همسرت رو ميكني زير قرض و قوله همونطور كه قبلا گفتم چون همسرم بينهايت ولخرجه (هم برا من هم برا اين و اون )و خرجي هم دست من نيست تنها راهي كه ميشه پولش پس انداز شه تا صاحب زندگي شيم همينه كه وام بگيره تا ملزم به پرداختش شه در غير اينصورت اگه ماهي 2 ميليون هم درامدش باشه هر چي داره رو امروز ميخوره
RE: شوهرم هميشه همه را در جريان دعوا و قهرمون مي ذاره
مامانم فردا میخواد سیسمونی بیاره وای که چه قدر از این رسم و رسوما بدم میاد اصلاحوصله نقش بازی کردن و الکی خندیدن رو ندارم شوهرم رفته اندازه 100 نفر میوه های رنگ وارنگ خریده در حالی که مهمونا بیشتر از نهایت 30 نفر نیستند
تازه سرخود باشده به همه زنگ زده که اقایون هم اخر شب که مراسم سیسمونی تموم می شه باید بیان می خوام شام بدم(به دست بخت خودش)الان هم واسه خودش داره سبزی باک میکنه!!!! وای که این قدر از من نظر می خواد خسته شدم!!!!
RE: شوهرم هميشه همه را در جريان دعوا و قهرمون مي ذاره
kherse soorati عزيز آيا به توصيه فرشته مهربان توجه كردي؟علي الخصوص قسمتي كه گفته بود هويت همسرت رو بپذير؟
درتمام پستهاي شما من از همسرتون مردي رو ديدم كه به شيوه ي خودش شما رو دوست داره،وبه شيوه ي خودش عشق وعلاقه اش رو به شما با تمام وجود نثارميكنه وشما همه ي اينها رو ناديده ميگيريد وفقط سعي داريد تا اونو تبديل به مردي كنيد كه از نظر خودتون مناسبه!
حتي در يكي از پستها ديدم كه گفتيد براي مناسبتي ايشون د رستوراني هاي كلس جا رزرو كرده وقطعه طلاي گران قيمتي هم بهتون هديه داده اما باز خورد شما چي بود؟اين كه من ترجيح ميدادم ميتونستيم ماشين بخريم!
آيا اين روش كه تا حالا در پيش گرفتي مثمر ثمر بوده؟
آيا به نظرت وقت اون نشده كه مردي رو كه همسرته با خصوصياتي كه داره قبول كني؟از محبتهاش لذت ببري،به تصميماتش hحترام بزاري وبا ديد مثبت به كارهاش نگاه كني؟
يك بار ديگه پست فرشته مهربان رو برات ميزارم حتما با دقت بخونش:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
kherse soorati عزیز
خوش آمدی به همدردی
دست از کنترل گری و تعیین تکلیف بردار و هویت وی را بپذیر و اجازه بده قدرت مردانه اش را داشته باشد و خودش تصمیم بگیرد و ...... همه چیز حل خواهد شد و خواهی دید بدون کنترل خیلی از امورات بدون نظر شما انجام نخواهد شد و خودش داوطلبانه نظرت را خواهد خواست و ....
لازم هست مهارتهای مختلف ارتباطی را مطالعه کرده و به کار ببندی
موفق باشی
.
از ايده آلهات حصاري به دست وپاي همسرت بستي،بزار اوني باشه كه هست،با چيزهايي كه از همسرت گفتي بي شك اگر اجازه بدي كه خودش باشه خيلي بهتر از چيزي كه در نظر داري در زندگيت محقق ميشه.
موفق باشي
خودكشي به خاطر بي اعتمادي شوهر و بي ابرويي
سلام به دوستان و كارشناسان
تو رو خدا كمكم كنيد دارم ديوونه ميشم شخصيتم ابروم نجابتم همه رو از دست دادم ديگه نمي خوام زنده بمونم نمي تونم تو چشاي شوهرم نگاه كنم البته اون خودش مقصره يكي به خاطر عشق زيادش به برادرش و ديگري بي اعتمادي و تعصب بيخود نسبت به من
من عاشق شوهرمم و ديوونه وار مي پرستمش اما من قرباني شدم
قرباني يك ادم پست و هوس باز
يا بايد خودم رو بكشم يا اون اشغال عوضي رو
من باردارم يه بچه تو شكمم هست در مورد زندگي اون چي كار كنم
شوهرم هم خيلي منو دوست داره ما زندگي خيلي خوب و شيريني داشتيم
اي خدا.......اخه چرا اينجوري شد؟؟؟؟؟؟؟؟
RE: خودكشي به خطر بي اعتمادي شوهر و بي ابرويي
ماه چهره جان
چی شده؟؟؟
یعنی چی یه بچه تو شکمت هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بغیر از شوهرت از کسی باردار شدی؟
میشه یکم بیشتر توضیح بدی؟؟
نترس دوستان میان بهت راهکار میدن.
چندوقته بارداری؟
RE: خودكشي به خطر بي اعتمادي شوهر و بي ابرويي
دوست عزیز سلام
به همدردی خوش آمدی
سعی کن آروم باشی و با آرامش مشکلت رو توضیح بده تا دوستان کمکت کنن
امیدت رو از دست نده و بیشتر بگو
RE: خودكشي به خطر بي اعتمادي شوهر و بي ابرويي
چی شده؟
از شخصی به غیر از شوهرتون حامله شدید؟
RE: خودكشي به خطر بي اعتمادي شوهر و بي ابرويي
عزیزم کمی آروم باش
در مورد مشکلت بگو که چه اتفاقاتی افتاد که نسبت به شوهرت خیانت کردی ؟
با شوهرت چه در گیریهایی داشتی ؟ مگر نسبت به برادرش چقدر عشق داره که تو رو ناراحت می کنه ؟ تعصباتش چرا زیاده و چی فکر می کنه که تو رو اذیت می کنه؟
RE: خودكشي به خطر بي اعتمادي شوهر و بي ابرويي
ماه چهره جان
فقط باید خیلی آروم و حساب شده رفتار کنی . استرس نداشته باش . درست مشکلشو بیان کن . به خودت صدمه نزن.
انشالله حل میشه.
RE: خودكشي به خطر بي اعتمادي شوهر و بي ابرويي
من به خدا به شوهرم خيانت نكردم
ما سه ساله كه ازدواج كرديم شوهرم خيلي مرد گل و خوبيه ما عاشق همديگه هستيم شوهرم هميشه و همه جا حاميم بوده و برام هيچي كم نذاشته 4 تا برادرند كه شوهرم پسر اخريه البته با دو تا خواهر
برادر بزرگش كه وضع ماليه توپي هم داره برا كل بچه ها احترام و جايگاه خيلي خاصي داره برا شوهر من عين بت ميمونه
شوهرم حتي به مادرش هم اجازه بي احترامي به منو نمي ده اما برادرش براش يه چيز ديگست زن داره و 3 تا دختر كه بزرگترينش تقريب همسن منه شوهرم جونش به اينا بنده
از روز اول يه جورايي از اين برادر شوهرم بدم ميومد به نظرم دين و ايمون درست حسابي نداشت بر عكس شوهرم كه هر چي از پاكي و صداقتش بگم كم گفتم
روزاي اول ازدواج احساس مي كردم يه جورايي بد نگام مي كنه انگار مي خواد ادم رو بخوره يا خيلي خودموني حرف ميزد شوهرمم مي گفت نا سلامتي جاي پدرته
يكي دو بار كه نا خواسته بد برادرش رو پيشش مي گفت عصباني مي شد و حتي كتكمم مي زد مي گفت هر چي دوست داري به من فحش بده ولي به برادرم نه
از اونايي هست كه يه پاش ايرانه يه پاش امريكا