RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
جناب sci میدونید چه حسی دارم؟
دلم میخواد مثل یه پرنده ازاد باشم و هرکجا دلم میخواد برم دلم میخواد هیچ چیز و هیچ کس مانع من نشه و تا اخر عمرم اصلا دلم نمیخواد این حالتو تجربه کنم و باردار شم خیلی زشتو بده از ریخت و قیافه افتادم بی حال و حوصله ام حال تهوع دارم لباسی که دوست دارم نمیتونم بپوشم و خیلی مسائل دیگه کلا به این نتیجه رسیدم که اینهمه عذابو تحمل کنم تا بیاد دنیا بعدش یه عمری اسیر شم تا بزرگ شه و بعدشم بره دنبال زندگیش خوب این چه قانونیه؟ کجاش خوبه این وسط سهم من چیه؟ عذاب و عذاب؟اصلا نمیخوام طعم به قول معروف شیرین مادر شدنو بچشم و نظر من اینه اگه من الان یه گناه مرتکب شم یه موجودی که تو این دنیای بی رحم نیومده از بین ببرم به مراتب خیلی گناهش کمتر از وقتیه بدنیا بیارمش خودم عذاب بکشم اونم عذاب بکشه
ایا بچه ای که تو یه محیط پر تنش بزرگ شه از نظر شما سلامت روحی روانی داره؟ ایا در حق اون بچه ظلم نیست بیاریش و مدام بهش استرس وارد شه و شاهد دعواهای شدید زدوخورد بحثهای شدید پدر مادرش بشه؟
و اینم بگم شوهر من مردیه به شدت قدرت طلب و زورگو اصلا از اینکه زور بگه احساس خوبی داره پس نمیتونه ذاتشو و طبیعتشو عوض کنه
یه مثال میزنم براتون:
3 ماه پیش با شوهرم سر رفتنش به بام تهران با دوستش بحثمون شد، چرا؟چون از روز اول زندگی قانونی گذاشت که دوست از زندگیمون حذف شه واسه هردوتامون و بهتره خودمون دوست همدیگه باشیم تا یه شخص دیگه این یه توافق بود و منم از خیلی دلبستگیهام و رفت واومدام صرفنظر کردم پس من وقتی تصمیمشو دیدم حق داشتم که مخالفت کنم البته اینم بگم اول ایشون رفتند با دوستشون برنامه گذاشتند واسه صبح زود بعدش با من درمیان گذاشتند منم با دلیل براش توضیح دادم که راضی نیستم اونم گفت میخوای کنسلش کنم کفتم نه دیگه تا عید برنامتو گذاشی نمیشه کنسلش کنی چون میدونستم اگه بخاطر من کنسلش کنه بعدش یه عمری میخواد منت بزاره و سرش بحث کنه خلاصه قرار شد 1 هفته باهاش بره و دیگه نره 2 روز اول رفت من چیزی نگفتم روز 3 حالم گرفته شد و اعتراض کردم اخه اون موقعها شوهرم و زندگیم خیلی برام مهم بود و شوهرمو دوست داشتم بعدش که من اعتراض کردم برخورد و جواب بدی شنیدم و بحث و دعوا شد ساعت 5 صبح کار به سرو صدا و کتک کاری رسید از نوع شدید میگفت داری واسه من قلدری میکنی میخوای با قلدر ی به من بگی نرو منم نابودت میکنم اونروز رفت و بعدشم اشتی کردیم و رفت به دوستش گفت خانومم ناراحت میشه دیگه نمیام همه چی خیلی خوب تموم شد ولی 1 هفته بعدش باز سر یه موضوعی دعوامون شد منم از خونه واسه اولین بار رفتم بیرون 2 شب نیومدم و تموم این 2 شب فکر کردمو عذاب کشیدم بعدش اس ام اس داد که خیلی دلم برات تنگ شد این خونه بدون تو قبرستونه ازت خواهش میکنم هرجا هستی زود برگرد خونه منم برگشتم بازم روابط عاشقانه و ابراز علاقه بعدش گفت من شب اولی که نبودی، خونه نبودم با دوستام رفنم باغ (برای اولین بار) گفتم عوض اینکه بشینی با خودت خلوت کنی به مشکلاتمون و راه حلش فکر کنی رفنی تفریح گفت اره چرا خودمو داغون کنم و غصه بخورم تازه از امروزم با دوستام تصمیم گرفتم یه شب درمیون بریم باشگاه از ساعت 7 تا 11 شب از اون روز من فهمیدم خیلی از خود گذشتگی الکی کردم واسه این زندگی و اونم گفت میخوام تلافی کنم چون نزاشتی با دوستم برم بام کاری کردی به دوستم گفتم دیگه نمیام.
3 ماهه من شبها تنها شام میخورم مبخوابم و غصه میخورم و این مرد اصلا به روی خودش نمیاره سر همین موضوع اختلافات زیادی بوجود اومد ولی نخواست از موضعش کوتاه بیاد تازه میگفت تا اخر عمرم میخوام به این روش ادامه بدم و اگه لازم بدونم هر شب میرم، راستش از اون موقع تا حالا ازش متنفر شدم متاسفانه همون موقع من باردار بودم ولی هنوز مشخص نشده بود 3 ماه منو عذاب داد امروز صبح اعتراف کرد که من انتقام بدی ازت گرفتم کاری که تو کردی تاوانش یه همچین انتقام سنگینی نبود وقتی دیدم زنم ضعیف شده و دارم جلو چشام از بین میره بخاطر انتقام یا سیاست غلطم خیلی ناراحت شدم
پس لطفا به من حق بدین ازش متنفر باشم نخوام دیگه ببینمش نخوام باهاش گره بخورم
خیلی خیلی ببخشید من خیلی حرف زدم درد و دلام زیاد بود
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
ترانه جان
اولا اون کسی که گفته سقط بچه حرامه نگفته اگه محیط بد بود میتونید سقط کنید
ثانیا ماها که نمی تونیم بگیم کدوم گناه سنگین تره
ثالثا اگه این حرفت درست باشه پس هر کسی بچه شو تو هر سنی به بهونه محیط ناسالم و پرتنش می تونه بکشه
رابعا شما اگه واقعا دوست نداشتی حس مادر بودنو(که البته بعید می دونم.تاپیک قبلیت اینو نمی گه)باید احتیاط کامل می کردی تا باردار نشی
در پایان می خوام بگم که به نظر منم به دلیل تغییرات دوران بارداریست که اینقدر روحیت خرابه.
ترانه تو نباید صورت مسئله رو پاک کنی به فکر ساختن باش
وقتی یه قراری اشتباهه باید تا آخر پاش وایساد؟ حالا شما دو تا اشتباه کردین به هم قول دادین با دوستا قطع رابطه بشه.تو باید این مسئله رو مدیریت می کردی.نه با دعوا.می تونستی به نفع خودت هم استفاده کنی خودتم با دوستات رفت و آمد کنی.باور کن روی روحیه خودت هم موثره
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
دوست عزيز taranee
به نظر خودتان زيادي حساس و زود رنج (ببخشيد ناز نازي نيستيد)؟
بابا يك نگاه به پدر و مادرهاي خودمان بكنيم همين كه سنشان بالا مي رود تحمل همديگر را ندارند و مي خواهند چند ساعت دور از هم نفس بكشند
مشكل اين است كه اون قرار اوليه غير منطقي و نامعقول بوده (حال از طرف هر كسي مي تواند مطرح شود مهم نيست) حالا مي خواهي به زور شرط غير منطقي را در خانه اعمال كني بكن بعدا هم گيس و گيس كشي و بعد دادگاه و بعد فاتحه
همه ما نياز داريم با دوستان رفت و آمد داشته باشيم مردها نياز دارند زماني را با دوستان باشند و يا با خودشان خلوت كنند
شما اشتباه كردي روابطت را بادوستانت قطع كردي مي تواني روابط تازه ايجاد كني و يا دوستان قديمي با يك زنگي تجديد ديدار كني
نگو 3 ماه تنها شام خوردم بگو سه ماه راحتر بودم چند تا ظرف كمتر شستم (بابا ول كن شوهر ذليلي رو)
اگر مي خواهي زمان بيشتر با شوهرت بگذراني بهتر است به او محبت كني ( از همان محبت هايي كه مادرانمان مي كردند ;) منظورم خر كردن شوهر است (با عرض معذت از آقايان بزرگوار و ارجمند)
بهتر است مثل يه خانم خوب به فكر بچه داري باشي زياد هم جيغ ويغ نكني و به پر و پاي شوهرت نپيچي (اينطوري فقط شوهرت را فراري مي دهي)
راستي بام تهران كجاست؟؟؟
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
بهتره یه مقدار به عاقبت کاری که میکنید فکر کنید.
یک بچه را که بی مادر رها کردید و به خاطر اعتیاد از همسرتون جدا شدید و بچه را دادید به پدر معتادش !!! واسه این که راحت باشید. اینکه اون بچه چی میکشه هم ...
یکی را هم که قبلا سقط کردید.
این یکی را هم که روزی هزار بار نقشه قتلش را می کشید.
<strike>برخلاف دوستان من میگم باید هم این بچه را سقط کنید.</strike>
ویرایش مدیر همدردی
شما هنوز بعد از ۳ بار حاملگی، می گید زشت شدم و از کارو زندگیم نمیتونم به خاطر بچه بزنم و ....
لطفآ چند بسته قرص پیشگیری تهیه کنید و در آرامش زندگی کنید.
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
نقل قول:
برخلاف دوستان من میگم باید هم این بچه را سقط کنید
پیدا جان واقعا اعتقادت اینه که باید بچه رو سقط کنه؟:320:
تو هم که ازش می خوای صورت مسئله رو پاک کنه.لطفا یه راه حل بده ازین حال بیاد بیرون و از تصمیمش منصرف شه
البته شاید من اشتباه متوجه شدم آخه راهنمائی هات متناقضه.اما اگه واقعا می گی باید بچه رو سقط کنه باهات مخالفم
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
رایحه جان
<strike>این خانوم ۳ بار مادر شدن را امتحان کرده و هر ۳ بار هم ...
به نظر شما مشکلش اساسی نیست؟
این جور چیزها به راحتی قابل تغییر نیست. بهتره یه آدم دیگه رو هم الکی به این دنیا نیاره.
خودش که میگه سقط واسش راحته. چرا الکی تشویقش میکنید یکی را بدبخت کنه؟ هنوز حتا نمیدونه میخواد با شوهرش زندگی کنه یا نه. کلا تکلیفش با خودش معلوم نیست، چه برسه به یکی دیگه. </strike>
ویرایش مدیر همدردی
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
سلام دوستای خوبم
مرسی از راهنماییهاتون
و اما خانوم پیدا ممنون که اینقدر راحت در مورد زندگی دیگران نظر میدید و متهم میکنید خدمت شما عرض کنم من به هیچ عنوان بچمو رها نکردم و دست پدر معتاد ندادم شما لازم نیست حس مادری به من یاد بدید من چند سال بخاطر بچم در شرایط خیلی بدی زندگی کردم و از نظر جسمی و روحی خیلی صدمه دیدم ولی از اونجایی که من تک فرزند بودم از بدو تولد پسرم پدر و مادرم علاقه شدیدی به پسرم داشتند و من و پسرم بیشتر وقتها پیش اونها بودیم بهمین دلیل پسرم شدیدا وابسته به پدر و مادرم هست و من تا قبل از ازدواجم با پسرم و پدر و مادرم زندگی میکردم دلیل اینکه تو بعضی تاپیکها گفتم از پسرم دورم پیشم نیست چون من چند سالی بدلیل ادامه تحصیل ایران نبودم و از پسرم دور شدم و الانم که برگشتم اونها از من دورن ولی پسرم در یه شرایط بسیار عالی بسر میبره و بهترین جای دنیا زندگی میکنه و پیش عزیزترین ادمهای من یعنی پدر و مادرم هستند
سقط دومم بسیار کار سنجیده و خوبی بود و لازمه بدونی به دوره حاملگی نرسید تا قبل از 20 روز دفع شد پس من چیزی از حاملگی نفهمیدم
الانم اگه دارم تصمیم میگیرم این بچه رو سقط کنم چون منطقی فکر میکنم نه احساسی و نمیخوام تا اخر عمرم عذاب بکشم دوره پدر و مادرهامون و بسوز وبساز دیگه تموم شده و یه زن حق داره به حق واقعیش به عنوان یه انسان برسه و من هرگز قبول نمیکنم از حقم بگذرم که زندگی کنم میخوام زندگی کنم نمیخوام که یه عمر تحمل کنم و گذشت کنم و کوتاه بیام
سارا جون در جواب حرفتون باید بگم منم دوست دارم با دوستام در ارتباط باشم و خوش باشم منم نمیخوام مدام کنار همسرم بشینم و بحث کنیم ولی جالبه بدونی شوهرم این نسخه رو فقط واسه خودش میپیچه به منم میگه برو با دوستات ولی فقط در حد حرف کافیه منم با دوستام قرار بزارم یا جایی بریم با سیاست کاری میکنه که از دماغم دربیاره ، اسم هر کدوم از دوستای خوبمو میارم میگه من از اون خوشم نمیاد حتی خونه خالم میرم وقتی برمیگردم مدام بهم تیکه میندازه میگه اصلا ازش خوشم نمیاد
شما بگین من چکار کنم ؟ اینم بگم که جدیدا از نبودنش تو خونه خیلی احساس خوبی دارم از تنهاییم واقعا لذت میبرم و اینو به خودشم گفتم یاد دوره شاهانه مجردیم می افتم
در اخر از مدیریت محترم سایت خواهش میکنم به افرادی که کارشناس نیستند لطفا اجازه ندین در مورد شخصیت دیگران اظهار نظر کنند من مشکل دارم اومدم اینجا اروم بشم نیومدم که شخصیتمو زیر سوال ببرند
بسیار متشکرم - ترانه
ضمنا خانم پیدا ازتون خواهش میکنم دیگه درمورد تاپیک من اظهار نظر نفرماییدو انرژیهای منفیتونو بیشتر از این به من وارد نکنید
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
سلام:72:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط taranee
خط قرمز من در زندگی اعتیاد و خیانت هست در این 2 مورد هرگز حاضر به ادامه زندگی نخواهم بود، در زندگی اولم هم بدلیل اعتیاد جدا شدم و اما در مورد همسر فعلیم وقتی نقاط مثبت و منفیشو رو کاغذ مینویسم، +ها خیلی بیشتره و مهمترینش وفاداریشه و مطمئنا با یاد گرفتن مهارتها و فنون حرف زدن میتونم مشکلات فعلیمو حل کنم و در مورد زندگی قبلی همسرم به نظرم مردی که سالمه تحصیلکردس اهل زندگی و خونوادس کار خوب داره و وفاداره اگه زنش جدا شه میشه گفت مشکل عمده از زن بوده چون یه آدم عاقل این همه حسنو نادیده نمیگیره و بخاطر جرو بحثی که منجر به دعوا و کتک کاری میشه بره طلاق بگیره با کمی درایت میتونه این مشکلو حل کنه .
ترانه جان حرفای 4 ماه پیش خودت رو در مورد زندگیت و همسرت مجددا بخون . میبینی که خودت بهتر از هر کس دیگه ای راهکار شرایط فعلیت رو میدونی و فقط بخاطر شرایط جسمیت تا حدودی تصمیمات و اراده ترانه چند ماه پیش رو فراموش کردی.
:72::72::72:
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
ترانه،
من در پستهاي قبلي هم نوشتم كه شما نمي تونيد در اين شرايط تصميم اساسي بگيريد!! دقت مي كنيد به عرض من؟ هر تصميم مهمي بگيريد چه سقط و چه نگه داشتن بچه... نتيجه اش جز پشيموني چيزي نيست!پس دقت كنيد به پستي كه براي شما گذاشتم... ما دو طرف مختلف رود نيستيم... هر دو يك طرف هستيم و من مي خوام شما بدون خطر از اين رود رد بشيد...چه با بچه! چه بي بچه!
پس نه هدفم از نوشتن براي شما تشويق به نگه داشتن بچه است... نه سقط اون رو توصيه مي كنم! براتون نوشتم كه بايد تمامي جوانب رو در نظر بگيريد...اين تصميمي كه داريد مي گيريد كمترين تبعاتش براي شما هرگز بچه دار نشدنه! نه حداكثر ! پس دقت كنيد...
افسردگي بارداري شما رو داره از پا در مياره... يكي از نشانه هاش همين حرفهايي كه مي زنيد كه قبلا هم براي شما نوشتم! اينكه از شوهرتون خوشتون نمي آد، از خونتون، از اطرافيان، حتي گاهي از ديدن خودتون در آينه احساس خوبي نداريد... اينها همه نشان همين افسردگي است نه يك احساس واقعي و منطقي!
بي شك اگر مصمم بوديد تا امروز بچه اي در كار نبود.. شما شك داريد چون از يك طرف همين حرفها رو مي زنيد كه همش دردسره! بد بخت مي شم! بيچاره شدم رفته! از همين الان هم از استيل خودم خارج شدم..از طرف ديگه بچه رو دوست داريد و مي خواهيدش!!
من به جاي شما تصميم نمي گيرم! و هيچ كس هم اين كار رو نخواهد كرد/ من به شما دورنمايي از وضعيتي رو سعي مي كنم نشون بدم كه در آينده شايد باهاش مواجه بشيد...براي همين سقط اين بچه رو به شما توصيه نمي كنم و شايد اگر سن شما كمتر بود و تجربه هاي قبلي نبود مي گفتم سقطش كنيد!
فعلا توصيه مي كنم در رابطه با طلاق و جدايي فكر نكنيد!! اون قرار رو كه با دوستانتون در ارتباط نباشيد هم من همينجا فسخ مي كنم... به جاي بچه، اين بچه بازيها رو سقط كنيد! با هر دو شما هستم هم خانوم هم آقا!
براي تصميم قطعي شما بي شك نياز به مشاوره روانشناسي و پزشكي داريد
اما فعلا:
- افكار منفي رو از خودتون دور كنيد و اصلا به اين فكر نكنيد كه مي خواهيد بچه رو نگه داريد و يا نه
- يك كاغذ A4 برداريد
++ روي يك طرف بالاي صفحه بنويسيد "اگر نگه دارم" : تمام نكات مثبت رو (نه منفي ها) بنويسيد
روي طرف ديگه بالاي صفحه بنويسيد" اگر نگه ندارم" : تمام نكات مثبت حاصل از نگه نداشتن بچه رو بنويسيد ضمن اينكه پايين اين صفحه حدود يك سوم پايين صفحه بنويسيد" اگر سقط كنم" : تمام مشكلاتي كه از اين بابت براي شما ( نه زندگي شما،بلكه شخص شما) ايجاد مي شه رو بنويسيد!
++ به شوهرتون هم بگيد اين كار رو انجام بدهند ( ايشون اون يك سوم "اگر سقط كنم" رو ندارند)
اين تكليف رو فورا انجام ندهيد و زمان بگذاريد براش
-- در نهايت ببينيد نكان مثبت كدوم طرف بيشتره و تصميم بگيريد!
(در معايب سقط وضعيت جسمي و توصيه هاي پزشكي رو كه قبلا به شما شده و احتمالات افسردگي بعد از سقط رو كه شايد هم شديد باشه در نظر بگيريد.)
سوالي داشتيد، بپرسيد
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
صبا جون مرسی یکه بهم یاداوری کردی خودمم این حرفمو قبول دارم من واقعا عاشق شوهرم و زندگیم بودم و از عشق زیادی که به زندگیم و شوهرم داشتم بچه دار شدم چون حس میکردم اگه یه موجود عزیز بین ما مشترک باشه رابطمون خیلی قشنگ تر میشه و میخواستم یه پیوند ابدی بینمون باشه ولی امروز که دارم مینویسم نسبت به شوهرم خیلی بی احساس شدم دوسش ندارم ازش وحشت دارم از بحث کردن باهاش عذاب میکشم اصلا دوست دارم نیاد خونه باورتون نمیشه ولی واسه عیدم برنامه ریزی کردم تنها برم مسافرت که نبینمش دست خودم نیست صبا جون دارم عذاب میکشم انگار تو زندونم میخوام زودتر پر بکشم برم امن ترین جای دنیا پیش خونوادم دلم تنگ شده
تورخدا بگین چکار کنم اصلا از خونم خوشم نمیاد دوست ندارم از سر کار برم خونه وقتی هم میرم دپرس و ساکت میشینم یه گوشه
جناب SCi مرسی که بهم سر میزنید
راستش من راه حلشو دیروز پیدا کردم که چطور سقط کنم و از دیروز دنبالشم احتمالا اون دارو رو امروز پیدا میکنم و قراره فردا استفاده کنم نمیدونم چی پیش میاد یه کم خطرناکه و این کارو دارم پنهان از شوهرم انجام میدم ولی تصمیممو گرفتم امروزم تا فردا که وقت دارم میخوام به حرفتون گوش بدم و نکات + و - رو بنویسم گرچه هرشب همه اینارو تو ذهنم با خودم مرورو میکنم باز میبینم سقط خیلی بهتره ولی به شرطی که مشکل جدی برام پیش نیاد و واقعا عمل سقط انجام بشه خدای نکرده یه بچه ناقص رو دستم نمونه
برام دعا کنید