RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
اي خدااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااا، من رو عاشق نكردي، نكردي، نكردي ولي وقتي من رو گرفتار كردي كه همه زمين و زمان بر من خرده گرفتند.
باور كنيد ديگه از عاشق شدن هم ميترسم. آدم يك دل داره و يك دلدار. من تاوان چي رو بايد پس بدم. هميشه دوستان و همكارانم به پاكي من قسم مي خوردند. ولي چرا من؟ مني كه يك عمر دلم رو خالص و پاك براي همسر آينده ام نگه داشته بودم.
اگه من با يكي ديگه ازدواج كنم، چي ميشه................. من الان همسر شرعي ايشان هستم، اگه با يه نفر ديگه ازدواج كنم چطور به چشماي شوهرم نگه كنم، به چشمان كسي كه فكر ميكنه من پاكترين دختر زمانه ام، در صورتي كه دروغه، من همسر دارم، درسته كه از نظر جسمي دختر هستم اما من عاشق همسرم هستم و از همه نظر به ايشان متعهدم.
حتي از نگاه به نامحرم هم پرهيز مي كردم. با اينكه چادري ام و ظاهري مذهبي دارم اما دانشگاه و سركار همه جور آدم دنبالم بودند از پسراي خوش تيپ كارخونه دار و بانفوذ تا استادان پير و جوون دانشكده اما من جز حفظ نجابت كاري نمي كردم چون دلم رو فقط براي يك نفر مي دونستم ولي كجا رفت نتيجه اون همه حفظ نجابت و پاكي؟ كجا رفت نتيجه اون همه خويشتن داري و پرهيز از گناه؟ آره من هنوز دلم با همسرمه حتي اگه بخوام همسر دومش بشم چون وجودم مال اونه. چون همسر دنيوي و اخروي من فقط بايد يك نفر باشه .
تو اين سايت به من گفتند هوسران، واژه اي كه تا عمق دلم من رو سوزاند، آخه به كدوم گناه.
عمري پاك و با عفت زندگي كردم، به اين جا رسيدم و نتيجه اين شد!!!!!!!!حالا كه روح و وجودم متعلق به فرد ديگري است، معلوم نيست چه سرنوشتي در انتظارم است.
اي خدا جز توكل و خويشتن داري ديگه هيچ كاري ازم برنمياد. اي خدا درد از تو درمان نيز هم.
آره بهار شادي، من خوابم، دوست دارم خدا يك سيلي محكم به صورتم بزنه طوري كه منو از زمين برداره و پيش خودش ببره و واسه هميشه من رو از اين خواب دنيايي بيدار كنه. حداقل مي دونم اونجا ميعادگاهي است كه خدا وعده وصال عاشقان رو داده.:72:
من با اين باورها بزرگ شدم چطور مي تونم به باورهاي مذهبي ام هم دستور توقف بدم؟
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
شیرین جان
عزیزم کسی به شما نگفت هوس باز! نگفت تو مجرمی!
همه ما دوستانه داریم عواقب همسر دوم شدن رو بهت می گیم و میخوایک که کمکت کنیم! اما شما در رویایی شیرین
فرو رفتی و وقتی این رویای بلورین ذهنت بشکنه معلوم نیست با این روح حساست چه بلایی سرت میاد!
همسر دنیوی و اخروی ما اگر یکی باشه بهتره اما خداوند به ما یک رسول باطنی داده به اسم عقل!
عقل ماها داره بهت هشدار میده! اما اگر تو میخوای با احساس تصمیم بگیری دیگه ما چی میتونیم بگیم دوست عزیز
من؟
فقط امیدوارم روزی از تصمیمت پشیمون نشی که خیلی دیر شده باشه!
امیدوارم با این طبع لطیفت بتونی عشقت رو با یک زن شریک بشی و تاب بیاری!
خداوند رو صدا میزنی و شاید خدا با رسوندن شما به این سایت اجابتت کرده اما تو اجابت رو در چیزی که دوست داری
می بینی نه در چیزی که واقعا به صلاحته!
هنوز دنیا انگار تلخی هاش رو نشونت نداده!
اگر دوست داری سرت به سنگ بخوره برو و تجربه کن! ما انسانها مخیریم به انتخاب! اما مسئولیت و تبعات انتخابت رو
حتما بپذیر دوست خوبم
بعد هم طوری حرف میزنی که خدا انگار تو رو برای وصال عشق زمینی آفریده! عشق زمینی وسیله ای برای رسیدن
به عشق حقیقیه و لذت رسیدن به خداوند در اون جهان قابل مقایسه با لذت رسیدن به یک عشق زمینی نیست!
حس می کنم کمی راجع به عشق حقیقی و هدف خلقت انسان مطالعه کنی بد نباشه!
باورهای مذهبیت رو هم کمی بیشتر راجع بهش تحقیق کن چون برخی جاهاش نیاز به بازنگری داره!
به قول حافظ "ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد!!!" شاید این عشق راهی و امتحانی باشه برای تو برای
گذشتن تو از این عشق تا به عشق حقیقی یعنی خداوند برسی اما تو همه هدف رو در وصال به مخاطبت می بینی
و می دونی و شاید اگر ازش رد نشی تو آزمون الهیت رد بشی!
شاید قراره عیار وجودت محک بخوره که چقدر به عشق معشوق حقیقی از خواسته هات میگذری که البته به صلاحت
هم هست!
:72:
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
شيرين بانوي عزيز
من سرتا پا مشكل جدا تو تاپيك شما موندم
ميشه فقط بگي دليلت واسه زدن اين تاپيك چي بود؟تاييد يا كمك براي فراموش كردن
والا من كه گيج شدم
ما شمارو ميشناسيم يا اون اقارو, كي قضاوت كرده دوست من؟؟؟
راستش دارم به درايت و فهم مديرهمدردي ايمان ميارم و پست ايشون بهترين جواب براي شماست
اصل زندگيه كه ادم جوري زندگي كنه كه ارامش داشته باشه,عزيزم من يه وقتايي خيلي تند و رك ميشم و الان هم فقط ميتونم بگم كاري كن كه ارامش داشته باشي عزيزم
والسلام
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
همين امروز و فردا است كه فرشته مهربون بياد و تاپيك رو قفل كنه!
نقاشي جان :72:حق با توئه چون اين پست آخر رو در اوج احساس و با كلي اشك و زاري نوشتم.
مرسي بهار، دختر مهربان و منطقي هستي.:46: چشم سعي مي كنم كمي مطالعه ام را بيشتر كنم.
درسته كه من هيچوقت به كسي محل نميذاشتم ولي در واقع همون زمان هم با احساساتم مبارزه مي كردم ولي من هم يك دخترم تا كي ميتونم با خودم بجنگم خسته شدم ديگه. باور كنيد ديگه جونم دراومده.:320:
من 2 تا خواهر دارم، هردوشون خيلي راحت به عشقشون رسيدند من هم خواستگاران بيشتري از اونها داشتم و هم از لحاظ موقعيت اجتماعي از اونها سرتر هستم اما و اما حالا تنها موندم در صورتي كه اونها نصف موقعيتهاي من رو هم نداشتند.
خب من الان سختمه، چون عشق رو تجربه كردم و واقعا دلم زندگي عاشقانه ميخواد اما در عمل نمي تونم به اين نياز جواب بدم. از طرفي خودم هم به شدت دلم ميخواد ازدواج كنم اما وقتي كه پاي عمل ميرسه، از ازدواج فراري ميشم.:302:
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
سلام شیرین بانوی عزیز آزرده خاطر!!!
آخه چرا؟ چرا از دست کسانی که هر کدام به سهم خود و به زبان خودشون دارن عواقب راهی رو که پیش رو داری رو بهت نشون میدن، میرنجی؟
اونوقت ذره ای به این شیرین بانوی لجبازی که خودت اختیار امورت رو به دستش دادی، خرده نمیگیری...
به خودت بیا دختر!!! من نمیشناسمت ولی میدونم حال و روزی که الان داری شایسته هیچ دختری با مشخصاتی تو گفتی نیست.
توی نوشته هات به طرز عجیبی علاقه به بازی با کلمات داری... دوست داری مدام خودت رو قربانی این ماجرا جلوه بدی و از این طریق نوازش عاطفی دریافت کنی...
تو رو کسی عاشق نکرده تو خودت عاشق شدی... خودت پذیرفتی که شرایط زندگیت این چنین باشه... این غم و ملال و درموندگی رو خودت خریدی اونم به بهاب گزاف!... خودت خواستی... کسی مجبورت نکرده.
حالا هم خودت باید بخوای که بیرون بیای. خودت باید انتخاب کنی
که از سرنوشت دیگران عبرت بگیری... یا تو و داستان زندگیت مثالی بشه برای عبرت به دیگران.
به هر حال همه اینجا سعادت تو رو میخوان و از بیرون گود خارج از گرد و خاکی که احساست بپا کرده دارن زندگیت رو میبینن.
از این بازی بیا بیرون و یه نگاه به خودت بنداز... اگر واقعا به نظرت لیاقتت اینه باز هم به این دور باطل ادامه بده. ولی اگر کمک خواستی برای تغییر وضعیتت بیا و اینجا بنویس...
در ضمن تاپیکت به صفحه ششم رسیده کم کم سر و کله فرشته مهربون پیدا میشه... تصمیمت رو بگیر.
برات دعا میکنم تا بیدار شی:46:
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
دانوب من حرصم گرفته چون هيچكس عاشق شدن من رو باور نكرد در صورتي كه همه ايشون رو عاشق واقعي دونستند( منظورم خانواده و دوستانشون) اما سهم من اين وسط شنيدن كلمه عاشق هم نبود. خانواده ام مي ترسيدند كه من عاشق بشم انگار از نظر اونها عشق يك مريضي لاعلاج است.
چيكار كنم دانوب من عادت به نوشتن دارم و هفته اي يك نامه براي ايشون مي نويسم البته براشون نمي فرستم. من با اينكه رشته ام فني بوده ولي خيلي رمان و شعر رو دوست دارم واسه همينه كه شايد هنوز بازي با كلماتم ناشيانه است ولي بالاخره يه روز يك كتاب در ستايش عشق چاپ ميكنم.:310:
فرشته مهربون يا حامدخان لطفا تاپيك من رو قفل كنيد.
من اصلا نمي دونم چرا اين تاپيك رو زدم وقتي كه اگه خدا بخواد يا به هم ميرسيم و اگه خدا نخواهد هرگز بهم نميرسيم.:323:
ولي دلم ميخواد تا آخر امسال شيرين بانو عروس بشه. در درجه اول اگه خدا خواست با ايشان و در درجات بعد شايد با فردي ديگر.حتما ميام خبر ميدم مخصوصا كه دوستان نازنيني مثل بهار شادي، نقاشي، دانوب و بهار جون ( كه الهي بميرم ناخواسته چقدر باهاش بد حرف زدم.)
در هر دو حالت عشقم به آرامش ميرسه :43::43::43:و اين براي من كافيه.:323:
حتما تاپيكم رو قفل كنيد وگرنه باز وسوسه ميشم كه بيام و اينجا درد و دل كنم.:311:
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
شیرین بانو
تو غره ای
به مذهبت و اعتقاداتت
به نجابتی که داشتی
به عشقت و احساست
به کارت و تحصیلاتت
به همه چیزت
اگر الان خودت رو نشکنی میری زن دوم میشی و اونجا به سختی می شکنی.
من واقعا نمیدونم که اگر جای تو بودم می تونستم تصمیم درست رو بگیرم یا نه.
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
با سلام،
به خواسته شما تاپیکتون قفل می شود.
امیدوارم بهترین تصمیم رو بگیرید و برای شما آرزوی موفقیت می کنم.