RE: اختلاف با همسر و ماندن سر دو راهي
ببین دختر خوب سلام، و اول از همه روزت مبارک خانمی! توی روز به این خوب و شادی نبینم و البته احساس نکنم که غمگینی! روز زن بر شما خانوم خوب و با همت مبارک باشه!!!!!!!!!!!!!!!!!!:227:
و حالا روش جذبی، چیزی نیست جز اینکه این باور رو با رفتارهات و کلامت و نگاهت به همسرت نشون بدی که در کنارش هستی! یعنی مثل یه دوست، مثل یه یار و مثل یه همسر صمیمی، در کنارش هستی توی هر شرایطی و این رو باید جوری انجامش بدی که طرفت بفهمه، نه به صورتی که پیش خودت بگی: خوب از رفتارهام باید بفهمه! اون باید تشخیص بده که من کنارشم، نه!!!!!! این نمیشه، به قول آقای حسین پور بزرگوار، مردها راه های مستقیم رو بهتر می فهمن تا راه های غیرمستقیم رو!:311:
باید به همسرت محبت کنی، نه افراطی، نه جوری که خالی بشی و نه جوری که تابلو باشی! باید جوری باشه که می دونی اون مدل همسرت خوشحال تر، اون جوری همسرت فکر می کنه برای شما عزیزه تر! باید هدف برای خودت تعیین کنی و مدت زمان، باید بتونی توی مدت زمان مشخص شده توی رفتارهات تغییراتی رو به وجود بیاری! جوری که این تغییرات رو همسرت هم متوجه بشه! و از همه مهمتر باید آروم باشی! می دونی چی میگم: همسرت باید از وجود شما آرامش رو دریافت کنه!باید بفهمه که چقدر شما آروم شدید!:43:
وقتی عصبانی هست باید آروم باشی و همدل و همراه و هم احساسی باهاش بکنی!:43:
وقتی ناراحته بهش بگو بابت ناراحتی هاش ناراحتی! وقتی مهربونه بهش بگو: چقدر مرد مهربونی هست! یعنی میشه برای همه ی عمر همین جوری مهربون باشی!:227:
وقتی خسته است درکش کنه و ایراد و بهانه نگیر!:82:
وقتی چیزی برات خریده حتی کوچیک، با کلی ذوق از سلیقه و از اینکه به یادت بوده و برات چیزی خریده تشکر کن!:46:
وقتی حالش خوبه، بهش نزدیک شو و با تمام مهربونی بگو: خیلی دوست دارم که این کار رو برام انجام بدی؟:72:
وقتی سمتت میاد برای نزدیکی با آرامش بپذیرش و این جا وقتش هست که حتی یه جمله از خواسته هایی رو که داری با نگاه توی چشماش بهش بگی!:311:
عزیز دلم! مطمئنم که همسرت هم شما رو دوست داره، اما خوب، مثل خیلی از جوون های دیگه ایشون هم یاد نگرفته که چطور زندگی بکنه! و چطور زندگی زناشوئی رو اداره کنه!
نگران نباش! شما می تونی! با قدرت شروع کن و کم نیار!
RE: اختلاف با همسر و ماندن سر دو راهي
سلام دل عزيز خوبي به نظرم خيلي روش سختي آدم دق ميکنه همه چيزو تو دلش بريزه.مثلاً مادرشوهر من ديروز از مشهد اومده بود و رفته بود خونه برادر شوهرم و ما هم رفتيم اونجا اما قبلش زنگ زديم و گفتيم که شام درست کنند .اما وقتي رفتيم اونجا ديدم املت و يکم لوبيا پلو که از قبل بود براي شام آورد. و همسرم با اينکه املتش شور بود خيلي تا آخرش خورد منم به روم چيزي نياوردم و يکم برنج خوردم ناراحتي من بخاطر اين نبود که چرا براي ما شام درست نکردند ناراحتي من از اين بود که روز شنبه ظهر من با کلي ذوق غذا درست کردم برنج و خورشت مرغ و همسرم وقتي غذا ميخورد گفت غذا مثل هميشه نيست و لي در صورتي که مثل هميشه بود و خوشمزه شده بود . من از اينکه براي من ناز ميکرد ولي غذا هم عروسم تا آخر خورد عصبي شدم و اينکه اگه اونا بد موقع هم بياند هر چي خودشون ميگند ما بايد آماده کنيم. و يک سري مسائل ديگه که تا آخر شب تو دل خودم نگه داشتم
RE: اختلاف با همسر و ماندن سر دو راهي
پاييز باراني عزيز يه توصيه من به شما :هيچ وقت كاري كه از ته دلتون نيست را انجام ندين تا به خاطر زحمتي كه براي انجام آن كار انجام ميديد توقع در شما ايجاد نشه مثلا شما گفتين اگه اونا بد موقع هم بيان هر چي خودشون بگن ما بايد آماده كنيم خوب عزيزم توكاري رو انجام بده كه خودت دوست داري اگه دوست داري مهمون مياد خونتون رسمي بهشون شام بدي خوب اين كار واسه دل خودت انجام بده تا توقع توي شما ايجاد نشه اگه هم ميتوني مثلا شام ساده ايي بياري خوب همين كارو انجام بده
به هرحال منظورم اين بود زندگيتونو هر جور راحتين بگيرين اين جوري توقعتون از ديگران كم ميشه بالتبع كدورت ها هم كمتر زندگيتون هم قشنگ تر:72:
RE: اختلاف با همسر و ماندن سر دو راهي
دوست عزيز مسئله شام ساده يا رسمي نيست مسئله اينه که همسر من هر چي خانوادهاش گفت بايد انجام بده .و اونو هم توقعشون خيلي بالا.
RE: اختلاف با همسر و ماندن سر دو راهي
ببينيد من هم منظورم فقط شام نبود در كل ميخاستم بگم اگر خانواده ي همسرتون توقعشون بالاست خب كاريش نميشه كرد ولي شما هميشه اگه كاري رو انجام بدين كه به نظر خودتون درسته اينجوري شايد اول يكم اونا دلخور بشن ولي كم كم باعث ميشه توقعشون كم بشه و از طرفي چون شما مطابق خواست خودتون هم زندگي كردين اين جوري احساسرضايت بيشتري مي كنيد
و اينكه همسرتون هر چي اونا ميگن بايد انجام بده خب شما بايد با آرامش و صبر سعي كنيد اين خصوصيتشونو كم كنن كه دوستان عزيز حتما راهنمايي هاي دقيق تري مي كنند تا شما بتونين اين اخلاقشونو كم كم از بين ببرين
:72:
RE: اختلاف با همسر و ماندن سر دو راهي
سلام دوستاي عزيز
چند وقتي بود که پستي تو تايپيک نميدادم . خداييش خودمم خسته شده بودم که حرفا تکراري شده .مشکلات من هنوز سر جاش هست يعني شوهر من هنوز سيگارش ميکشه تازگي ها فهميدم تو خونه هم سيگار ميکشه (ديدم و اون لحظه دنيا تو سرم خراب شد ) روز پنجشنبه 3 تا پاکت سيگار تو خونه پيدا کردم . و فهميدم که قبلاً اعتياد داشته شماره دکتري که براي ترک پيشش ميرته را پيدا کردم و تصميم دارم برم پيش دکترش تا بفهمم اعتيادش تا چه حد بوده و کي ترک کرده يا کامل ترک کرده به نظر شما کار درستي که برم پيش دکترش ؟
سعي ميکنم زياد بهش گير ندهم اما گاهي وقتها واقعاً با کاراش ديونم ميکنه البته از وقتي که سعي ميکنم به بهانه هاي مختلف خونه مادرش اينا کمتر بريم اخلاقش يکم بهتر شده .اما سيگارش هنوز سر جاش هست
RE: اختلاف با همسر و ماندن سر دو راهي
سلام
خيلي داغونم داغون .ديشب دنبال انگشترم ميگشتم چون هرچي فکر ميکردم نميدونستم کجا گذاشتم.نمي دونم چي شد انگار يکي بهم گفت که روي کمد لباس را هم بگرد وقتي نگاه کردم ديدم يه تيکه از پلاستيک کوچک و چند تا قرص داخلش .برش داشتم و گذاشتمش تو کيف پوليم چيزي هم به شوهرم نگفتم.هر چي بهم ميگفت برو بخواب گفتم خوابم نمياد چون عصر خوابيدم ولي از درون داشتم ديونه ميشدم.ديدم مرتب ميره تو اتق خواب مياد و اونم چيزي بهم نميگه تا اينکه رفتم مسواک بزنم تا بخوابم وقتي برگشتم تو اتاق خواب رفتم سراغ کيف پولم ديدم قرصا توش نيست ديگه مطمئن شدم حتماً قرص ترک اعتيادش بوده که قبلاً مصرف ميکرده بعد که اومد تو اتاق بهش گفتم چرا رفتي سراغ کيف پولم قرصا را برداشتي اونم انکار ميکرد داشتم ديونه ميشدم هر چي من ميگفتم اون ميگفت نه من چيزي نديدم خلاصه بعد از کلي بحث گفت بيا کيفتو بگرديم شايد پيدا کنيم محتويات کيفم ريخت رو تخت يه پلاستيک کوچيک پيدا کردم .خوب که نگاه کردم ديدم اين همون قرصا نيست قيافشون و اندازه قرصا با اوني که من ديده بودم فرق داشت خلاصه بهش گفتم من احمق نيستم بهم قرصا رابده ولي اون نداد منم عصباني شدم گفتم انشاالله هرچي سر من اومده سر مادرت بياد .چون با دروغاش همش از تو حمايت ميکنه تا صبح نتونستم بخوابم همش گريه کردم نمي دونم چي کار کنم باهاش قهرم بدبختي اينجاست که قرار خر هفته با خانواده اون و خودم بريم مسافرت اما من ديگه حسشو ندارم ميخواهم کنسل کنم . خدايا خودت بهم کمک کن .به نظر شما من چي کار کنم به خانوادش بگم . هر چقدر ديشب بهش گفتم راستشو بهم بگو تا کمکت کنم اگه هنوز ترک نکرده کمک کنم تر کني ولي فقط بهم دروغ نگو .اين ديونم ميکنه .
شما کمک کنيد
RE: اختلاف با همسر و ماندن سر دو راهي
سلام دوستان
مشکلات من تمومي نداره واقعاً خستهام . اما اين بار من از چيزي که وحشت داشتم را فهميدم .شوهرم قرص متادون مصرف ميکنه . خانوادهام و خانوادهخودش فهميدند .ميخواهم کمکش کنم اما کم آوردم .بخدا کم آوردم .از لحاظ روحي داغونم. پيش دکتر براي ترک بردمش و لي وقتي ميبينم جلو خودم دارم مصرف ميکنه از داخل خورد ميشم . کمک ميخواهم ازشما دو.ستاي گلم :323: به نظر شما احتياجي هست اسم تايپيکم عوض منم .
شوهرم علاوه بر مصرف قرص خيليم بي توجه به من نسبت به خوانوادش اون مادرش را مثل فرشته ميدونه اما منو نقطه مقابل اون . خواستم طلاق بگيرم اما ديدم دوستش دارم شوهرم گفتم کمکش کنم اما با بي مهرياش چي کار کنم .
RE: اختلاف با همسر و ماندن سر دو راهي
:316::316::316:چرا کسي به من توجه نمي کنه و جواب منو نميده
RE: اختلاف با همسر و ماندن سر دو راهي
پاییز بارانی عزیز
پیشنهاد می کنم یک تاپیک جدید باز کنی ، با عنوانی مربوط به مشکل اعتیاد همسرت و این که چه کمکی می تونی بهش بکنی ، تا دوستان اونجا راهنمایی بدهند .
هم عنوان این تاپیک مناسب این مشکل نیست هم تاپیک طولانی شده . لذا تاپیک جدید بهتر جواب میده .
منتظر اقدام شما هستیم .
در ضمن تاپیک جدیدت رو که باز کردی ، لینکش را در این تاپیک هم قرار بده و لینک این تاپیک را در اونجا ، تا دوستان تازه وارد اگر نیاز داشتند برای راهنمایی بهتر اطلاعات بیشتر داشته باشند بتونن سابقه ای از مشکلات شما را به دست بیارند و نیاز به سئوالات تکراری نباشه .
.