نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
فرشته مهربان عزیز
سلام
تنها شرط من برای زندگی کردن با این خانم همینه در غیر این صورت حاضر به زندگی نیستم
نه از مراسم عروسی خبری هست نه از زندگی مشترک
همینجوری بمونه تا ببینیم کی خسته میشه
نمایش نسخه قابل چاپ
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
فرشته مهربان عزیز
سلام
تنها شرط من برای زندگی کردن با این خانم همینه در غیر این صورت حاضر به زندگی نیستم
نه از مراسم عروسی خبری هست نه از زندگی مشترک
همینجوری بمونه تا ببینیم کی خسته میشه
به نام خدا
سلام
روي صحبت من نه با اقاي ام تي اي هست بلكه با تمامي دوستان هست تا شايد روزي و در جايي ديگه هم به درد همه ما بخوره .
از زماني كه تايپيك دوم آقاي mta شروع شده و ايشون در اون تصميم به ايجاد تلاش جدي كرده اند كه به تاريخ 4 تير ماه است تا امروز كه بنده دارم اين پست رو ميزنم در تاريخ 11 تير ماه ميشود كمتر از 10 روز يعني به طور شفاف 8 روز است كه اين تايپيك باز شده و دوست ما در كنار ما شروع به تغيير كرده است .
در ابتدا مي گويم كه انتخاب آخر با همين آقا مي باشد اما ميخواهم بدانم اصل قضيه چيست ؟ چرا ما اينگونه هستيم ؟
اين آقا آمده اينجا و طرح مشكل كرده . از بنده بدتر نيست ولي كاملا حق به جانب صحبت ميكنه . كاملا اتفاقات عليه او مي افتد و همه چيز هميشه بهم ميخوره . هميشه نقشه هاي خوب اين آقا با تلخي تموم ميشه و گاهي اوقات فقط گاهي اوقات به اين آقا و غرورش بر ميخورد و جوابش را مي دهد .
حالا زير فشار بودن دوست عزيزمون يك طرف ، طرح سئوال هاي وحشتناك از طرف دوستان ديگه يك طرف . يكي مي آيد و مي گويد واقعا آدم چقدر صبر داشته باشه ؟ يكي مي آيد مي گويد اين خانم مشكل رواني دارد ؟ يكي مي آيد مي گويد اميدواري الكي چرا مي دهيد ؟يكي مي آيد مي گويد صبر كن درست مي شود و هزار جور حرف و حديث مطرح مي شود .
از نگاهي ديگه آقاي mta كه حرف ميزند هزار نقص و عيب و ايراد از يك به يك كلماتش مي بارد . گاهي اوقات آدم ياد بچگي هاي خودش كه همين چند روز پيش بود مي افتد كه واقعا من هم اينگونه بودم ؟ تازه اين مدل خوب اش هست بعضي ها كه هنوز حتي درك هم نكرده اند كه چه شده است با چنان قدرتيي متن ميزنند كه آدم باورش مي شود كه رها كند و برود .
اصلا اصل قضيه چيه ؟ ما چرا اينجا جمع شديم . ياد فيلمي افتاده ام كه شب ها يه گروهي جمع ميشدند و حكم به قتل گناه كار هاي شهر ميدادند و فردا آن شخص را مي كشتند .
اي كساني كه دم مي زنيد طلاق را خدا خودش قرار داده ! اگر و تنها اگر با همين فرضيه شما اين دوست ما روحيه بگيره و شير بشه بره خانمش رو طلاق بده و اين كارش فقط يك درصد اشتباه باشه شما تا آخر عمرت چه در اين جهان چه در آن جهان همراهش خواهي بود ها . با اين مطلب نميخوام ترس از نظر دادن بهتون بدم بلكه مي خواهم بگويم وقتي با قدرت اين آقا را اينگونه راهنمايي كنيد كه حداقل 51 درصد مطمئن باشيد . اينكه جو گير ميشود و خاطراتي كه در ذهنش هست را به نفع خودش با قدرت تمام تعريف ميكند كه دليل بر قضاوت شما نمي شود . مي شود ؟
حالا يه سئوال سطح پايين : آخر كدام شخص با 8 روز محبت و احترام ، اعتمادش جلب شده كه اين خانم به اصطلاح روان پريش بخواهد درست شود ؟
اين خانم مغازه دار است و كاسبي مي كند يعني با مردم بلد هست چطور برخورد كند ؟ اين خانم يك بار ازدواج كرده و 4 سال زندگي كرده و به هر دليل مسخره يا شيريني كه خودش ميدونه ازدواج كرده و هنوز كه هنوز هست درخواست طلاق نداده فقط چون ميدونه كه اين آقا دوستش داره دست به تهديد با اسلحه خالي كرده .
اين خانم هنوز انتخابي نكرده ، توي همين 8 روز چند بار واسه آقاي mta گريه كرده ؟ چند بار ناليده و دردش رو غرش كرده ؟ اينكه اين آقا سواد زندگي اش كم هست تقصير اون خانم هست ؟ البته دقيقا برعكس هم ميشود مطرح كرد .
اينا ميخوان زندگي كنند يا ميخوان يكي رو پيدا كنند كه خوش باشند و بگن و بخندن ؟ اگه ميخوان زندگي كنند لطفا زحمت بكشند . اگر همين خانم رو طلاق داد و رفت يكي ديگه گرفت كه اونم از اين بهتر نه بدتر هم نبود من بهتون قول ميدم با اين نوع برخورد هاي آقاي mta كپي همين خانم در رابطه اش با اين خانم توليد خواهد شد . مشكلات هميشه هست مديريت درست رو بايد پيدا كني عزيزم .
اقا اصل قضيه رو بچسب به فرياد خودت برس . چرا در كلمات اين و اون پنهان مي شي . چرا همش ميري پشت يكي ديگه قايم مي شوي و حرف ميزني . چرا درخواست قفل شدن تايپيك رو دادي و هنوز دادخواست طلاق ندادي ؟ ما به جهنم ، ارزش ها و معيارهاي خودت كجا هستند تا به فريادت برسند ؟
آقا جان خيالت رو راحت كنم اگر ميخواهي كه جواب بگيري بايستي يك يا دو سال زندگي ات را سرمايه گذاري كني اگر هم حوصله اين همه مدت رو نداري ميتوني فرار كني پشت كلمه طلاق و خودت را خلاص كني . با اين 7 - 8 روز گفتگو با اين و آن به هيچ كجا نميرسي .
يه سئوال هميشه قبل هر كاري از خودت بپرس : خودت چي هستي ؟
تو تا خودت درست نشي و نفهمي كه چه كمبود هايي داري حالا هر روز پاشو واسه خانمت هديه ببر نه خودت درست ميشي نه رابطه ات با خانمت . زياد هم حرص و جوش نخور .
از نظر من تو هنوز حتي يك قدم هم برنداشتي فقط يه جور برخورد كردي كه شرايط رو به نفع خودت نشون دادي .
اين ها رو همه از روي تجربه و بلدي كار گفتم . زياد فكر نكن از نظر من شما منفي هم گرفتي با اين نوع برخورد .
بشين فيلم رفتار هاي خودت رو مرور كن ببين از چيا ميترسي و از چيا خوشت مياد . با درون خودت ارتباط برقرار كن اصلا هم كاري به آدم ها ي دور و برت نداشته باش . همين مطلب كه در لحظه نميتوني جواب پخته و تميزي به اطرافيان بدي خودش نقطه ضعف بزرگي هست و ...
به فرياد خودت برس كاري به ديگران نداشته باش . بذار با خودشون خوش باشند .
قربان محبت همه دوستان
يامولاعلي
نقل قول:
نوشته اصلی توسط m25teh
سلام احمد جان
من بعضی از حرفات رو قبول دارم فقط بعضی از حرفات رو
بعضی از حرفات برای من سنگینه نمیتونم قبول کنم
اول - من تصمیم رو قبل از نظرات دوستان گرفته بودم و نظرات دوستان در مورد طلاق دادن خانمم رو نخونده بودم و تصمیم به طلاق گرفتم
نظر دوستان در مورد طلاق خانمم تاثیری روی من نداره
دوم - احمد جان من میدونم که تجربه زندگی مشترک رو ندارم اصلا در مورد زندگی هیچ مهارتی ندارم اما این ضعف رو احساس کردم و دارم روی خودم کار میکنم که این ضعف ها رو پوشش بدم در مورد رفتارم با خانم ها میدونم مشکلاتی دارم اما همیشه با احترام صحبت میکنم اما بلد نیستم که چجوری یه دختر رو جذبش کنم و چجوری با یه دختر ارتباط دوستی برقرار کنم چون که من تا الان یه دوست دختر هم نداشتم خوب چه اشکالی داره یاد میگیرم و خودم رو آماده یادگیری کردم من جلسات مشاوره رو دارم ادامه میدم و همینطور کلاس مهارت های زندگی و آموزش های ازدواج رو ثبت نام کردم که هنوز شروع نشده پس من قبول دارم که یه اشکالاتی دارم و دارم اشکالاتم رو برطرف میکنم
سوم - من چه قدمی باید بردارم چه کار باید بکنم که نکردم من برای خانمم چی کم گذاشتم از هر نظر که تو بگی همه جوره حمایتش میکنم هر کاری داشته باشه براش انجام میدم اما خانم من آمادگی ازدواج مجدد رو نداشت یکمی زمان میخواست
شاید زمان مناسبی نبود که من رفتم و دیدمش
شاید خیلی زود بود
نمی دونم چی کار باید بکنم که خانمم از من خوشش بیاد
خوب من رو دوست نداره دیگه زوری که نیستش
وقتی از همسر سابقش جلوی من میگه که من عاشقش بودم براش میمردم براش تب میکردم اما اون من رو دوست نداشت و به من خیانت کرد (میخواد حرص من رو در بیاره میدونه من حساسم )
وقتی خودش میگه دوستت ندارم بیا توافقی از هم جدا بشیم انقدر آویزون من نباش من چی بگم بزور که نمیشه با کسی زندگی کرد
احمد جان داداشم خان من من رو دوست نداره و به زور خانواده با من ازدواج کرده و همه خانواده خانمم میدونستن که خانمم مشکل روحی داره و به من هیچی نگفتن همشون میدونستن این کمال نامردیه
در آخر دوست خوبم احمد جان میدونم که دوست نداری که من خانمم رو طلاق بدم و دوست داری که ما با هم بمونیم و زندگی خوبی داشته باشیم اما احمد جان من مثل تو نیستم که بتونم مشکلاتم رو مدیریت کنم و قدرت مدیریت بحران تو رو ندارم
چرا درست میگی خانمم مشکلش حل میشه بعد از 4 سال دیگه مشکلش حل میشه که من نمیتون صبر کنم مگه چند سال دیگه می خوام زندگی کنم می خواد بشه می خواد نشه به من چه من اگر میدونستم یه همچین مشکلی داره هرگز نمیرفتم جلو .
من یه دختر خوب و آروم میخوام که من رو دوست داشته باشه و با من باشه
من یه هم زبون میخوام
من یه هم راه میخوام
من یه شریک زندگی خوب میخوام
از خانمم هم هیچ انتظاری ندارم فقط وفقط برای من خانمی کنه همین و بس
من خودم همه کار های اون رو و کارهای خونه رو هم انجام میدم
بابا من از زندگی مگه چی میخوام
تو این 4 سال زندگی تنهایی یاد گرفتم که خودم کارهای خودم و یکی دیگه رو انجام بدم
من نیاز به یه هم صحبت دارم
کسی که با من حرف بزنه
کسی که التماسش نکنم تا یه کلام حرف بزنه
خانم من به من میگه از حرف زدن با تو لذت نمیبرم اصلا دوست ندارم برای تو تعریف کنم که چه اتفاقاتی برای من افتاده همیشه تو خودشه و هیچی نمیگه در صورتی که من تکنیک خوب گوش کردن رو بلدم ولی دلش نمیخواد با من حرف بزنه
احمد جوان برو پست گوشه ای از مشکلات من
رو بخون
مگه چند ماه از ازدواج ما میگذره
هنوز سر خونمون نرفتیم روزگارم اینه وای به روزی که بریم زیر یه سقف
بابا من هم آدمم
من هم دل دارم
من همه جوره برای خانمم کوتاه اومدم اما وقتی خودش دلش نمیخواد نه من نه هیچ کس دیگه ای نمیتونه کاری کنه
همین الان اگر خانمم بره تست روانشناسی بده اون رو بستری میکنن
بنده خدا مشکل داره
من نمیتونم این مشکلات رو درستش کنم
از عهده من خارجه
من خودم کلی مشکل دارم
یکی باید بیاد به من کمک کنه مشکلات من حل بشه
احمد بخدا خیلی دلم پره
احمد خیلی داغونم
همه زندگیم رفته رو هوا
این مشکلات روی شغلم هم تاثیر گذاشته
چی کار کنم دیگه
دوست عزیز
آروم باش
( این نیز می گذرد
چون می گذرد باکی نیست )
حق داری (شما که دکتر یا روانشناس نیستی که بتونی اونو درمان کنی اگه همینجور پیش بره کم کم خودتم باید بری دکتر )
محکم و استوار روی مواضعت باش سعی کن با ورزش و فعالیتهای دیگه سر خودت و گرم کنی
توکلت به خدا باشه اگر لایق باشیم برات دعا می کنیم.:323:
ایا این که ایشون به فرض روش زندگی و برخورد رو ندونه دلیل بر توهین و تحقیر خانومش و زدن بدترین حرفها میشه ایا این مشکل از شخصیت اون خانوم نیست؟
این خانم حتی به شوهر خواهرشم که ظاهرا خانوم اون اقا باهاش مشکلی نداره توهین می کنه یا شاید با جناق ایشونم مشکل داره؟
و جالبی قضیه اینه که همه کسایی که از ایشون دفاع می کنن خانم هستن که مطمئنا روحیه خانومارو بهتر می شناسن و می دونن که این رفتار حتی برای زنی که شوهرشو دوستم نداشته باشه طبیعی نیست
با سلامنقل قول:
نوشته اصلی توسط mta
به نظرم پست 49 خلاصه کاملی هست که شما می توانید به کار بگیرید.
خواهش می کنم شما مجددا بروید و پاسخی را که من در اوائل به شما دادم مرور فرمائید.
نقل قول بالا از شماست خودتان مطالعه کنید.
این منفعل بودن و عدم جرات در شما مانع تصمیم گیری صحیح می شود.
نه برای ماندن می توانید جسورانه باشید و اقدام کنید. نه برای طلاق جسور هستید.
برای ماندن منتظر اوئید، برای طلاق هم منتظر اوئید.
شما کاری به این زندگی نداشته باشید.
مدتی نزد یک متخصص روانشناس بالینی بروید و مهارتهایی بیاموزید.
- جرات ورزی
- تصمیم گیری
- شیوه حل مسئله
- مهارتهای زندگی
- مهارتهای ارتباطی
قبلا هم گفتم دلخوش به این تاپیکها نباش که به سرعت پیش می رود. اینها نمی تواند جای مشاوره حضوری را در مورد مشکلات اساسی بگیرد.
شما بهتر هست حضوری پیگیری کنید. آنچه که باید در این فضای مجازی از زوایا و جوانب مشکلت مطلع شوی با شما در میان گذاشته شد. بقیه آن نیاز به تمرین و تکرار زیر نظر یک متخصص دارد.
بنده این تاپیک را قفل می کنم.