ابراز احساسات غیرعادی برادرم

سلام دوستان
موضوع رو به مادرم گفتم
اما اشتباه کردم :( چون خیلی بد شد ، مامانم باهاش حرف زد ، نمی دونم بهش چی گفته
تو این یکی دو هفته رفتارش خیلی عوض شده
دیگه اصلا مثل قبل نیست ، خیلی کم باهام حرف میزنه ، البته قبلش هم چون سر خواستگارم با هم بگو مگو داشتیم
روابطمون خیلی خوب نبود ولی الان دیگه غیر قابل تحمل شده
بی محلی می کنه ، خیلی هم بد باهام حرف میزنه ، بی احترامی نمی کنه ولی . . .
افراط و تفریط ! اصلا تعادل نداره
باید ازش عذرخواهی کنم ؟(البته بابت بحثایی که راجع به خواستگارم داشتیم )
باید از دلش دربیارم یا منم مثل اون بی محلی کنم ؟

اصلا بد نشد عالي شد.

نه اصلا عذرخواهي نكن.

بذار خودش حريم ها را براي خودش مشخص كنه و بعد براي يك رابطه خواهر برادرانه پيش قدم بشه.


تا الان عالي پيش رفته خرابش نكن.

نیازی به محلی تو نیست .
بذار زمان بگذره و عذر خواهی هم نکن.

باگذشت زمان درست میشه .شما خیلی محترمانه و خواهرانه باهاش برخورد کن عزیزم.ایشون برادر شما هستند.احترامش رو حفظ کن .اگه برخورد بدی باهاش داشتی در خصوص خواستگارت ازش عذر خواهی کن.به نظر من در حضور مادرت این کار رو انجام بدی بهتره.

نه سعاد جان شما اشتباه نكردي
اجازه بده قهر و ناراحتي برادرت فرو كش كنه. اما اصلاً براي عذرخواهي پيش قدم نشو .شما عادي و با احترام اما با رعايت حريم خودت رفتار كن.
الان شما دونفر خواهر و برادر در خونه هستيد تصور كن فردا عروس داماد و بقيه افزوده ميشن. اگه برادر شما الن رعايت كردن رو نياموزه ممكنه بعدها باعث ناراحتي همسر شون يا همسر شما بشن.نه از دلش دربيار نه بي محلي كن. عادي رفتار كن .
رعايت سلام و حدود رفتار رو داشته باش .اجازه نده بد خلقي برادرت شما رو به مسير پر تنش و آزار دهنده قبلي برادرت برگردونه. ببين همه ما ها بچه هاي خيلي كوچولو رو دو دوست داريم. دوست داريم بغلشون كنيم و نوازششون كنيم و البته اين خواست پاكه..
اما تصور كن ما ميخواييم مثلا يه كوچولوي هفت ماهه رو بغل كنيم و اون جيغ ميزنه چون واسش غريبه ايم. به زور بغلش ميكنيم و لالايي ميخونيم؟نه! به خواست و احساس اون بچه احترام ميذاريم.ما احساسات برادرتون رو زير سوال نميبريم.اما رفتارشون نادرسته و بايد اصلاح بشه. راهش هم همين كار درستي بود كه شما كردي. يه آدم در بيست وچند ساله بايد مهارت رفتار مهربانانه و در عين حال داراي حريمو ياد بگيره..صبور باش.

بیچاره برادررت اون که اینقدربهات صمیمی بوده ودوست داشته مشکل راید خودت بهش میگفتی !:163::163:
به نظرم من بایدازدلش دربیاری چون ناسلامتی برادرت ....:72:وبزرگتره ...فردا بایدخیلی جاها پشتت رابگیره چون خیلی باهم صمیمی بودین اگه روابطه تون رایکم خواهربرادرنه تر نکنین هم خودت ضربه میبینی هم اون:302::302:
توبهش خوبی کن تایادش بره!(ولی بعضی چیزهاراجدی بگیر):46:
موفق باشی:72:

سلام دوست عزیزم
منم فکر می کنم که زمان همه چیز رو درست می کنه و تو خیلی عادی رفتار کن طوری که هیچ اتفاقی نیوفتاده واز این به بعد هرچی می خواهید به هم بگید سعی کنید در حضور مادرت با هم صحبت کنید :104:
در ضمن اگه نمی دونی که مادرت چی بهش گفته می تونی ازش بپرسی و بهش بگی که آیا با بردارت صحبت کرده یا نه ؟ و اینکه بهش چی گفته واون توی جواب چی گفته اینجوری می تونی بفهمی که برادرت بیشتر از چه موضوعی ناراحته از رابطتون یا از خواستگاریت؟

عزیزم

شما رفتارت عادی باشه . در مورد کم محلی های ایشون خودت را به تجاهل بزن . یعنی متوجه نیستی کم محلی است و اصلاً هم ناراحت نیستی . نیاز نیست کنجکاوی کنی که مادرت به او چی گفته . اگر یه زمانی خواست باهات صحبت کنه و گله کرد که چرا با مادر صحبت کرده ای و .... خیلی قاطع و در عین حال مودبانه بگو برادر عزیزم من هرچه هوار زدم که بدم میاد از این رفتارها تو گوش ندادی و جدی نگرفتی مجبور شدم به مادر بگم تا باورت بشه که واقعاً بدم میاد . اگر هم اینرا یک ایراد در تو اعلام کرد بگو تو از فان چیز بدنت میاد ( چیزی را که می دانی برادرت بدش میاد را مثال بزن ) خب منم از اینکه کسی اینجوری باهام رفتار کنه بدم میاد اذیت میشم و خوشم نمیاد و برخورد می کنم . هرکسی هم میخواد باشه . من بدم میاد از این نوع رفتارها ( با لحنی محکم و قاطع بگو )

اصلاً هم نگران کم محلی های برادرت نباش بلکه خوشحال باش .

.

با سلام من اینطور مشکلی رو دارم ممنونم توضیحات شما منو هم کمک میکنه