-
RE: هرچي ديدم دم نزدم
سلام بازم ممنونم فکر میکردم حالا 20یا30تا راهنمایی میبینم خب عیب نداره اون از مشاوره ها که فقط بلدن جواب سربالا بدن اینم از اینجا که به زحمت یکی جواب بده بازم از شماهایی که لطف میکنید وجواب میدید ممنونم
نمیدونم چه طور میتونم حساسیتمو کم کنم چطور کاری به کارش نداشته باشم یعنی اگه بی خیال دیر کردنش بشم هر کار دلش بخواد نمیکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
RE: هرچي ديدم دم نزدم
سلام دوست عزیز
اینجا تو این سایت قشنگ این همه خواهر و برادر داری که دارن راهنماییت می کنن. منتها شما فوق العاده بچه گانه رفتار می کنید و زندگی و رو بچه بازی تصور کردی. یه روز میای می گی همسرم خیلی خوبه و خیلی خوب بهم محبت می کنه فرداش می گی بده کاش یکی بهم می گفت این کار و نکن.
شما سنت کمه و متاسفانه بچه گانه هم فکر می کنید اما همسرتون توی یه کشور دیگه داره زندگی می کنه و رو پای خودش ایستاده. یه کم بزرگ تر فکر کنید. شاید واقعا شما دارید بیش از حد حساسیت به خرج می دهید و زیادی بهش گیر می دهید قرار نیست وقتی میاد ایران بچسبه به شما و هر جا خواست بره با شما بره درسته باید بیشتر وقتش و با شما بگذرونه اما نه همش و.
اگرم برید پیششون با توجه به اینکه گفته بودید کارش بیشتر با خانماس پس اونجا هم می خواهید همش بهش گیر بدهید و چیزی جز دعوا نصیبتون نمی شه پس اول طرز فکر خودتون و درست کنید. قرار نیست روزهاتون مثل روزای اول اشناییتون باشه دیگه زن و شوهر هستید همدیگر و بدست اوردید نوع ارتباطتون فرق می کنه
بهتره یه کم در مورد روابط زن و شوهر و مهارتهای ارتباط با همسر اطلاعاتتون و زیاد کنید.
موفق باشید:72:
-
RE: هرچي ديدم دم نزدم
سلام دوست عزیز:43:
چرا نمیرید پیش همسرتون زندگی کنید ؟؟
چه کسی به شما گفت چون سنتون کم هست نمیتونید ویزا بگیرید ؟؟؟!!!
این قانون برای همه کشورها هست که وقتی ازدواج کردی میتونی ویزا به تبعیت از همسر بگیری .
من خودم تمام این مراحل رو طی کردم که دارم بهت میگم
در ضمن انقدر شوهرتو چک نکن با این کارت یه روزی میبینی که ازت خسته میشه باور کن با شک و بد بینی فقط زندگی خودتو نابود میکنی .
تصور کن شوهرت مدام تو رو چک میکرد اون وقت چه حسی بهت دست میداد ؟؟؟ بالأخره خسته میشی .
ولی باز بهت میگم برو پیشش زندگی کن .
-
RE: هرچي ديدم دم نزدم
درسته خود من هم همین عقیده رو دارم هنوز باورم نشده وارد زندگی جدیدی شدم سنم خیلی کمه همه چیزو بچه بازی میگیرم این یه طرف از طرف دیگه دوست دارم همسرم جبران همه نداشته هام باشه خدا رو دارم اما اطرافیانم و میبینم که خونوادهاشون چه طور واسشون دلسوزی میکنن اما من نه برادری نه خواهری و نه پدر دوست دارم فشارهایی که در دوران کودکی و نوجوانی بهم وارد شده توسط همسرم فراموشش کنم این بی کسی من باعث شده بیش از حد بهش وابسته بشم دوست ندارم اونم از وجود من از بودن با من عذاب بکشه اما خب باور کنید میترسم.می ترسم باز مثل قبل اون عذابم بده و من نتونم کاری بکنم خدایا میسپرمش به تو واقعانمیدونم چی درسته چی غلط؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
برادر شوهرم با یه وکیل صحبت کرده بودبه ایرانیها تا سن 25سالگی اقامت نمیدن
-
RE: هرچي ديدم دم نزدم
توام عین من تک فرزندی ما تک فرزندام هر چی سرمون میاد از فشار بی کسی و تنهاییه . منم 1 سال پیش از روی احساسات و فشار تنهایی یه ازدواج غلط کردم و بعد به جای حل مشکلات و جنگیدن با اونا فقط تحملشون کردم . فکر می کردم این جوری زندگیمو میتونم حفظ کنم. تا جایی که دیگه بریدم . اون موقعم دیگه مشکلاتم یکی دو تا نبود که بتونم حلشون کنم . به نظر من تو زندگی هر وقت مشکلی پیش اومد زود باید حلش کرد وگرنه هم عادی میشه هم یه عقده که یه روز با بروز کوچکترین مشکلی به صورت عکس العمل اشتباه خالی میشه .
-
RE: هرچي ديدم دم نزدم
نه عزیزم من خودم ۲۳ سالم بود که ویزا تبعیت از همسر گرفتم
خودت برو بپرس و کاراتو دنبال کن
-
RE: هرچي ديدم دم نزدم
شمیلا جان
با توجه به صحبتهای که کردی، شما از قبل از ازدواج به منزل شوهرتون آمدید، و به کلّ مادرتان رو تنها گذاشتید. عزیز من این کارت یکی از اشتباهت هست، حالا من نمیخوام اشتباهاتت رو یکی یکی بگم. ولی سعی کن این بار اشتباه نکنی. عزیز دلم ، بدبینی رو از خودت دور کن. اینقدر بدبین نباش. یه ذره خوش بینانه روی قضیه نگاه کن.
زیاد بپیچی توی دست و پاش خسته میشه دیگه، روتون تو رو هم وامیسته. خودتو سرگرم کن به درست.
چرا برادر شو هر تون؟؟؟ خودت برو دنبال کارت
اگر میگفتی همسرت کدوم کشور هستن خیلی خوب میتونستم بهت بگم.. ولی تا آنجایی که میدونم آوریل ۲۰۰۹ قانون اروپا این شد که از سنّ بالای ۲۱ سال ویزا بدن نه ۱۸ سال. قبلان ۱۸ سال به بالا ویزا میدن، ولی الان دیگه از ۲۱ سال به بالا. ۲۵ سال هیچ جای دنیا نیست !!!!! مطمئن باش
-
RE: هرچي ديدم دم نزدم
مادرم قبل ازدواج من شوهر کرده بود واسه همین اینجا زندگی کردم
-
RE: هرچي ديدم دم نزدم
امشب داشتیم باهم حرف می زدیم یهو یاد چیزی افتادم رفتم بعد که اومدم صدا قطع شده بود پیام دادم مرسی که قطع کردی گفت هنوزم فکرت منفی چه دلیلی داره قطع کنم اینترنت مثل همیشه قطع شد این شد موضوع بحث ما من گفتم همیشه قطع میشد ادمکا بودن اما این دفعه بوق خورد فکر کردم قطع کردی اصلا منظور من این نبود یه طوری حرف میزنی انگار شک داری گفت بدهکارم شدیم گفتم یعنی چی اینطوری میگی گفت باشه اصلا هرچی تو میگی منم همسن تو که بودم فکر میکردم همیشه حق بامنه فکر میکردم هیچ کس به اندازه من نمیفهمه تو سنت کمه همیشه میخوای حرف حرف تو باشه و..........
که من اصلا از گفتن اون حرف منظوری نداشتم خیلی اعصابم خورد شد گفتم امیدوارم بتونیم با هم توی زندگی کنار بیایم وگر نه گفت وگرنه چی؟گفتم هیچی وگرنه باید مجبوری زندگی اخرشم اشتی کردیم به نظر شما حرف بدی زدم؟تا حالا 2بار گفتم وگرنه فوری گفته وگرنه چی؟منظورش چیه به نظر شما یعنی میخواد من چی بگم؟تا من مثل امشب چیزه دیگه ای میگم میگه انشاال....هیچ وقت به اجبار زندگی نمیکنیم :323::323:اخلاقمون خوب میشه.من بد حرف زدم؟باید چیارو بگم باید چیارونگم اصلا بلد نیستم با مردا چطور برخورد کنم؟؟؟؟؟:302:
-
RE: هرچي ديدم دم نزدم
خوب اگر واقعا مطمئن هستی یا اینکه زیاد بهش شک کردی، ازش سوال بگیر!! شاید اینجوری از شک در بیا ی. آخه هرچی بچها یا من میگم گوش نمیکنی. بعضیها اینجا اومدن راه طلاق و جدا شدن رو گذاشتن جلو پات. اما من میگم بیا و یه مدتی از این شک و تردید در بیا،گیر بهش نده که بترسه و از تو دوری کنه.
خوب توجه کن. من هم زیاد به همسرم گیر میدادم، این باعث شده که همسرم دیگه دوستم نداشته باشه الان دارم چوب اون کارم رو میخورم، حالا دارم سعی میکنم که اصلا گیر نباشم.
با دقت بخون لطفا:305: