RE: * پدرم رفت پیش خدا... *
سلام فرانك عزيز
من هم از اين اتفاق متاثر شدم و بهتون تسليت مي گم عزيزم . از دست دادن پدر خيلي سخته . من خودم پدرم رو تو 15سالگي از دست دادم . چه بهتر كه ما بتونيم از زندگي گذشتگانمون چيزهايي بياموزيم و در زندگيمون مدنظر قرار بديم . هر كسي بالاخره يه روزي به اين دنيا مياد و يه روزي ماموريتش تو اين دنيا تموم ميشه و بايد كوله بارشو ببنده و از اين دنيا بره .
انشالله كه خداوند پدرتون رو قرين لطف و رحمت خودش كنه و گناهانش رو بيامرزه . :323:
RE: * پدرم رفت پیش خدا... *
سلام فرانک عزیزم واسه دیر گفتن تسلیت عذرخواهی منو بپذیر اول که تاپیک و باز کردی خواستم بنویسم واست شاید بتونم باهات همدردی کنم اما همسرم منتظرم بود نشد
عزیزم کاملا درکت میکنم من هم 9سالم بود پدرمو از دست دادم اونم به خاطر مریضی منم دوسش داشتم عاشقش بودم اما رفت اوایل ازش گله میکردم که چرا تنهام گذاشته چرا وقتی میدونه من پشتم به اونه من و گذاشت و رفت چرا واسش اهمیت نداشتم اما بعد فهمیدم این بزرگترین خودخواهی چون اون الان ارامش داره اونجا سالمه دیگه نمیبینم که درد میکشه همین واسم کافیه و اما خدا همیشه بهترین تکیه گاه بوده امروز که به گذشته نگاه میکنم میفهمم که خدا هم منو دوست داشته هم پدرمو.......منو چون همیشه همراهم بود تکیه گاهم بود و من محکم بزرگ شدم.....پدرم و چون نمیخواست اون بیشتر از این عذاب و سختی و درد بکشه و این واسم یه تجربه تلخ اما با ارزش بود چون اموختم به چیزهایی که متعلق به دیگریست دل نبندم
فرانک عزیزم شاید تو بییشتر از من وابسته باشی چرا که بیشتر از من کنار پدرت بودی و وجودشو حس کردی پس باید سخت تر باشه اینجاست که باز هم می اموزیم صبر را......میدانم تو مثل من خودخواه نیستی چرا که من فقط 9سالم بود تو دختر قوی و عاقلی هستی که با این مسئله زود کنار اومدی از صمیم قلبم بهت تسلیت میگم و صبر وعمر با عزت برای تو و خونوادت از خدا میخوام در پناه حق باشی:72:
RE: * پدرم رفت پیش خدا... *
فرانك عزيزم تسليت ميگم . خدا به شما و خانواده محترمتون صبر بده
خدا روح پدر مهربونت رو هم قرين شادي و رحمت خودش كنه . امين
RE: * پدرم رفت پیش خدا... *
فرانک عزیز متاسفم
منو هم در کنار دوستان دیگه همراه خودت بدون و همدرد
همدرد رو برای این میگم که من هم پارسال پدرم رو از دست دادم هیچ وقت فکر نمیکردم که روزی برسه که مرگ در خونه ما رو بزنه و پدرمو ببره همیشه مرگ دیگران رو میدیدم اما مرگ عزیزان خودم رو نه
پدر من در طول کمتر از 2 ماه بیمار شد و بار بست و رفت
الان هم که مینویسم داره اشکام میاد
چقدر خوشحال بودم براش که رفت و جاودانه شد
جاودانه شدنش رو دوست دارم
بعد از یکی دوهفته که دلم بیشتر براش تنگ شد و فهمیدم که دیگه برنمیگرده شب و روزم شد گریه و با خدا و با بابا حرف زدن
براش دعا می خوندم براش نماز میخوندم باهاش خرف میزدم باورت نمیشه اما انگار داشت بهم گوش میداد و در سکوت بهم جواب میداد
وقتی فکر میکردم نیست دلم هوری می ریخت و ته دلم خالی میشد
5 ما طول کشید که دوباره به وضعیت قبلیم برگردم
مرحبا به صبرت
امیدورام که این صبرت چندین برابر بشه عزیز دلم
من ضعیف بودم و درست عمل نکردم و با دلتنگی هام مامان و خونواده رو بیشتر اذیت میکردم اما مطمئنا تو اینطور نیستی و نخواهی بود
و محکم در برابر خواست خدا تسلیم خواهی بود
صبور باش عزیزم
این متن منو خیلی آروم میکردم به تو و پدر گرامیت هم تقدیم میکنم
امیدوارم در آرامشت تاثیر داشته باشه
عمیق به این متن فکر کنی متوجه میشی که اصلا نباید مثل من رفتار کنی
دستهایت را دراز کن نازنین من!
درخت انار آنجاست !.......................بوی عطر سیب را می شنوی مال توست!
چشمانت چه قدر اینجا زیباست!.............طعم جاودانگی می دهد بوسه هایت بر لبان خورشید!
آسمان را بریز در پیاله ای مست ابدیت شو......تمامش مال توست!......قربان خنده هایت نوش جان!
من که باورم نمی شود !.......یعنی بار سفر بست تمام آرزوهایت از روی زمین!
دیگر آنجا رنج نمی کشی!...................و از ته اعماق وجودت آه نمی کشی!
چه قدر نور چشمی بودی نازنین من!
به من گفتی جایی را می شناسم که دردت را دوا می کند!.....و تو دیدی کسی را که هر دردی را دوا می کند!
آسمان را امشب به دعایت التماس می کنم!
دستانت را دراز کن!....ماه مال توست امشب!.........ساز بزن با رویاهای عریانی که اهل قایم شدن نیستند!......انجا آرزوها اهل ناز کردن نیستند!......
دیروز گفتم دلتنگ که می شوم برایت گام هایم می برندم به مسیر همفدمی های گذشته، پرسیدم تو دلتنگی هایت را کجا می بری ؟
امروز این جوری جوابمو می دی: مردمانی را می بینی که آرام می کنند تمام دلتنگی هایت را!
وقت خداحافظی کنارت نبودم...............................!
پیوندت با جاودانگی مبارک!.................هدیه برایت دعا می آورم!.........................دوستت دارم.................دوستت دارم!
حالا از آن بالا همه چیز را بهتر می بینی .........بخند نازنینم به این همه ذهن های کوچک در قفس خاکی نشسته!...............به این همه غرورهای پر ز باد آویزان بر یک سایه!........به این همه کفر و تردید!.....بخند بابا جان به تمام چیزهایی که ما مشکل می بینیم و از آن بالا چه قدر کوچک است!....بخند به لحظاتی که شاید فکر می کردی دنیا پایان همه جاست!
بخند که امشب با تو فرشته ها هم به خنده می افتند از این همه خاکهای مضحک روی زمین!
دلم برایت تنگ است..............خوشابه حال ملائک که امشب تو را سخت در آغوش گرفته اند و کوچه های جدید شهر جدیدت را به تو یاد می دهند!
.......هدیه تان دعایی از جنس بهشت باشد برای کسی که جسمش برایش تنگ شده بود..........می خواست جایی برود غیر از اینجا و رفت!..........پشت پایت روی زمین آب نمی ریزم ..........چون بهشت را برایت تا ابد می خواهم!
RE: * پدرم رفت پیش خدا... *
ستایش بارن چقدر زیبا نوشته بودی. حسابی اشک من و در اوردی. خدا همه رفتگان و رحمت کنه و به ما بازماندگان کره خاکی صبر عنایت فرماید.
RE: * پدرم رفت پیش خدا... *
فرانک عزیزم،خواهر قوی من...
تسلیت من رو هم پذیرا باش..
وقتی تاپیک ات رو خوندم متاثر و ناراحت شدم هرچند تا الان غم از دست دادن عزیزی رو نداشتم اما میتونم حال ات رو بفهمم عزیزم خدا صبرت رو بیش از پیش کنه...
ولی ناراحتی من فقط بخاطر خودت بود وگرنه بابا جای خوبی رفته...اصلا کجا بهتر از پیش خدا رفتن؟...و ستایش چقدر زیبا بیان کرد رفتن رو...
خوب که فکر میکنم میبینم برای شما هم نباید ناراحت بود،دختر قوی خود ساخته ای که من میشناسم حتما از این آزمایش الهی هم پیروز بیرون میاد.
فرانک جان مادر بیشتر از هر زمانی به شما احتیاج داره...مهربون تالار، هوای مادر رو خیلی بیشتر از قبل داشته باش:46:
خدا پدر رو بیامرزه و تمام عزیزان سفر کرده...آمین:72:
RE: * پدرم رفت پیش خدا... *
سلام. منم فوت پدرتونو تسليت ميگم. تازه متوجه شدم. اميدوارم واسه تاخيرم منو ببخشيد.
RE: * پدرم رفت پیش خدا... *
تسلیت میگم فرانک عزیز. امیدوارم بعد از این اتفاقات خوب زیادی براتون پیش بیاد..:72:
RE: * پدرم رفت پیش خدا... *
سلام به دوستای خوبم
من چطوری میتونم از این همه لطف و مهربونی شما تشکر کنم ؟
از اینکه تک تک تون انقدر صمیمانه به خواهر کوچکتون ابراز محبت و همدردی میکنید ، ازتون ممنونم و فکر میکنم تنها چیزی که میتونم بهتون بگم اینه که از ته دل برای خودتون و خانواده هاتون آرزوی تندرستی و خوشبختی میکنم.
حواسم به مادر و بقیه هم هست.دیشب بردیمش دکتر...خوب میشه انشاء الله.
" ستایش باران " متن زیبایی بود، ممنون.
امیدورام روح پدرت در جوار رحمت خداوند باشه.
از همه تون بینهایت سپاسگزارم:72:
" بی هویت " عزیزم!
چه خوب شد که اومدی، نگرانت بودم
امیدورام حالت خوب باشه عزیزم
RE: * پدرم رفت پیش خدا... *
اون متن از مطالب وبلاگ دوست عزیزی است که روحی بزرگ داره و کمبودهای معنوی من با خوندن مطالبشون تا حدودی جبران میشه و منو یاد خودم می ندازه
پیشنهاد میکنم حتما بهش سری بزنید
ساز خدا