RE: نیاز به راهنمایی دارم>>(برخورد فیزیکی همسرم با من )
پونه جان،
تبریک. یک هفته است که نذاشتی بحث و دعوایی پیش بیاد. به نظر خودت کار سختی بود؟ به نتیجه اش نمی ارزید؟ الان هم خودت و هم همسرت آروم تر و راحت تر از فبل نیستین؟ روابطتون بهتر نیست؟
سوال:
1- اصلا موردی پیش اومده که اگه ادامه می دادی می رسید به دعوا و کتک یا کلا مشکلی نبوده؟ اگر موردی بوده می تونی مثال بزنی؟ به نظر خودت سکوت و حل اون مشکل به روش دیگه بهتر و مفیدتر از کشمکش و دعوا نیست؟ منظورم اینه که الان حس می کنی یه چیزی توی دلت هست، ناراحتی، کسی اذیتت کرده و آزارت داده و تو فقط بنا به مصالح ساکت موندی و الان ناراحتیش تو دلته؟ یا اینکه نه. خودت هم راضی هستی که چیزی نگفتی و به این نتیجه رسیدی که خیلی هم مهم نبوده ( مثال مورد نظر)؟
2- به نظرت همسرت متوجه این تغییر شما شده و خودش از اینکه مثلا بحثی را راه انداخته و شما نذاشتی به دعوا برسه، بعد پشیمون شده؟ پشیمونی را توی کاراش یا رفتارش با خودت ندیدی؟
در مورد موضوعی که گفتی " نمی خوای در موردش صحبت کنی" ،با جمله ی خودت میگم که بهت نشون بدم خودت هم به قضیه حساسی. اگر نبود این مدلی در موردش حرف نمی زدی. دو حالت به نظرم می آد. 1- قضیه خیلی ساده نبوده و شما هم می دونید که موضوع جدی و خطرناک بوده 2 - شما سر یک موضوع الکی خیلی اذیت شدی که این مدلی راجع بهش حرف می زنی. سر هیچ و سر چیزی که نقشی توش نداشتی بازخواست شدی و همین باعث می شه یادآوریش خاطرت را آزرده کنه. کدومش درسته؟ ساده نبوده یا ...
اگه دوست نداری اینجا بنویسی، لزومی نداره جواب بدی. اما با خودت رو راست باش و به خودت جواب بده. قضیه ای که شما در یک فضای مجازی برای ما تعریف نمی کنی و هنوز شخصا باهاش درگیری، فکر می کنی به همین راحتی از ذهن همسرت پاک می شه؟ مخصوصا یک همسر جوون که خانوم نازی مثل شما داره و نگرانشه.
این فقط حدس ماست. مطمئن نیستیم. خیلی واسه خودت بزرگش نکن. اما حواست بهش باشه. بی گدار به آب نزن. اصلا در موردش حرف نزن که اگر حدسمون حتی غلط هم باشه، خودت باعث می شی چیزی را که فراموش کرده و کنار گذاشته یاد آوری بشه. اگر هم حدسمون درست باشه که شکش به یقین نزدیک می شه و با خودش می گه این خانم هم هنوز تو فکرشه و ...
اصلا تحت هیچ شرایطی مستقیم و غیر مستقیم به اون آقا و اون موضوع اشاره نکن. می تونی به قول دوستان بشینی و باهاش صحبت کنی و بپرسی که آیا از شما دلخوره یا مشکلی باهاتون داره یا چیزی تو زندگی مشترکتون اذیتش می کنه یا نه. بگی که خیلی دوستش داری و از بودن در کنارش لذت می بری و می خوای که اون هم از زندگی با تو نهایت لذت و آرامش را داشته باشه. برای همین هم اگه مشکلی هست بگه تا در حد توان حل کنی.
برامون بنویس که داری چی کار می کنی و آیا فقط مساله مسکوت مونده یا به نظرت داره حل می شه؟
RE: نیاز به راهنمایی دارم>>(برخورد فیزیکی همسرم با من )
سلام پونه جان خوبی ....چه خبر چیکار کردی..........بیا یه خبری از خودت بده...:72:
RE: نیاز به راهنمایی دارم>>(برخورد فیزیکی همسرم با من )
سلام دوست عزيز
من خانمي هستم كه هم خودم و هم همسرم دانشجوي دكتري تخصصي هستيم و دوتا بچه داريم. زندگيمون را ببا عشق شروع كرديم و من توي ده سال زندگي مشترك سختيهاي زيادي را تحمل كردم تا زندگيمون به اينجا برسه .الان وضع ماليمون خوبه كار خوب و خونه و ماشين داريمو خيلي چيزها كه از ديد ديگران بهترين وضعيت تلقي ميشه.اما همسرم خيلي كمال گرا است .او به همه چيز منو بچه ها كار داره.چهره من در مقابل خيلي از همسن و سالهام 10 سال جوانتر به نظر مياد و تعريف از خودم نباشه توي زيبايي چيزي كم ندارم و متاسفانه همسرم به همه چيز گير ميده و ميگه تو اضافه وزن داري بايد لاغر بشي .در حاليكه اضافه وزني معادل دو سه كيلو دارم.باور نميكنيد جرات ندارم جلوي روش چيزي بخورم. اينها را كه گفتم قسمت خوب ماجرا ست. او وقتي عصباني ميشه يا وقتي جواب بي حرمتي هايش را ميدهم مثل كوه آتشفشان منفجر ميشه و به من حمله ميكنه .چند روز پيش جلوي بچه هام آنقدر منرا كتك زد كه احساس كردم تصميم گرفته تا منو بكشه گلومو فشار ميداد بعدش هم با مشت توي سرم ميكوبيد كه بعدا متوجه شدم هردوتا پرده گوشم پاره شده.من اين موضوع را نميتونم به خانواده ام بگم كه اولا رفتار او بدتر ميشه ثانيا من چاره اي جز ماندن كنار بچه هايم ندارم .بچه هاي من نميتونند بدون من كنار اين مرد زندگي كنند. و سوما پدر و مادر من هردو پير و مريضند.خانواده خودش هم كاري نميتونند بكنند .چراكه به خاطر من توي اين مدت همه فكر ميكنند كه اون بهترين همسره دنياست. يكبار هم كه به مادرش گفتم و مادرش با او دعوا كرد بعدش بدتر شد. ميدونم كه مشكل رواني داره ولي حاضر نيست كه پيش دكتر بياد. نميدونم چي كار كنم .
اگر به خاطر بچه هام نبو يك ساعت هم زندگي را با او تحمل نميكردم.اما چه كنم كه احساس مسئوليت فكر قهر كردن را هم به ذهنم راه نميده.لطفا منرا راهنمايي كنيد!
RE: نیاز به راهنمایی دارم>>(برخورد فیزیکی همسرم با من )
سلام مریم جان انشالا مشکلت حل میشه ...ازخودت و شوهرت بیشتر بگو چند سالتونه...واینکه شوهرت از همون اول دست بزن داشت....فکر نمیکنی شاید خودت تو دعواباهاش بدبرخورد میکنی واونم مجبور میشه کتکت بزنهالبته اون تو هیچ شرایطی حق این کارو نداره اما سعی کن کمی تو دعواها کوتاه بیای تا این عادت از سرش بیفته جوابشو نده ببین تغیری میکنه...اگه میشه یه نمونه از دعواهاتونو بگو ....
RE: نیاز به راهنمایی دارم>>(برخورد فیزیکی همسرم با من )
RE: نیاز به راهنمایی دارم>>(برخورد فیزیکی همسرم با من )
با سلام خدمت مریم 1355عزیز
خواهر عزیزم پستتو خوندم خیلی روم تاثیر گذاشت خواهرم برای خودتون یک تاپیک باز کنید تا دوستان بتونن بهتر کمکتون کنن اگر با این کار اشنا نیستید حتما مطالب راهنمارو مطالعه کنید
خواهرم تو تاپیکتون حتما از مدیر محترم در خواست کمک کنید چون ایشون کارشناس ارشد روانشناسی دارن و یکی از بهترین ها برای کمک به شما هستن
و در کل من بهتون پیشنهاد مشاوره حضوری را هم میکنم چون خیلی کمکتون میکنه
موفق و سعادتمند باشید:72::72::72:
RE: نیاز به راهنمایی دارم>>(برخورد فیزیکی همسرم با من )
سلام دوستان عزيز
از سنم پرسيده بوديد.من 33 سال و همسرم 36 ساله است.ازدواج ما از نوع دانشجويي بود.من و همسرم هم دانشكده اي بوديم.البته من توي دانشكده خواستگارهاي ديگه اي داشتم ولي همسرم آنقدر خودش را عاشق نشان ميداد و آنقدر رفت و اومد كه با وجود مخالفتهاي خانواده هامون تونست بالاخره موافقت هردو خانواده را بگيره. من زني هستم كه به زندگي و خانواده ام وفادارم و براي موفقيت همسرم از هيچ كمكي فروگذار نكردم.من براي اينكه همسرم بتوه در كارش موفق بشه شش سال در خانه مادرش و در يك اتاق زندگي كردم.من به خانواده اش احترام ميگذارم و با اونها رابطه خوبي دارم.من براي بهتر شدن روابطمون مطالعه زيادي كرده ام و بارها پيش مشاوره رفته ام.اما پيش مشاور رفتن براي حل مشكلي كه به دونفر بسته است كار عبثي است.و همسرم اعتقادي به مشاوره ندارد.يك هفته پيش همسرم شروع كرد با دخترم دعوا كردن كه سلام نماز را ندادي در حاليكه دختر من كلاس چهارمه .نسبت به نماز سستي داره ولي با زبان خوش نماز ميخونه.شروع كرد به دعوا با اون كه تو دروغگويي.بهش گفتم اين رفتار تو باعث ميشه از هرچي دينه متنفر بشه .تو اين لحظه عصباني شد به من گفت وقتي من دارم با اينها حرف ميزنم تو دخالت نكن .گفتم چطور دخالت نكنم اين رفتار تو همه زحمت منو به باد ميده كه اين حرف من باعث شد به من حمله كنه منم بهش گفتم كه ازش متنفرم .مثل ديوونه ها شده بود وحشي و غيرقابل كنترل .بچه هام بالاي سرم با صداي بلند گريه ميكردند و او گلوي منو فشار ميداد. ديگه احساس كردم كه ميخواد منو بكشه و فقط دلم براي بچه هام ميسوخت .فقط به خاطر اونا ميخواستم زنده بمونم.آنقدر منرا كتك زد كه حتي توان گريه نداشتم.بچه هام هم از ترس آروم شدند.
اين يك روز از روزهايي زندگيه كه با عشق شروع شد!
من نمي خوام از خودم تعريف كنم ولي نظري كه توي فاميلشون درباره من وجود داره اينه كه بهترين عروس فاملشون هستم.
اما همسرم اين چيزها را نميبينه يا بهتر بگم نميخواد ببينه.
من و همسرم الان با هممكاريم و چون رسمي هستيم امكام اينكه همكار نباشيم و هر روز همديگر را نبينيم نيست.
رفتار او با غريبه ها و ديگران به گونه ايست كه همه فكر ميكنند اون يك مرد جنتلمن و خوش برخورد و عاشق است!
من فقط ميخواستم با شما درد و دل كنم چونكه به اين اعتقاد رسيدم كه اين مرحله از زندگيم يكي از آزمايشات سخت خداست.از خدا ميخواهم كه صبر آسيه را به من عطا كند.
من به اين نتيجه رسيدم كه اي كاش هيچ وقت ازدواج نميكردم.
نميخوام به مردهايي كه به زن نه به عنوان يك موجود حقير و كوچك كه به عنوان شاهكار خلقت خدا و موجودي متفاوت نگاه ميكنند توهين كنم.اما در جامعه استبداد زده ما كه آخرين حلقه اين استبداد زن است، ازدواج يعني تن دادن به استثمار بيشتر.تن دادن به تحقير بردگي و مظلوم بودن.( جالب است بدانيد همسرم به شدت گرايشات دموكراتيك خواهانه دارد از حقوق از دست رفته زنان صحبت ميكند .از ظلم و استبداد جامعه ايراني...اما در خانه خودش يك مستبد تمام عيار است!!!)
وقتي من با اين مرد ازدواج كردم يكي از شادترين دخترهاي دانشكده بودم.من تمام مدت تحصيل شاگرد زرنگي بودم و حتي الان هماهنگ كردن بزرگ
كردن دو بچه تحصيل كار و زندگي مشترك از عهده خيلي از افراد خارج است ولي من سعي ميكنم كه در همه اين عرصه ها به خوبي عمل كنم. دوستهاي من از اين همه مسئولتي كه به گردن منه تعجب ميكنند.ولي ...
ولي الان احساس افسردگي شديد دارم.تنها دوست دارم زنده بمانم به خاطر بچه هام .
RE: نیاز به راهنمایی دارم>>(برخورد فیزیکی همسرم با من )
سلام
واقعا شما چقدر صبورید و ان شالله مشکلتون حل بشه
من نمیتونم نظری بدهم فقط یک احتمال
شوهرتون در دلش از یک چیز زخم خوردس(حالا به قول خودش)و این رفتارها از اون نشات می گیره
و باعث پدیدی ا ومدن این کاراش می شه
من بودم ریشه این مشکل رو پیدا می کردم و به خاطر حداقل بچه هایم رفعش می کردم هر چند سخت بود.
اگر زیر بار کتک های ایشون بدنتون ناقص بشه و خدانکرده زبانم لال لال اتفاقی براتون بیفته چه؟
بعدش
از نظر من یکی بچه هایی که تو این محیط وحشت زده و ناارام بزرگ شوند احتمال بیشتری برای انواع بیماری های ذهنی نسبت به این که این زندگی نباشه دارند
RE: نیاز به راهنمایی دارم>>(برخورد فیزیکی همسرم با من )
مریم جان سلام،
شما باید یک تاپیک جدا باز کنید تا دوستان بهتر بتونن کمکتون کنند.
کوروش هم به شما ګفتند، فکر کنم چون وسط صحبتشون بود متوجه نشدید.
RE: نیاز به راهنمایی دارم>>(برخورد فیزیکی همسرم با من )
من نميدونم چطور بايد يك تاپيك جدا باز كنم
لطفا منرا راهنمايي كنيد.