RE: خودم براي خودم اعصاب خوردي درست كردم (فوري)
سلام جناب دانشمند
اين جمله را توي اس ام اس براش فرستادم چون مي خواستم مجبورش كنم بهم راست بگه. تا بعد به دليل اينكه بهم دروغ گفته يا پنهان كاري كرده ازش بدم نياد و سرد نشم.
با اينكه صبح مي دونستم چه كتابي را برداشته و چرا برداشته. چند بار چند بار ازش پرسيدم تا بهم بگه و بدليل نگفتنش ازش بدم نياد و سرد نشم. وقتي ديدم نگفت اين اس ام اس را زدم تا شايد بگه.
من فقط مي خوام اون چيزي را ازم پنهان نكنه. همين. مي خوام مهدي راستگوي خودم باشه. فقط همين.
آقاي دانشمند به نظرتون مهدي چرا از من پنهان كرده؟؟؟؟؟؟؟
RE: خودم براي خودم اعصاب خوردي درست كردم (فوري)
سلام جناب دانشمند و دوستان خوبم
مهدي همين الان 13:10 بهم زنگ زد و گفت امروز صبح رفتم خونه بابا اينا نقشه را درست كنم و بعد تحويل بدم. (آخه نرم افزارش را اونجا داره):43: انگار زنگ زده بود كه فقط همين را بگه:311::311::311::311:
منم اصلا به روي خودم نياوردم. يك سلام و احوال پرسي معمولي كردم و جوري رفتار كردم كه انگار نه انگار كه اتفاقي افتاده.
جناب دانشمند من هنوز منتظر جواب هاي ارزشمندتون به سوالام هستم. تنهام نذارين. :325:
RE: خودم براي خودم اعصاب خوردي درست كردم (فوري)
ليلا، خواهرم!
ديدي مشكلي نبود... ذهن خواني ديگه نكن!
بهترين رفتار رو كردي ديگه هم كشش نده...
موفق باشي!
تنها نيستي...
RE: خودم براي خودم اعصاب خوردي درست كردم (فوري)
سلام جناب دانشمند
چند تا علامت سوال از پست 49 تا الان توي ذهنم مونده.
خواهش مي كنم در صورت امكان جواب چند تا سوال زير را برام توضيح بديد:
1. الان كه ما نمي خواهيم يك مدت با خانواده هاي همديگر رفت و آمد كنيم. بهترين رفتار چيه؟؟؟؟؟
2. من چه رفتاري بايد داشته باشم؟؟؟؟؟؟
3. اون چه رفتاري بايد داشته باشه؟؟؟؟؟؟
بازم ممنون
RE: خودم براي خودم اعصاب خوردي درست كردم (فوري)
من به هردو شما توصيه مي كنم آرامش داشته باشيد و توصيه هايي كه گفتم رو انجام بديد
و البته خودتون رو آماده كنيد كه با يك رفتار درست و متعادل با خانواده ها رابطه داشته باشيد
و براي اون بايد گفتگو كنيد...
اما فعلا آرامش داشته باشيد و بذاريد زندگيتون آرامش داشته باشه...
روابطتون بازسازي بشه... شايد يه مدتي زمان ببره
در برقراري روابط هم نه خودت رو محدود كن نه شوهرت رو...
بدون هيج حساسيتي...
RE: خودم براي خودم اعصاب خوردي درست كردم (فوري)
چشم جناب دانشمند
بازم با خبرهاي خوب مي يام.
RE: خودم براي خودم اعصاب خوردي درست كردم (فوري)
سلام جناب دانشمند و دوستان خوبم
مهدي روز 5 شنبه بهم گفت كه يك شب بايد بره خونه باباش افطاري.
با خوشحالي گفتم باشه شنبه برو من هم مي رم افطاري خونه مامانم
خوشحال شد. 5 شنبه و جمعه خوبي داشتيم. جمعه آخر شب بهش گفتم بعد شام بيا دنبالم من دوست دارم شب پيش تو لالا كنم. گفت حتما عزيزم، منم دوست دارم و بوسيدم
شنبه اصلا بهش زنگ نزدم. خودش ساعت 1.5 زنگ زد احوالپرسي كرد. قبل و بعد افطار هم اس زد التماس دعا گفت و اظهار علاقه و .................
شب ساعت 10 اس زد: سلام ليلا ساعت 11.5 بيام دنبالت؟ (مطمئنم مامانش به اصرار مي خواست شب نگهش داره. تو را خدا نگيد داري ذهن خواني ميكني.:311:)
جواب دادم: بله
بلافاصله اس زد: شب مي توني بموني ؟
جواب دادم: نه
شب ساعت 12 اومد دنبالم. رفتيم با هم فالوده شيرازي خورديم. ساعت 12.45 رسيديم خونه و در آرامش ساعت يك نيم شب خوابيديم.
خواهش مي كنم نظرات و راهنمايي هاتون را برام بنويسيد.:316::316::316::316:
مامانش ديشب بهش شله زرد داده آورده. اصلا دوست ندارم بخورم. آخه مادرش اصلا زن سالمي نيست مي ترسم چيزي توش ريخته باشه (آخه مهدي ديشب همش مي گفت دلم خيلي درد مي كنه (قبلا هم وقتي رفته بوديم خونشون اين اتفاق افتاده بود.))
مي دونم اگه نخورم هم مهدي ناراحت مي شه. چون قبلا بهش گفتم به مامانش در اين زمينه مشكوكم (اون موقع كه خيلي جاهل بودم بهش گفتم)
مامانش حالا كه ديگه دستش به من نمي رسه كه اذيتم كنه مي خواد اينطوري با شب نگه داشتن مهدي اذيتم كنه. (نگيد داري ذهن خواني مي كني مطمئنم :311::311:)
البته من تقريبا آروم بودم از اون دفعه كه شب بله بران داداشم شب تنهام گذاشت خيلي آروم تر و مسلط تر بودم.
بابام همش اصرار داره صلح و صفا برقرار كنه. اينو همش به من مي گه.
مي ترسم ببينه من گوش نمي دم همين روزا پاشه بياد دم در خونمون و با مهدي حرف بزنه.
اصلا دلم نمي خواد اين اتفاق بيفته (آخه قبل از اين ماجرا پدر و مادر مهدي بارها بهش گفتند نرو خونشون. باباش مي آيد روي دست و پات مي افته و التماست مي كنه)
راهنماييم كنين.
RE: خودم براي خودم اعصاب خوردي درست كردم (فوري)
:104::104::104:
آفرین بهتر از این نمیشه
RE: خودم براي خودم اعصاب خوردي درست كردم (فوري)
ليلا
آفرين خواهر گلم، چيزي نيست كه بخوام بگم... همه چيز خوبه!
شله زرد رو بخور... اون دل درد براي اين نيستكه چيزي ريخته تو شله زرد... به خاطر اينه كه شوهرت اونجا راحت نيست/ ( اين رو هرگز به كسي نگو)/ استرس داره و اين واكنش بدن ايشونه/ بخور شله زرد رو و بگو از مادرت براي ان شله زرد تشكر كن/ همين..
فيلتر نكن/ چيزهاي خوبي هم هست كه آدم رو بخواد خوشحال كنه... خيلي خوشحال شدم براي تو و شوهرت!
توصيه ها رو ادامه بده... هنوز كار داريم
RE: خودم براي خودم اعصاب خوردي درست كردم (فوري)
اطاعت جناب دانشمند
بازم با خبرهاي خوب مي يام.
جناب دانشمند و دوستان خوبم خواهش مي كنم تو اين شب هاي عزيز من را از دعاتون بي نصيب نذارين.:316::316: