RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
ای کاش می توانستم کمکی کنم...
یکی از مشاوران اصلی سایت باید بشما کمک کنند
همچنان منتظریم تا به دوست خوبمون نیما کمک بشه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sci
جناب نیما
شما تحت نظر مشاور هستید؟ این سوالاتون رو با ایشون مطرح کردید؟
ایا همسرتون باتفاق شما نزد مشاور میاد؟
یا تمایلی داره رابطتون رو بازسازی کنید؟
ایا علت رابطه ایشون رو ریشه یابی کردید؟
دوست خوبم باورتان میشود خواستم برات پیغام خصوصی بزنم سیستم اجازه نداد
امیدوارم با کمک شما مشکل نیما جان حل شود
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
دوست عزيز، خودت داري ميگي الان سردرگمي ،هزارتا فكر جورواجور توي ذهنته،و واقعا نميدوني چيكار كني! ببين عزيز با دست روي دست گذاشتن كاري درست نميشه به علاوه اينكه تلاشي هم از طرف خانمت واسه حل مشكل ديده نميشه..
خودت ميگي اگر بفهمي خانمت راست گفته و ديگه با اون آقا قطع رابطه كرده و مشكلات الآنتون ربطي به اون ماجرا نداره،حاضري هر چقدر اون بخواد صبر كني و واسه بازگشتش هر كاري بكني....خب، پس از يك جايي بايد شروع كني،به نظرم اول پيرينت موبايل خانمت رو توي چندماه اخير بگير و ببين موردي هست يا نه(البته اگه توي اين مدت خط اعتباري ديگه اي نخريده باشه!!:163:)
اين كار براي شروع ميتونه خوب باشه حداقل تا حدي تكليف خودت رو ميفهمي و از دست روي دست گذاشتن كه بهتره!
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
با تشکر از شما دوستان باید در جواب سئوالاتتون بگم که :
شما تحت نظر مشاور هستید؟
ما الان مشاوره حضوری نداریم ، قبلا یه چند بار مراجعه کردیم که نتیجه خاصی نداشت ولی طی تماس تلفنی دیروز که با خانمم داشتم ازش خواستم با توجه به اینکه یه مقدار از نظر عصبی آروم تر شده حتما کلاسهای ورزش و مشاوره رو دنبال کنه ، میگفت از مشاوره زیاد خوشش نمیاد .
ایا همسرتون باتفاق شما نزد مشاور میاد؟
تا حالا اینکارو نکردیم ، نمیدونم اول باید هر کدوم به تنهایی مراجعه کنیم یا ... ؟
یا تمایلی داره رابطتون رو بازسازی کنید؟
متاسفانه برداشت من اینه که اون تمایلی به این کار نداره ، اینجوری فکر میکنم که اگه تمایلی داشت مثل من سعی مکرد و دنبال یه راهی میگشت ولی الان فکر میکنم این قضیه فقط برای من اهمیت داره و من دنبال درست کردن همه چی هستم
ایا علت رابطه ایشون رو ریشه یابی کردید؟
تنها راه بررسی علت این موضع برای من همون صحبت کردن با خود همسرم بوده ، اون میگه این موضوع هیچ ربطی به مشکل خودمون نداره و علت این رابطه اسرار های مکرر طرف سوم بوده که فقط بصورت تلفنی بوده و الانم تموم شده و ...
الان نمیدونم وقتی تمایلی به بازسازی رابطمون نشون نمیده ، یه روز میگه بیا تمومش کنیم ، یه روز میگه دلم برات تنگ شده ، یه روز میگه فعلا نمیتونم بیام نیاز به تنهایی دارم ، یه روز میگه شاید دیگه برنگردم ، یه روز دلش به حالم میسوزه و برام ناهار میفرسته و ...
حالا تو این شرایط نمیدونم باید چیکار کنم ؟
نمیدونم کار مشاوره حضوری رو از همین الان شروع کنیم یا اینکه بگذاریم با گذشت زمان که خانمم هم میل به ترمیم رابطمون پیدا کنه و بعد بریم .
اصلا مطمئن نیستم که گذشت زمان باعث بشه اونم مثل من تلاش کنه . من مطمئنم که اگه اون بخواد که چیزی درست بشه همه مشکلاتمون تو کمترین زمان واسه همیشه حل میشه ، اونم میگه میخوام ولی نمیتونم ، حسی نمونده و ......
خودم فکر میکنم مشکل اصلی ما در حال حاضر بی میلی و عدم تلاش خانمم برای ترمیم رابطمونه ، فکر میکنم اولین کاری که باید شروع بشه اینه که اون از این حالت خارج بشه و اونم بخواد ، ملی نمیدونم چجوری باید این اتفاق بیفته ؟
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
با سلام و احترام
به نظرم شما گزینش هوشمندانه ای از زندگیتان داده اید. به طور کلی بیان کرده اید که کوتاهی هایی در زندگی داشته اید. اما این مقدار که شما گفتید نمی تواند یک زندگی با این سطح عاشقانه و موفق را تا این اندازه سقوط دهد.
در واقع آن چیزی که خانم شما را در تعارض قرار داده است. یک بخش همین خوبی های زندگی هست که شما شرح دادید. و یک مقدار آسیب هایی هست که شما در این زندگی وارد کرده اید و اصلا به طور دقیق دراین تاپیک بنده ندیدم.
راهکار:
بدون اینکه اصراری به برگشت خانمتون بکنید. بدون اینکه بخواهید متقاعدش کنید. حالت میانه به خود بگیرید.
یعنی اینکه ارتباط مستقیم بر قرار کنید اگر بشود حضوری و اگر نشد تلفنی با او قاطع صحبت کنید.
بگویید شما هم خواستار این نیستید که زندگی را یک طرفه و به اجبار ادامه دهید. یا او را مجبور به ادامه زندگی بکنید در حالیکه تمایل ندارد.
اما برای جمعبندی این زندگی و مزایا و معایبش قبل از اینکه احتمالا جدا بشویم باید با یک متخصص در این امر هم حضوری مشورت داشته باشیم. و اگر پس از مشورت با مشاور خانواده هم راهی جز جدایی نبود تمکین می کنیم.
شما قبل از جلسه مشاوره و بعد از جلسات مشاوره روی دو موضوع تاکید نکن و مورد اشاره قرار نده.
یکم: بحث ارتباط تلفنی خانمتون
دوم: اصرار به ادامه زندگی
خلاصه:
در خلال جلسات مشاوره شما به جای گمانه زنی و نگرانی از رفتار یکدیگر روی تغییر منش و روش های خود متمرکز می شوید. و به صورت تدریجی تغییرات انجام شده و این احساسات هر دو شما کم کم ته نشین می شود.
اگر مشاور با تجربه ای را انتخاب کنید و خودتان هم به جای خود اجتهادی و برون ریزی احساسات منفی که اکنون داردی بتوانید با نرمی و آرامی جلسات را پیگیری کنید، احتمال موفقیت شما بالا می رود.
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
مدیریت محترم همدردی
ضمن تشکر از شما بخاطر بررسی و مطالعه تاپیک بنده به شما بخاط این سایت مفید و سازنده که اجر معنوی بالایی دارد تبریک میگم .
من هر ساعت تاپیک خودمو چک میکنم تا نظر شما و سایر کارشناسای محترم و با تجربه سایت رو در مورد مشکل خودم ببینم . خواهش میکنم اگه براتون میسره منو بیشتر راهنمایی کنید تا خدایی نکرده کار اشتباهی انجام ندم و با راهنمایی های خوبتون بهترین نتیجه رو بگیرم .
من امروز بیش از نیمی از تاپیک " برای سبکتکین " رو خوندم وقتی میدیدم که این خانم با چه عشق و دلبستگی و وابستگی داره از این برخورد همسرش ذره ذره آب میشه ، تو تک تک کلامش یاد خودم می افتادم و بغض گلومو میگرفت و اشکام جاری میشدند . انگار این خانم یه جورایی مشکل منو دارند . منم به همین اندازه وابستگی و دلبستگی و عشق نسبت به خانمم دارم . اون میدونه که من چقدر بش وابسته بودم و به همین سادگی در مورد جدایی حرف میزنه . امروز خیلی شاکی بودم با خودم میگفتم که با وجودی که من تمام حساایی که خانم سبکتکین دارند رو دارم و مثل ایشون دارم هر ثانیه عذاب میکشم ولی چرا مدیر محترم و کارشناسان محترم همدردی منو همراهی و راهنمایی نمیکنند . که البته شرایط سایت و تعدد اعضاء دلیل اصلی این موضوع میتونه باشه . ولی بخدا وضعیت بسیار بدی رو دارم و اصلا نمیدونم چیکار کنم .
سوال من از شما و کارشناسای سایت اینه که
بنظر شما آیا این رابطه عامل این نیست که خانمم هیچگونه دغدغه ای برای بعد از جداییمون نداره و گه گاهی به راحتی در مورد این موضوع مهم صحبت میکنه ؟ چرا اینهمه من تلاش میکنم اون هیچ کمکی نمیکنه ، هیچ نظر و پیشنهادی نمیده، اون فقط میگه من حسی ندارم و ...
الان تو این وضعیت کار درست چیه ، صبر کنم ؟ اول از موضوع پایان اون رابطه مطمئن بشم ؟
الان خانمم چیکار کنه ؟ به تنهاییش ادامه بده تا نرمال تر بشه بعد کلاسای مشاوره بره یا از همین الان شروع کنه ؟
چه کارایی رو نباید انجام بدیم ؟
چقدر با ید هردوطرف صبر کنیم تا بتونیم تصمیم جدی بگیریم ؟
من الان چیکار کنم تا شرایطو نرمال کنم تا بتونم دوباره اونجوری که اون میخواد باشم ؟
الان من دیگه بهش زنگ نمیزنم اونم همینطور ( یه بار میگه میخوام فکر کنم ، یه بار میگه میخوام ببینم میتونم تنهایی ادامه بدم و ... ) فقط جمعه پیش به sms داد که ناهار داری ؟ علی رغم اینکه من گفتم که نمیخوام برام با آژانس غذا فرستاد . گفت نا خوداگاه اشکام ریختند وقتی برات sms دادم . دو روز بعد دوباره همون صحبت های قدیمی رو تکرار میکرد . نمیدونم چرا هیچ سعی و تلاشی نمیکنه ؟
نمیدونم چرا نمیخواد اون گذشته هارو ول کنه و دوباره به خودمون توی یه شرایط آروم ( البته دوطرفه نه مثل این چند ماه اخیر یکطرفه با وجود یه شخص سوم ) یه فرصت به دوتامون بده تا رابطمونو ترمیم کنیم. اصلا پا پیش نمیذاره ، همش من باید نگران همه چی و آینده باشم ، حتی آینده اون .
به خودم میگم که ولش کنم به حال خودش ولی میترسم توی اون رابطه یه جورایی گیر افتاده باشه ، حتی چند بار گفتم حالا که همه چی رو فهمیدم اگه مشکلی هست بهم بگو تا تمومش کنم ولی چیزی نمیگه .
میدونم که خیلی سادست و تجربه این چیزارو نداره ، میترسم رهاش کنم تو این شرایط ولی مطمئن نیستم کار درستیه شاید الان بمهم احتیاج داشته باشه .
از اینکه الان تو این شرایط پیچیده نمیدونم واقعیت چیه نمیتونم هیچ تصمیمی رو بگیرم ، نمیدونم کدوم راه درسته ، اگه خانمم راست بگه کهاین رایطه تموم شده و براش ارزشی نداره و مشکل مسائل بین خودمونه خب شرایط فرق میکنه ولی اگه از ترس عابرو ریزی و ... این حرفارو بزنه چی ؟ خب معلومه کسی نمیگه من هنوز دارم رابطمو ادامه میدم . واقعا دارم تو این شرایط بحرانی درجا میزنم و از اینکه نمیدونم واقعیت چیه و کاری نمیتونم بکنم دارم دیونه میشم .
باید درمورد دو
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
باید درمورد دو موضوع زیر که جنابعالی اشاره کردید بگم که :
یکم: بحث ارتباط تلفنی خانمتون
با جود اینکه هر وقت به این موضوع فکر میکنم و یا چیزای مشکوک میبینم دیونه میشم و از حالت طبیعی خارج میشم دارم سعی میکنم کمتر در موردش با خانمم حرف بزنم ولی بعضی وقتا هم که یه چیزایی رو متوجه میشم دیگه نمیتونم کنترل کنم و به خانمم زنگ میزنم ، مثلا هفته پیش متوجه شدم یکبار در حد 2 دقیقه تماس بوده که وقتی به خانمم گفتم قسم خورد که از بس زنگ میزنه بش زنگ زدم و با دعوا ازش خواست دیگه زنگ نزنه و ... دیگه نمیتونم باور کنم ، دلم میخواد ولی نمیتونم ( یعنی شما میگید حتی اگه اون به من دروغ هم بگه بازم من در باره این موضوع اصلا حرفی نزنم ؟ )
دوم: اصرار به ادامه زندگی
من دقیقا همین حرفارو زدم و بهش اعتقاد دارم ، چون اون چندماهی رو که یکطرفه زندگی کردیم خیلی خیلی اذیت شدم . همش من تلاش میکردم و اون بدون هیچگونه حسی و ابراز محبت و ... رفتار میکرد و میگفت بیشتر از این نمیتونه و ...
بازم از شما و همه کارشناسان، مشاورین و اعضاء محترم تشکر میکنم و خواهش میکنم منو تو این شرایط بد تنها نگذارید .
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
آقای نیما من تاپیک شما رو کامل خوندم.
موضوع من کاملا برعکس مشکل شماست .من یه زنم درک می کنم خانم شما چی میگه و چه حسی داره.زنها توی موقعیت های خاصی توی زندگیشون وجود همسرشون در کنارشون خیلی براشون اهمیت داره.شاید این موقعیت ها به نظر اقایون بی اهمیت بیاد و نسبت بهش بی توجه باشن و اون زن هم سعی کنه از کنار مساله بگذره و بخاطرش خانواده رو درگیر نکنه اما زنها اینها رو جایی از قلبشون بایگانی می کنند و یه زمانی که مجموع این بایگانی ها زیاد بشه ممکنه که هر عکس العملی داشته باشند.ممکنه مثل من هم ضعیف باشند و به شخص ثالثی این وسط تمایل پیدا کنند کسی که طوری وانمود می کنه که زاده شده تا این کمبود ها رو رفع کنه.
شوهر من هر چقدر الان بیشتر بهم التماس می کنه و خواهش می کنه که ببخشمش و دوباره زندگی رو با هم شروع کنیم و سعی کنیم کمبود ها رو حل کنیم اصلا دلم نمی خواد باهاش صحبت کنم.یه جورایی اصلا توی قلبم ازش تنفر دارم که باعث شد بخاطر رسیدن به اهداف خودش توی زندگیش اینقدر احساس کمبود کنم که بخوام شخص ثالثی رو بپذیرم.ازش متنفرم که نیازهامو ندید گرفت.اون شخص ثالث رو هم نمی بینم.هیچ تماسی هم باهاش ندارم.نمی خوامم داشته باشم .یه جورایی با خودم هم لج کردم.ولی شوهرم رو هم هیچوقت نمی بخشم .هیچوقت و تحت هیچ شرایطی.
البته شرایط شما مثل شوهر من نیست و خوشبختانه شما مشکل خاصی نداشتین اما همین که اینقدر بزرگوارین که می پذیرین کمبودهایی رو ناخواسته باعث شدین باید بهتون تبریک گفت.
آقای نیما اگر واقعا همسرت رو اونقدر که مدام ادعا می کنی دوست داری بگذار راحت باشه!! اگر واقعا عاشقی باید بدانی که یک عاشق راحتی طرف مقابلش رو می خواد نه بودنش رو.نقشت رو از زندگیش حذف نکن .طوری رفتار کن که حس کنه همیشه دوستش داری اما اصلا برای بودن با شما بهش فشار نیار.این اصرار و فشار حتی نگرانی بیش از حد در موردش بدتر توی اون خانم ایجاد تنفر می کنه و این حس رو بهش می ده که اونو انحصاری برای خودت می خوای.من شک ندارم که با این عشق پاکی که از اول بین شما بوده و خاطره های شیرین و عاشقانه ای که با هم داشتین اون به شما بر می گرده ولی زمانش اصلا مشخص نیست و باید صبور باشید.شک نکنید این خاطرات توی ذهن او هم ماندگار هست اما نیاز دارد صبو ر باشید تا همسرتان آرام شود.
و آخرین چیزی که به ذهنم می رسه این هست که کلا زنها از مردان مدام منت کش و التماس کن حس خوبی ندارند.دوست دارن مردان کمی هم رفتار مردانه در کنار عطوفتشان داشته باشند.این خصلت همه خانم هاست.
امیدوارم که شیرینی زندگی زودتر به شما برگرده.:72:
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
برادر گرامی نیما،
مشکل خودتون رو بپذیرید و باهاش مواجه بشوید!
به شکل درستی مساله رو مطرح کنید/ نه به شکل کلی! به شکل ساده، دقیق، ظریف!
راه های حل مسئله رو پیدا کنید
نکات مهمی که در پست 54 اشاره شده رو به دقت مطالعه کنید و بدون تردید راهکارها رو به کار بگیرید
سعی کنید آرامش خودتون رو حفظ کنید و هنگام عصبانیت، هیجان ناشی از احساسات خودتون رو کنترل کنید و آرام کنید...
بی شک مراجعه به مشاور امین، بصورت حضوری مشکلاتی که در پست 60 و 61 عنوان کرده اید رو از بین خواهد برد
ضمن اینکه دلائل ارتباط ایشون رو هم می تونیم ریشه یابی کنیم که به نظرم بسیاری از اونها به زمانهای قبل بر می گرده و نوع مهارتهای رفتاری شما.
موفق باشید/ سوالی بود بپرسید/
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
خداروشکر نیماجان بالاخره مدیر تالار اومد وجواب شما روداد(ازمدیرهمدردی ممنونم:72:)
وبه قول sciعزیز مراجعه به مشاور بهترین راهه
دیگه ازاینجا به بعد خیلی تخصصی میشه شاید من نتونم کمک کنم ولی دعا میکنم اون آرامشی رو که لایقشین به زودی نصیبتون بشه :323:
موفق باشی:72:
RE: نمیدونم چه راهی رو انتخاب کنم، بازم سعی کنم ؟
با سلام
شما دایم میفرمایید مشکل مالی نداشتیم آخه برادر من همه چیز که پول و مادیات نیست شما در شرح مشکلاتی که خانم عنوان کردن یه جوری بازگو میکنید که به خاطر حرفای شما بوده نه اعتیاد یا بی پولیتون انگار اونایی که پول دارن میتونن هر جور که خواستن حرف بزنن و دیگران حق ندارن اینو مشکل بدونن .
تقریبا میتونم درک کنم خانمتون چی کشیدن از دستتون
من عذر میخوام اما بزار حرفامو رک بگم : شما از اون دسته آدمایی که تو زندگی مشترک با حرف و بی محلی دل میشکنن و با طلا و گل میخوان اون دل و به دست بیارن غافل از اینکه نمیشه احتمال میدم تو این چند سال زندگی روشت این بوده به همین خاطر زنت الان به خودش اومده دیده اگه یه زمان پولی برای جبران اشتباهات نداشته باشی راهی بلد نیستی که دلشو به دست بیاری یک کلام شما مشکلات را فقط اعتیاد و پول و...... میبینی اما زنا گاهی یه کم محلی از یه روز غذا نخوردن براشون سنگین تره
ضمنا من کار خانمت را در هیچ صورت تایید نمکنم چه خیانت باشه چه جلب توجه شما
شما هم سعی کن با خودت صادق باشی اگه میتونی و هنوز دوسش داری اونقد که هیچ وقت این روزارو به روش نیاری برو و مثل یه مرد براش توضیح بده از گذشته پشیمونی و التماس نکن دو راه پیش پاش بزار و بگو هر دو را برای راحت بودن اون با جون و دل میپزیری 1- شروع دوباره همراه با عوض شدن شما 2 - جدایی
مطمئن باشید اگه هنوز ذره ای بهتون علاقه داشته باشه و پای کسی در میون نباشه راه اول را انتخاب میکنه
موفق باشید