RE: متاهل، ولی عاشق دیگری
عزیزم اون مکالمه ای که توضیح دادی کاملا اشتباه بود و شما خودت حرف تو دهنش گذاشتی که حتی اگر بیای جلوی در و ال کنی و بل کنی ... و گفتی ازت شکایت می کنم، شما درواقع اینها رو بهش تلقین کردی و قضیه را بدتر کردی، چرا شکایت و ... را پیش کشیدی؟ خیلی ریلکس بگو من نمی خوام این رابطه را ادامه بدم فقط همین، با احساسات تو هم بازی نکردم چون از اول میدونستی و میدونستم که متاهلی، ضمنا فکر کنم شما خودت هم بدت نیومده که این عاشق انقدر سینه چاک بوده که دیوونه بازی درآورده و حاضر نبوده مثلا شما را از دست بده، عزیز جان فیلم چهارشنبه سوری را ببین! این رفتارها خیلی تکراری و کلیشه ای هست!!!!! داره فیلم بازی می کنه فقط همین، ضمنا بچه دبیرستانی هم نیست که فقط با فکر شما و عشق شما زندگی کنه! ادامه این رابطه عواقب سوئی داره، روزی میاد که این بار میگه اگر نذاری دستت را بگیرم آبرو ریزی می کنم ، روزی میاد که میگه اگر نذاری ببوسمت پس تو منو دوست نداری... روزی میاد که میگه ...
RE: متاهل، ولی عاشق دیگری
ممنونم از همتون واقعا وقتی حرفای شما رو میخونم نمیدونید چه قوت قلبی میگیرم .اتفاقا منم امروز گوشیم رو خاموش کرده بودم و تلفن خونه رو هم جواب ندادم و خدا رو شکر ازش خبری نشد .تصمیم گرفتم حتی اگه به قیمت ترک تحصیلم که باشه این کار میکنم و ازش جدا میشم .آخه گفتم که تا خودم نرم سرکار همسرم نمیتونه به خرج تحصیلاتم برسه ولی بازم به درک .از اون روزی که اومد جلوی در خونمون تازه متوجه شدم که هیچ چیز با ارزشتر از آبروی آدم نیست و بهتون قول میدم یه روزی نه چندان دور بهتون خبر جدا شدنم رو به امید خدا بهتون میدم .برام دعا کنید و بازم از تک تک همتون ممنونم و از همینجا به دستتون بوسه میزنم .:46:
RE: متاهل، ولی عاشق دیگری
آفرین عزیزم می دونی اینجوری برگ برنده دست توه
حتی اگر به شوهرت هم چیزی بگه که البته بعیده ولی فرضا اگرم بخواد بگه خیلی راحت می تونی بگی احساس کردم که داره از روابط کاری خارج میشه و من زندگیم برام از هرچیزی حتی کار و تحصیل با ارزش تره به خاطر همینم رابطمو باهاش قطع کردم و دیگه سر کار نرفتم مطمئن باش اون هیچ حرفی برا گفتن نداره
RE: متاهل، ولی عاشق دیگری
آفرین دو راهی عزیز
منتظر شنیدن خبرهای خوش شما در آینده نه چندان دور هستیم:72:
RE: متاهل، ولی عاشق دیگری
RE: متاهل، ولی عاشق دیگری
نقل قول:
نوشته اصلی توسط دوراهی
حتی اگه به قیمت ترک تحصیلم که باشه این کار میکنم و ازش جدا میشم
این درسته:104:
بهتون قول میدم یه روزی نه چندان دور بهتون خبر جدا شدنم رو به امید خدا بهتون میدم
یعنی هنوز جدا نشدی؟ مگه همین الان با خاموش کردن تلفنت استارت جدایی رو نزدی؟ منتظری چه اتفاقی بیافته که جدا بشوی؟ به خودت مسلط باش و اراده و اختیارت رو دست هوس ات یا هوس یک انسان دیگر نده. گول ژستهای عاشقانه اش رو نخور حتی اگر وااااااااااقعا عاشقت باشه و حتی اگر در کلامش صادق باشه. مهم صداقت اون آقا نیست. مهم نفس این عمل (ارتباط زن متاهل با مرد دیگری) است که اشکال دارد اونهم در شرایطی که اون آقا هم متعهد به دیگری است. اون آقا کار زشتش در نظرش به واسطه شیطان اونقدر اراسته شده که چشمش را به روی حقایق بسته و حاضر است همه چیز را به خاطر یک هوس خطرناک زیر پا له کند:
«زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ» (انفال/48) «شیطان اعمال آنها را در نظرشان زینت داد» همه توجیهاتش هم در همین راستاست!
در این رابطه ای که با اون آقا داری شما فاعل نیستی بلکه یک موجود منفعلی هستی که با گفتار و رفتار اون آقا به عکس العمل واداشته میشوی. نباید بگذاری اون آقا چه با ابراز عشق چه با تهدید چه با گریه و زاری و یا... اختیار و اراده شما را سلب کند و شما را برده احساسات لجام گسیخته خود کند. پس توصیه میکنم:
همین الان جدایی ات را بدون هیچ ترس و دودلی به خودت و به زمین و زمان یا به عبارتی به کل کائنات اعلام کن و بقیه اش رو بسپار به خدا که : «فَاللّهُ خَيْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ »
RE: متاهل، ولی عاشق دیگری
آخه قربونت برم بی دل عزیز ، اینکه میگم میخوام ازش جدا شم فقط منظورم این نیست که باهاش فقط رابطه مو قطع کنم .الان دور روز نه از اون خبری شده و نه بهش زنگ زدم ولی ته دلم با اینکه بازم میدونم اشتباه بازم دوستش دارم و نمیتونم به همین آسونی محبتشو از دلم بیرون کنم .من تو این چند وقته خیلی دارم رو دل خودم کار میکنم و کنترلش میکنم .شاید نتونید این حرف منو درک کنید ولی اون اولین کسی بود که حالا از روی هر چی بود یا عشق یا هوس بهم بها میداد و برام ارزش قائل بود .تا حالا حرفی بهم نزده که بخواد توهین به من بشه و یا اینکه بخواد خواسته نامعقول ازم داشته باشه ولی به قول شما مهم این نیست که اون کیه و چطوریه مهم اینکه که نفس عمل اشتباهه .منم اگه ازش میخوام جدا شم بخاطر همین موضوع وگرنه از ته دلم هنوزم دلم باهاشه و نمیتونم از یادم ببرمش .من نمیتونم به شما و یا به خودم دروغ بگم .من بخاطر کمبود و خلاهایی که تو زندگیم داشتم و دارم بخاطر رفتار این آقا خیلی بهش وابسته شدم و با رفتنش شاید از نظر روحی واقعا داغون بشم ولی دوست ندارم به هیچ قیمتی با آبروی و زندگی نه اون و نه خودم بازی کنم .الانم که ازش خبر ندارم دلم شور میزنه ولی خیلی با خودم کلنجار میرم که راهی رو که دارم برمیگردم رو دوباره پا تو این راه نذارم .هم از شما و هم از همه میخوام که کمی بهم فرصت بدید تا بتونم اونو برای همیشه و به معنای واقعی جدایی بتونم ازش جدا بشم .هر چند این جدایی برام خیلی سخته ولی ....:302:
RE: متاهل، ولی عاشق دیگری
دوراهی عزیز و نازنین
به تالار همدردی خوش آمدی
عزیزم ، دلم می خواهد خوب به حرفهام دقت کنی و عمیقاً بهش فکر کنی .
اینکه احساس خلاء عشق از ناحیه همسرت داری ، اینکه محبت ها و عاطفه ورزیهای این آقا اثر عمیقی در تو دوانده و .... همه و همه بیانگر بی توجهی های تو به خودته .
خوب دقت کن :
وفادار ترین آدمها ، بهترین امکانات ، شاد ترین لحظات ، همیشه یک فاصله ای با ما دارند و همیشگی نیستند ، و اگر عمیق و دقیق بنگریم خواهیم دید که در موارد زیادی هست که ما مواجه با وضعیتی می شویم که کاری از دست این بهترینهای بیرونی بر نمیاد . مثلاً اگر وقت مرگ ما رسیده باشد ، عاشق پر و پا قرص ما چند روز میتواند تحمل کند و جسد ما را نگه دارد و از بوی تعفن تجزیه جسد فرار نکند ؟ ، یا آیا با ما داخل گور خواهد آمد ؟؟ یا اگر خدای ناکرده بیماری لاعلاج بگیریم و .... می تواند کاری کند ؟ . امکانات ما هم همینطور است . اینها را گفتم تا بدانی وقتی ما وابسته همینها می شویم . از درون از خود فاصله می گیریم و تهی می شویم ، با وجود خودمون ارتباط و انس و الفتمان ضعیف و رفته رفته قطع می شود و به مرور ، به نوعی اعتیاد به حضور و محبت دیگران پیدا می کنیم و اعتیاد مسخ کننده است و خانمانسوز . خانمانسوزی را وقتی می بینی که معشوق اخمت کند ، یا به انتظاری پاسخ نگوید یا رفتاری کند که فکر کنی دوستت ندارد و...... تمام سیستم عصبی و روانت به هم می ریزد و عوارض عدیده ای که شاید هیچ وقت نفهمی از این به هم ریختگی هاست در جسم را شاهد خواهی بود و ......
عکس آن را هم ترسیم کن که :
خودت را دریابی ، بشناسی ، قدر و قیمتت را بیابی ، و احساس ارزشمندی و عزت نفست را قوت ببخشی و از سوی خودت ، احترام ، ادب ، محبت و .... لذت دریافت کنی و .... با خودت مانوس شوی که ره به سوی انس با آفریننده ات که تنها کسی است که بر همه چیز قادر و توانا و در همه حال و موقعیتی با ماست می برد . و .... از چنان لذت و شعف و نشاطی که پیوسته هم خواهد بود برخوردار می شوی که این تو خواهی بود ، که لبریز می شوی از عشق ورزیدن و محبت کردن و .... با سخاوتی پر حلاوت بی هیچ انتظاری همسر و فرزندت را غرق محبت و نشاط خواهی کرد و احساس پر بودن و همانطور که گفتم حتی لبریز بودن خواهی کرد .
بهتره بگم :
|
تشنگی و سرگردانی ما برای دریافت عشق و محبت از دیگری ، نشان از بیگانگی |
ما با خود و سرچشمه عظیمی از عشق و محبت که در درونمان نهفته است دارد . |
|
[ هر کسی کو دور ماند از اصل خویش (بهتره که >>) باز جوید روزگار وصل خویش ]
عزیزم
خودت را دوست داشته باش و برای خودت بیش از اینها ارزش قائل شو . آنوقت ابزار شیطان هرگز نمی توانند ترا از ثبات بر راه درست برگردانند ، حتی اگر گاهی غفلتاً بلغزی .
این آقا و شوهرت و هر چه غیر است را رها کن و خودت را دریاب و خدا را ببین . پاسخ تشنگی تو و رفع اعتیادت به سراب ، همین است
برایت در این روزهای آخر ماه مبارک از عمق دل می خواهم این لذت را بهت بچشاند . ( ان شاء الله )
.
RE: متاهل، ولی عاشق دیگری
ممنونم ازت فرشته ی مهربونم .نمیدونم باید به چه زبونی ازت تشکر کنم .شما راست میگی من واقعا خودمو گم کردم و شاید حس میکنم که واسه پیدا کردن خودم باید به کسی دیگه تکیه کنم .شما راست میگی من اول خدا رو بعد خودمو گم کردم و به جای اینکه این محبت و توجه رو تو خودم و از وجود خدا بگیرم دست به دامن کسی دیگه شدم .با خوندن حرفات بی اختیار اشکم در اومد مثل اینکه خودم رو تازه یادم بیاد و تازه بدونم که کجام و دارم چیکار میکنم .حرفات رو چند بار خوندم . تازه فهمیدم که چقدر عشق اون آقا در مقابل عشقی که میتونم اول از خدا و بعد از خودم بگیرم چقدر حقیر .بازم بخاطر حرفای نازت ازت ممنونم .
RE: متاهل، ولی عاشق دیگری
عزیزم از اینکه همچین مشکلی برات پیش اومده واقعا ناراحت شدم.ولی اینو بدون که این نوع عشق یک هیجان زود گذره.مطمئن باش اگه طلاق بگیری وبا این اقا ازدواج کن رفتاری خیلی خوب و ارمانی که فکرشو میکنی باهات نخواهد داشت.چه تضمینی هست که بهتر از همسر الانت باشه.الان چون یک هیجان رو تجربه میکنی خوب واست جالب و خوبه.بهت ارامش میده ولی وقتی هیجانتون فروکش کرد میشه یک زندگی معمولی مثل زندگی الانت که باید خودت با سعی و تلاش و عشقت بهش هیجان بدی و تو این کارو واسه همین زندگی الانتم میتونی بکنی.تو میدونی این اقا تو خونه چه رفتاری با همسرش داره؟فکر نکنم همسر خودت خیلی بدتر از اون اقا باشه.حداقل بهت خیانت نمیکنه.مطمئن باش که این یه حس زودگذره که خیلی زود خاموش میشه و چیزی جز پشیمانی و دلتنگی واسه زندگی قبلیت نمیاره.تو به شوهرت بدبینی و این حس نمیذاره هیچوقت خوب روش کار کنی.اگه اون اقارو از زندگیت خارج کنی و شوهرت تنها امید وکس و زندگیت باشه بهتر میتونی رو رابطتون کار کنی البته با کمک مشاور
اگه خودتو مشغول کنی و به زندگیت و چیزای دیگه سرگرم کنی خودش فراموش میشه