RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
شوهرم اصن فراموش کرده. خیلی تندی و بداخلاقی میکنه. واقعا خسه شدم. دیگه حوصله ی ادامه ی این زندگی رو ندارم. دوسش ندارم. وقتی بهم میگه ماچم کن با یه حالت چندشی ماچش می کنم در حالی بغض گلومو گرفته. واقعا خسه شدم . فک میکنه خودش آدم بی عیبیه اما من سر تا سر تا عیبم و اشتباهم. به من میگه من کار خونه برام ارزش نداره. منم گفتم اگه ارزش نداره پس چرا تا حالا هزار بار بخاطرش اوقاتمونو تلخ کردی. همش میگه تو اگه عاقل بودی نصف شب قهر نمیکردی بری خونه بابات. پس به کی پناه ببرم؟ بعد از کتک و تحقیر رفتم خونه بابام.
خیلی تو فشارم آخه هر کاری میکنم راضی نمیشه. از من انتظار عوض شدن داره. اما فک میکنه خودش به عوض شدن احتیاج نداره. دیگه نمیدونم باید چی کار کنم تا راضی بشه؟
وقتی از مامانم شنیدم که خواهر شوهرام دیگه دخترخالهامو تحویل نمیگیره(چون دختر خاله هام معرف من بودن) واقعا داغون شدم. الان که دختر خاله هام میدونن دیگه تمام فامیل مادریم میدونن. خیلی ناراحتت کنندس. من همیشه فک میکیردم اینا از من راضی هستن. دلم همیشه به خونواده ی شوهرم خوش بود که دخالت نمیکنن. اما الان خیلی ناراحتم. آخه داداش خودشون که بداخلاق و وسواس داره و تنبل هیچ ایراد نداره. اینا رو نمیبینن..... ایقد عباس بد منو به مادر شوهر و خواهراش گفته که اینا هم باور کردن. البته خوبه همه ی فامیل منو میشناس.
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
بهش گفتی چرا مسائل زندگی رو برده بیرون و تو خانوادش گفته؟ اگر میفهمه که تو نباید میرفتی خونه بابات آیا می فهمه که خودش هم نباید مسائل رو ببره بیرون؟
وقتی میگه ماچم کن چرا به زور ماچش میکنی؟ همون موقع به نظر من وقتش هست که خودت رو براش لوس کنی و با حالتی که قهر و دعوا نباشه بگی ماچت نمیکنم چون ناراحتم و یک کم باهاش حرف بزنی.
نباید خودت رو هم نادیده بگیری. نتیجش این عصبانیتی میشه که الان داری. حرف زدن خیلی مهمه و تو باید راهی پیدا کنی که با شوهرت صحبت کنی. اما اگر با همین لحن کلافگی و خستگی و عصبانیتی که تو نوشته هات هست بخوای صحبت کنی و مسائل رو حل کنی معلومه که حل نمیشه.
مامانت هم خیلی کار عاقلانه ای نکرده که بهت گفته. شاید مامانت اینا هم مشاوران خوبی برای زندگی تو نباشند و واقعا بهتره که از زندگیت خبر نداشته باشند. من خودم تابستون که یک سری از مشکلاتم (که تازه مشکلات جدی نبود) رو به مامانم اینا گفتم دیدم که انگار برخورد اونا باعث میشه که من بیشتر احساس بدبختی کنم و مشکلم به نظرم بزرگتر بیاد. کلا پدر و مادرا به خاطر رابطه احساسی شدید که دارن مشاورای خوبی نیستند و وقتی مشکلی رو میفهمند الکی هول میکنند و با سوالها و پیگیری های بعدیشون کنترل اوضاع رو رو سخت میکنند. اولین قدم برای حل مشکلا تت اینه که نزاری کسی از اطرافیان (مگر مشاور خوبی باشه) از مشکلت خبر دار بشه و از همسرت هم همین رو بخوای. چون کنترلش خیلی راحت تر هست و اعصابت هم راحت تر میشه.
به نظر من یک کم از کلی گویی کم کن. مثلا بیا یکی از موارد مشکل بین خودتون رو قشنگ باز کن و کامل توضیح بده تا قابل بررسی بشه. حتی موارد قبلی که گفتی مثل سوسک و غذا و اینا توضیحات به حدی نبود که بشه بررسیش کرد. هر حرفی یک طرفه میشه. در حالی که تو اون ماجرا ممکنه یک قسمتیش تقصیر تو بوده باشه و یک قسمتیش تقصیر شوهرت. یک کم بیشتر وقت بزار اینجا.
بهار یک پای این ماجرا تویی. اگر شوهرت 80 تا بد باشه تو 20 تا. اول بیا همون 20 تا درست کن. اونقدر انرژی مثبت میگیری که بعد بری سراغ 80 تای شوهرت. اصلا شاید 20 تای تو درست بشه مال شوهرت هم بشه 40 تا.
من اینو دارم میخونم. خیلی خوبه. بخونش حتما. کمکت میکنه.
http://www.hamdardi.net/thread-18343.html
اینم آداب گفت و گو
http://www.hamdardi.net/thread-21813.html
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
بهار جان این دو تا کتاب رو هم اگر تا حالا نخوندی حتما حتما بخون. هر صفحه اش رو که بخونی میگی اه راست میگه! هم برای مرد رو بخون هم برای زن رو.
چراغ دل شوهرت را روشن کن (راز دلبسته کردن شوهر)
چراغ دل زنت را روشن کن (راز دلبسته کردن زن)
http://www.adinebook.com/gp/product/9644422597
http://www.adinebook.com/gp/product/9644422694/ref=pd_sim_b_title_1/490-9363436-8280277
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
نگین جون شما حق داری. راست میگی من خودم رو نادیده گرفتم. خیلی از حرفامو خوردم. این تو دلم عقده شده، شدم یه موجودی پر از کینه و عقده. باشه همونطوری که گفتی حرفامو بهش میزنم. باور کن هر چی سعی میکنم و به خودم تلقین میکنم آدم شجاعی باشم و از سرو صدا و رنجیده شدن نترسم اما بازم میبینم خیلی حرفارو بهش نمیزنم. باشه سعی میکنم شجاع باشم. خیلی برام سخت اینجا اعتراف کنم که آدم شجاعی نیسم. ینی یه جورایی مقصرم. باشه دفعه ی دیگه خیلی کاملتر توضیح میدم. آخه میدونی فرصت نداشتم. شما درست میگی خونواده بخاطر حساسیتی که داره اوضاع رو وخیم تر میبینه. برا منم همین طور و از نظر من اونا مشاورای خوبی نیسن.
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
سلام بهار جان
میخواستم یکی از تجربیات خودمو بهت بگم منم قبلا مثل شما بودم یعنی بخاطر اینکه دعوا نشه دلخوری پیش نیاد یا اعصابم خورد نشه چیزی نمیگفتم میریختم تو خودم بعدش اینها جمع میشد و تبدیل به یه عقده میشد که یه روز منفجر میشدم و همه چی بهم میریخت
ولی تو همین تالار اعتماد به نفسمو بدست اوردم و رفتار جرات مندانه رو تجربه کردم
وقتی شوهرم چیزی میگه که ناراحت میشم یا به نظرم غیر منطقی میاد اون لحظه سکوت میکنم گاهی هم یه نگاه معنی دار بهش میندازم و میرم تو اتاقم ولی سر یه فرصت مناسب حرف دلمو خیلی محترمانه و در دوستی و ارامش بهش میگم و اتفاقا خیلی هم موثره
راهش اینه عزیزم باید با لحن ملایم با مهربونی و تو یه فرصت مناسب که هر دو از نظر روحی امادگیشو دارین حرفهاتو بزنی اینجوری هم به حقت میرسی هم حرمتها از بین نمیره هم رابطتون بهتر میشه
2 بار که بتونی این کارو بکنی دیگه دفعه سوم مهارتت بیشتر میشه و راحت تر اینکارو میکنی
ولی اگه نخوای یه روز این رفتارو تجربه کنی خودتو داغون میکنی و زندگیت هم میشه سراسر غم و عقده از طرف مقابل و در نهایت نفرت
موفق باشی عزیزم
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
بهار جان خیلی خوبه که تصمیم بگیری در مورد مسائلی که پیش میاد با شوهرت حرف بزنی. اما حتما باید روی مهارتهای خودت هم کار کنی.
مهارتهایی مثل گوش دادن. ابراز وجود.
اون گارگاه جرأت مندی رو که بالا نوشتم حتما بخون.
یک سری مباحثی هم هست که به نام سواد عاطفی، هوش عاطفی، هوش هیجانی و ...
تو این زمینه یک کم سرچ کن و مطالب رو بخون. من هم دو تا کتاب میشناسم که باید برم دقیقش رو برات پیدا کنم بهت میگم.
بهار جان در جواب اون چیزهایی که برام نوشته بودی. باید بگم که من 6 سال از زندگیم میگذره و باز می بینی که گاهی یک حمله های احساسی دارم. اما ببین من هم یکی دو سال اول خیلی بهم سخت گذشته. مثل خیلی های دیگه. یکی دیگه از بچه ها همین جا بهت گفته بود که یکی دوسال اولی زندگی سخته. این واقعا درسته. من وقعی عروسی کردم دخترخالم همون شب عروسی گفت که ببین یکی دو سال طول میکشه تا با هم مچ بشین و این حرفش خیلی بهم کمک کرد. یکی دیگم بهم گفت زندگی زناشویی یک کویر خشکه که تو باید توش یک قصر زیبا بسازی. بدون که کارت اینقدر سخته. پس تو تنها نیستی. این یک تجربه ای هست برای اکثر آدمها.
ولی بهار قشنگیش اینه که آدم این وسط خودش رو هم درست میکنه و تغییر میده. مثلا تو میری دنال ابراز وجود و صحبت کردن و این مهارت ها رو یاد میگیری. خوب این باعث میشه تو هم آدم زیبا تری بشی دیگه.
یک چیز دیگم اینکه اگر به قول خودت آدم شجاعی نیستی و حرفات رو نمیزنی. احتمالا فقط با شوهرت این طوری نیستی. با بقیه هم هستی. بعد خود این میدونی چقدر مساله درست میکنه؟ مثلا تو مهمونی دخترخالت یک چیزی میگه جوابش رو نمیدی. یا خانواده شوهر یک چیزی میگن تو باز نمیتونی احساست رو نشون بدی. حتی ممکنه احساست رو نشناسی که واقعا چه حسی بود که پیدا کردی. بعد میای خونه با شوهرت سر یک موضوعی که ممکنه اصلا مهم نباشه دعوات میشه در حالی که مسأله اصلی تو همون اتفاقی هست که تو مهمونی افتاده. یا حساسیت زیادی نشون میدی به یک چیزی که در حالت عادی بهش حساس نیستی. و دلیل همه اینها یک خشم، ترس، احساس نامیدی یا هرچیز دیگه ای هست که اون روز تو خودت تجربه کردی و نتونستی بریزیش بیرون. پس فردا بچه دار هم بشی سر بچت خالی میکنی
اینها همش در سواد عاطفی دربارش بحث میشه. کتابش رو برات می نویسم. یک کم برای خودت و بالا بردن مهارتهای عاطفیت وقت بزار.
تو همدردی هم یکی دو تا مطلب هست اما نه کامل
http://www.hamdardi.net/thread-268-post-190291.html#pid190291
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
بهار کجایی؟
یک مطلب دیگم پیدا کردم که فکر کنم برات مفید باشه. خودم هم دارم میخونم.
http://www.hamdardi.net/thread-19883.html
کلی مطلب داری برای خوندن. اون کتاب چراغ دل زن و مرد رو فراموش نکن.
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
نگین جون این مطلب که معرفی کردی خیلی طولانیه . بخشی رو خوندم. سر فرصت همشو میخونم. دستت درد نکنه.
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
منم هنوز بعد 3سال نتونستم زندگیمو اروم کنم منم بیه شوهری مث شما دارم بخدا ازش خسته ام
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
نگین جون بیا بهم سر بزن پس اون کتابی که قرار بود بهم معرفی کنی چی شد؟