خواهش میکنم.:72:
بنظرم الان عصبی هستید و ناراحت. صبر کنید تا کارشناسا بیان و یه کمی راهنمایی کنن.
اگه میشه هیچ اقدامی نکنید.
نمایش نسخه قابل چاپ
خواهش میکنم.:72:
بنظرم الان عصبی هستید و ناراحت. صبر کنید تا کارشناسا بیان و یه کمی راهنمایی کنن.
اگه میشه هیچ اقدامی نکنید.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط دختر مهربون
نه من خیلی با ادب و آروم با خانوادش برخور میکنم اونها خیلی مهربون هستن و خیلی من رو دوست دارم مهمتر از این انسانهای واقعی هستن
صد درصد مطمعن هستم که اونها از این ماجرا بی خبرن
ولی چشم صبر میکنم که آروم تر بشم بعد تصمیم میگیرم
الان خانمم زنگ زد و با من تلفنی صحبت کرد البته دعوا کرد بجای صحبت و خیلی عصبی بود و از اینکه من به خواست خودش کمتر مزاحمش میشم ناراحت بود آخه بهش قول دادم که هر وقت که خانمم دلش خواست ببینمش و هر وقت که اون خواست بریم بیرون و همه چی به خواست خانمم باشه در ضمن من از اینکه گلهای روز مادر رو که بهش هدیه داده بودم رو از ماشین پرت کرد بیرون ناراحتم یعنی دلم شکسته ول خوب به هر حال من هم برای اینکه خانمم رو آروم کنم خودم رو خونسرد نشود میدادم و آروم با هاش صحبت میکردم سعی بر آروم کردنش داشتم که متاسفانه بد تر شد و عصبانی تر شد آخر سر هم من رو تهدید کرد که تو دادگاه میبینه
من دارم نسبت به خانمم سرد میشم و دیگه هیچ حسی ندارم فکر کنم که از ازدواجش با من پشیمونه یا من رو دوست نداره ولی من یه بار هم بهش توهین نکردم همیشه با احترام صحبت کردم همیشه بهش محبت کردم به نظرم فکر میکنم بر عکسه اگر توهین میکردم یا با احترام صحبت نمیکردم بهتر بود به خاطر محبت بیش از حد من داره این کار ها رو میکنه همش داره رو اعصاب من راه میره و خانوادم هم متوجه شدن و اونها هم غصه میخورن برای خانواده خودم هم ناراحتم که میبینن زندگی ما اینجوری شده و کاری ازشون برنمیاد
دیگه نمیدونم چی کار کنم
امون از دل مردای عاشق
قبلا که بهت گفتم پسرخوب: واسه کسی بمیر، که لااقل واست یه تب کوچولو کنه
خواهشا مشاورا با نظرات من موضع نگیرن و از اول تا آخر تایپیک دوستمونو بخونن...بعدش نتیجه گیری کنن
این رابطه آخرش ترکستان که هیچ...مستقیم به قبرستان می رود
به نظر من جلوی ضررو از هرکجا بگیری منفعته...بذار پاشو از زندگیت کم کنه...اون لیاقت عشق و دل پاکه تورو نداره
اما در مورد مهریه مواظب باش...من از فریبکاری بدم میاد ولی با تاکتیک و چرب زبونی باید کاری کنی از خر مهریه گرفتن پیاده شه
کاش و 100 کاش زنت می فهمید اون دنیا حساب و کتاب داره
در مورد کسایی که میگن این آقا در مورد رابطه جنسی عجله کرده و اون خانم حجب و حیا داشته و از این حرفا میزنه باید بگم
1- ایشون دختر مجرد چشم و گوش بسته نیستن...بلکه با شوهر قبلیشون همه نوع تجربه ای داشتن
2- دوست ما از اول تا الانش فقط یه بوس کوچولو سهمش شده که شما اونم زیاد می بینید...خنده داره...اون زنه قانونیشه
3-احتمال سردی همسرتون هم میتونه چند علت داشته باشه
الف- کلا سرد مزاجه
ب- یکی دیگه رو دوست داره
ج- از شما خوشش نمیاد
خواهشا مسائل حجب و حیای دختر ایرانی، مذهب و این چیزارو مطرح نکنین چون مورد ایشون رو شامل نمیشه وگرنه من به حجب و حیای اکثر دخترای ایرانی معتقدم
سلام
آقا مرگ یه بار شیونم یه بار
بشین رک باهاش صحبت کن ودلیل کاراشو بپرس اینکه همش کوتاه بیایو هیچی نگی که نشد کار
بهش بگو که پس از این همه سال عاشق یک نفر شدی و حالا دوست داری این احساس دو طرفه باشه و این کاراش اذیتت میکنه.
دلیلشو بپرسو بگو دوست دلری مشکلو با هم حل کنین.
اگه واقعا پشیمون شده باشه بازم ازش بخواه که دلیل پشیمونیشو برات توضیح بده.
ادم کامل هم جاذبه داره هم دافعه
البته خیلی ها هم تا حدودی از جدیدت و محکم بودنو این جور چیزا خوششون میاد(البته به اندازش)
خیلی خوبه که توی بد ترین شرایط هم میتونید جلوی عصبانی شدنِ خودتون رو بگیرید.:72::72:
اما دوست خوبمون پوآرت هم حرف درستی زد.
من کمک خاصی از دستم بر نمیاد. براتون دعا میکنم...
سلام دوستان
از نظرات شما ممنونم و همینطور از همدردی شما عزیزان
می خواهم که از خانوادش کمک بگیرم چون خانواده خوبی داره و همشون من رو دوست دارن حتما کمک میکنند
فعلا به توصیه مشاورم تماس نمیگیرم و نمیبینمش تا خودش بخواد که من رو ببینه
روزهای خوبی رو ندارم دارم به زور تحمل میکنم
من از خانمم توقع زیادی ندارم فقط میخواهم که اون هم من رو دوست داشته باشه به فکر من باشه و یه علاقه ای از خودش نشون بده
من برای خانمم چیزی کم نزاشتم چه از نظر مالی و چه از نظر عاطفی
همه کار کردم اما خانمم یه قدم هم بر نمیداره
ولی خیلی احساس بدی دارم دیگه دوستش ندارم و برام مهم نیست که چی بشه
دیگه علاقه ای بهش ندارم
خودش خواست که اینجوری بشه من تمام تلاشم رو کردم
اقای محترم
به نظر من همسر شما شما رو دوست داره (درست شنیدید) اما داره به صورت مبارزه با این دوست داشتن دوستی شو نشون می ده ( که البته این می تونه از عوارض رابطه قبلیش باشه).
شما هم که انگار یا صفرید یا یک. یا اصلا نمی تونید دوری همسرتون رو تحمل کنید یا اصلا دیگه دوستش ندارید. سعی کنید متعادل تر رفتار کنید. اخه شما خصوصیاتی شبیه به من دارید عجول و صفر و یک بودن.
به هر حال همه زن و شوهرها در دوران عقد مشکلات زیادی دارن. می دونید علتش چیه؟ نداشتن شناخت کافی از هم. اگر من به شما بگم که من و همسرم در دوران عقد روزی 10 بار دعوامون می شد باورتون می شه. تازه ما 6 ماه قبلش نامزد بودیم.
به خاطر عدم شناخت دائم سوء تفاهمات پیش میاد مخصوصا اگر یکی از دو طرف پیش زمینه فکری هم در این مورد داشته باشه. پس فکر نکنید اخر خطیت. شما اگر بدونید همسرتون قصدش ار تمام این کارهاش بر قرض این بوده که توجه شما رو به خودش جلب کنه و قصد ناراحتتیتون رو نداشته ایا باز هم همینجور که الان فکر می کنید فکر می کردید؟
داستان همسر شما داستان کودکی که نمی دونه چشه ولی الکی هی بهونه میاره و مادر و پدرشو اذیت می کنه ولی با این حال اونا رو دوست داره.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط deljoo_deltang
سلام دوست من
تقریبا حرفهای شما درسته من خیلی عجولم
اما کاش همه چیز هایی که شما میگید در مورد خانمم درست باشه و فقط همین باشه
ولی فکر میکنم که من رو دست نداره و براش مهم نیستم
به هر حال فعلا با من قهر هستن
از این 2 ماه که نامزدیم همش با هم قهر بودیم
راستی یه سوال واسه چی میگن دوران نامزدی بهترین دورانه برای من که بد ترین دورانه
فقط اعصاب خوردی و ناراحتی برام داره مشکلاتم رو میریزم تو خودم و نمی تونم به کسی حرف بزنم به نظرم بد ترین دوران دوران نامزدی موندم این 4 ماه که باقی مونده رو چجوری تحمل کنم
ولی خیلی دوست داشتم که رابطه خوبی با خانمم داشتم و اون هم من رو دوست داشت
اما این چیز ها فقط تو رویا عملی میشه
به هر حال امیدوارم همه چیز همینطور که شما میگید باشه
با سلام و عرض احترامنقل قول:
نوشته اصلی توسط mta
اول سئوال آخرت را جواب می دهم:
بقیه همه دورانهای دیگه زندگی رو دیدند و می گویند نامزدی بهترین دورانه، شما چون دوره های دیگر را ندیدید فکر می کنید بدترین دورانه!! :316:
(این شوخی بود اگر چه برای خیلی ها متاسفانه جدی هم هست)
لطفا توجه فرمایید:
یکم:
اطلاع دهی شما فوق العاده مبهم و ناقص هست. که به دو دلیل می تواند باشد:
الف) اینکه خودتان دقت کافی در واکاوی مسائل همسرتان ندارید و فقط به حرفها و رفتار ظاهری ایشون توجه سطحی دارید. لذا نمی توانید بهتر از او اطلاعات بدهید.
ب) یا اینکه عمداً به صورت گزینشی بعضی رفتارهای ایشان را گزارش می کنید.این را از کجا می توان فهمید؟
از اینکه این فردی که شما گزارش کردید، که نه سابقه عشق و عاشقی قبلی داشتید، نه اینکه خبر از وضعیت مالی آنها داشتید، نه اینکه محض رضای خدا یکبار شما را در آغوش گرفته باشد یا حتی یک نگاه عاشقانه بهتان کرده باشد، اما شما وابسته ایشون شدید. شمایی که 30 سال مجردی داشته اید که ارتباطی را تجربه نکرده اید و از نظر احساسی ، عاطفی و جنسی متراکم هستید. چگونه شما با این حالت انفجاری می توانید وابسته فردی بشوید که حتی در حد صفر هم شما را تحویل نمی گیرد. و اساساً اینگونه که توصیف کرده اید یا شما را در زندگی اش نمی بیند یا به عنوان یک دشمن بالقوه برای حال گیری و تحقیر استفاده می کند.
حال شما پاسخ دهید؟
- یا شما اساسا مشکلی دارید که می توانید به چنین فردی وابسته شوید؟
- یا اینکه وابسته نیستید و نشان می دهید که وابسته اید؟
- یا اینکه او خصوصیات مثبت و تحسین برانگیزی هم در کنار این توصیفات شما دارد که جایشان در این تاپیک به شدت خالی هست؟ - یا؟
دوم:
اگر فرض را بر این بگذاریم که شما همانطور که گزارش کرده اید، تقریبا با محبت هستید و همواره تحمل داشته اید و این خانم نیز بدون دلیل نه محبتی داشتنه اند، بلکه هر محبتی و هر گلی و هر مهربانی را هم با نفرت جواب داده اند. آنگاه اساسا این سئوال پیش می آید چرا؟! چرا شما را نمی پذیرد؟
پاسخ به این چرا را یا شما می دانید که کلید حل مشکل شماست. یا اینکه نمی دانید. اگر نمی دانید یعنی کلید یک زندگی را ندارید و هرگز نخواهید توانست این زندگی را بازسازی کنید.
بر این اساس روش و متد حل مشکل شما اینست که به هر ترتیب این خانم به شما بگویند که چرا نسبت به شما متنفر هستند و اساسا چه چیزی یا فشاری منجر شده است که شما را به عنوان همسر قبول کنند. (جوابهای خانمتان باید دقیق و با مثال باشد و گفتن اینکه خودتان باید بفهمید کافی نیست.)
برای یافتن این مسئله حتما جلسه حضوری شما با مشاور جواب مشکل شما خواهد بود.
سوم:
به نظر می رسد شما قاطعیت لازم برای بهبود و تغییر زندگیتان را ندارید. اگر این فرض صحیح باشد. مهارتهای جرات آموزی و قاطعیت را باید شخص شما زیر نظر یک روانشناس بالینی کسب کنید.
چهارم:
ضعف و ترسهای موهوم شما منجر می شود روز به روز انفعالی تر عمل کنید.
اینکه همسرتان با تهدید و ارعاب همواره با شما برخورد می کند در حالیکه شما با نرمش برخورد می کنید، یعنی متوجه شده است شما قاطعیت لازم را ندارید. ترس از مهریه و زندان و ... هم در این راستا ارزیابی می شود.
خلاصه و نتیجه گیری:
1 - همانطور که کامران هم اشاره کرده است به خاطر اینکه شما دقیقا از خصوصیات مثبت خانمتان و همچنین ریشه رفتار ابهام انگیز ایشان اطلاعی ندارید، این تالار و فضاهای مجازی نمی تواند بیش از این به شما کمکی کند.
2 - به نظر مشاوره حضوری برای شخص شما در درجه الویت بیشتری قرار دارد تا مشاوره به اتفاق همسرتان. لذا حتی اگر همسرتان به مشاوره آمدند ، شما یک جلسه تنهایی مجددا به مشاور مراجعه کنید تا ارزیابی بهتری به دست آورید.
3 - با این وضعیت موتور زندگی شما سالم کار نمی کند، لذا تا حل نسبی این مشکلات از عروسی اجتناب کنید.
4 - توصیه می کنم به خاطر ضعفی که در راهبری این مشکل به تنهایی دارید از شیوه های سنتی ریش سفیدان بهره بگیرید تا خانمتان متوجه شود که نمی تواند به سادگی و مخفیانه روشهای اشتباه را پیش ببرد(اگر مسائل دقیقا همانگونه باشد که اشاره کرده اید و چیزی از قلم نیفتاده باشد.)
به این منظور به صورت فعال عمل کرده و از پدر و مادر همسرتان و همچنین اگر فرد اثر گذار و بزرگ دیگری دارند، به منزل خود دعوت می کنید. و از پدر و مادر و تاثیر گذران خانواده خودتون هم دعوت می کنید.
در آن جلسه به طور خلاصه لیست مشکلاتی که وجود دارد مورد اشاره قرار می دهید مخصوصا عدم تمکین، و تهدیدها و در آنجا با قاطعیت می گویید که اگر به همین طریق پیش برود مسئول اتفاقات احتمالی شخص این خانم خواهد بود.
5 - در همه این مراحل فوق مشاوره حضوری با مشاور را باید در کنار خود داشته باشید. چرا که حتما او اطلاعات دقیقتری را نسبت به ما از زندگی شما به طور خصوصی کسب خواهد کرد که مهم هست. مطالب ما صرفا معطوف به چند خطی هست که شما نگاشته اید.