RE: تعارض های برابر، راه حل چیست؟
سلام بالهای صداقت عزیزم:
بخشید که اونقدر دیر تونستم برات بنویسم که همه کارشناسان وبه خصوص فرشته عزیزم تاپیک محتواییارتقا ظرف وجود برای کمک به تو شروع کردند ولی وظیفه خودم می دونستم که علی رغم اینکه حرف هامو بهت گفته بودم این بار با زبان کلام تصویر کنم...هرچند نمی دونم می تونه در کنار این همه پست آموزنده حرفی برای گفتن داشته باشه یا خیر...
بالهای صداقت عزیزم وقتی اونقدر در زندگی خودت به آسمان نگاه می کنی و غرق در تمام نورهای فلسفی اون میشی آنقدر از زمین فاصله می گیری که گاهی یادت میری اون افرادی که در کنار تو هستند از خون و پوست تو هستند و اگر ..شاید اگر اونها نبودند هیچ وقت تو رسم آموختنو یاد نمی گرفتی..اونقدر که گاهی معنا زندگی برات از الان گنگ تر بود....
من می فهم وقتی که می گی از مسئولیت های برآورده نشده در کنار بانک احساسی پر ..یعنی چی؟ولی این هم می دونم همون طور که اشاره کردی و با توجه به صحبت دوستان صورت مسئله رو نوشتی و نمره دهی کردی..درست ولی هنوز سر صحبت هام هستم..من فکر کردم به تمام چیزهایی که تو بدون بحران و در کمال آرامش بهش رسیدی و احساسش می کنی....
من می دونم وفتی 3 ماه بخاری ماشینت خرابه و همسرت درستش نمی کنه یعنی چی....وقتی آینده تو و فرزندن در کنار دوستان همسرت نادیده گرفته میشه چه حس بدی هست..من حتی قبول دارم که تو و من و همه ما باید ظرف وجود خودمون افزایش بدیم....خوب همه این ها قبول..تمام تلاش امثال ما برای تغییر قبول...فکر می کنم تا اینجا امر رو همه ما قبول داریم....
من چند نکته به ذهنم می رسه..اون طور که من بررسی کردم یکی از اشکالات شما برای تصمیم گیری در این مورد معیار شما برای امتیاز دهی به چیزهایی ست که در لیست مزایا و معایب نوشتی..یکبار دیگه به لیستت نگاه کن و نمره ها رو بررسی کن..به نظر من بزرگترین اشتباه شما در اینجاست و برای همین فکر کردی که دچار تعارض های برابر شدی در حالی که به نظر من برابر نیست..شما معتقدی اگر طلاق گرفتن و تنها دخترتونو بزرگ کردن 10 می گیره دوری از تهران و.....هم 10 می گیره.....درسته؟من ازت می خوام یکبار دیگه با دقت مزایا و معایب این کارو بنویسی و برای نمره دهی تحقیق کنی...کمی تالارهای دوستان بعد از طلاق رو بخون و مقایسه کن با تنهایی دوستانی که در غربت ساکنند...با دقت بخون نه برای اینکه خودتو راضی کنی....من نمی خوام بهت بگم که تقاوت نمرهای اینها شامل چه مواردی میشه ولی دلم می خواد بشینی و تحقیق کنی اونوقت می بینی کفه های ترازوت برابر نیستند.....
می دونم نمی خوای طلاق بگیری چون این از پست اولت معلوم بود که چنین قصدی تو برنامه ات نیست....و من می تونم حدس بزنم دقیقا دنبال چی می گردی.....ولی سعی کن که معیارهاتو دقیقا بررسی کن...در کنار اون شاید شما ..من و خیلی های دیگه پشتوانه ای داشته باشند که بتونن با تکیه به اون احساس تهنهایی موقت نکنند ..ولی فقط یک چیز...چقدر مطمئنی که پدر و مادری که روشون حساب می کنی هستند؟10 سال ..20 سال...30 سال ..یا یک لحظه..متوجه منظورم شدی.....ان شا الله همیشه خانواده های ما زنده باشند این حرف من نیست ..حتی ما وهمسران ما....هیچ کدام ما از لحظه بعدی خبر ناریم پس هیچوقت توی برنامه ریزی هات برای آینده خودت و فرزندت روی چیزهایی حساب نکن که مطمئن نیستی چه مدت می تونی بهشون تکیه کنی..این هم یکی از اشکالات معیاهای تو و مثبت و منفی هایی ست که به اون دادی...
دیدم که قبول داری که ویلا آنچنانی و ماشین بهمانی نمی خوای..همه ما دوست داریم..زیبا ..پولدار و موفق باشیم..اصلا آفریده شدیم که به کمال برسیم..کمالاتی که همه ما دوست داریم ولی نباید خودمون رو فدای رسیدن به اون های بکنیم اونوقت که بعد سالها می بینیم تمامی امروزهامونو فدای فردا ها کردیم..فرداهایی که هیچ کدام ما نمی دونیم چی پیش می آید..و می دونم یکی از مشکلاتت با همسرت همینه که حال و دریابیم و در کنارش به آینده نگاه کنیم و از گذشته تجربه بگیریم..درسته؟پس چطور به این نکته در معیاربندی هات توجه نکردی..چطور روی آینده و حمایت اطرافیانت و اومدن تهران حساب می کنی و فکر می کنی ارامش بیشتری نسبت به الان داری؟چطور با این موضوع امتیاز دادی؟
حال ... حال..آینده...
یادمه یک شب به همسرم گفتم این همه درس می خونیم که در آینده بشیم بهترین و پولدارترین ..پس این روزهای جوانی که می گذره چی؟واقعا چی؟روزهایی که باید با عشق طی بشه چی..این موضوع رو برای همسرت جا بنداز که داشتن حالی خوش می تونهتضمین کننده آینده خوش تر هم باشه و حتما لازم نیست حال رو از دست بدیم تا اینده خوبی داشته باشیم...این موضوع رو با درایت در زندگیت وارد کن عزیزم....
موضوع بعدی که من کاملا با فرشته موافقم...بیان شما در تامین نیازها توسط همسرت خیلی مهمه..شاید همسر شما تغییرات چندانی نکرده باشه ولی من مطمئنم علی 2 سال قبل هم با الان فرق کرده..نکرد؟می خوای پست های اون موقع که اومدی تالارو با پست های طی این 2 سال برات بذارم اینجا و تغییرات علی رو ببینی...هیچ وقت به قول فرشته از قانون همه یا هیچ تو زندگیت استفاده نکن..این اشتباه تمام امثال من و توهاست که با هرچیزی همه چیز رو از دست رفته می دونیم ..اشکالی که خود منم دارم....:163:پس همان راهکار ارتقا ظرف وجود..عالیه..نه؟تو باید بگردی به دنبال راهی موثر تا اعتماد به نفس و عزت نفس همسرت رو تقویت کنی..شاید تو مهارت های کلامی رو خوب به کار می بری ولی من طی این مدت زندگی مشترکم فهمیدم همیشه وقتی ما فکر می کنیم همه چیز رو درست انجام دادیم الزاما همسران ما این طور فکر نمی کنن....و ممکنه اون ها برداشتی که از حرف ما می کنند دقیقا اون چیزی نباشه که ما می خوایم....من اینو چند بار تجربه کردم...سعی کن درخواست هاتو بررسی کنی و از اون برای همسرت بندی نسازی که فرار کنه..اون شما رو از همه نظر احساسی تامین می کنه..قبول دارم ولی اون دست از خواست هایتو که لیست کردی انجام نمی ده ..دوستانی داره که شما معتقدی به شما ترجیح میده؟چرا؟واقعا بهش فکر کردی که چرا یک مرد زنش رو از نشر احساسی لبریز می کنه ولی پای درخواست ها که می رسه جا می زنه...چرا؟من حدس هایی می زنم ولی شما هم باید خودت بررسیش کنی و با بررسی رفلکس های همسرت با هوش و درایت این نکته رو بفهمی...
مورد بعدی که به نظر من می رسه اینه که علی رغم اینکه همسر شما مشاوره رو قبول نداره ولی برای یک زندگی مشترک دو طرف باید تلاش کنن تا به نتیجه برسند..شما تغییر و پذیرفتی باید با راهکاری خردمندانه ایشاان را به صورت خواسته ( دقت کن نه ناخواسته ) به سمت تغییرات مثبت سوق بدی....و این راهکار نیاز به مشاوره تخصصی داره....علی باید بپذیره که اونم مثل خیلی ها خالی از اشکال نیست و لزوما تغییر کردن نشان ضعف قبلی نیست..اینو باید بتونی با ظرافت های زنانه در او تبیین کنی....
به همین جا بسنده می کنم ..چون می دونم سایر دوستان به مراتب بهتر از من به شما راهنمایی می دهند ...و امیدوارم بتونی مسیر صحیح رو طی بکنی..برای تمام این 10 سال و 2 سال ارزش زیادی قائل باش..خیلی بیشتر ..خیلی بیشتر....
موفق باشی...
سارا بانو:46:
RE: تعارض های برابر، راه حل چیست؟
برای اونهایی که یه روزی از این تاپیک گذر می کنند
زخم های آدم سرمایه است [name] سرمایه ات رو با
این و اون تقسیم نکن
داد نکش هوار نکش آروم و بی سر و صدا همه چیزو تحمل کن