اقای زمانی 1سری به تایپیک (تاثیر رابطه قدیمم تو ازدواجم)من بزنید،خیلی سخته بخای به کسی بگی چنین اشتباهی مرتکب شدی،حتی خوندن تایپیک شما برام عذاب اوره،فقط چندتاش خوندم،بقیش نمیخونم تا عذابم نده،خانمت گناه داره، حق زندگی ازش نگیرید[/php]
نمایش نسخه قابل چاپ
اقای زمانی 1سری به تایپیک (تاثیر رابطه قدیمم تو ازدواجم)من بزنید،خیلی سخته بخای به کسی بگی چنین اشتباهی مرتکب شدی،حتی خوندن تایپیک شما برام عذاب اوره،فقط چندتاش خوندم،بقیش نمیخونم تا عذابم نده،خانمت گناه داره، حق زندگی ازش نگیرید[/php]
آقای زمانی!نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرانک1389
کاری که باید بکنید اینه که از رابطه قبلی خانمت حتما حتما حتما به مشاور توضیح بدید.
گفتی خانمت ازت خواسته به کسی چیزی نگی حتی مشاور؟
شما هم قبول کردی و اون مطمئن شد که راز دار هستی! اما نباید قبول میکردی.
دلیل اصلی مشکلات شما و تصمیمتون برای جدایی رابطه گذشته خانمت هست اما به مشاور نگفتین، د رحالیکه خانمت این فکرو به ذهن تو انداخت غیرتیت کنه و طلاقش بدی اما بعد گفت به کسی نگو حتی مشاور که باید بر اساس گفته های شما بهتون راهکار بده. این خیلی عجیبه:303:
آقای زمانی!
اگه میخوای هرچی زودتر مشکلت حل بشه و راه حل درست و مناسب دریافت کنی بااااید به مشاورتون اعتماد کنی (و حتی میتونی طوری که بهش برنخوره و فکر نکنه اعتماد ندارید تاکید کنی که موضوع پیش خودتون سه نفر بمونه) و اصل مشکل رو بهش بگید تا اون بنده خدا بتونه درست و حسابی بهتون مشاوره بده و راهنماییتون کنه.
پنهان کردن اصل ماجرا فقط رسیدن به راه حل رو براتون دور میکنه و اینطوری خودتون بیشتر زجر میکشید و تو سردرگمی می مونید.
خانواده خانومم از رابطه قبلیش به گفته خودشون خبر ندارن و وقتی یکبار همچین بحثی از طرف خانومم مواجه شدن، تعجب کردن
اونا میگن خانوم من 3 روز نامزد بوده و 2 هفته هم وساطت آشتی دادن
حالا راست و دروغش با خودشون
من تنها از این مطمئنم نامزد قبلی خانومم اونو خیلی میخواسته ولی خانواده خانومم نذاشتن این 2 تا بهم برسن
در مورد نگفتن هم به مشاور تنها دلیلش قول من به خانوممه و اینکه غرورشو نشکنم
واینکه خانومایی که پرسیدن که از رابطه قبلیشون در عذاب وجدان گفتن یا نگفتن به شوهرشون به سر میبرن باید بگم:
بیشتر مردای ایرانی روی این موضوع خیلی حساسیت دارن، شاید با حرفشون بگن آره واسه ما مهم نیست و ما روشنفکریمو از این حرفا اما وقتی پای عمل میرسه اصلا گذشت ندارن و زندگیو واسه خودشون و همسرشون بصورت کابوس در میارن
پس از خانومای گرامی خواهش میکنم که اینقدر به شوهرتون محبت کنین که نه شما یاد گذشته بیفتن نه شوهرتون همچین احساسی کنه
چون ظاهرسازی و ادای محبت رو درآوردن هم به گفته پیامبرمون باعث میشه کم کم محبت حقیقی ایجاد شه و خودمون باورمون میشه که عاشق طرفمون هستیم
آقای رامین متاسفانه شما همونطور که توی مشاوره گنگ صحبت کردی من حس میکنم یا نمیتونی خوب بیان کنی یا قصد داری مطالبی رو عنوان نکنی و این باعث شده که اعضای تالار هم گیج بشن(البته ببخشید )منظورم اینه که نمیدونن بهت بگن طلاقش بده ؟!طلاقش نده؟بذاری باهات بمونه ؟بذاری بره؟
واقعا من هرچی بیشتر میخونم بیشتر سردرگم میشم
شما اگر انقدر خانمت و دوست داری که نمیتونی جدابشی پس از صمیم قلب ببخشش و بهش این بخشش وبا اعمالت و گفتارت ثابت کن و اجازه بده اونم با خودش کنار بیاد یه مدت تنهاش بذار و بعد زندگی رو از نو شروع کنید.
اگر نمیتونی ببخشیش و مطمئنی برات سخته و عذاب آور پس طلاقش بده بره سراغ زندگیش! و شما هم مطمئنا فراموش میکنی خدا به انسان نعمت فراموشی رو واسه این موارد داده دیگه ولی با چشم باز تر زندگی بعدی رو شروع میکنی.
اگر سردرگمی و نمیدونی دقیقا کار درست چیه ؟ به راه حل هایی که بهت میدن گوش کن و عمل کن .متاسفانه شما اصل قضیه رو که من مطمئن نیستم وجود داشته باشه رو به مشاور و دادگاه انتقال ندادی.شما اگر قلبت درد بگیره بری پیش پرشک میگی کلیه ام درد میکنه!خوب پزشک بیچاره واسه کلیه ات دارو تجویز میکنه!
لطفا خیلی توی موضوع دقیق باش و به صحبتهای کارشناسان این سایت اهمیت بده.کسی بد شما رونمیخواد و همینطور خانمت رو
من یه مطلبی هست که میگم و اصلا ادعا نمیکنم موضوع با مشکل شما مصداق داره
ولی من کسی رو میشناسم که به دلایلی نمیتونه با اقای مورد علاقه اش ازدواج کنه و اونا قرار گذاشتن ایتن خانوم یه بار ازدواج کنه و بعد شوهرشو وادار به طلاق کنه و بعد بیوه که شد و تقریبا اختیارش دست خودش افتاد بره با اون آقا ازدواج کنه .خوب فکراتو بکن .:316:
جواب آني گرانقدر و بالهاي صداقت رو 10 بار بخون
به دردت ميخوره
ياعلي
چرا توی سایت عضو شدی؟
چرا تاپیک باز کردی؟
چرا اسم تاپیکت رو گذاشتی فریب یا دروغ زنم؟
می خواستی فرق این دو تا را از هم متوجه بشی؟
تایپیک باز کردم تا مشکلاتی که هیچ جا و واسه هیچکس نمیتونستم مطرح کنمو، مطرح کنم
اسمشم گذاشتم فریب یا دروغ زنم چون احساس کردم کل این زندگی با همسرم، فریب یا دروغی بیش نبوده
نمیخواستم فرق این 2تارو بدونم
خواستم نظرات افراد مختلفو بدونم، جه جنس مخالف جه جنس موافق تا با جمع بندی به یه نتیجه واحدی برسم
تایپکم دارم ادامه میدم چون زندگی من با همسرم ادامه داره و هرروز اتفاقات و رخدادهای جدیدی رخ میده که شاید به حل موضوع کمک کنه
خواهشم که از بعضی دوستان دارم تا کمی صبور باشن و نخوان هی زود پایان کارو ببینن
شاید زمان حلال مشکلات باشه
در ضمن من نمیخوام وقت سایتو بگیرم یا جایی از سایتو اشغال کنم
من فقط نوشته هامو می نویسم و اگر مدیریت سایت یا دوستان خسته شدن و یا این تایپیک رو الکی و وقت تلف کنی میدونن من خودمو کنار میکشم و میتونید تایپیکمو قفل کنید
ولی خواهش میکنم صبر کنید تا پایان کار زندگی من و همسرم مشخص شه... شاید و شاید درس عبرت یا تجربه ای باشه واسه بعضی از دوستان
موفق باشید
:104:نقل قول:
نوشته اصلی توسط ramin_zamani
به خودت و همسرت زمان بده... :72:
سلام رامين عزيزنقل قول:
من فقط نوشته هامو می نویسم و اگر مدیریت سایت یا دوستان خسته شدن و یا این تایپیک رو الکی و وقت تلف کنی میدونن من خودمو کنار میکشم و میتونید تایپیکمو قفل کنید
داداشي ، هيچ كس خسته نشده و هيچ كس هم نميخواد تو يه ذره از دستش ناراحت بشي .
وقتي مياي عضو ميشي و قسمتي از پيكر اين تالار همدردي ميشي . وقتي دري از درهاي اين تالار ميشي ، ديگه شدي و تموم شد رفت .
مثل يه بدن فرض كن كه اعضا به همديگه وصل هستند .
حالا فكرشو بكن يه عضوي در رنج و ناراحتي هست ، بقيه داغون ميشن ، پاي همين تالار ميدوني چقدر اشك ها و خنده ها بوجود اومده بدون اينكه هم رو ديده باشن يا لمس كرده باشن ، بدون اينكه نسبت خوني با هم داشته باشن .
خيلي عظمت داره اگه بيشتر نگاه كني .
هيچ كس نميخواد تو ذره اي ناراحت بشي ، اما خوب كه نگاه كني ميبيني ، هر كسي رفته رفته نقش خودش رو پيدا ميكنه ، اگر به وظايفش عمل كرد كه اين بدن بزرگ او رو قبول ميكنه و اگر مضر بود خود به خود دفع ميشه .
اين فكرم انقدر توصيفش بزرگ هست كه نميتونم برات بيشتر شرح بدم حالت فكري خودم رو .
اميدوارم درك كرده باشي . همه دارن از درون حست ميكنن و همه اين راهنمايي ها چه نظرات شخصي امثال من و چه كارشناساي گرانقدر كه حكم مغز اين سيستم رو دارن (و فرمايشاتشون اكثرا كاربردي و درست هست ) ميخواهيم تو رو داشته باشيم .
اميدوارم كه هر لحظه و هر ثانيه شاد و خرم و آروم و مهربون باشي و چون از من قوي تر هستي ، بيشتر دوستت دارم .
شاد و شاد و شاد باشي
يامولاعلي
دوستان عزیز!
آقای زمانی درست میگن، باید صبور باشیم .
واقعا موقعیت سخت و مهمیه.چنین تصمیم مهمی رو نمیشه به سرعت گرفت.
آقای زمانی!از حرفای دوستان ناراحت نشید قصد بدی ندارن فقط نگران شما هستند.:72:
خانمت پیش خانوادش گفت که قبلا چه اتفاقی افتاده؟؟
اونها هم فقط تعجب کردن؟!
ببین آقا رامین، زندگی شما به جای حساسی رسیده و هر آن ممکنه خدای نکرده از هم بپاشه اونوقت شما نگران غرور خانمت هستی ؟
ولی اون که خودش این مسئله رو پیش کشیده و انداخته تو ذهنت دیگه غرور چه معنی میده؟
الان مسئله اصلی م مهم اینه که شما واقعیت رو به شمارتون بگید تا بتونه بهتر کمکتون کنه و چه بسا اینطوری غرور هیچکدام شما خورد نشه.
با خانمت صحبت کن و بگو اگه میخواد زودتر مشکلتون حل بشه و هردو به آرامش برسید انشاء الله، باید واقعیتو به مشاور بگید.بهش اطمینان بدید که مشاور مثل پزشک امین شماست و صحبتهاتون پیشش محفوظه.
بهش بگید اصلا شاید مشاور چیزی که تو میخوای(هرچی) تشخیص داد و تو به خواسته ات رسیدی.
بگو که این راز داری من ممکننه کارو بدتر خراب کنه.
موفق باشید