RE: لطفا منو راهنمایی کنید
اگه اين آدم با اين شرايط فعلي مي اومد خواستگاري شما قبول ميكرديد ؟
شما دوساله كه با هم عقد كردين و يه جورايي نامزدين ، دوراني كه معمولا به دوران ابراز عشق و پيدايش شناخت ميشناسنش
و عجيبه كه ايشون اين رفتار رو دارند !
احتمالا شما در آينده با مردي روبه رو خواهيد شد كه انتظار داره شما فرمانبردار او باشيد
اون قدرت آزردن شمارو داره و بيشتر اوقات به رضايت خودش توجه داره كه گاها ممكنه رضايت اون رضايت شما هم باشه ، اما اگه موضوعي مورد رضايتش نباشه نمي پذيره و براش قابل قبول نيست !
تا حالا شده كاري بر خلاف ميلش و در جهت رضايت شما انجام بده ؟
نميدونم ديگه چي بگم ولي اگه خواهر من بودي محال بود اجازه بدم با همچين مردي ازدواج كني .
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
نه قبول نمی کردم. اما شاید پشیمون می شدم.
بله شده که کاری رو بر خلاف میلش انجام بده اما بعدش کلی رفتم زیر منت و همیشه هم اون کار رو یادآوری می کنه.
اون وقتهایی که خودشه خوبه اما وقتایی که رفتارهای پدرش رو تقلید می کنه یه آدم غیرقابل تحمل میشه
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
با توجه به اين كه شما ميگيد رفتارش تحت تاثير رفتار پدرش قرار داره - يعني اگه از اون دور باشه اين رفتار رو نداره ؟
شما گفتيد احتمال داشت از نه گفتن پشيمون بشيد ( احتمالا اون بايد خصوصيات خيلي مثبتي داشته باشه كه خودخواهيش و مرد سالاريش ( البته ببخشيد كه اين طور مينويسم ) براي شما قابل هضمه ! )( ميشه چند تا از خصوصيات خيلي مثبت اون بگيد ؟ )
من پيشنهاد ميكنم با همديگه به يك روانشناس خانواده مراجعه كنيد ( البته اگه روانشناس سوره نسا رو نخونده باشه ) احتمالا مشكلتون رو حل كنه .
پيشهناد ديگه من اينه كه با هم به يه سفر( مثلا يه هفته اي ) ( البته تفريحي ) ( نه مشهد و قم و ...) بريد و رفتارش و زير نظر داشته باشيد.( خودتون دوتايي تنها بريد)
ضمنا اگر اون نخواست به مشاوره بياد خودت براي اينكه تصميم عاقلانه تري بگيري ( در رابطه با آيندت ) حتما به يك مشاور مراجعه كن..حتما !
خبرش رو به ما هم بده !
موفق باشي
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
بله خصوصیت مثبت زیاد داره.
اما الان فقط بدیهاش توی ذهنمه بعدا در مورد خصوصیات مثبتش صحبت می کنم.
قبل از اینکه عقد کنیم پیش مشاور می رفتیم، خیلی خوب بود، اما بعدش دیگه نرفتیم البته جلساتمون نصفه کاره موند. حالا دیگه نمی خواد بیاد پیش مشاور چون مطمئن شده که مشاور روش اون رو تأئید نمی کنه. بهش گفتم من می رم گفت من بهت اجازه نمی دم!!. برای همین هم این سایت رو پیدا کردم.
ربطی به دوری و نزدیکی به پدرش نداره. 27 سال به پدرش نزدیک بوده. همون وقتی که داشته شخصیتش شکل می گرفته به پدرش خیلی نزدیک بوده... با اینکه از همین رفتارهای پدرش ناراحته اما خودش هم همون کارها رو میکنه.
پدرش درست ترین حرف رو به من زد، قبل از اینکه عقد کنیم، ولی من توجه نکردم، گفت کامران (همسرم) کوچیک شده منه، هر چیزی که در الان من می بینی کامران چند سال دیگه می شه، و هر چیزی که الان در کامران می بینی چند سال پیش من بودم.... اما من باور نکردم. گفتم مگه میشه آدم از رفتاری ناراحت باشه اما خودش اونو به کار ببره...
به نظر شما راه حلی برای اینکه رفتارشون کمی عوض بشه هست؟؟
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
ميتونم بپرسم هدف شما از رفتن به مشاوره چي بود؟
( هدف شما از رفتن به مشاوره تاييد رفتار كامران بود ؟!!!! كه چون اينطور نشد مشاوره رو قطع كرديد ؟ )
به نظر من با توجه به اين كه ميگيد 27 سال سنشه و تو اين مدت شبيه پدرش شده ، احتمال تغيير در اون تا 99 درصد ممكن نيست ، اون چيزي كه در مقابل شماست شخصيت درونيشه و چيزي كه در خونش جاريه . من به اين نتيجه رسيدم كه اون نميخواد و به احتمال خيلي زياد نميتونه رفتارش رو عوض كنه.
براي يك زندگي تنها علاقه كافي نيست ( شما به دليل ارتباطي كه تنگاتنگ با هم داشتيد يك رابطه حسي و عاطفي بينتون بوجود اومده ( نه عشق : عشق قوانين عاطفي و اجرايي دو طرفست ) و اين يه چيز طبيعيه .
و شما به هرحال سعي خواهيد كرد كه با اون بمانيد ( كه اميدوارم تصميم درستي بگيريد ) !
ايجاد تغيير در اون مثل اينه كه بخواهيد عضوي از بدنش رو جدا كنيد ( با اين حال تنها راهي كه ممكنه كمي تغيير ايجاد كنه مشاورست )
به نظرم شما تا حد زيادي رفتارش رو پذيرفتيد ( نوع صحبت هاتون اينطور ميگه ) و اميدوارم مشكلي در زندگي آيندتون نداشته باشيد
ولي من كمتر زني رو سراغ دارم كه رفتار چنين مردي رو بدونه و حاضر به موندن در كنارش باشه.( نميخوام تحريكتون كنم )
با همه اين حرف ها اگه به هيچ وجه و در هيچ صورتي به رها كردن اون فكر نميكنيد ، حتما ازش بخواين كه اگه زندگيتون رو دوست داره و اون هم به اندازه شما به اين زندگي علاقه داره تغييري در رفتارش ايجاد كنه ( كه بعيد ميدونم ) و در غير اين صورت من ديگه راه حلي به ذهنم نميرسه ،
چون فكر ميكنم همه چي روشنه : شما خصوصيات خودتون رو ميدونيد ، خصوصيات اون رو هم ميدونيد ، اين چيزيه كه هست و احتمالا اگه قرار بر تغييري باشه اون تغيير در شما بايد صورت بگيره تا خودتون رو با اون ست كنيد ( متاسفم كه اينو ميگم ) حالا ديگه انتخاب با شماست ( اميدوارم خدا كمكتون كنه تا تغييري در رفتارش ايجاد بشه )
اميدوارم بهترين تصميم ممكن رو در جايگاه يك - انسان - بگيريد .
اون كه روزگاري ، پنداشتي نفس بود
عمر گذشت و اكنون ديدي كه قفس بود
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
نه اتفاقا هدف ما از رفتن به مشاوره تأئید رفتار هیچکدوم ما نبود. ما فقط می خواستیم بدونیم با هم زندگی خوبی خواهیم داشت یا نه. بر طبق شرایطی که داشتیم، مشاور ما رو تشویق به ازدواج کرد و حتی گفت تا به حال موردی مثل ما نداشته که انقدر با هم تفاهم داشته باشن..
همسرم نحوه رفتار با یک خانم رو بلد نیست. یعنی همون چیزی رو بلده که پدرش بلد بود. مشاوره که می رفتیم این چیزا رو بهش می گفت و خیلی خوب بود، خیلی اخلاقش بهتر شده بود. اما الان همونطور که گفتم چون می دونه مشاور اخلاقشو تأیید نمی کنه دیگه نمیاد. میگه من روش خودمو دارم و اشتباهی نمی کنم که احتیاج به مشاور داشته باشم...
من دوستش دارم خیلی زیاد، اما به خاطر خصوصیات خوبی که داره دوستش دارم، اون خیلی وقتا پشتم بوده، خیلی وقتا مثل یه دوست واقعی باهام بوده، می گم بعضی وقتها خیلی بد میشه، همون موقع ها هم طوری رفتار می کنه که احترام منو پیش همه زیر سوال می بره. خیلی زود عصبانی میشه، وقتی عصبانی میشه هیچ کنترلی روی اعصابش نداره، هر چی دم دستش باشه می کوبه به زمین. یا دست و سر خودشو می کوبه این ور و اون ور... اون هم خیلی ساده و بی خود، خودش می دونه عصبیه، منم سعی کردم کمکش کنم که کمتر عصبانی بشه اما من چی کار کنم برای اینکه عصبانی نشه هیچ وقت نباید از هیچ چیزی ناراحت بشم یا اعتراض کنم............................................ ....................
همه اش احساس می کنم بریم سر خونه زندگیمون بهتر میشه، نمی دونم شاید اشتباه می کنم شاید بدتر بشه..
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
من هرچي بود ونبود در حدي كه عقلم ياري ميكرد در پست قبليم گفتم . ( اما تو قبلا نگفته بودي كه عصبيه )( اين خيلي مهمه : چون اين نشون دهنده ي اينه كه اون مشكل داره و نياز به درمان داره )(منظورم اين نيست كه خداي نكرده ... نه من هم يه زمان مشكل عصبي داشتم ولي با رفتن پيش روان پزشك مشكلم حل شد )( البته از طرفي هم جاي اميدواري كه با درمان مشكل عصبيش مشكل اصليتون هم كم كم بهبود پيدا كنه ) ( گفتي كه ميدونه مشكل عصبي داره پس نبايد بردن اون پيش يه روان پزشك كار سختي باشه ( ازش بخواه اگه دوست داره به خودش و تو كمك كنه))
كاشكي اون هم مثل تو اهل مطالعه و اينترنت و دنياي ارتباطات بود و يا كمي انعطاف پذير بود ( كه شايد هم باشه )
راستي شوهرت از خودش خونه داره؟ شغلش چيه؟
به نظر من تا وقتي كه به شرايط نرمال نرسيده ازدواج كار درستي نيست .
------------------------------------------------------- اميدوارم مدير همدردي بيشتر كمك كنه !!
ولي بازم ازت ميخوام اگه زندگيتون و دوست داريد هر طوري كه شده راضيش كن كه بياد مشاوره و يا حداقل پيش روان پزشك ( مثلا بهش بگو من خيلي دوستت دارم ولي وقتي عصباني ميشي ازت ميترسم و ا از اين جور جملات ، فقط يادت باشه هرگز بهش نگي ازت متنفر ميشم )
اگر هم چيزي ديگه اي به ذهنم برسه حتما ميام مينويسم.
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
خیلی عالی بود
از دیدن این تلاش باری کمک به دیگران آدم انرژی می گیره!اون هم یه آقا که طرفدار حقوق زن و یا بهتر بگم طرفدار انسانیته!
اگه اجازه هست من هم یه چیزی بگم.
شاد عزیزم اصلا این فکر رو نکن که با رفتن سر خونه و زندگیتون اوضاع بهتر می شه!
شاید تغییراتی رخ بده ولی با این اوضاع بهتر شدنی در کار نیست!مثلا چون کمتر با پدرش ارتباط پیدا می کنه ممکنه آرومتر بشه یا ...ولی اصلا نمی شه روش حساب کرد.
هر کاری می خوای انجام بدی همین حالا که مسوولیتت کمتره انجامش بده عزیزم
anigmaدرست می گن!ما زنها گاهی صبرمون مثال زدنی می شه!گاهی من از میزان تحمل و انعطاف پذیریم تعجب می کنم!ولی می دونم اشتباهه!
گاهی مردها باید بدونن که همه چی اون جوری که اونها می خوان نیست.
شاد عزیزم از ته دل برات آرزوی آرامش و شادی می کنم.
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
من هم با حرفهاي گلپر خانم موافقم
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
ممنون دوستان که پیگیر مشکلات من هستید
من و همسرم خیلی از هم توقع داریم و بیشتر مشکلاتمون هم از همینجا شروع میشه. من آدم خیلی صبوری نیستم و متاسفانه نمی تونم حتی نقش یه آدم صبور رو برای مدت طولانی بازی کنم.
شاید توقعات من خیلی زیاده نمی دونم... مثلا دوست دارم خواسته من براش از هر چیز دیگه ای مهم تر باشه، ولی نیست. تا حالا دو بار که بد مریض شده بودم، تا کارش تموم نشد نیومد به دیدن من تازه بار دوم اصلا نمی خواست بیاد، می گفت کاری نمی تونه برام انجام بده. اما چون دید از دستش ناراحت شدم اومد. من دوست داشتم بدون اینکه منتظر بشه، تا فهمید من حالم خوب نیست بیاد پیشم نه به این امید که پدر و مادرم هستن و نیازی به بودن اون نیست باشه. اون وقت به من می گه تو نباید این چیزها رو پای احساس من بذاری. من تو رو دوست دارم اما شرایط کاریم اجازه نمی ده که همه وقتم رو با تو بگذرونم، منم نمی خوام همه وقتش با من باشه اما لحظه هایی که بودنش برام مهمه چی؟؟؟
حالا تصمیم گرفتم یه چند روزی باهاش صحبت نکنم، می خوام یه کم ازش دور بشم. احساس می کنم این چند وقته خیلی لی لی به لالاش گذاشتم.. می دونید توی این جر و بحث ها مون معمولا، یعنی بیشتر موارد آخرش اون چیزی می شه که من میخوام اما به نظر شما ارزش داره؟ من دوست ندارم با جر و بحث به خواسته ام برسم دوست داشتم همسرم از جون و دل خواسته های منو برآورده می کرد. آخرش هم نتیجه این می شه که اون هر چی من خواستم انجام داده و من بی انصاف هستم.
می خوام دیگه چیزی ازش نخوام. فقط نمی دونم به نظر شما بهش بگم که می خوام چند روز ازش دور بشم یا بدون اینکه باهاش در میون بذارم این کار رو بکنم؟ اصلا کارم درسته یا نه؟؟