RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
شرمنده، من شروع کردم واسه دکترا خواندن و کمتر میام سایت. این جا هم چیزی ننوشتم تا دوستان دیگه بنویسیند، اما دیدم یه خورده تنها موندین، گفتم یه کمکی بدم.:325:
من هم فکر می کنم که بهتره اول به زندگی تون برسین و اونو درست کنین. حالا واسه سال بعد هم خواستین میتونین برای دکترا اقدام کنین. به نظر من بهترین کار اینه که شما یه جوری با هم برین مشاور. یه مشاور خوب می تونه بیشتر کمکتون کنه. باید هر دو به سوی هم حرکت کنین و حرکت تنهایی شما بی فایده است.
البته قبلا هم گفتین که شوهرتون میگه من نیاز ندارم بیام مشاور، خب مردها معمولا راضی نمی شوند بیان مشاور. اما بهتره که شما به یه مشاور سر بزنین و با اون یه طرحی بریزین تا شوهرتون را بکشه به مشاوره.
بهترین قدم در این شرایط همینه که بتونین اونو بکشونید به مشاوره. پس خیلی زود یه مشاور خوب پیدا کنین و دو جلسه برین و از جلسات بعد هم با تصمیم اون، شوهرتون هم میاد.
اما فعلا زنگ نزنین که چرا دروغ میگی؟ بدتر میشه و میگه: دلم خواست و ... . فعلا ازش در این مورد سوال نپرسید. شما به اندازه کافی سوال حل نشده دارین، دیگه یه مسئله ی جدید را شروع نکنین.
خب حالا کی اقدام میکنین برای رفتن پیش مشاور؟ فردا؟ پس فردا؟ کی؟
یک بار دیگه این تاپیک را خواندم. شما همون طوری که شوهرت میگه، مثل کنه بهش می چسبی. آزادیشو گرفتی. قانون فنر را رعایت نمی کنی.
قانون فنر: مردها وقتی ازدواج میکنند، بین خودشون و زنشون یک فنر میگذارند. اونها در طی روز مثلا یک یا دو بار به همسرشون نزدیک میشن و عشق بازی می کنند و بعد دور میشن. اما همین فنر نمی گذاره که اونها خیلی دور بشن. البته هر چی دورتر بشن، باز با شدت و سرعت بیشتری به سمت زنشون برمی گردند. یه اشتباهی که برخی از خانم ها میکنند اینه که وقتی شوهرشون از اونها دور میشه، می دوند دنبال شوهرشون تا اونو برگردونند، اما غافل از این فنر هستند. هر چی زن دنبال مرد می دود، نیروی فنر خنثی میشه و هیچ نیرویی نمی مونه تا مرد را به سمت زنش برگردونه. زن زرنگ زنی است که، از جاش تکون نخوره تا مرد راحت و آزاد باشه و بتونه ازش دور شه. اون وقت در کمترین زمان، به سمت زنش بر میگرده. :104:
شما هم بدجوری بهش چسبیدی و نمی گذاری که تنها باشه. وقتی هم که تو خونه با هم هستید، دعوا دارین. اون هم مثل هر مرد دیگه ای، اول تا می تونه سعی می کنه تا در دعواها برنده باشه، اما حالا که میبینه نمی تونه برنده ی دعواها باشه، از میدان مبارزه فرار میکنه تا تنها باشه. جمعه برنامه میریزه. عصر ها هم همین طور و شما هر چی بگین کجا میری و کی میایی، اون بیشتر می خواد تنها باشه. نترس، پای زن دیگه ای در بین نیست. اون فقط و فقط داره از این میدان مبارزه فرار میکنه.
خب نگفتی، کی میری مشاوره؟
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
الان که چندروزه تا دیروقت نمیاد خونه فقط واسه خوابیدن میاد.حتی دیروز که جمعه بود صبح ساعت نه رفت شب ساعت نه اومد!نمیدونم کجا میره؟خونه باباش یا.....
مهمونی دعوت بودیم نیومد من خودم تنها رفتم.گوشیشو جواب نمیده.
وقتی هم میاد خونه کافیه یه حرف معمولی باهاش بزنی،دنبال دعوا درست کردن میگرده.هیچی نباید بپرسم اصلا نباید حرف بزنم.هر حرفی یه بهانه بزرگ میشه واسه فرار کردنش.یه دفه درو محکم میبنده و باز میره و من میمونم یه دنیا غصه یه دنیا دلهره.
بچه ها خیلی خستم میفهمین منو؟
از خودم از زندگیم از شوهرم بیزارم.به خدا دیگه دیونه شدم. با قرص میخوابم تا شب زود صبح شه.
میگه من هیچ تقصیری ندارم این تویی که باید بری پیش روانپزشک و مشاور.
من خیلی باهاش مهربون برخورد کردم اما اون اصلا محلم نمیذاره.تو خونه هم غذا نمیخوره.نمیدونم باید چی کار کنم؟ میگه من این نحوه زندگی رو(که با من قهر باشه و فقط واسه خواب بیاد خونه) رو خیلی دوست دارم.پیلم نکن من راحتم تو راحت نیستی مشکل خودته.
مهمونی داداشم بود نه تنها مارو، خونواده شوهرمم دعوت کرده بود اما نه خودش اومد نه خونوادش(اصلا بهشون نگفته بود فکر کنم)!!!!!!!!!!!.اما من حتی جرات نمیکنم گله کنم.آخه با من قهره درست، اما بعدا از داداشم خجالت نمیکشه واقعا؟
به خدا نمیدونین از داداشم خلی خجالت کشیدم.خیلی. چند بار هم به خونمون زنگ زده بون و واسه مهمونیشون گفته بودن.دوست دارم منم تلافی کنم و مهمونی های اونا رو نرم اما میدونم اگه من این کارو بکنم جنگ جهانی راه میندازه.
چقدر من بدبختم.
نه تنها نباید گله کنم باید حرف نزنم تا حداقل واسه خواب بیاد خونه.
از همون اول انتقاد ناپذیر بود و هر لحظه قهر میکرد.
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
مي دونيد اشكال اونايي كه مي خوان روي خودشون تغييرات ايجاد كنن چيه؟ اينه كه انتظار دارن بقيه هم باهاشون تغيير كنن. عنوان تاپيكتو نگاه كن! الان تو واقعا تغيير كردي؟ يه آدم ديگه شدي؟ ايراداتتو برطرف كردي؟ نه! پس فعلا هنوز خيلي جا داري روي خودت كار كني.
مي دوني منم يه چند وقتيه تصميم گرفتم روي خودم كار كنم و خودمو دوست داشته باشم و از سرزنش كردن خودم دست بردارم. يه موقعهايي وقتي از دست ديگران عصباني ميشم يا مي خوام كنترلشون كنم به خودم ميگم سرافراز؟ آيا تو كارت با خودت تموم شده كه داري به ديگران گير مي دي؟ بهتر نيست فقط روي خودت كار كني؟...
حالا ببين از صجبتهام جوابتو مي گيري يا نه.
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
اگه رفتارای من درست بود اگه من میدونستم چطوری برخورد کنم که به اینجا نمیکشید.
چرا اون باید این طوری رفتار کنه ؟ بالاخره صددرصد منم کارام مشکل داره و نمیدونم باید چطوری برخورد کنم که نجات پیدا کنم. خیلی خستم.فقط میام اداره تا عصرشه عصرم یه قرص خواب میخورم تا صبح شه و باز دوباره.......
احساس میکنم خیلی بدبختم
توروخدا تنهام نذارین
دیگه چند وقته وقتی میره بیرون دیگه دنبالش نمیدومم و اصرارش نمیکنم(به قول شما قانون فنر).خودمو بی تفاوت نشون میدم اما چه فایده؟چه فرقی کرد؟ هیچی !!!!!!!!!!!!!!!!
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
نبايد احساس بدبختي كني. نبايد خودتو اينجوري صدا كني(چه با قرمز پررنگ هم نوشته!:163:)
تا وقتي خودت خودتو دوست نداشته باشي ديگران هم تورو دوست نخواهند داشت. يكم از حال و هواي شوهرت بيا بيرون فقط و فقط روي خودت تمركز كن ببين براي خودت چيكار كردي؟(منظورم سرزنش نيست. منظورم اينه كه خودتو تحويل بگيري و دوست داشته باشي). اول به خودت عشق بورز. تمرين كن و انتظار برداشت فوري از اقداماتت نداشته باش. تنها كسي كه تا لحظه مرگ باهات مي مونه خودتي. پس به خودت احترام بگذار.
اين جمله رو با خودت تكرار كن:
من يك خانم به تمام معنا و موفق هستم كه خودم رو با همه اشتباهاتم قبول دارم و به همه عشق مي ورزم. بيشتر از همه به خودم.
يه نفس عميق بكش و سعي كن كمتر به ديگران گير بدي و به خودت توجه كني.
اينارو كه ميگم اصلا به اين معني نيست كه مسائل اطرافت خود بخود برطرف مي شن اما حداقل بار و سنگيني كه روي دوشت گذاشتن كمتر مي شه. بعدشم حل هر مسأله اي نياز به روحيه قوي داره كه تو الان نداري و بايد در خودت ايجاد كني. بعد از خودت كم كم با يك اخلاق و روحيه قوي به مسايل ديگه خواهي پرداخت.
پس اول خودت! بسم الله...
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
باشه میدونم انگشتم به سمت خودمه.باور کن.میشه بگید چی کار کنم؟ نمیدونم اصلا نمیدونم باید چی کار کنم؟ هیچ وقت انقد احساس بدی نداشتم. به خدا خیلی خستم.
هر کاری میکنم زندگیم درست نمیشه/ پیش روانپزشک هم که نمیاد.من تنهایی نمیتونم اونم باید بخواد نه اینکه از وضع الان راضیه.
صبح میره نصف شب میاد.
این منم که کم کم دارم آب میشم.
اصلا نمیتونم غذا بخورم. خوابمم که با قرصه.اعصابمم که داغونه. نمیخوام منتشو بکشم البته فایده ای هم این کار نداره تازه خوشحالترم میشه.کلا از هر کاری که منو اذیتم کنه خوشش میاد.میخوام بی خیال باشم.اما نه اینکه صورت مساله رو پاک کنم.
:302::302::302::302::302::302:
کلافم. چی کار کنم اونم بخواد زندگیشو درست کنه.آخه اینم شد زندگی؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!سر هر مساله کوچیکی ناراحت میشه و از خونه فرار میکنه. اتفاقا سعی کردم خونه رو آروم نگه دارم که بیاد پیشم بیاد خونه اما به محض اینمه بیدار میشه باز راه میفته.
بهم میگه ازت متنفر هستم.طلاق هم به این سادگیا نیست .فقط واسه خواب میام اگه اذیتم کنی همونم نمیام!!!!!!!!
یه جای خیلی توپ دارم میرم اونجا.
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
خانم مينا! شوهر شما كه از روز اول از شما متفر نبوده! كم كم اينجوري شده.
زندگي زناشويي شما از دو بخش تشكيل شده.
- مسائل جنسي
- مسائل اخلاقي و رفتاري
هر كدوم اينها نباشه رابطه زناشويي سالم نيست.
شما مسلما خيلي توي زندگيت اشتباهات ريز و درشت مرتكب شدي كه زندگيت به اينجا رسيده. بقول باربارا دي آنجليس هيچ رابطه اي يك شبه خراب نمي شه. حالا چه انتظاري داري؟ فرض كن همين الان شوهرت خونه اومد و گفت خانم! يك تحول عظيم در من رخ داده و مي خوام بخاطر همه بديها و بي توجهي هايي كه بهت كردم ازت معذرت بخوام و يه شوهر ايده آل بشم برات. خب! جواب سوالمو بده! آيا از خودت مطمئني كه رفتارت اونقدر اصلاح شده كه شوهرت از معذرتخواهيش پشيمون نشه؟ مطمئني ديگه مشكل پيش نمياد و اوضاع گل و بلبل باقي مي مونه؟ آمادگيشو داري؟ براي همينه كه بهت ميگم زمينه رو از الان براي رسيدن چنين روزي فراهم كن.
تا حالا شده با استرس و ناراحتي سر يك امتحان بشيني و 20 بشي؟ مي بيني كه انجام هركار درست و كاملي نياز به روحيه قوي داره. پس اول روي خودت كار كن.
اين لينكي هست كه چكامه عزيز توي يك پستي بهش اشاره كردن. منم رفتم و خوندم و كلي استفاده كردم. پيشنهاد مي كنم براي تغيير خودتون ازش حتما استفاده كنيد. مطالبش خيلي خوبه.
http://thewitch150.blogfa.com/cat-24.aspx
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
مینا جون بیا یه مدت بی خیال این شو که اصلا ازدواج کردی و فقط و فقط به خودت و توانایی هاو ضعف های خودت فکر کن و رو اونا کار کن .
فکر کن خونه پدر و مادرت هستی .
از روانشناس و روانپزشک کمک بگیر . مطالعه کن و تمریناتت رو تو محیط کار و در برخورد با همکارات انجام بده .
رو ذهنت کار کن و سعی کن کنترلش رو خودت به دست بگیری نه شرایط و محیط .
به واکنش های همسرت فکر نکن . فعلا سعی کن یه مینای قوی بسازی . نه یه همسر خوب و موفق . مینایی که خودش به تنهایی از خودش راضی باشه .
ضعف هات رو لیست کن و بهشون اولویت بده واسه خودت زمان تعیین کن و به خودت نمره بده ، خودت رو تشویق کن . امروز شنبه هست از همین حالا شروع کن .
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
من يك خانم به تمام معنا و موفق هستم كه خودم رو با همه اشتباهاتم قبول دارم و به همه عشق مي ورزم. بيشتر از همه به خودم.
من از تو بزرگتر نوشتم:227:
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
مرسی سرافراز جون. مطلبی رو که لینک کرده بودی خوندم و واسه خودم شرط گذاشتم . سعی میکنم روش بمونم.
سعی میکنم آروم باشم. افسردگی افکار منفی عصبانی شدن،کمبود اعتماد به نفس،منت کشی و.....بزارم کنار.
باشه سعی میکنم با کمک شما خودمو تغییر بدم.حتما پیش روانپزشک هم میرم.
درمورد نحوه برخورد با شوهرم هیچی نگفتین؟ نمیتونم که فعلا باهاش هیچ برخوردی نداشته باشم تا وقتی خودم اشکالاتمو برطرف کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خانووووووووووووووم دل،آقاااااااااااااااااااا ی گرین و.........
سرافراز جون من از اینکه شعار بدم خوشم نمیاد. من هیچ وقت تو زندگی زناشوییم موفق نبودم.اصلا بلد نبودم چی کار کنم. مدام با هم دعوا داشتیم. سره هرچیز ریزو کوچیکی به هم میپریدیم و اعصاب همو داغون کردیم. شوهرم بیش از اندازه اعتماد به نفس داره و تمام تقصیرهارو از من میدونه در حالی که خودش انقده زود از کوره درمیاد که خدا میدونه.قهرشم که هیچ دختربچه ای اندازه اون قهر نمیکنه. به نظرم یه آدم ضعیفه که همیشه فرار میکنه و نتونسته مشکل زندگیشو حل کنه.
تازه وقتی میام باهاش مهربون باشم یادم میاد بهم بی محلی کرده، تنهام گذاشته، چون میدونه خونوادم واسم مهمن مهمونیشون نیومده، گفتم که از هرچیزی که اعصاب منو داغون کنه کم نمیذاره:302::302::302::302:
از همه اینا یادم میاد و میگم جایزه بهش بدم باهاش خوب باشم؟ که پرروتر شه بگه خوب با همین قهر ونازام و خونه نرفتنام آدمش میکنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!! !!!!!!!!!
حرف منو میفهمین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟
نمیتونم ببخشمش. اخه خیلی بدلج و بد کینه هستش. خسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسته شدم به خدا. منم مقصرم اما اونم بی گناه نیست؟