RE: علاقه مندی همسرم به تصاویر غیر اخلاقی
ماه منیر جان
همه چیز از دید تو عالیه نه همسرت!
تو تاحالا پای درد و دل هاش نشستی؟
تو تمام توضیحاتت من همراهی و همدلی ندیدم!
تمام کارهایی که تو می کنی به شکل وظیفه انجامش میدی!درونت ناراحته! اگر عمیقا این محبت خالصانه بود تاثیر
میذاشت! اما تو به شکل وظیفه یک کدبانوی خوب و حرف گوش کن هستی ولی تا جایی همراهشی که خودت
بپسندی و اگر خلاف میلت عملی انجام بشه قطعا شرایط عوض میشه!
من یک بنده خدایی رو میشناسم و پدر یکی از دوستانمه!
پدر دوستم دائم ادعای دین مداری می کنه اما وقتی دخترش یک اشتباه کوچیک می کنه دیگه دوستش نداره! این
شده که دوستم میگه پدرم من رو تا جایی که باهاش همسو هستم دوست داره و بر خلاف میلش با پدرش لج
بازی می کنه در حالیکه قلبا دوست داره پدرش همونطور که هست بپذیرتش! به من همیشه میگه اگه باهام راه
بیاد باهاش راه میام! اما باباش فکر می کنه فقط خودش با ایمانه و اون کافر در حالیکه دختر خیلی خوبیه!
تو تو این زندگی خودت نیستی! خودت باش ماه منیر! تو بیشتر یک مادر مهربون هستی تا یک همسر و همراه!
به جای همه این امکانات بشین پای صحبت و درد و دلش!
بذار انتقادت کنه! بی حرف فقط بشنو! به خدا اگر بیشتر از این کنترلش کنی ازت متنفر میشه!
ماه منیر به جای یک کدبانوی هنرمند و حواس جمع بودن ، مادر بودن ، ناظم بودن!
دوست و همراه و همسرش باش!
اون قوه درک و شعور و تصمیم داره! تمام عقده های انسانها حاصل فشار و اجباره! آدم وقتی همراهی همسرش
رو احساس کنه مطابق میلش عمل می کنه کم کم!
اون از تو دلخوره! اون رو همونطور که هست بپذیر نه اونطور که می خوای باشه!
اگه این رو بتونی خوب عمل کنی کم کم نتیجه می گیری!
RE: علاقه مندی همسرم به تصاویر غیر اخلاقی
من برای شما راحت مینویسم، راحت ازش انتقاد میکنم. راحت احساسم رو بیان میکنم اما این مفهومش این نیست که با همسرم هم همینطور هستم. من نهایت احترام و ادب رو در مقابلش دارم.درسته که از برخی کارهاش بدم میاد اما این به این معنا نیست که همه ی خوبیهاش رو زیر سوال ببرم. من وقتی احساسات منفیم به اوج میرسه میام اینجا و درد و دل میکنم این به این معنا نیست که تو زندگیم به همسرم احساس منفی میدم.
جالب اینجاست که دیشب قبل از دعوا داشت به من میگفت من بهترین همسر دنیا رو دارم. خیلی ازش راضی ام....
همیشه همینطوره، پای حرفهاش بشینی همیشه تعریفه و تمجید امااااااااااا وقتی عصبانی بشه دیگه زن و همسر نمیشناسه!
چند روز پیشها داشتیم سوار مترو میشدیم دیدم اونجا که ما وایسادیم شلوغه گفتم بریم جلوتر شاید صندلی خالی گیر بیاد بشینیم. از شانس ما واگن مخصوص خانوما جلومون وایساد . اون هم شروع کرد به غر زدن و گفتن اینکه تو آدم به دوری و من اصلا نباید به حرفت گوش بدم!!!
و تمام راه سکوت وحشتناکی بینمون رد و بدل شد.
امروز صبح هم من بهش اس دادم که "سلام عزیزم. نمیدونم چقدر مقصرم اما بابت دعوای دیشب به سهم خودم عذر میخوام"
نمیدونم چرا اسم احساس من رو میذارید کنترل کردن. من مشکلی رو شناسایی کردم و نمیتونم ازش چشم بپوشم چون داره روز به روز بدتر میشه.
پدر و مادرش یه عمر چشمشون رو رو برخی مشکلات بچه شون بستن و تغییر نکرد. حالا اگه با چشم بستن من تغییر میکنه باشه من تو این زندگی کر و کورتر از قبل میشم!!
بهار شادی عزیز، خب راه چاره بگو
من که هر کاری به ذهنم میرسه دارم انجام میدم...
مگه نه اینکه ترک عادتهای بد انگیزه های خوب میخواد خب چجوری بهش انگیزه بدم بدون اینکه احساس کنه میخوام کنترلش کنم؟
RE: علاقه مندی همسرم به تصاویر غیر اخلاقی
عزیز دلم من کامل احساساتت رو درک می کنم :46:
تو چرا فکر کردی من میخوام بکوبمت؟ یا احساست رو؟ من میخواستم تو نوشته هام بهت بگم بهش سخت نگیر!
بگذار آزاد باشه اما از دور حواست هم بهش باشه که تامینش کنی اما به اندازه نه بیش از حد معمول!
بگذار واست یک مثال بزنم!
من مدیر یک موسسه آموزشی هستم.
الان 2 ساله تو این کار هستم..فکر می کنی از روز اول همه چیز رو بلد بودم؟ روزای اول که همکارا و خانواده ازم
انتقاد کردن نشستم گریه کردن که هیچ کی منو نمی فهمه و من بهترین شیوه رو بلدم! در حالیکه از این اصل غافل
بودم که مدیریت 50% اش ذاتی و درونیه و 50% اش اکتسابی!
من مهارت های ارتباطی صحیح رو بلد نبودم! و شروع کردم از تجاربم نوشتن و مطالعه کردن و راهنمایی گرفتن از
این و اون چون اون موقع 24 ساله بودم و بی تجربه!
خوب امروز دفترم رو نگاه کردم و آخرین نوشته مال 1 ماه قبل بود! دیدم چقدر من عوض شدم! چقدر تجربه!
1 شخصیت عصبی و نا آروم ، زود جوش ، بی سیاست و بی تدبیر بودم!
اما امروز رفتار صحیح رو می دونم! تو هر کاری از همه در نهایت احترام مشورت می گیرم و آرومم! موضوعات کوچیک
دیگه عصبیم نمی کنه...نمیدونم آخر کار چی میشه اما من همه تلاشم رو می کنم! حاصل با خداست!
قطعا 10 سال دیگه که این دفتر باز بشه پر از پختگی بیشتر و تجربیات بیشتره!!!
همه این حرفا رو زدم که بگم تو هم مدیر خونه هستی! یادت باشه که یک مدیر باید رئیس باشه اما از قدرت ریاست
سو استفاده نکنه! باید در حین حفظ احترام و استقلال همه عاشقش باشن!
باید کاری کنه که هیچ جایگزینی براش نباشه!
آیا تو همچین کسی برای همسرت هستی؟
یعنی هیچ جایگزینی جز تو در قلب همسرت نیست؟
در ظاهر از تو تعریف می کنه اما در درونش دنبال اعتماد تو هست!
من نمی گم کر و کور و لال باش! 1 جاهایی باید تذکر داد اما تذکر که از حد خارج بشه میشه گیر دادن و اثر بخش
نیستش دیگه! پس تو کاری کن که اون فکر نکنه دائم میخوای بهش گیر بدی! راحتش بذار اما حواست هم بهش
باشه! مثلا من میدونم کارمندام میرن تو یاهو ، میرن تو فیس بوک یا هزار جای دیگه! اما من آخر ساعت کارامو
تحویل می گیرم!
تو هم باید راحتش بذاری اما در عین حال باید خواسته های تو رو هم در نظر بگیره و این جز با گفتگو و آزادی در
تصمیم گیری بدست نمیاد! اون یک مرد کامل و عاقله پس خودش میتونه تصمیم بگیره! تو باید با راحت گذاشتنتش
و در عین حال نزدیک شدن بهش کم کم یاد بدی! تو بهتر از ما میدونی چی دوست داره!
گاهی تنهاش بذار تا برای خودش باشه!...همه ما به تنهایی نیاز داریم!...سعی کن از حساسیت هاش کم کنی!
بهت حساس شده و دنبال یک فرصت واسه دعواس! خوب فرصت رو ازش بگیر!
برای مثال تو حرف های بدی راجع به دختر خالش بهش زدی! اون اگه دختر خالش رو می خواست که سراغ تو
نمیومد!
وسط دعوا بحث رو به حاشیه نکشون! همراهش باش نه مقابلش!
یک مدت مدارا کن تا نتیجه بگیری
تونستم منظورمو برسونم؟
RE: علاقه مندی همسرم به تصاویر غیر اخلاقی
بهههههههههههههههههههههههه هههلههههههههههههههههههههه هههههه:46:
بهار شادی عزیز،میگم ما ایام عید قراره بریم شهرستان دیدن خونواده ی من که 6 ماهه ندیدمشون بهتر نیست ازش بخوام تنها برم. یه فرصتی میشه واسه اینکه هردومون فکر کنیم و مدتی رو دور از هم باشیم. میترسم اونجا هم گیرهای الکی بده و باعث رنجش بیشتر من بشه. دلم میخواد بعد از 6 ماه با خیال راحت خونواده مو ببینم. دفعه ی قبل که رفتیم شهرستان سر این موضوع که چرا نرفتیم دیدن خالش(مادر همون دخترخاله ی محترم) کلی با من دعوا کرد در حالی که برنامه ریز خودش بود و من اصلا نقشی نداشتم!
باور نمیکنی از حالا دچار استرس شدم...
RE: علاقه مندی همسرم به تصاویر غیر اخلاقی
سلام ماه منیر عزیزم.
من تاحالا تایپیکی برای مسائلم باز نکردم اما روزهای مشابه شما زیاد گذروندم...
همسر من هم اعتقادات قبل ازدواجشون با بعدش متفاوت بود و حتی متوجه شدم که سیگار...
اینو گفتم تا متوجه باشی که فقط تو نیستی که به چنین مسئله ای برمیخوری و نباید فکر کنی که همسر شما فقط این تضادهارو دارن و خدارو شاکر باش که که همسرت کارهای بدتری انجام نمیدن.
عزیز من هرکس در نقص خودش حساسه.وقتی همسرت در قبال شما احساس ضعف در مسائل اعتقادی میکنه شروع میکنه به ایرادگیری و دنبال بهانست تا بهت نشون بده که اره تو هم خیلی معتقد نیستی!
این که طبیعیه نباید بابتش درگیر بشی.
وقتی بیبینه شما حساسی رو این مسائل اونم بیشتر روش مانور میده و حتی ممکنه بهت تهمت هم بزنه.
اگه فقط ما رضایت خدا برامون ملاک باشه چه اهمیتی داره که همسرم بهم تهمت بزنه که عاشق بازیگر مردی شدم؟
تو کوتاه بیا سریع و بگو منو ببخش دقت نکردم که همه این فیلمها بازیگر مشترکی داشت و از روی غرض نبود و از این به بعد بیشتر دقت میکنم که این خطارو نکنم.
به همین راحتی میتونی ارومش کنی.
بازهم میگم عزیزم عیب ها و گناهان همسرتو با خودت زمزمه کنی و بهش دقیق شی هیچ نتیجه مثبتی نداره.
و حتی ممکنه عجب و غرور برات بیاره و خودتو هم از اشتباهات غافل کنه.این یکی از ترفندهای شیطانه که باید مراقب باشی.
در قبال خیلی گناهان همسرت خودتو به تغافل بزن تا شرمنده نشه و یا نخواد جلوی تو فیلم ادمای خوبو بازی کنه و خودش به مرور زمان تاثیر بپذیره.
سعی کن باور کنی که همسرت دیگه عکس های غیر اخلاقی نگاه نمیکنه و به روش هم بیار که باور کردی و حتی گاهی با ترفندهای مخصوص بهش بفهمون که برات غیر قابل تصوره که دوباره بخواد همسرت اون عکسها نگاه کنه.
اینجوری احساس اطمینان و ارامش میکنه و درون خودش خجل میشه که داره از اعتماد تو سو استفاده میکنه.
این تغافل ها بهش فرصت رشد میده.اگه در قبال هر گناه همسرت اونو به زبون بیاری که مطمئنی همسرت این کارو نمیکنه(به جای اینکه بگی بهت بی اعتمادم و میدونم فلان کارو میکنی)باعث میشی اون از درون شروع به رشد کنه نه فقط از ترس شما یک سری کارهارو کنار بذاره.مردها با احساس اطمینان از طرف همسرشون و اینکه مطمئن باشن از نظر همسرشون مرد خوب و ایده الین اون زمانه که رشد میکنن.حتی وقتی یک نفری گناهی رو انجام میده به همسرت بگو خدارو شکر که ما اینطور نیستیم(حتی اگه همسرت اینطورن)
نمیدونم تونستم بگم منظورم از تغافل زدن و تلقین مثبت چیه یا نه.
ببخشید که طولانی شدو خوب منظورمو بیان نکردم.
در پناه حق موفق باشی
و راستی در قبال نگرانیت برای تولد و تربیت فرزندتون میخواستم چیزی بگم
هرچند نقش زن و مرد هردو شخصیت کودک رو میسازه اما نقش مادر صدها بار بیشتره.
تاحالا فکر کردی چرا امام حسین ع و امام حسن ع جز 5تن هستن اما دیگر ائمه نیستن؟
چون هیج کدوم از دیگر ائمه مادرشون بانو فاطمه زهرا نبوده...
شما مسئولیتت نسبت به دیگر مادرها بیشتره چون نقش خودت رو باید خیلیییی پررنگتر کنی تا تاثیرات منفی دیگه رو خنثی کنه.
از الان برنامه تولد فرزندتو بچین و شروع کن به خودسازی و اماده کردن "خودت" برای اینکه مادر نمونه ای بشی.
کتاب ها و سی دی های زیادی درین رابطه هست که من یکیشو نام میبرم انشاالله که مفید واقع بشه
"ریحانه بهشتی"
خدا پشت و پناهت دوست عزیز
RE: علاقه مندی همسرم به تصاویر غیر اخلاقی
خوب عزیز دلم
گویا اشتباه برداشت کردی حرفام رو...همه جا کنار همسرت باش...تنها رفتن تو پیش یک فامیل
آن هم دم عید اصلا صورت خوبی نداره!
من که نگفتم صورت مسئله رو پاک کن...گفتم صورت مسئله رو حل کن!
تو باید کنار همسرت باشی ولی در عین حال بهش آزادی عمل هم بدی!
سعی کن راه ارتباط و سخن گفتن دور از کنایه رو یاد بگیری تا به همسرت تو سفر نزدیک تر
بشی
من به هیچ خانومی متاهلی تنها سفر کردن رو توصیه نمی کنم..
این شما رو از هم دور تر می کنه
شما زندگیتون مشترکه...پس باید به علایق هم احترام بذارید...
بذار حس کنه که دوست داری همراهش باشی و کنارش مثل یک دوست همه جا
اما گاهی از اوقات شبانه روز تنهاش بذار تا بای خودش یک حریم خلوت داشته باشه...
یکی از اون حریم ها ایمیلشه
به اون حریم احترام بگذار
RE: علاقه مندی همسرم به تصاویر غیر اخلاقی
شمیم الزهرای عزیز،سلام به روی ماهت. چقدر حرفات آرومم کرد. دلم میخواد بارها و بارها بخونمش.
من از روشی که شما میگی خیلی استفاده کردم. همیشه تغاقل به کار بردم اما میدونی واکنش همسر من چیه؟
1- یا دقیقا حرفای منو تایید میکنه و میگه خدا رو شکر که ما چنین مشکلی نداریم!
2- یا شروع میکنه به بهونه گیری و یه دعوای جدید راه میندازه!
بنابراین من ترجیح میدم نه خوب بگم نه بد! چون انگشت اتهام ایشون همیشه سمت منه نه خودش!:16
رفته بودیم مشاوره، به جناب مشاور میگفت: اگه همسرم به من حرفی بزنه و انتقادی بکنه ممکنه من واکنش تند نشون بدم اما من رو به فکر فرو میبره...
حالا من هم توکلم به خداست.
اما میدونی شمیم الزهرای عزیز، قبح این مساله واسه همسر من ریخته و اون الان خودشو مقصر نمیدونه بلکه با خودش فکر میکنه خب همه ی همکارای من آزادن هرکاری دوست دارن بکنن و فقط همسر منه که به من گیر میده.
به قول قدیمیا آدمی که خوابیده رو میشه بیدار کرد اما کسی که خودش رو به خواب زده نه!
با اینکه دیشب خودش مقصر دعوا بود و صبح من به سهم خودم ازش عذر خواستم حتی یه تماس با من نگرفته. از این قیافه گرفتنهای حق به جانبش خسته شدم. اما توکلم هنوز به خداست و صبر میکنم!
بهار شادی عزیز، من منظور شما رو کاملا متوجه شدم. پیشنهادی هم که مطرح کردم خودم قبول نداشتم! من هم باور شما رو قبول دارم.:43:
کاش تو تاپیک بهتر و شادتری باهاتون آشنا میشدم
RE: علاقه مندی همسرم به تصاویر غیر اخلاقی
دیروز خودم بهش زنگ زدم، دوست نداشتم تا شب تو حس بد باشیم اون هم سر یه موضوع الکی!
زیاد تحویل نگرفت اما بد هم نبود. گفت بعد از اداره میخواد بره کمی سوغاتی بخره. گفتم منم بیام؟ با قاطعیت گفت:نه!!!
هروقت دوست نداره من همراهش باشم یعنی احساسش نسبت به من خیلی منفیه.
شب که اومد خونه به گرمی رفتم استقبالش و بابت خریدها ازش تشکر کردم. واسش میز غذا رو چیدم و نشستم کنارش. به امید اینکه جو سنگین خونه عوض بشه.
وسط غذا گفت امروز از صبح انقد حالم گرفته بود هیچی نخوردم.
گفتم عزیزم خب الکی خودت رو اذیت میکنی. مگه من چیکار کرده بودم که تمام دیشب تا امروز رو به کام هردومون تلخ کردی؟!
دوباره شروع کرد به محکوم کردن من و اینکه اگه خودش سی دی یه بازیگر زن رو میگرفت من چه واکنشی از خودم نشون میدادم و از این حرفا.
من هم بهش گفتم خب اگه فیلمهاش قشنگه بگیر. در ضمن اینکه من این سی دی رو بخاطر بازیگرش نگرفتم که شما اینجوری واکنش نشون میدی، من دیدم آخر هفته ها حوصله ت سر میره گفتم چندتا فیلم ایرانی بگیرم با هم ببینیم. قیلمهای توی این سی دی هم فیلمهای خوب و معروفی بود.
عصبانی تر شد، گفت تو که نباید بری واسه من فیلم بگیری!! حالا آخر هفته بهت نشون میدم وقتی رفتم سی دی بازیگر زن خریدم!
من: بغض کردم و بهش گفتم بخدا به هرکی بگم سر چی داری با من دعوا میکنی به هردومون میخنده :302:
نشستم پای کامپیوتر و اون هم رفت تو اتاق.
بعد از چند دقیقه رفتم پیشش. گفتم بیا با گفتگو مشکلمون رو حل کنیم. من باهات چیکار کردم که برات سخت بوده و حالا اینجوری واکنش نشون میدی؟
گفت خسته م میخوام بخوابم باشه واسه بعد.
2 ساعت بعد
با خیلی آرامش شروع کردم به صحبت. گفتم من سر چه موضوعی بهت گیر میدم که برات قابل قبول نیست. بیا در مورد افکارمون با هم صحبت کنیم. من از روز اول گفتم نه زن سالاری نه مرد سالاری بلکه تفاهم سالاری. شما گفتی نه زنسالاری نه مردسالاری بلکه دین سالاری
حالا بیا با هم گفتگو کنیم که نه خواسته ی من باشه و نه تو بلکه خواست خدا باشه.
عصبانی شد گفت من حرفامو قبلا بهت زدم. گفتم خب باز هم بگو
گفت اینترنت واسه خونه ی ما مضره
گفتم: چرا؟
گفت تو هرموقع اینترنت میری فکر میکنی من الان دارم گناه میکنم. گفتم چه عاملی باعث میشه من همچین فکری کنم؟ آیا ما تفاوت دیدگاه داریم؟
گفت تو حرفات از رساله میاد من از جامعه
تو میگی به چهره ی آرایش دار زن نباید نگاه کرد اما من میگم الان این یه چیز متداول تو جامعه س. من رو تحریک نمیکنه
گفتم خب اینکه یه چیزی تو جامعه عادی شده باشه دلیل میشه که ما انجامش بدیم. مثلا تو میپسندی من آرایش کنم برم بیرون. در حالی که حتی به روسری رنگی سرکردن من زیر چادر هم گیر میدی!
گفت صبحها ازم نخواه بغلت کنم و برم . ما وقتی باهم بحث میکنیم من ازت متنفر میشم.متفر میفهمی؟!
من بغض کردم.
گفتم این چه زندگیه که شب بهم میگی بهترین همسر دنیام و عاشقمی اما صبح که از خونه میخوای بری بیرون ازم متنفری؟!
عصبانی تر شد و با شدت زد رو پام (اولین بار بود که روم دست دراز میکرد). من هیچی نگفتم نمیخواستم حریمها شکسته بشه فقط اشکم بیصدا رو گونه هام میچکید.
گفت چند روز دیگه میبرمت شهرستان خونه ی مامان بابات اگه دوست نداری دیگه برنگرد
گفتم لازم نیست تو منو ببری خودم تنها میرم
رفت تو اتاق. نخواستم موضوع رو کش بدم رفتم دنبالش گفتم به من بگو از چی انقدر رنجیدی.
گفت ایمان یه چیز درونیه، ایمان من به تو ربط نداره
گفتم یعنی من از مهمترین ملاک انتخابم برای تو به این راحتی باید بگذرم؟
اگه ایمان یه چیز درونیه پس آدم باید موقع ازدواج فقط به پول و ظاهر طرف توجه کنه؟
گفت وقتی من به یه بازیگر یا زن خوشگلتر از تو نگاه میکنم تو فکر میکنی شوهرم دیگه منو دوست نداره و از من خوشش نمیاد
گفتم چرا باید همچین فکری کنم؟ در ضمن مگه از تو خوشگلتر و زیباتر وجود نداره؟!
دوباره دعوا شد. من گریون گفتم این زندگی زندگی نیست. ما داریم خودمون رو گول میزنیم.
تمام شب دور از هم و پشت به هم خوابیدیم. آروم داشت گریه میکرد اما از اونجایی که همیشه نسبت به گریه های من بیتفاوته من هم تحویلش نگرفتم. چجوری به خودش اجازه داده بود رو من دست دراز منه؟!
صبح بعد از نماز اومد بغلم کرد. من سرم رو برده بودم زیر پتو پسش نزدم اما تحویلش هم نگرفتم
دیشب بدترین شب عمرم بود. واقعا اگه قبل از ازدواج میدونستم زندگی مشترک اینه هیچوفت ازدواج نمیکردم.
RE: علاقه مندی همسرم به تصاویر غیر اخلاقی
سلام دوست خوبم.به خودت مسلط باش.به نظر من خونتو ترک نکن.خوبه اومده طرفت شما به نظر من زیادی حساسیت نشون میدی حتی اگه حساس باشی نباید واکنش نشون بدی چون حریص تر میشه.وقتی شوهرت عصبانیه اصرار نکن حرف بزنه اروم شد حرف بزنید.من هم یه مدتی به ماهواره نگاه کردن شوهرم حساس شده بودم امااون اهمیت نمیداد نگاه هم میکرد منم زدم بی خیالی بهتره الان حداقل اعصاب خودم خرد نمیشه.بی خبرمون نذار:72:
RE: علاقه مندی همسرم به تصاویر غیر اخلاقی
ماه منير خانم از توي صحبتةاي خودت من چند نكته را بداشت كردم. اميدوارم كمكت كرده باشم.
عزيزم شوهرت خيلي دوست داره فقط خيلي داري بهش گير ميدي و به قول معروف سمج شدي. ولش كن.
مسافرت هم خودت تنها نرو. تا اون موقع كاري به كارش نداشته باشي خودش ميآد و دستت را ميگگيره و با هم به مسافرت ميريد. نگران هيچي هم نباش.
در ضمن شوهرت با اين صحبتهاش تقريباً گفتههاي دوستان ار تائيد كرد. دقيقاً بهت گفتيم شوهرت از كنترل كردن و گير دادنهاي پي در پي تو ناراحته.
!!!!!!!!!!!!!!گفت تو که نباید بری واسه من فیلم بگیری!! !!!!!!!!!!!
نقش مادري را براي شوهرت بازي كردي. تو نمي فهمي كه چي برات خوبه و چي برات بده و من تشخيص مي دم.
من باهات چیکار کردم که برات سخت بوده و حالا اینجوری واکنش نشون میدی؟
اينقدر نپرس من چكار كردم. حرفش را نمي تونه بزنه دنبال راه گريز ميگرده. كه دوباره توي همون راه دعواتون ميشه.
گفت تو حرفات از رساله میاد من از جامعه
احتمالاً اينقدر ملا لغتي شدي و گير دادي كه داره اين حرف را بهت ميزنه. رفرنسهاي مختلف مراجع را هم براي تائيد حرفات به رخش كشيدي
گفت صبحها ازم نخواه بغلت کنم و برم . ما وقتی باهم بحث میکنیم من ازت متنفر میشم.متفر میفهمی؟!
يعني يه مدت تنهام بذار، اينقدر به من نچسب. بزار به حال خودم باشم. خستهام. مي خوام فكر كنم. ميخوام هوا بخورم. ( ديدي مادري كه هي بچهاش بهش ميچسبه ميگه بچه برو كنار خفه ام كردي. مادر كه از بچهاش بدش نميآد فقط گاهي كلافه ميشه. اون بچه هم فكر ميكنه مادر دوسش نداره بدتر ميزنه زير گريه و بيشتر ميچسبه كه مبادا مادر دوستش نداشته باشه و از دستش بده)
صبح بعد از نماز اومد بغلم کرد. من سرم رو برده بودم زیر پتو پسش نزدم اما تحویلش هم نگرفتم
آفرين. ديدي يه مقدار حالش بهتر شده بوده مي خواسته از دلت دربياره. تو هم كار خوبي كردي كه يك كم بهش ناز كردي.
نميخواد خيلي هم خودت را بگيري بلكه آزادش بزار، رهاش كن.