RE: خسته از تکرار مشکلات!!
شمیم جان
از هم اکنون زندگی مشترک و رابطه را با همسرت را صفر کن و از ابتدا آغاز کن ، آغازی دیگر .
کسی چه می داند ، گاه از دست رفتن خوبان زندگی ما می تواند سرمایه زندگی ما بشود اگر بهره بگیریم . بنگریم که این عمر هرچقدر هم طولانی باشد باز هم چند صباحی بیش نخواهد بود ، مدتی که گذشته و رفته شاهد مدعاست ، آیا هیچ باور می کنی سالها تا کنون زیسته ای ، یا تصور می کنی چقدر زود گذشته و به این سن رسیده ای ؟! بدان که بقیه اش نیز به همین سرعت می گذرد . تازه از کجا معلوم که کی وقت رفتن ما از این سرا به سرای باقی باشد .
پس سکون یا حرکت ناموزن در زندگی زیبنده مای اشرف مخلوقات نیست ، بی تفاوتی سکون است و عدم مدارا و سازش و مهرورزی فقط به خاطر خواسته های بیجا یا رویه و رفتا و روحیه های نابجا ، حرکت ناموزون منحنی زندگیست . دریابیم تا در و گوهر شادمانی و آرامش و مفید بودن را بیابیم . و این با محتوایی دیدن ممکن می شود و ....
ساحل افتاد گفت ، گرجه بسی زیستم
هیچ نه معلوم شد ، آه که من کیستم
موج ز خود رسته ای ، تیز خرامید و گفت
هستم اگر می روم ، گر نروم نیستم
سکون و بی تفاوتی برما نشاید ....... مگر نه شمیم بهاری عزیزم ؟؟
بهاری باش ، و فصل رویش گلهای خوشبوی محبت را در زندگیت آغاز کن . تجربه محبتهای فداکارانه و بی منت و بدون چشمداشت به مادرشوهرت تجربه گرانبهاییست ، چون احساس رضایت در رابطه با او را بهت بخشیده ، نمی خواهی این را در رابطه با شوهرت هم تجربه کنی عزیز دل فرشته ؟
تو می توانی و حیفه اگر نخواهی و چنین نکنی .
مراتب تسلیتم را در لینک زیر پذیرا باش
http://www.hamdardi.net/thread-18445-post-193678.html#pid193678
.
.
RE: خسته از تکرار مشکلات!!
سلام شمیم عزیزم
خیلی خیلی ناراحت شدم براتون
تو این چند روز عالی بودی عزیزم عالی.......
شمیم جان نوشته های تو یه هشدار بزرگ برای همه ما هاست که هر کاری از دستمون بر می اد برای بزرگترامون انجام بدیم
و اگه رنجش و ناراحتی وجود داره رفع بشه و نذاریم یه وقتی خدای نکرده اتفاقی بافته بعد عذاب وجدان داغونمون کنه
جوری رفتار کنیم که مثل شمیم سبک بال باشیم
تو رو خدا اونایی که باعث قطع رابطه شوهراشون با خانواده هاشون شدن یه بازبینی جدی تو رابطشون داشته باشند و به این روزا هم فکر کنند
این روزا برای همه ماها هست
شمیم جان تو تونستی به خانواده همسرت و همسرت از همیشه نزدیک تر بشی و مطمئن باش این مشکل که براتون پیش اومده تاثیر بزرگ و خوبی تو زندگیت می ذاره
مواظب خودتم باش
RE: خسته از تکرار مشکلات!!
متاسفم .
چقدر زود دیر میشه .
RE: خسته از تکرار مشکلات!!
سلام دوستای خوبم
از همدردی همتون واقعا ممنونم
امیدوارم سایه پدر مادرتون همیشه رو سرتون باشه و آرزو میکنم قدر لحظه لحظه بودنشونو بدونیم
انشاءا...
فرشته مهربونم ازت واقعا ممنونم
تو اون لینک فقط تونستم تشکر کنم امکان نوشتن نداشتم
دوستای خوبم
امیدوارم لحظه لحظه عمرتون سرشار از شادی باشه و همینطور که دل غمزده منو با همدردیتون آرامش بخشیدین همیشه زندگیتون پر از آرامش باشه
:72:
RE: خسته از تکرار مشکلات!!
شميم جان بهت تسليت مي گم و اميدوارم اين اتفاق تلنگري باشه براي خودت و همسرت كه قدر لحظه لحظه هاي در كنار هم بودنتون رو بدونين . اگه همه آدمها مي دونستن كه چقدر فرصت هاي باهم بودن كمه بيشتر قدر همديگرو مي دونستن و بيشتر به هم محبت مي كردن .
خيلي عالي عمل كردي و حتما نتيجه محبت ها و خوبي هايي رو كه كردي در اين دنيا و آخرت خواهي ديد عزيزم .
RE: خسته از تکرار مشکلات!!
شمیم عزیزم؛ نمی تونی تصور کنی که چقدر خوب میتونم درکت کنم؛ و میفهمم تک تک لحظاتی رو که الان داری سپری میکنی؛ می فهمم عشقی رو که توی این روزها بدون چشمداشت و بی منت به همسرت می دی!
میتونم بهت بگم که در روزهای آینده ی زندگیت این لحظات شیرین ترین و گرانبهاترین و عاشقانه ترین لحظات زندگی تو خواهد شد؛ لحظاتی که شاید آب شدن عزیزت رو جلوی چشمات می بینی و هیچ کاری و هیچ عملی نمی تونی انجام بدی جز عشقی رو که با نگاهت؛ با حس کردن دستهای همسرت؛ با کمک کردنت با جون و دل در تدارکات مراسم مثل یک مشک عطر داری پخش میکنی!
نمی خوام بگم به این زودی اما میخوام بگم که تا چند وقت دیگه به قول آقای sci عزیز و گرامی یه سری به خودت بزن!
شمیم جان! تو در این لحظات داری از خودت میگذری و لحظاتی که پشت سر گذاشتی؛ میخوام بگم بعد از این ممکنه اتفاقات خوب یا بد دیگه ای هم توی زندگیت بیافته و تو روز به روز بزرگتر خواهی شد؛ شاید همسرت بعد از تمام این هیاهوها؛ بیشتر وقتش رو با پدر بگذرونه؛ شاید بیشتر به خواهراش سر بزنه؛ شاید به یاد روزهای کودکیش و سختی های مادرش بیافته و هر چیزی رو بهانه کنه برای تخلیه ی خودش؛ شاید یه کم بعد تر یه خورده افسرده بشه که چرا من نتونستم اون جوری که باید و شاید به مادرم برسم و خلاصه روزهای داغداری های تنهایی ایشون!
ازت میخوام که درک کنی و بپذیری که برای یه زمانی؛ بستگی به شرایط روحی همسرت؛ ایشون تنهایی رو بیشتر خواهان میشن و یه فلاش بک به دوران قبل زندگی خودشون می زنن؛ تو باید صبور باشی و درک کنی و صد البته در این میان به شمیم برسی!
تو باید تجربه ی لذت های تنهایی رو داشته باشی و انرژی خودت رو از منابع دیگه تامین کنی تا خدایی نکرده در این شرایط توقع ای نداشته باشی از همسرت!
شمیم جان! یادت باشه، همه ی ما دیر یا زود این تجربه ها رو خواهیم داشت و چه بهتر که از تجربه های دیگرانی مثل خودمون استفاده کنیم!
RE: خسته از تکرار مشکلات!!
سلام دوستای خوبم
نمیدونم بنویسم یا نه که :
اگر گویم زبان سوزد ، وگر دم در کشم ترسم که مغز استخوان سوزد
امروز رفتم سرکار، شوهرم خونه بود، ساعت 11 زنگ زدم و حالشو پرسیدم گفت میخواد بره خونه باباش
ساعت 5 تعطیل شدم، همش گوش به زنگ بودم که بهم زنگ بزنه، ساعت 6 زنگ زده میگه من یک ساعته رسیدم خونه بابام، اگه میخوای خودت پاشو بیا اگرنه که بمون خونه استراحت کن
میگم کی میای؟ میگه شام میخورم12 میام
دلم آتیش گرفت
حالا بگذریم از ینکه از صبح تا حالا کجا بوده و با کی بوده ، میگم رفته بوده سرخاک که میدونم نرفته بوده
ولی یک ساعته رسیده، یعنی میتونست بیاد دنبالم با هم بریم
الآن هم که مثل یه زن بی سرپرست باید خودم اگه دلم میخواد پاشم برم، یعنی این همه محبت جوابش اینه
راستی قبل از اینکه بخواین منو محکوم کنین بزارین بهتون بگم که گه همین الآن کسی اونجا بگه دلم گرفته ورش میداره تا اونور تهرونم میبردش یا اگه بگن یکی میخواد بره اونجا وسیله نداره سریع آماده میشه میره دنبالش
اما گور بابای زن، وقتی این همه آدم دور و برشن زن کیلو چنده
تو این مدت موقع شام یا نهار میشست پای سفره از مرد و زن و کوچیک و بزرگ میپرسید چی میخورین ولی حتی به من نگاهم نمیکرد
همیشه وقتی دو نفرو میبینه یادش میره ازدواج کرده
من واقعا از همه نظر تو زندگیم احساس کمبود میکنم، باید شاهد خوش و بشش با دخترای فامیلشون باشم ولی یه جواب که ازش میخوام باید التماس کنم که درست جوابمو بده
خب به منم فشار میاد، وقتی یه زن تو جمع احساس نکنه شوهر داره چطوری باید تحمل کنه؟
رفتار امشبش منطقیه؟
من سکوت کنم یا باهاش صحبت کنم هرچند که میدونم آخرش دعواست؟
تو رو خدا شماها بگین من چکار کنم؟:302:
RE: خسته از تکرار مشکلات!!
آروم باش شميم جان
هر دو تون روزاي سختي رو گذروندين،ميدونم خسته اي بهت فشار اومده اين همه كار كردي،
ولي فعلا به فكر اين حرفا نباش، بذار هر دوتون آروم شين.
بعضي ها اينطورين واسه غريبه ها خودشونو ميكشن ولي با خودي ها بر عكس.
ببخشيد بيشتر از اين نميدونم چي بگم فقط از خدا ميخوام بهت صبر بده
RE: خسته از تکرار مشکلات!!
شمیم جان تسلیت می گویم
و به این همه صبر و تلاش تو آفرین
خانومی این همه مدت تلاش کردی ، امیدت به خدا باشه ، نترس نتیجه این صبر و عشق رو خواهی گرفت ، من مطمئنم
شمیم عزیز ، خسته نباشی :72:
با وجود این همه ناراحتی ، و فشار ، همانند یک دختر برای مادرش از هیچ کمکی دریغ نکردی ، واقعا جای تحسین داره
چرا کسی شما را محکوم کنه ؟ شما که در تمام این مدت تلاشت رو انجام داده ای ، الان لایق آرامش و کمی سکون هستی تا نیرو و توان از دست رفته ات را بدست بیاری
غصه نخور ، غمگین نباش ،
کمی به خودت هم فرصت بده ، تا کمی آسایش داشته باشی
به ذهنت اجازه بده کمی آرام بگیرد ( ذهنی که درگیر پیدا کردن دکتر و بیمارستان و .... بوده )
به قلب و روح خودت اجازه بده کمی توقف کنند ( روحی که لحظه به لحظه شوهرش رو درک می کرده و با صبوری دلداری می داده )
عزیزم ، شما نهایت تلاشت رو کرده ای و با دست پر این بحران را گذرونده ای ،
پیش وجدان و درگاه خداوند شما راضی هستی
به این احساس رضایت فکر کن
به نظرم هیچ لذتی بالاتر از این احساس رضایت نیست
و این همه زحمت بدون اجر نمی مونه ، شک نکن
( پست del را بعدا سر فرصت بخون)
بعه زیر سقف این خونه / منم مثل تو مهمونم
RE: خسته از تکرار مشکلات!!
سلام شميم جان
من درجريان تاپيكهات هستم فقط يه تجربه از دوستام بهت ميگم شايد بدردت بخوره،
پارسال يكي از برادرزاده هاي نامزدش دراثر تصادف فوت شد وجوان هم بود كل خانوادشون بهم ريخته بودن و دوست من از برخوردها وكم محلياي نامزدش برام تعريف ميكرد همون موقع گفتم داغ جوان خيلي سخته بايد صبور باشي ممكنه تايكسال هم اين اتفاق تازگي داشته باشه و همه چي را تحت الشعاع قرار بده و تو اين مدت بينشون خيلي تنش بوجود اومد سردي بوجود اومد اما همين تابستون عروسي كردن وخب گرمي رابطشون برگشت
شميم جان شرايط زندگي تو الان فقط به صبوري نياز داره واينكه در كنار همسرت باشي اين حرفاي امشب تو هم تحت تاثير جو غصه ناكيه كه الان تو خانواده است من جاي توبودم خودم ميرفتم خونه پدرشوهرم وپيش همسرم بودم الان بهتره هرجا را همسرت نگاه ميكنه تورا ببينه تا هروقت نشست فكر كرد حس كنه تو در تمام مدت كنارشي الان شرايط پدرشوهرت هم بايد درك كرد نميشه تنها گذاشتش
بازم مثل هميشه خانمي كن وصبور باش از خوب بودن هيچ وقت خسته نشو اگر خوب بودي وطرفت تورا درك نكرد وارزش نگذاشت بدون خدا كه خوب بودن تورا ميبينه حتما يجايي واست جبران ميكنه