RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
شما اگر روند را درست طی کنی این همسر شما خواهد بود که برای برگرداندن شما به زندگی خواهد خواست که هرشرطی را می پذیرم .
مهم اینه که شما عاطفی پیش بری و صادقانه ، مهم نیست که همسرت چه برداشتی میکنه . و این طبیعی هست که باور نکنه و روند شما را تناقض ببیند . چون آنچه از شما بنا به رفتارهای قبلیت در ذهن داره یک منع مؤثر برای درک رفتار امروز شما ایجاد می کند . کمی زمان می برد تا باور کند .
شما هیچ شرطی فعلاً نگذار ، و فقط روندی که گفتم را در پیش بگیر اونم کاملا عاطفی و رها . شوهرت رفته رفته به این خواهد رسید که صادقانه هست و وقتی باورش شد اگر واقعاً شما را دوست داشته باشد و زندگی با شما را بخواهد تلاش برای منصرف کردن شما از جدایی خواهد نمود و اگر شما درست پیش بروی به آنجا خواهد رسید که بازه زمانی آزمایشی را بپذیرد بدون اینکه حرفی از دعاوی بزند ، یا حتی برای باز پس گیری دعاوی خودش بگوید حاضرم هزینه هایش را بپردازم .
خلاصه :
اگر شما درست عمل کنید و بدون قید و شرط پیش بروی او برای حفظ شما تلاش خواهد کرد و حاضر می شود برایش هزینه کند .
موفق باشید
.
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
سلام دوست عزیزم
من 2 روزه که کامپیوترم خراب شده و نتونستم بیام ولی حسابی دلم پیش شما بود.
خب..رفتین پیش مشاور
اینو بدون عزیزم انتخاب مشاور خیلی باید با حساسیت و دقت انجام بشه چرا که قراره شما رو حرفای اون شخص حساب باز کنید.خیلیها هم که اسم در کردن در این زمینه واقعا به نظر من کوچکترین صلاحیتی ندارن.نمیدونم شما این فرد رو از کجا انتخاب کردی
بگذریم.باور کن دوست خوبم اگر یک بار دیگه بیای و بگی با مشاجره از هم جدا شدیم و من نتونستم خودمو کنترل کنم و ...من شخصا خیلی از شما دلخور و دلگیر میشم.تا کی میخوای اینجوری ادامه بدی؟تا کی میخوای ناتوان باشی در کنترل احساسات و خشمت؟ چه طوری میخوای بچه تربیت کنی؟برای خوشبخت شدن با این ادم و یا هرکس دیگه باید یاد بگیری کنترل خشم رو.
بشین با خودت بگو من باید بتونم خشم خودمو کنترل کنم.دوست خوبم منی که خودم دارم این حرفا رو به شما میزنم در کنترل خشمم بسیار و بسیار ناتوان بودم.اینو یادت باشه یه زن خیلی بیشتر باید از یه مرد بتونه جلوی خشمش رو بگیره اما شما پا به پای همسرت و خیلی وقتا جلوتر از اون هستی.
بخاطر همینه نمیتونید باهم بسازید.چون یکی تون نمیشه سنگ زیزین اسیاب.هردو شیمشیراتونو از رو بستید.
یه مروری به رفتار خودت داشته باش.
یه ایمیل عاشقانه میدی همدیگیرو میبینید....دوباره دعواتون میشه ...از هم نا امید میشید.دوباره ایمیل عاشقانه و ....
شما به خاطر همسرت اینجا نموندی به خاطر حفظ زندگیته که موندی.فکر هم نکن داری کار بزرگی در حق همسرت میکنی چون اگر این دید رو داشته باشی دوباره همه چیز بهم میریزه.....
دوست خوبم خیلی عجولی.ناراحت نشو ولی در انجام کارهای اشتباه خیلی عجولی...سریع میری دادگاه..مهریه اجرا میذاری...جهیزیه میبری...کلاس ثبت نام میکنی.....
دختر خوب یکمی با ارامش تر برخورد کن.یکمی منطقی تر و یکمی ارومتر.
راستش رو بخوای در این مورد همسرت حق داره بگه که حرفات ضد و نقیضه.رفتارت 2 حالته یا خیلی عاشقانه برخورد میکنی و یا خیلی طوفانی و خشن و حتی مردونه !
شما هردوتون حسابی همدیگرو در این 7 ماه اذیت کردید و فکر نکن این فقط همسرته که باید تاوان اشتباهاتش رو بده.دوست خوبم من حرفای همسرت رو نشنیدم ولی راستشو بخوای احساس میکنم و هر لحظه داره این احساس پررنگ تر میشه که شما 80 درصد مقصر این دعواهایی....
یه بار دیگه هم بهت گفتم و بازهم میگم.من جای شما بودم این جمله رو مینوشتم و جایی جلو چشمم میذاشتم تا هرگز یادم نره.
اینقدر همسرت رو از بالا به پایین نگاه نکن.انقدر اونو مقصر نبین ..انقدر براش شرط و شروط نذار....ظرفیت یک مرد اصلا بهش اجازه نمیده این مسائل رو بپذیره ....
یک بار دیگه ازت خواهرانه..عاجزانه...خواهش میکنم به راهنمایی ها توجه کن و به اعصابت مسلط باش و به هیچ عنوان خشمگین نشو
هر بار خشمگین میشی بدون که داری قدم قدم به طلاق و فروپاشی زندگیت نزدیک میشی
انقدر فکر نکن بازم فرصت داری و هربار میتونی ازمون و خطا کنی.یکبار که عصبانی شدی با خودت بگو شاید این اخرین بار باشه و یک عمر حسرت و پشیمونی بعدها بخورم
دوست خوبم کمی حواستو جمع کن
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
مریم123 عزیز سلام
ازت واقعا ممنونم که به یادم هستی.عزیز دلم من قبل از اومدنم به تهران حسابی خودمو آماده کرده بودم و رو خودم کار کرده بودم اما تو مرحله ی عمل کردن قرار نگرفته بودم.الان که قرار گرفتم تمام سعیمو دارم میکنم مثلا دیشب با همسرم رفتم بیرون و همه چیز اوکی بود. قبل از اون باهاش تلفنی حرف زدم همش بهم زور میگفت اما من با ارامش باهاش برخورد کردم.دارم رو خودم کار میکنم.امشب هم داریم میریم بیرون و من همه ی سعیمو میکنم که رفتارام درست و سنجیده باشه.(قول میدم)
عزیز دلم اتفاقاتی رو که شما برای من شمردی و نتیجه گرفتی که من عجولم در طول هفت ماه افتاده و فکر میکنم هفت ماه زمان زیادی باشه.
مریم عزیزم....
همسر من از من میخواد که برم همه ی دعاویمو پس بگیرم و برگردم سرخونه زندگیم بدون اینکه اون خودش کوچکترین قدمی برداره..آیا این حرف زور نیست؟چرا باید وعده هاش رو باور کنم درحالیکه بارها بهم ثابت کرده که بهشون عمل نمیکنه حتی منو تهدید میکنه که میرم تمکین میدم (آیا حق ندارم عصبانی شم؟هر چند که به حرفش فقط لبخند زدم)
چه تضمینی داره که من وقتی برم و دعاویم رو پس بگیرم همسرم دیگه دست رو من بلند نکنه، چه تضمینی وجود داره که دیگه منو آزار نده!؟ دائما تحت فشارم و میترسم نکنه من برگردم و همه چیز از قبل بدتر و بدتر بشه با توجه به اینکه همسرم آدمک انتقام گیریه و سریع میخواد که همه چیز رو تلافی کنه.
از طرفی همسرم هر روز به من زنگ میزنه که بریم خونه ببینیم.آخه هنوز که آماده ی برگشت به زندگی نیستیم.(احساس میکنم همسرم میخواد منو تو عمل انجام شده قرار بده.دائما میگه که من به همه گفتم با همسرم آشتی کردیمو..)
مریم عزیزم....
اینها همه فشارهایی هست که این روز ها رو منه:
-عجله ها و اصرارهای همسرم برای برگشت به زندگی
-ترس های خودم که مبادا اوضاع بدتر بشه و هیچ راه بازگشتی دیگه نباشه
-فشار های دادگاه و وکیل
و از تصمیم گیری های تحت فشار به شدت هراس دارم.
این مسائل باعث میشه گاهی وقتها از کوره در برم اما همه ی سعی خودمو دارم میکنم که دیگه این اتفاق نیفته.
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
دوستای گلم سلامتازه الان میفهمم که عمل کردن به سفارش فرشته ی مهربون که به همسرت عشق بورز بدون اینکه توقع داشته باشی زندگیه خوبی رو در کنارش داشته باشی چقدر سخته.چون عشق ورزیدن ناخداگاه توقع در ادم بوجود میاره.البته دروغ چرا من هنوز نتونستم اونقدرخالصانه عشق بورزم!دوستای گلم من امروز با همسرم رفتم بیرون و تازه فهمیدم که ضمن اینکه من از همسرم شاکیم اون هم حسابی از من شاکیه و تمام اینها به خاطر اختلاف دنیاهامونه.امروز باز هم مثل همیشه فهمیدم که همسرم خونوادشو به من ترجیح میده و حسابی ناامید شدم.فهمیدم همسرم منو میخواد به خاطر این که واسش بچه بیارم و نه به خاطر خودم.امروز برای اولین بار فهمیدم که چرا قدمی جلو نمیذاره چون همونقدر که من از اون دلسردم اون هم از من دلسرده.همونقدر که من بهش بی اعتمادم اون هم به من بی اعتماده و تمام احساسات بد بینمون مشترکه. وقتی باهم صحبت میکردیم هرچقدر حرف ناامید کننده زد من فقط بهش ابراز علاقه کردم و اصلا عصبانی نشدم.اما دوستان چرا الان بعد از این همه مدت من باید بفهمم که همسرم هم از من شاکیه.چرا هیچ وقت به خود من نمیگفت.البته این رو خدمتتون عرض کنم که چون همسرم علاقه ی عجیبی به واسطه و واسطه تراشیدن داره همیشه گله ی من رو پیش خونوادش،همسر دوستم و شوهرخواهرم میکرد اما چراهرگزبه خود من چیزی نمیگفت؟ چرا تازه الان من باید این حرفارو ازش بشنوم؟ و در اخر چرا همسرم درحالیکه زندگیش داره از دست میره تو مسائل حاشیه ای گیر کرده و نگران رابطه ی من و خانوادش در اینده ست؟ چرا میخواد همه رو یک دفعه باهم درست کنه؟ من که اصلا در حال حاضر از خونوادش به خاطر فرافکنی هاشون متنفرم.در مقابل این حرفهای همسرم باید چیکار کنم؟چرا بقیه واسش از همه مهمترند تا همسرش؟وقتی این رفتارهارو ازش میبینم عجیب عقب نشینی میکنم.(هر چند که امروز در مقابل حرفاش فقط شنونده بودم،لبخند زدم و کوچکترین موضع گیری نداشتم)خواهش میکنم راهنماییم کنید.
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
آفتاب مهتاب عزیز
بازم ذهنت داره از کنترلت خارج میشه ها :316:
یادت رفته گفتم به این چرا ها توجه نکن ، نگذار ذهنت با منفی نگریها عنان تو را توی دستش بگیرد . تو بر اون مسلط باش .
مهم نیست که چرا تا حالا گله هایش را نگفته ، مهم اینه که حالا که گفته و داره میگه ، یعنی روش و رفتارت اثر گذاره ، یعنی تغییر رفتارت داره در اون هم تغییر ایجاد می کنه . باید قبول کنی که زمان نیاز هست . گفتنهای کنونی او یک دستاورد هست برایت .
خیلی راحت بگو هر درد دل و گله ای داری به من بگو ، در هر حال دلم میخواد آخرین روزهامون با هم حرفها و گله هامون به هم رو بگیم و بعدش همدیگر رو ببخشیم و سعی کنیم در کمال آرامش و عشق از هم جدا شویم .
هرچه می بینی ، هر کاری می کنه ، و هرچیزی میگه که برایت ناخوشایند هست ، به این فکر کن که می توانم بگذرم ونادیده بگیرم و ببخشم و عشق بورزم . گوش خوبی برای حرفهاش باش . نه اینکه فقط بشنوی ، شنیدن با گوش کردن فرق داره ، مهارت گوش کردن را به کار بگیر
تا می توانی تلاشت را بکن که فقط خوبیها و خاطرات خوب با همسرت بودن را بیاد بیاری و حتی بنویسی . وقتی با هم هستید یکی دو تا از این خاطرات خوش را یادآوری کن ، بخصوص آنچه در کمال عشق بوده ، و اتفاقاتی که طنز یا سوتی بوده .
فعلاً از هرچی چرا و اما و اگر هست بپرهیز .
هر وقت گله هایش را میگه ، نه توجیح کن نه دفاع ، بلکه خیلی عاطفی بگو ، الهی بمیرم ، چقدر اذیت شدی ، من نمیدونستم تو از فلان ناراحت می شی ، یا از فلان بدت میاد . کاشکی به من می گفتی اینجور چیزها ناراحتت می کنه و خوشت نمیاد ، ببوسش و ازش طلب بخشش کن . بگو اما من همه دلخوریها و نارحتیهامو ریختم دور ،دلم نمیخواد یادآوری کنم ، فقط خاطرات خوب و خوش و خوبیهای تو را میخوام یادم بمونه . دلم میخواد هر وقت یادت می کنم احساس خوبی داشته باشم ، طوری که اصلا ًباورم نشه که ازت کتک میخوردم ، یا فلان بود و بهمان ،و فکر کنم همه اینها یک خواب بوده و تمام شده .
بگو چقدر وجود من باعث رنجت توی زندگی شده ، خب خوشحالم که این مایه رنج از زندگیت میره بیرون و آرزوم اینه که تیکه ای که در کنارش از زندگی لذت ببری نصیبت بشه . اینها همه میشه هم حسی و بسیار لازم هست .
عزیزم همه اینها را باید از دل بگی ، اصلاً کلک و کلیشه ای نباشه . باید بعد از خوندن پستم ، اینها را درونی کنی و حس گیری کنی و آماده آماده این حرفها را بزن .
واقعاً در نظر بگیرکه تنها مدت کوتاهی اینجوری با هم هستید پس عشق بورزی و گذشت نشون بدی بهتره . می دانی اگر کار به جدایی کشید ، چقدر وجدانت از این خوب عمل کردن و عشق ورزیدن به راحتی میرسه و تا چه اندازه احساس رضایت در تو تولید میشه ؟؟!!!!!!!!!!
عزیز دلم همه این کارها و این نوع رفتار بیشترین منفعتش به خودت میرسه . و این مهمه ،خلاف این روند هم عمل کردن بیشترین آسیب را به خودت میزند .
عشق بورز ،شنونده خوبی باش ، هم حسی کن و نترس و واکنش دفاعی نداشته باش و چون و چرا را از ذهن دور کن و ببخش ،گذشته و همه بدیهای او را ببخش . و به این خوب توجه داشته باش که این توقع را نداشته باشی با این کارها او باید برگرده به زندگی آنهم آنطور که تو دوست داری . اصلا ًاین توقع را نگذار ایجاد بشه و اگر داری از بین ببر .
هدف و راهکارهای من هم فقط کمک به شخص خودت هست ، بدون توجه به ادامه زندگی یا کات آن . شما هم باید همینطور باشی . اصلاً به ادامه یا جدایی فکر نکن ، با این نگاه رفتاری که گفتم را با او داشته باش .
موفق باشی خانمی عزیزم .
.
.
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
سلام
از بینهایت زیر صفر خودم رو رسوندم به بالای 100 ،
یعنی تو نمی تونی خودت رو لااقل به صفر برسونی؟
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
بالهای صداقت عزیز من دارم به کمک شما و دوستان سعی خودم رو میکنم.
امروز قراره با همسرم بریم خرید واسه من.
همسرم بهم میگه اگه من بدونم که تو دیگه واقعا منو نمیخوای پامو زندگیت میکشم بیرون هر چی هم که دارم میذارم وسط با هم نصف کنیم و توافقی جدا بشیم.این حرف همسرم یعنی چی و من چه جوابی میتونم واسش داشته باشم؟
دوستان عزیزم لطفا بهم مهارت حرف زدن در مقابل حرفای غیرمنتظره رو بهم یاد بدید.
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
سعی می کنی ، در حرف زدن و خلوت خودت بینهایت فکرهای خوب و سازنده
اما وقتی به مرحله عمل میرسه یک درصد اون سعی ذهنی ات را به یاد نمی آوری و اجازه می دهی احساساتت بر تو غالب بشه
>>>> اگه واقعا راهنمایی می خواهی ، همش دنبال گرفتن جواب در برابر سخنان شوهرت نباش
=================
نقل قول:
نوشته اصلی توسط aftab-mahtab
دوستان عزیزم لطفا بهم مهارت حرف زدن در مقابل حرفای غیرمنتظره رو بهم یاد بدید.
بهترین جواب : سکوت کردن و عنوان این جمله :اجازه بدهید فکر کنم تا درست پاسخ بدهم (تاخیر انداختن به منظور گرفتن مشاوره و بعد عمل کردن به اون مشاوره!!! )
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
سلامی دوباره
در مقابل اینگونه حرفهاش واکنشی نشون نده و بخند .
بعد هم بگو ، معنی اینکه من اینهمه دوستت دارم چیه ؟
معنی اینکه میگم بلد نبودیم با هم زندگی کنیم چیه ؟
بگو مطمئن باش ، کسی کسی رو نمیخواد که ازش متنفر باشه ؟ من اگر متنفر باشم ابایی ندارم از بیان کردنش .
بگو من خوبی و خیر برای تو میخواهم . و جدایی برای تو خیر وخوبی به همراه داره اگر من باعث رنج و آزارت در زندگی میشم .
این حرف شوهرت یعنی پالس عاطفی .
شما فقط با خلوص نیت و بدون هدف بازی باهاش مهرورزی داشته باش و حرفهایت هم با همین اعتقاد باشه .
اگر توکل به خدا کنی و خودت را بسپاری و فقط مواظب باشی و بخواهی که رفتار درست داشته باشی . خود خدا کمکت می کند که در وقتهای غیر منتظره چطور عمل کنی .
عزیزم ما همیشه کنار تو نیستیم ، اما خدا همیشه و همه جا آن هم با مهربانی و خیرخواهی هست ، کافیه تو با او باشی . تا بی واسطه یاریت کند .
موفق باشی
.
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
دوستای گلم سلام
امروز با همسرم رفتیم بیرون و ایشون کلی رفتار از خودش نشون داد که منو حسابی تو شک و تردید انداخت. ضمن اینکه تاکید میکنم من در جواب حرفاش هیچ حرفی نزدم و فقط ابراز محبت کردم جز در جاهایی که واستون مینویسم:
- همسرم فرمودند که از این روند دیگه خسته شدند و از اینکه بعد از دو سال ازدواج تازه الان باید نامزد بازی کنه و سر خونه زندگیش نباشه حسابی خسته است و دیگه دو سه روز دیگه بیشتر نمیتونه بیاد و منو ببینه.
- ایشون به شدت تهدید میکنن که تمکین دادن منم بهش گفتم اخ جون پس من برمیگردم اونم گفت نه دیگه اونوقت من نمیخوام که برگردی من نمیخوام که به زور برگردی
- همسرم ضمن اینکه منو به شدت تحت فشار قرار داده و میگه اگه منو دوست داری برگرد فرمودند که هر چه زودتر بهش اعلام کنم که میخوام برگردم یا نه چون ایشون میخوان پول رهن خونه رو جای دیگه ای در بازار سرمایه گذاری کنند.(وقتی من رفتم جهیزیمو جمع کنم ایشون راضی بودند چون این من بودم که داشتم هزینه ی اسباب کشی رو متقبل میشدم و ایشون فشار زیادی روشون بود به لحاظ مالی میخواست هرچه زودتر خونه رو تحویل بده چون صاحبخونه اجاره خونه رو دو برابر کرده بود و قرارداد هم به سر رسیده بود)
- همسرم سخت درگیره مسائل حاشیه ایه و خاله زنکه و این منو بسیار ازار میده که درحالیکه زندگیمون داره از هم میپاشه هنوز داره مسائل خاله زنکی مطرح میکنه و تو از خونواده و فامیل من تو دلش تخم کینه میپاشه.مثلا شمال که بودیم داییم زنگ زد و منو دعوت کرد خونشون من فهمیدم که شوهرم ناراحت شد اما سعی کرد چیزی نگه اما امروز بهم گفت اره من خیلی شاکیم وقتی که ما سرخونه زندگیمون بودیم داییت زنگ نمیزد دعوتمون کنه حالا راه به راه به تو زنگ میزنه. در حالیکه اصلا همچین چیزی نیست. جالب اینجاست که منم خیلی رفتارای ناشایست درش میبینم اما هیچ چی به روش نمیارم.مثلا چند تا فامیل دختر جلف و سبک داره که من ازشون متنفرم و تا قبل از رفتن من ازشون هیچ خبری نبود اما حالا که من پیش همسرم نیستم همشون دورشن و جوکای زشت و بی ادبی واسش می فرستن و دائم بهش زنگ میزنن تازه هر موقع موبایلش زنگ میزنه تا از تو جیبش در میاره موبایلشو میگیره سمت صورتش تا من نفهمم کیه و بعضی تماساش رو هم ریجکت میکنه.(جالب اینجاست که به محض اینکه موبایلش زنگ میزنه من حواسمو با چیز دیگه ای پرت میکنم تا فکر نکنه که حواسم به موبایل اونه)اما من هیچ کدوم از اینها رو به روش نیاوردم ولی اون مسئله ی به این سادگی رو میاد عنوان میکنه.
- در حالیکه شدیدا التماس میکرد و ادعا میکرد که هر کاری واسه ی ادامه ی زندگیش حاضره بکنه من ازش خواهش کردم یک تعهد محضری به خاطر دست به زنش بده اما ایشون فرمودند که هرگز این کارو نمیکنن. (در حالیکه قبلا میگفت هر چیزی به غیر از حق طلاق رو امضا میکنه)
- من بهش پیشنهاد داده بودم که درحالیکه روند دادگاه رو متوقف میکنیم چند ماه و یا حتی یک سال بریم زندگی کنیم اما اون به من گفت که هرگز اینکارو نمیکنه و ادعا میکنه که اینطوری فشار روشه و نمیتونه زندگی کنه و بعد هم بیان کرد که بالاخره ما بعد از اینکه تو اومدی سرخونه زندگیت میخوایم بریم خونه ی مامانم اینا دیگه تو اصلا چطور روت میشه در حالیکه خونه ی پدر منو توقیف کردی پاتو بذاری تو خونشون .(همسر من یک خونه به نامشه که ادعا میکنه مال پدرشه و من اونو برای مهریم توقیف کردم)
خلاصه دوستای عزیز حق دارم بترسم و عقب نشینی کنم یا نه.اونقدر از ادامه ی زندگی با همچین فردی نگرانم که تصمیم گرفتم فردا سب برگردم شهرستان پیش پدر مادرم.
انگار که همسرم نمیفهمه چه اتفاقی داره واسه زندگیش میفته، اسیر مسائل حاشیه ایه. دوستان عزیز این تقبل نکردن مسئولیت از طرف همسرم حسابی منو آزار میده و امید ادامه ی این رابطه رو ازم میگیره.
ضمنا من به ایشون گفتک که خیلی دوست دارم خوشبختیشو ببینم خود من هم خیلی سعی میکنم که خوشبختش کنم اما ظاهرا یه سری مسائل نمیذاره و خوشحال میشم اونو در کنار کس دیگه ای خوشبخت ببینم(این حرفارو با خلوص نیت و درحالیکه اشک میریختم گفتم) اما بعد از گفتن این حرف تها مطلبی که ذهن همسرم رو مشغول کرد این بود که یعنی تو بعد از من می خوای ازدواج کنی.(همسرم بارها فرمودند که اگر من ازش جدا شم و دست منو تو دست کس دیگه ای ببینه میکشه منوبرای همین وقتی من بهش میگم که دوست دارم در کنار کسی باشی که خوشبختت کنه سریع این فکر ذهنشو مشغول میکنه که مبادا من میخوام از ایشون جدا بشم و برم با کس دیگه ای ازدواج کنم)