RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
سامره خانم
همانطور که از عنوان این تاپیک برمیاد ، شما تصمیمت را گرفتی و می خواهی زن دوم بشوی ، دوستان هم نظراتشون رو گفتن ، یه تجربه از نزدیکانم بهتون میگم که ایشون هم فقط و فقط از فامیل و آشنایان تائید می خواست و اگرچه همه و همه در مرحله تصمیم گیری با او مخالف بودند اما بالاخره بله رو گفت.
جالبه که ایشون هم از لحاظ موقعیت اجتماعی ، تحصیلی (جزء تیزهوشان) ، شغلی (سرپرست بخش) جزء افراد موفق محسوب میشد و در زندگی اولش با وجود داشتن فرزند بجز شغل اولش ، یه شرکتی هم تاسیس کرده بود و حسابی مشغول بود و بیزنس می کرد تا ساعت 11و 12 شب.
الان خونه نشین شده ، از محل اول یه سال مرخصی بدون حقوق گرفته ، شرکتش رو هم جمع کرده (به هر دلیل)
مادر و برادر و خواهر هاش با او قطع ارتباط کردن ، اقوام درجه دوم هم 30 % با او ارتباط دارن و بقیه تمایلی به رفت و امد با ایشون و دیدن شوهرش ، پذیرش شوهر او ندارند.
همه اینها برای این بود که سود و ضرر این تصمیم برای شما معلوم بشه . این سوال خوبیه که "به چه قیمتی به هدفم برسم؟" ، هزینه های گرفتن این تصمیم چیه ، منافع در یه ستون و مضزات در یه ستون دیگه. بعد جمع بندی.
این هم لینک مطلب با عنوان
درخواست مشاوره - ازدواج مجدد با مردی 55 ساله
http://www.hamdardi.net/thread-9268.html
در پایان آرامش و خوشبختی شما رو از خداوند متعال می خواهم
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
خواهش می کنم :)
خب راستش من در مورد جمله ی شما خیلی فکر کردم :
نقل قول:
من اين طور تصور مي كنم چون هميشه و همه جا نتيجه نامطلوب بوده همه به عنوان اسيب و يه امر بد بديهي پديرفته اند اگر نه مثل اون دوستمون كه اين شرايط رو داره و به نظرش خوبه اوضاعش الان به منم پيشنهاد مي كرد بكنم
بله حق با شماست.در حقیقت ممکنه این مشکلات آنقدر ها هم بد نباشند و چه بسا هیچ کدام اصلا اتفاق نیفتند.شاید اصلا همه چیز خیلی بهتر پیش رود و کیفیت زندگی که شما به دست می آورید از خیلی از زندگی ها بهتر باشد.
هیچ کس خدا نیست و از آینده خبر ندارد.از کجا معلوم.شاید زندگی به دست آورید که همه بدان قبطه بخورند.هم عشق و هم ثروت را تواما داشته باشید و سالیان سال با شادمانی و خوشی در کنار همسرتان زندگی کنید
به هر حال هیچ کس نمی تواند منکر این شود که شاید واقعا خوشبخت شوید و به آرامش برسید
همانطور که خودتان نیز یک مثال عینی مشاهده نمودید که : آن خانوم از زندگیشان راضی بودند و این کار را به شما پیشنهاد دادند
در حقیقت تمام این مشکلاتی که من و سایر دوستان مطرح نمودیم مشکلات خیالی بوده اند که شاید هیچ وقت اتفاق نیفتند.
ولی چرا این همه دوستان به پر رنگ کردن این مشکلات مبادرت می ورزند ؟
نه به خاطر اینکه :
نقل قول:
چون هميشه و همه جا نتيجه نامطلوب بوده
چون همانطور که خودتان هم دیده اید همیشه و همه جا نتیجه نامطلوب نبوده.اتفاقا در بعضی جاها نتیجه خیلی هم مطلوب بوده و طرفین از زندگیشان راضی بوده اند
دلیل آن به صورت زیر است :
ببینید اگر همسر اول آقا هم نسبت به این ازدواج قلبا رضایت داشته باشند که همه چیز حل است.به اصطلاح می گویند : "من راضی تو راضی اون راضی .... ی ناراضی!":)
ولی مشکل "اصلی" آنجاست که همسر اول آقا رضایت قلبی نداشته باشند.در این صورت ممکنه شما هیچ کمبودی در زندگیتان حس نکنید و واقعا در زندگی با آقا خوشبخت شوید..............................ولی بدانید که :
هر خنده ای که در زندگیتان می کنید پشت سرش چشمی گریان است
هر لبخندی که می زنید پشت سرش صورتی غمگین است
هر لحظه ای که در کمال آرامش به سر می برید در کنارش دلی نگران است
هر عشق و احساساتی که به دست می آورید در جای دیگر عشق و احساسات یک نفر دیگر پایمال می شود
...
دلی که به دست می آورید ، دلی بوده که قبلا متعلق به یک احساس ، به یک قلب و به یک انسان دیگر بوده که با شکستن این احساس ، این قلب و این انسان ، شما آن را به دست می آورید
هر چه شما بیشتر احساس خوشبختی کنید ، در جای دیگر این شهر خانومی دیگر بیشتر احساس بدبختی می کند و ... می شکند ...
صدای ناله های دل یک انسان دیگر در صدای خنده ها و شادی های شما گم می شود.
ولی هر کس که خوب گوش دهد آن را خواهد شنید
....
به کلام دیگر شما قصری می سازید که سقف کوچک کلبه ای که در کنارش بوده را ویران می کند.این کلبه حقیر ، بی در و پنجره و کوچک است.ولی انسانی در آن زندگی می کند . لحظه های جوانی اش را در آن گذرانده و لحظه های پیری اش را در آن کلبه ی کوچک خواهد گذراند.هر چه قصر شما بزرگ تر و با شکوه تر شود ، آن کلبه ی حقیر ویرانه تر خواهد شد و بیچاره کسی که در آن کلبه زندگی می کند
ولی همیشه به یاد داشته باشید.قصری که ساخته اید و در آن با شکوه و قدرت زندگی می کنید از ویرانی کلبه ی حقیری به دست آمده است.از ویرانی یک انسان به دست آمده است.و این قصر تا ابد ادامه نخواهد داشت ......
:72:
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
دنبال چه هستي ؟ دنبال چه مي گردي ؟!
به تو جدا پيشنهاد مي كنم كه كتاب " جاناتان و مرغ دريايي " را بخوان .
من درك مي كنم مي خواهي در مسير حركت زندگي چگونه پرواز كردن را خودت و با روشهاي خودت بيازمايي و امتحان كني و ياد بگيري حتي به قيمت اينكه بارها و بارها با مخ راهي زمين شوي و يا به جاي پرواز كردن مثل زير دريايي سر از اعماق آب دربياوري!
تو در اين دنيا تنها كسي نيستي كه اينگونه است .
اما يادت باشه كساني كه مي خواهند به روش خود پرواز كنند قطعا هزينه و بهاي زيادي هم بايد براي كار خود پرداخت كنند . اگر نه كه پرواز كردن اشكالي ندارد اما هزينه ي يادگيري به روش تو سنگين است .
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
اره اما تجربه ي پروازه قشنگه
به خصوص اگه به سمت جيزي كه ميخواي و حس ميكني حس خوب بهش داري
من تصميمي هنزو نگفتم كه همه موضع مي گيرند
اگه تصميم گرفته بودم قطعا اينجا نبودم
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
من کسی رو میخوام که با تمام معیار هام هماهنگ باشه . با تمام وجود دوست دارم با یه همچین آدمی زندگی کنم.
اما خواسته ی من به چه دلیلی اینه؟
مطمئناً اون رو میخوام تا باهاش به آرامش برسم. به یه آرامش همیشگی.
هدف اصلی، اون آرامشه هست. نه اون معیارها و نه حتی اون فرد.
توی این انتخاب به این هدف میرسی؟
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
خوب وقتي همهي اون معيار ها رو دراه
بايد اين موارد رو هم تجربه كرد ديكه
هر بدست اوردني يه بهايي داره
درسته؟
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
كدام نوع پرواز قشنگ است ؟!
به جاي پرنده ، زير دريايي شدن و بامخ سقوط كردن و با روشهاي آزمون و خطا و پر ريسك ؟!
يا
يا پروازي آرام و مطمئن دستكم با روشها ي متداول آن ؟!
قطعا مي گويي پرنده ( نوع دوم هم سقوط مي كند ) چه تضميني بر سقوط نكردن او وجود دارد ؟!
تضميني نيست . در هيچ كدام از دو گزينه تضميني نيست اما گزينه ي دو مطمئن تر است . اگر استانداردهاي لازم را رعايت كني .
بها بله. اما مواظب باش كه كار به هزينه نكشد . آنچه كه همه سعي داريم تو را متوجه اش بكنيم اين است .
از معيارهايي كه حرف مي زني و او دارد و دل تو را نه يك دل بلكه هزار دل برده براي ما تعريف كن . واقعا دوست دارم بدانم اين معيارها كه دل آدم را مي برد چيست ؟!
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
نمي دونم
گاهي فكر مي كنم به خاطر نوع روحيه ام كه فقط هيجان رو دوست دارم
دارم اين كارو ميكنم
زنديگم هميشه سر تا سر هيجان بوده و يه جورايي لدن بردم
اصلا بدون هيجان و اتفاقو .... ديگه افسرده مي شم
اين كه ميگم سر تاسر
واقعا سر تا سر اتفاق و هيجان بوده ه ها
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
من تو را درك مي كنم
اما واقعا فكر مي كني راهي براي تخليه انرژي و هيجانات و ماجراجويي هايت وجود ندارد به غير از اين نوع ازدواج ؟!
برو با يك آدم جهانگرد ازدواج كن كه شب در چادر مي خوابد و در ميان جاده و بيابان و كوير و جنگل چادر مي زنند و پياده و با دوچرخه دنيا را طي مي كند . حتما بايد زن دوم بشي تا به هيجانات و روحيه ي ماجراجويي ات را ارضا كني ؟!
اين همه گزينه ي خوب و درست حسابي كه روحيه ي سازنده ي ماجراجويي آدم را اغنا هم مي كند . سازنده هم هست . حتما بايد از يك مسير غير سازنده و آسيب زا براي خودت و ديگران به اين بعد از وجودت توجه كني ؟!
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
خوب مشكل دئ تا شد حالا بايد بگردم يه جهانگرد پيدا كنم
سراغ نداريد
:)
من متوجه منظور شما هستم
واقعا تو يه عالمه ترديد گير كردم
به خصوص ناراحتيهاي اون زن