RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
درباره مشاور با محمد حرف زدم گفتم وقت گرفتم گفت نباید از مشاور مرد وقت می گرفتی تو نمی تونی باهاش راحت باشی و ...، من گفتم می بخشید زنان زایمان که نیست مشاوره چه فرقی داره؟ گفت نه تو باید با مامانت برای با با من، منم گفتم آخه مشاور جاهایی هست که تنها با مراجعه کننده صحبت می کنه اجازه نمیده مادرم بیاد داخل، خلاصه زیاد بحث نکردم گفتم باشه من وقتمو کنسل می کنم یه مشاور زن گیر میارم :300: :160::101:
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سابینا
درباره مشاور با محمد حرف زدم گفتم وقت گرفتم گفت نباید از مشاور مرد وقت می گرفتی تو نمی تونی باهاش راحت باشی و ...، من گفتم می بخشید زنان زایمان که نیست مشاوره چه فرقی داره؟ گفت نه تو باید با مامانت برای با با من،
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهشت
شاید این کارهای همسرت دلیلی داره. مثلا شما امشب به ما گفتی که قبلا عقد کردی و جدا شدی. شاید رفتارهای همسرت ناشی از این مساله باشه. منظورم این نیست که خدای نکرده کار شما خطای غیر قابل بخششی است که تاوانش این است. ولی ممکنه همسرت قبلا فکر میکرده که براش مهم نیست. حالا به این قضیه حساس شده.
با توجه به این مطلب اخیری که گفتید و ضمن اینکه ظاهرا تمایل شدید جنسی تون رو با همسرتون مطرح کردید، فکر می کنم حدسی که بهشت زده خیلی هم بیراه نباشه.
چندتا سوال داشتم:
- آیا با نامزد قبلی تون رابطه داشتید؟
-آیا چنین سوالی و یا کلا راجع به نامزد قبلی تون، نامزد فعلی تون چیزی ازتون می پرسه؟
ضمنا همچنان روی دو پست قبلی ام نیز تاکید دارم.
با توجه به اینکه هرچه شما بیشتر در مورد خودتان می گویید، حدسیات و احتمالات در مورد دلیل رفتارهای همسرتان بیشتر می شود، من هم مثل سایر دوستان توصیه می کنم که به همراه همسرتان حتما نزد یک مشاور بروید تا با صحبت با نامزدتان بتواند پی به علت رفتارش ببرد و با توجه به علت واقعی، مهارتهای لازم را به شما بیاموزد.
فعلا کار خوبی کردید که حرفش را گوش کردید و پیش مشاور مرد نرفتید. این باعث می شود که اعتمادش جلب شود.
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
بلو اسکای عزیز
من رابطه به اون صورت با اوشون نداشتم و شش ماه بعد از نامزدی به اصرار من جدا شدیم. محمد از روز اول می دونست و من هیچ چیزی رو ازش مخفی نکرده بودم و اول کار هیچی نپرسید فقط من توضیح دادم که ال شد و بل شد و گفتم اگه سوالی داری الان بپرس و بعد ازدواج دوست ندارم چیزی راجع به نامزد قبلیم بشنوم
بعد نامزدی یک بار اوایل من خامی کردم وبرای اینکه تلنگری بزنم به محمد گفتم نامزد قبلیم منو خیلی دوست داشت که محمد خیلی ناراحت شده بود
یکی هم همین اواخر نامزد قبلیم اومده بود تو فیس بوک منو اد کرده بود ( ایشون الان ترکیه هست و ازدواج کرده ) و محمد دید و بیش از حد ناراحت شد حتی فردای اون روز از سردرد کلاس نرفت.
خوب بلو اسکای عزیز تقصیر من چیه این وسط من که از اول همه چیزو بهش گفته بودم و چیزی نبود که بعدا کشف کنه می تونست خیلی راحت بکشه کنار الان آمار طلاق سه برابر ازدواج هست یعنی هرکی طلاق بگیره ازدواج دومش باید این چیزها رو تحمل کنه؟؟
ولی با توجه به اینکه همسرم درونا خیلی سنتی هست حرفهای شما ممکنه درست باشه ولی هر چی باشه من این وسط بی تقصیرم الان باید در به در بیافتم دنبال مشاور زنی که خوب باشه! دعا کنید پیدا کنم و مشکلم حل بشه روزهای وحشتناکی رو میگذرونم که هر دقیقه ش میمیرم و زنده می شم ، امروز که زنگ زده بودم مشاور اون خانوم می گفت خیلی استرس داری و پریشونی چون قبلا جدایی رو تجربه کردی، من بار اول زیاد برام مهم نبود ولی الان می ترسم مادرم دق کنه تو رو خدا دعام کنید:316:
:302:راستی امشب باز من نتونستم خودمو نگه دارم زنگ زدم بهش ، الکی آدرس پرسیدم، اونم آدرسو داد و خیلی ریلکس گفت می رم بخوابم ، منم گفتم حالا نرو، ولی اصرار داشت که بره وقتی گفت خداحافظ من دیگه گریه کردم و برای اینکه نفهمه گوشی رو گذاشتم، بعد دوباره زنگ زد و گفت چرا خداحافظی نکردی منم با بغض گفتم تو نشنیدی، فهمید دارم گریه میکنم ولی خیلی سرد گفت خداحافظ، منم گوشی رو گذاشتم و تا میتونستم گریه کردم تا یه خورده سبک شدم، بیچاره مامانم بیشتر از من عذاب می کشه، اومد نازم کرد و دلداری داد ...
خدایا مگه من چه بدی درحق مردم کردم که اینجوری عذابم می دی؟
تو این سن کم کم درد کشیدم؟
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
سلام.
انگار روزها حالت بهتره و شبها عصبی تر می شی. پستهای صبحت بهتره. شب که می شه شروع میکنی به غر زدن:310:
مشاور را حتما پی گیری کن و زودتر برو.
عزیز من شما که بچه نیستی. این چه حرفی بوده که به همسرت زدی. یعنی چی که گفتی نامزد قبلیم منو خیلی دوست داشت؟ چرا وقتی ایشون شما را در فیس بوک اد کرد به همسرت گفتی؟ سریع درخواستش را رد میکردی و تمام ( من عضو فیس بوک نیستم، نمی دونم که اگر یکی ادت کنه، همه میفهمن و می بینن؟؟ قاعدتا نباید این باشه ).
به هر حال دیگه از امروز هیچی از نامزد قبلیت نگو، نه خوبی، نه بدی. اصلا حرفش را نزن.
حس می کنم نامزدت دوست داره، اما یه جایی گیر کرده. حالا یا مشکلی با خودش داره، یا با تو. سکوت کرده و نمی گه که چشه. اما یه چیزی هست. شاید نگران کارش و زندگیتونه. شاید هم چیز دیگه ای.
تو هم اینقد گریه نکن و غر نزن و اذیتش نکن. یه مدت تحمل می کنه اما بعد خسته می شه.
نتیجه مشاوره و ... را برامون بنویسی ها. منتظریم.
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
بهشت عزیزم اونموقع متاسفانه خامی کردم
درمورد فیس بوک خودش تصادفی دید وگرنه عمرا بهش می گفتم
نمی دونم شاید
اگه مطمئن باشم منو دوس داره خیلی چیزا عوض می شه برام
حتما براتون می نویسم ماجرای مشاورو
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سابینا
اگه مطمئن باشم منو دوس داره خیلی چیزا عوض می شه برام
شاید او هم همین حرف را درون خودش میزنه. :305: این حس درون اون، چندین برابر بیشتره. شما از همسرتون توجه به زن دیگه ای رو ندیدین و میگین که مطمئن نیستین که او دوستتون داره، حالا اون از شما توجه به شوهر قبلی تون را دیده، 10 برابر بیشتر از شما ناامیده. با خودش میگه، همسرم از طلاقش پشیمونه و اگه به گذشته بر میگشت، با همون مرد میموند و شوهر قبلیشو به من ترجیح میده. :302: این فکرها اگه برای یه زن ناراحت کننده باشه، برای یه مرد کشنده است. :305: می دونستی غیرت مردانه خیلی شدیدتر از غیرت زنانه است؟
2 ماه قبل توی یه سایت دیگه که اسمش یادم نیست، یه مردی اومده بود و دردل می کرد که با یه زن تازه مسلمان روسی ازدواج کرده. اون زن قبلا ازدواج و طلاق گرفته بوده و حالا شوهر جدید متوجه میشه که همسرش هنوز با اون مرد چت می کنه. مرده تو تاپیکش همش بی قراری میکرد که چه کار کنه؟:302:از کجا مطمئن بشه؟ بیچاره همش ناله میکرد که بدبخت شده ام و هزار تا سوال دیگه ... . :163:
اول تاپیک به نظر میومد که شوهرت مقصره، اما هر چی پیش میریم، از شما هم یه چیزایی رو میشه.:303: این جاست که واجبه بری یه مشاور و سیر تا پیاز زندگی ات را از اول کنکاش کنی تا ببینی اصلا کجای کاری. :305:
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
جلال چی شد؟ اسم و مشخصات که ګرفتی، نتیجه؟؟؟
:303:
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
نقل قول:
نوشته اصلی توسط جلال
سلام ساينا
تاريخ تولد و اسم همسرت رو به من بگو شايد تونستم كاري يرات بكنم
چه کاری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
سلام سابینای عزیز.تاپیکت رو از روز اول دنبال کردم . دلیل اینکه تا خالا نظر ندادم این بود که نظرم با نظر بچه ها تقریبا یکی بود.
از حرفهایی که میزنی به نظرم نامزدت دوستت داره.
مثلا اینکه میگه پیش مشاور مرد نرو . خب اگه دوستت نداشت که براش مهم نبود پیش مرد بری یا زن.
منم فکر میکنم جریان نامزدی قبلیت اذیتش میکنه.چرا نمیشینی با نامزدت درست صحبت نمیکنی؟
اون که بیشتر وقتش آزاده خب یه قراری بذار و جدی و به دور از غرور از حال و روزت بگو . نظرش رو بپرس . ببین حرف حسابش چیه.تا اینجا شما به نظرم فقط از روی حدس و گمان عمل کردی.چرا یه ذره باهاش صمیمی تر برخورد نمیکنی؟ تا بتونی از دهنش حرف بکشی.
اگه با هم برین مشاوره فکر کنم خیلی خوب باشه.شاید چیزایی به مشاور بگه که به شما نگفته.
راستی این آقا جلال هم مشکوک میزنه . میخواد فال بگیره؟؟ این اطلاعات رو میخواست چیکار؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
RE: نیاز به کمک فوری دارم ( بی توجهی، مشکل جنسی و بی مسئولیتی نامزدم )
سابینای عزیز سلام....
با عرض معذرت من اصلا با این طرز فکر شما موافق نیستم..عزیزم به نظر من شما قدم اول رو برداشتین(پیدا کردن راه حلی واسه مشکلاتت)و باقی قدمها خیلی راحت تر از اون که تصور کنی برداشته می شه به شرط اینکه عجله نکنی..خواهر گلم شما اینطور که داری از تنهایی توی این سایت گله میکنی مشخصه که خیلی عجولی ترجیحا بهتره در اولین فرصت به یک مشاور آگاه مراجعه کنید و بعدا اگر تجربه هاو حرفهای ما به نظرت مفید بود ازش استفاده کنی..ببین آبجی من اگه قرار باشه من شما و بقیه اطرافیانمون رو به خاطر چیزایی که واسه ما خیلی اهمیت داره و شاید به نظر اونا این چیزا اصلا شایان توجه نیست محاکمه کنیم و سعی کنیم رفتار ناشی از عدم شناخت این عریران رو نسبت به ما با لجاجت جبران کنیم که هیچ زندگی موفقی شکل نمی گیره..پس به نظر من بهتره که شما اول با عزیزت صحبت کنی و بیشتر از قبل به ایشون علاقه نشون بدی و سعی کنی کم کم و شمرده شمرده علایقت رو واسشون دسته بندی کنی آخه همسزت سنگ نیست که احساس نداشته باشه؟؟؟مطمئن باش موفق میشی...گلم در ضمن با عرض شرمندگی مسایل جنسی واسه بعضی از آقایون تا بعد از ازدواج معنایی نداره و بهتره که شما به عنوان خانم عقدی از بیان کردن این مسایل جدا خودداری کنید چون با توجه به اینکه همسرتون این گلایه شمارو به مادرشون منتقل کرده پس بدون که خودش هم از این موضوع شاکی هست(البته با توجه به اینکه فرمودید ایشون خیلی با ادب هستن شاید هم این رفتارها خیلی طبیعی باشه)...لطف کن اجازه نده مسایل جنسی اون هم در زمان عقد لطمه ای به زندگیت بزنه ... به همسرت هم واسه گذشته گیر نده و شک نکن چون همین شکهای کوچیک ریشه ی زندگی رو سست می کنه:305:من میدونم که خیلی داری عجله می کنی و گره کور ایجاد می کنی....همسرت شاید اون مقطعی که می تونسته مثل خیلی از پسرها جوونی کنه وقتش رو صرف مطالعه کرده و مدرک گرفتن و از خیلی احساسات جوونی بنا به هر دلیلی عقب مونده و الان این موضوع سبب شده نتونه احساسات شما به عنوان یک دختر رو درک کنه ضمنا مادر ایشون هم بخاطر حس مادرونه ای که دارن متاسفانه دارن به حاد شدن مشکل کمک می کنن که این هم با یک صحبت مادر و دختری بین شما و ایشون حل میشه البته پیشنهاد می کنم از ایشون بخواین واسه خرید حتما نظر همسرتون رو بپرسن..این چند روزی که میگین منتظر هستین تکلیف عمشون مشخص بشه شما در رفتار خودتون تجدید نظر کنی و به زندگی شیرینتون فکر کنید:72::72::72:امیدوارم همیشه دلتون شاد باشه و لبتون پر خنده:321:
[color=#FF0000]
[quote=سابینا]
بلو اسکای عزیز
من رابطه به اون صورت با اوشون نداشتم و شش ماه بعد از نامزدی به اصرار من جدا شدیم. محمد از روز اول می دونست و من هیچ چیزی رو ازش مخفی نکرده بودم و اول کار هیچی نپرسید فقط من توضیح دادم که ال شد و بل شد و گفتم اگه سوالی داری الان بپرس و بعد ازدواج دوست ندارم چیزی راجع به نامزد قبلیم بشنوم
بعد نامزدی یک بار اوایل من خامی کردم وبرای اینکه تلنگری بزنم به محمد گفتم نامزد قبلیم منو خیلی دوست داشت که محمد خیلی ناراحت شده بود
یکی هم همین اواخر نامزد قبلیم اومده بود تو فیس بوک منو اد کرده بود ( ایشون الان ترکیه هست و ازدواج کرده ) و محمد دید و بیش از حد ناراحت شد حتی فردای اون روز از سردرد کلاس نرفت.
خوب بلو اسکای عزیز تقصیر من چیه این وسط من که از اول همه چیزو بهش گفته بودم و چیزی نبود که بعدا کشف کنه می تونست خیلی راحت بکشه کنار الان آمار طلاق سه برابر ازدواج هست یعنی هرکی طلاق بگیره ازدواج دومش باید این چیزها رو تحمل کنه؟؟[font=Times New Roman]
سابینا جان هر چی داریم بیشتر پیش میریم من احساس میکنم گره این مشکل به دست خودت وا میشه..عزیز من اگه محمد آقا با دختری که مثلا قبلا نامزد ایشون بوده و الان هم ازدواج کرده تماس داشت شما چیکار می کردین؟
خانومی زندگی زمانی شیرینه که طرفین گذشته هارو فراموش کنن و بخاطر هم گذشت داشته باشن...شما سعی کن گذشته ی حساسیت زا رو از دنیای خودت و همسرت پاک کن و به همسرت ثابت کن که فقط و فقط اون رو دوست داری و این شک و شبهه ها رو ریشه کن کن و این قدر کلمه ی طلاق رو به زبون نیار عزیزم ....این همه دوست خوب اینجا داری و این همه راه حل خوب پیشنهاد کردن گلم... موفق باشی