موضوع به کل عوض شد.
نمایش نسخه قابل چاپ
موضوع به کل عوض شد.
نیلو جان دقت داشته باش که گفتن حقیقت حد مشخصی دارد پس لطفا تو ذهنت این ماجرای تمام شده را بزرگ نکن برای هر کسی پیش میاد اما دلیل نمیشه بزرگش کنی با خیال راحت به روزهای خوشی که با نامزدت داری فکر کن خیلی خوشبخت باشی جانم
عزیز من شما که اصلا رابطه ما رو نمیدونید چطوریه که ... ادم مگه میتونه 5 سال نقش بازی کنه ؟ الان وقتی شرایطش نیست مگه میشه ازدواج کرد ؟ ببینید من از انتخابم راضیم و شکی ندرممگه اینکه در اینده اتفاقاتی بیفته... نه من از این لحاظ ها مشکلی ندارم فقط مشکلم همونی بود که گفتم .نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرهنگ 27
مرسی دوست گلم ... دلگرمم کردی.نقل قول:
نوشته اصلی توسط vida nejati
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sisili
.............................
عزیزم شما که در بطن موضوع قرار ندارید براتون راحته که بگید رابطه رو قطع کنم....بعد از این همه سال مگه میشه به این راحتی رابطه رو قطع کرد ؟ هردو همو دوست داریم و امکانش نیست. اون اگه بخوادم نمیتونه عجله کنه ... باید درسش تموم بشه یا نه ؟ کارش ردیفه فقط باید درسش تموم بشه ...... خیلی خوب هم درس میخونه که زودتر تموم بشه....داره برای اینده سرمایه جمع میکنه....فکر نکنم الان بیشتر از این بشه کاری کرد .... اون نمیگه 7 سال من میگم 7 سال ... ممنونم از راهنماییت دوستم.
آنچه باید گفتیم،خواه پند بگیر خواه ملال.
مرسی دوست عزیزم ... واقعا ممنونم که کمکم کردید.نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرهنگ 27
سلام.
ببين نيلوفر جان
از دست من و بچه ها ناراحت نشو.من خودم به شخصه حرفي كه ميزنم حرفيه كه به ان اعتقاد دارم
و اگر هم خواهرم بودي همين حرف را به ات ميزدم.مطمعنا ساير دوستان هم به همين منوال عمل مي كنند.
خواسته يا ناخواسته وارد يه تالاري شدي كه اينجا تقريبا همه بچه مثبت اند.پس انتظار نداشته باش كه كسي
به ات بگه به دوستيت ادامه بده.
شما الان 22 سالته كه البته من مطمعنم تا يك سال ديگه ديدگاه هات نسبت به زندگي عوض ميشه
واقعيت اين است كه ازدواج يه وسيله است براي رشد هرچه بيشتر و سريعتر انسان
در رسيدن به اهداف عاليه.ازدواج هدف نيست.
انسان موقعي براي خودش تو كار.زندگي و ... دنبال شريك مي گرده كه به تنهايي قادر به پيمودن درست راه نباشه.
بنابر اين اين حرفي كه ميزني كه اگه اين نشد ديگه هيچي و تمام و ...
كاملا اشتباهه و در اصل خودت را از جايگاهي كه شايسته ات است دور ميكني
لجبازي هم نكن.با كي لجبازي ميكني.شايد فكر كني خيلي بي احساسم كه دارم اين حرف را
به ات ميزنم اما حقيقت اينه كه همين اقاي عاشق در صورت بر هم خوردن رابطش با شما ميره با يكي ديگه
ازدواج مي كنه و پشت سرش را هم ديگه نيگاه نمي كنه.
يه چيز ديگه كه ميخواستم به ات بگم اينه كه فكر نكن كه اين اقايي كه انتخاب كردي خيلي خاصه.
تو همين سايت بگرد.تمام خانم هايي كه الان مشكلات غير قابل حلي دارند و تو زندگي به نوعي به
بنبست رسيدند هيچ وقت موقع ازدواج چنين فكري نمي كردن.
.همه فكر مي كردن كه شوهرشان بهترين شوهر دنياست و با افتخار به بقيه نشونش مي دادند.اما حالا چي!
ازدواج مثل يه اسانسوره يا باعث صعودت ميشه يا سقوط.
تو زندگيت به اين اصل توجه داشته باش
اگه راه را درست بريم همه به يه مقصد ميرسيم
حالا برو فكر كن و تكليفت را با خودت روشن كن
در هر حال ما برات ارزوي موفقيت ميكنيم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط kashmar
سلام دوستان عزیز. من بعد از یک مدت خیلی زیاد به اینجا اومدم تا باز هم از راهنمایی های خوبتون استفاده کنم . من همونطوری که دوستان گفتند به این آقا چیزی نگفتم ولی یک موضوعی هست که منو چند وقته اذیت میکنه . خیلی سال پیش یعنی در دوران دبیرستان یک روز جمعه بود و در مدرسه آزمون داشتیم . من و دوستم حوصله نداشتیم و نرفتیم و یک کار اشتباه کردم که فقط هم همون یک بار بود . یعنی به حرف دوستم گوش دادم و هون کار رو انجام دادم . خانوادم از این قضیه خبر دارند چون از طرف مدرسه باهاشون تماس گرفتند و گفتند . حالا بعد از این همه سال برادرم هنوز هم درباره اون موضوع صحبت میکنه و مثلا شوخی میکنه یا اسم اون دوستم رو میاره . حالا من میترسم این موضوع بعدا برام مشکل ساز بشه . میترسم همین آقایی که قبلا بهتون گقته بودم و خیلی هم دوسش دارم به موضوع شک کنه و همه چیز بد بشه . میشه باز هم منو راهنمایی کنید ؟ ممنون میشم.
خواهش میکنم به من کمک کنید . بعد از یک سال دوباره این عذاب وجدان لعنتی سراغم اومده . شبانه روز به این قضیه فکر میکنم ولی نمیدونم چیکار کنم . با اینکه رابطه قبلیم هیچی نبوده ولی واقعا عذاب وجدان دارم . اگه الان به این آقا موضوع رو بگم زندگی هردومون به هم میخوره . همه میگن که نباید چیزی بگم . خیلی مطالعه کردم در این مورد و خیلی از زندگیها هم به هم خورده بود به خاطر این مساله که دختر به خاطر اینکه عذاب وجدان داشته گفته و زندگیشون به هم خورده . ولی من نمیدونم دیگه چیکار کنم ؟ خواهش میکنم کمکم کنید تا این عذاب وجدان لعنتی دست از سرم برداره . واقعا درمونده شدم . شدیدن به کمکتون احتیاج دارم.
سلام من خودم ي پسرم.شما گفتيد تو رابطه ي قبليتون اتفاقي بينتون نيفتاده پس با فرض اينكه طرفتون روشن فكر باشه بش موضوع رو بگيد...مطمعن باش ي روز دير يا زود حقيقت آشكار ميشه