RE: انتظارم از شوهرم این نبود
سوالات شما رو تفكيك مي كنم:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط del
------------------------------
1. من میخوام شروع کنم خودم و عواطفم رو بشناسم؛ آیا حق دارم که این عواطف رو به رفتار و حرکات دیگران نسبت بدم یا نه اینجا فقط حالات روحی و روانی خودم به شخصه محور هست!
2. مثلا من چند روز قبل رنجیدم؛ احساس کردم همسرم برای من ارزشی قائل نیست و بود و نبود من هیچ تغییری در نوع برخورد ایشون با خانوم ها نداره؛ موقعیت در جایی بود که همسرم مدام سعی میکرد که توی جمع خانوم ها؛ شوخی و بگو و بخند کنه!
اینجا من باید بگم که همسرم در ایجاد این احساس دخیله یا اینکه بگم من حساسیت زیادی دارم و باید در پذیرش کامل شخصیت و رفتار همسرم باشم؟
----------------------------------------------
3. به نظرتون نیازه که تاپیک جداگانه ای برای این موضوع باز بشه؟
-------------------------------------------------
4. و سوال دوم از شما برادر خوبم میخوام که راهکاری رو برای حل مساله ی به وجود اومده در رابطه با خانواده و همسرم بهم ارائه بدید!
[/color]
جواب سوال 1 :
ببينيد مهم عواطف شماست! احساسي هست كه شما داريد... بي شك ديگران در ايجاد موقعيتها دخالت دارند.. چون ما در تعامل و نقابل با افراد زندگي مي كنيم
مثالي مي زنم: زني وقتي كه شوهرش از راه مي رسه از اينكه جلوي در بايد مدتها معطل بشه كه شوهرش با همسايه اي صحبت كنه، ناراحت مي شه و احساس بسيار بدي پيدا مي كنه! خب حالا مي تونه نسبت بده به شوهرش و موقعيتي كه ايجاد شده... بله بي شك اين موقعيت ايجاد شده! تفسير اين موقعيت يك فكره : اون فكر اينه كه شوهرم با اينكه مي دونه من ناراحت مي شم، اصلا براش مهم نيستم! و عاطفه حاصل از اين فكر: ناراحتيه!
حالا موقعيت كدومه؟ و اون خانم بايد چه چيزي رو كنترل كنه؟ وضعيت شوهرش رو؟ موقعيت خودش رو؟
جواب اينه كه وقتي عواطفتون رو شناسايي كرديد مهم نيست ديگران چه مي كنند... مهم اينه كه اون خانم، بايد موقعيتي كه در اون قرار گرفته رو كنترل كنه! چون توانسته عواطف خودش رو در اين موقعيت رو شناسايي كنه، خودش رو در اون موقعيت ديگه قرار نمي ده! پس وقتي شوهرش مي اد ديگه جلوي در معطل نمي شه! موقعيتي رو ايجاد مي كنه كه احساس بهتري رو هم تجربه كنه! اما اگر همين خانم عواطفش رو شناسايي نكرده باشه، جلوي در بارها و بارها مي ايسته!
جواب سوال 2.
ببينيد مي توانيد بسيار جرات مندانه، موضوع رو چند روز بعد از اين داستان، به همسرتون بگيد و احساستون رو با ايشون در ميون بگذاريد... لازم به هيچ تنبيه يا تهديدي نيست! اين رو بدونيد كه تنبيه يا تهديد، مي تونه رفتار رو در فرد، ماندگار كنه!
اما اين رو بدونيد كه موقعيتها رو هميشه نمي شه در لحظه كنترل كرد! يعني شما وقتي احساست رو مي شناسي و مي دوني در اين موقعيت ناراحت مي شي! مي توني موقعيت رو ترك كني تا بعدا در موردش صحبت كنيد...
جواب سوال 3.
در اين رابطه شما صاحب اختياريد... من هر جا كه لازم باشه در خدمتم
جواب سوال 4.
مشكلي بوجود نيومده... اين مسائل اتفاق مي افته... هر چند نبايد پيش بياد اما سو تفاهماتي كه بوجود مي آد.. چند روز كه گذشت با همسرتون صحبت كنيد و بگيد سو تفاهمي بوده و باهاش همدلي كنيد... همينطور با خواهرتون هم صحبت كنيد و همدلي كنيد و با يه دور هم جمع شدن ساده در منزل شما، كدورت رو سريعا برطرف كنيد!
در پاسخ به اقليما بايد بگم:
در اين مواقع از آداب گفتگو كمك بگيريد...
گاهي واقعا مهم حرفي كه ديگران مي زنند نيست... گاهي خستگي افراد، فشارهاي كاري و ... موجب مي شه چيزهايي رو از سر ناخشنودي بيان كنند... اما مهمه كه اين مواقع شما بتواني با يك همدلي موثر، آتش رو به گلستان تبديل كنيد. اين مهارته!
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
رایحه عزیز ببخشید من سئوالم رو اینجا مطرح میکنم چون من هم شدیدا مشکل تجسس دارم. جناب آقای SCi یعنی منظور شما این هست که اگه یک زنی تمام مواردی رو که گفتین (اخلاق خوب، به خود رسیدن، لباس زیبا پوشیدن، غذای خوشمزه درست کردن) را رعایت کنه شوهرش هیچ وقت بهش خیانت نمی کنه؟؟ یعنی دیگه واقعا خیال همچین زنی باید از همه جهت راحت باشه؟ پس چرا بعضی زنها در کمال اعتماد از شوهراشون رودست میخورن؟ واقعا ما زنها چطور و از کجا بدون تجسس بفهمیم که همسران ما وفا دارن یا نه؟ اگه میشه لطفا ما را راهنمائی کنید. با تشکر
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sanazi_o
رایحه عزیز ببخشید من سئوالم رو اینجا مطرح میکنم چون من هم شدیدا مشکل تجسس دارم. جناب آقای SCi یعنی منظور شما این هست که اگه یک زنی تمام مواردی رو که گفتین (اخلاق خوب، به خود رسیدن، لباس زیبا پوشیدن، غذای خوشمزه درست کردن) را رعایت کنه شوهرش هیچ وقت بهش خیانت نمی کنه؟؟ یعنی دیگه واقعا خیال همچین زنی باید از همه جهت راحت باشه؟ پس چرا بعضی زنها در کمال اعتماد از شوهراشون رودست میخورن؟ واقعا ما زنها چطور و از کجا بدون تجسس بفهمیم که همسران ما وفا دارن یا نه؟ اگه میشه لطفا ما را راهنمائی کنید. با تشکر
خواهر بزرگوارم،
لطف كنيد و پست ها رو به دقت بخونيد. اگر جايي سوال داشتيد و يا ابهامي وجود داشت، بپرسيد... واقعا مد نظرم نبود كه چنين برداشتي از پستهاي 47 و 35 داشته باشيد.
به هيچ وجه خيال اين خانمي كه گفتيد نبايد راحت باشه... بحث تجسس رو يك بار ديگه بخونيد!
من گفتم تجسس به معني بي توجهي، بي خيالي نيست...بهش اعتماد دارم و كاري بهش ندارم و توجهي بهش نمي كنم! بعضي مواقع همين به ظاهر اعتمادي كه مي گوييد، موجب بي توجهي مي شه! نهال عشق شما، نياز به مراقبت، توجه و نگهداري داره و راه اين مراقبت تجسس نيست!
مردي كه به همسرش بد گمانه، اگر چند دقيقه تلفنش رو دير برداره، مرد فكر مي كنه كه اي واي! رفته با يكي ديگه.. يا بر عكس! آيا اگر تجسس كنه و چيزي پيدا نكنه خيالش راحت مي شه؟ مطمئنا نمي شه! چون بد گمانه و سو ظن داره... مسير سو ظن پاياني نداره...
اگر يك روز كسي ديد كه همسرش داره با سوء ظن وسائل شخصيش رو چك مي كنه... بايد بدونه كه اون زندگي واقعا زندگي شدني نيست!
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
با اجازه جناب sci
زمینه ذهنی تجسس >>> بد گمانی ، سوء ظن و یا کنترل گری و وابستگی انحصار طلبانه هست
زمینه ذهنی توجه و مراقبت بجا >>> بها دادن ، علاقه ، احترام ، اعتماد ، و انگیزه رابطه بهینه و .... همه اینها در نهایت خوش بینی هست .
نه تجسس به معنای توجه و مراقبت از زندگی و خود و همسر هست ، و نه توجه و محبت بدور از تجسس و کنترل گری ، نشانه بیخیالی و عدم مراقبت .
اگر نمی توانید ترس و نگرانی خود را که به تجسس وادارتان می کند کنار بگذارید ، باید روی زمینه ذهنی خود کار کنید و آنرا اصلاح کنید .
.
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
به نظرم تجسس کنجکاوی بد گمانی بیشتر از همه روزگار خودمونو تلخ میکنه .مدام به این فکر میکنیم که الان همسرم کجاست.وقتی ازش میپرسیم در عوض اطمینان کردن شک دوم به سراغمون میاد واقعا همونجایی ست که الان به من گفت و.....
از طرفی هم یه جمله ای جایی شنیدم خیلی جالب بود اینکه
کسی که خیلی دوسش داری فرصت کمتری واسه اشتباه داره.بارها به همسرم گفتم چون دوست دارم ازت توقع اشتباه ندارم کوچکترین خدشه ای تو کارت خیلی واسم سنگین تموم میشه
خدا نکنه از عزیزت کمترین کج رویی و ببینی دیگه نمیتونی اعتماد گذشته رو بهش داشته باشی
با خودت میگی شاید دوباره..
مگه اوندفعه این کارو نکرد....
هرکی یک بار این راه و رفت بازم....
این جمله هاست که کنجکاوی و شک رو تو ذهن بیدار میکنه
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
نمی خواستم بنویسم ولی به احترام شما دوستام می نویسم.
یه مدت بد جور دپرس و بی انگیزه شده بودم.انتظارم از همسرم چندین برابر شده بود.هر عملش که به مذاقم خوش نمی یومد به اون اتفاق ربط می دادم.عصبی بودم.همش قهر می کردم انتظار داشتم بیاد نزمو بکشه اونم انگار حوصله ناز کشیدن نداشت.شبها تا صبح کارم گریه بود که چرا زندگیم این طور شد یکی از شبها نذاشتم بخوابه تا مشکلمونو حل کنیم.حرفامونو زدیم و من آرومتر شدم فهمیدم منم مقصر بودم ولی فردای اونروز می خواستم برم تو یه سایتی.چشمم که به مرورگر خورد و دیدم بازم رفته تو اون سایتای مستهجن.دیوونه شدم داد زدم.ازش توضیح خواستم.ساکت بود و باز هم پشیمون.خواستم برم خونه پدرم نذاشت.بعد از کلی داد و بی داد انگار آروم شدم.انگار یکی بهم گفت چرا کمکش نمی کنی؟
نشستم روبروش گفتم دست بردار ازین کارا و البته می دونم ترک کردن یه عادت سخته ولی کمکت می کنم و اونم به زبون ازم خواست کمکش کنم.
الان حالم خوب شده.و امیدوار.
تصمیم گرفتم فعالیتمو تو تالار کم کنم و رو زندگیم تمرکز کنم.
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
خوش اومدي خانم.
خيلي نگرانت شديم.
فقط خواستم بگم به فكرت بوديم. مراقب خودت باش.
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
رایحه عشق عزیز سلام
از این که حالت رو خبر دادی ازت ممنونم
امیدوارم با محبت و حوصله مشکل پیش آمده رو حل کنی
ازت میخام قهر کردن رو حذف و گفتگو سازنده رو جایگزین کنی
با وجودی که جات اینجا خالیه اما اگه باعث بهبود زندگیت میشه قابل احترامه
موفق باشی عزیزم
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
رایحه جان خیلی خوبه که روی زندگیت می خواهی بیشتر تمرکز کنی ....
ولی عزیزم فقط خیلی حساس نشو و با تفکر روشن بینانه کمکش کن تا او هم راحتتر ترک کنه !!!!!!
یعنی آرامشت رو حفظ کن و اگر دوباره کار اشتباهی کرد سعی کن خودت رو درگیر نکنی تا دوباره عصبی نشی یعنی به این فکر کن باید الان تمرکز بگیری و از راهش وارد بشی...
و با عصبانیتت او را هم عصبی نکنی...
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
رایحه خانومی خوش اومدی دوباره
فقط یه چیز رایحه خودت بهتر میدونی همه بدشون میاد یه اشتباهشونو هی بهشون یاداوری کنیم و خیلی وقتا امکان نداره با ایکار با ادم سر لج بیفتن و اوضاع خیلی خراب میشه! به خاطر همین سعی کن هی به خودت یاداوریش نکنی میدونم سخته ولی هر وقت خواستی بری تو فکر این موضوع خودتو سرگرم کن اخه وقتی هی بهش فکر کنی هی فکر کنی باعث میشه رو کاراتو رفتارتم اثر بذاره و خوب دل چرکینم میشی.یادمه اولین تاپیک اینجا که گذاشتم تو بودی که همش بهم میگفتی صبور باش صبور!!حالا من ازت میخوام با صبر بری جلو و کمک همسرت کنی صبرر:72::72:
میدونم مث همیشه موفق میشی:43: