RE: آيا ازدواج كمكي به من خواهد كرد؟
سلام به دوستان عزيزم
ممنون از همه ي شما كه همراه من بوديد
يك مشكلي هست كه مدت ها در بين من و همسرم وجود دارد و احساس مي كنم كه در اين شرايط من، اين مشكل روز به روز دارد گسترده تر مي شود و بحراني مي شود و نمي دونم كه علت آن چيست و بايد چكار كنم.
جريان بدين صورت است كه من مدتي است كه وقتي با همسرم دعوامون ميشه خيلي شديد عصباني ميشم و مسائلي را كه همسرم نسبت به آن حساس است را چه با ربط و چه بي ربط به دعوامون ربط ميدم و واقعا او را مي سوزونم.
مثلا خانواده ي همسرم از نظر سطح مالي كمي از ما پايين تر هستند و او نسبت به اين مسئله حساس است و ميدونم كه در طول زندگيش در مورد اين مسئله خيلي رنج كشيده اما من وسط دعوا مثلا يهو ميگم كه وسايل خونه ي شما مثلا ارزونه!!!!
خيلييييييييييييييييييي حرفه زشتيه بعدش از خودم و همسرم خجالت مي كشم ولي اون لحظه اصلا نمي فهمم كه دارم اين حرفو مي زنم و اين چقدر اونو داغون ميكنه و حالا در دعواهاي بعدي دوباره همسرم اين حرف هاي منو تكرار مي كنه و ميگه كه تو فلان حرفو زدي و دوباره دعوايي شبيه به دعواي قبلي شروع ميشه و باز من يك حرف بدتر در آن دعوا مي زنم:302:
من مي دونم كه اينكار خيلي بده و مي دونم كه همسرمو با اين حرف داغون مي كنم اما باز اون لحظه اين حرفو مي زنم!!
به نظر شما چرا من اينكارو مي كنم؟ چجوري جلوي خودمو بگيرم؟
راستي دوستان جلسه ي روانشناسه هم كنسل شد اگر لطف كنيد يك روانشناس خوب به من معرفي كنيد ممنون
RE: آيا ازدواج كمكي به من خواهد كرد؟
چند وقت پیش می خواستم بهت بگم حواست بیشتر به همسرت باشه. چون گفته بودی وقتی با اونی تموم ناراحتی ها و اشک ها و غصه هات رو برای اون و پیش اون خالی می کنی.
از طرف دیگه هم که عروسی رو انداختی عقب.
ولی الان دبدم واقعا داری فشار روی همسرت رو زیاد می کنی.
من نمی گم تو حق نداری. اما اون هم حق داره دلگیر بشه.
من دنبال این نیستم که الان، هم زمان با این که داری وارد یک اخلاق جدید می شی، این اخلاق (نوع کلماتت در دعوا) را هم تغییر بدی، چون نمی دونم بتونی هم زمان دو تغییر داشته باشی یا نه.
پس اولین پیشنهاد من اینه که جلوی این دعواها گرفته بشه.
دومین پیشنهادم هم اینه که سهمی از فشارها که باعث شده توی دعوا زودتر کنترلت رو از دست بدی، از روت برداشته بشه.
لطفا این دو سوال رو جواب بده.
1) وقتی با همسرت هستی، هنوز هم احساس ناراحتی و دلواپسی از شرایط خونه رو داری و گوشه ای از حواست به این مشکل هست (و احتمالا باعث میشه شادابیت رو از دست بدی) ؟؟
2) آیا تازگی ها تعداد دعواهاتون بیشتر شده؟ (منظورم از وقتی یه که سبک زندگیت تغییر کرده) بیشتر سر چیه؟
RE: آيا ازدواج كمكي به من خواهد كرد؟
سلام ريحانه جون
حق با شماست مدتيه ازش غافل شدم و چون همش درگير مسائل خودم و خونه بودم همش ناراحتيهام رو روي اون ريختم.
ببين من كلا اين مدت همش راجع به مشكلاتم با همسرم حرف مي زنم و تقريبا اكثر موقع ها يا دارم گريه مي كنم يا دارم باهاش دعوا مي كنم يا از ديگران دارم گله مي كنم يا از خودم دارم گله مي كنم!
چرا اينجوري شدم جلوي خودمو نمي تونم بگيرم
كلا من شادابيمو با شروع اين فكر ها و بحث ها از دست ميدم و تقريبا هميشه دارم بهش ميگم كه من خسته ام
ما وقتي پيش هم هستيم خيلييييييييي كم دعوا مي كنيم اما كافيه كه من بيام خونه از اون به بعد شروع ميشه سر همه چيز دعوا ...
الان بيشترين دعواهامون سر اينه كه اون و خانوادش خيلي ارتباطين و دوست دارن هي مارو دعوت كنند و رفت و آمد كنند برعكس خانواده ي من همش درگيرن و ارتباطي نيستن البته خودم دوست دارم ارتباطو ولي اينحا كه خونه ي من نيست خونه ي مامان باباي منه
چندين بار هي اونا دعويت كردند مامان من دعوت نكرده هنوز، خوب من خجالت ميكشم از اينكار مامانم بهشم ميگم ميگه درگيرم من چقدر زورش كنم .بعدش اينكه مامان من ادم ظاهر بينيه و خيلي ماديه و خيلي دوست داره كه دامادش پولدار انچناني باشه. ميره اونجا وقتي برميگرده يك حرفايي ميزنه كه منو اذيت مي كنه
به خاطر همين به همسرم ميگم كه ارتباط كمتر داشته باشند خانواده ها و دليلشم كامل براش توضيح دادم.اونم بهش بر مي خوره فكر مي كنه كه من دارم ميگم شما كمتر از مايين و اين حرفا
حالا مثلا باز ميگه 13 به در همگي خانوادگي بريم پيش اونا، نمي دونم ديگه چجوري بهش بگم.بعدش وقتي من مقاومت مي كنم ميگه كه تو حرف مردم برات مهمه و چون مي ترسي كه فاميلت بگن كه مثلا اينا وضع ماليشون پاييتره به همين خاطر نميذاري بيان.
من به همسرم ميگم كه هر ارتباطي خواستي هر كاري مهموني مسافرتي بعدا كه رفتيم سر خونه زندگيمون من جبران مي كنم برات ولي ارتباطت با خانوادم رو كم نگه دار چون هر كاري كه كني فردا براي ميشه وظيفه و اينا دخالت مي كنند اما گوش نميده...
RE: آيا ازدواج كمكي به من خواهد كرد؟
تو وقتی با همسرت هستی، می تونی شاد باشی.
آیا اون چیزی ازت می خواد که عقیده جدیدت رو می بره زیر سوال و ذهنت رو درگیر کنه؟ نه.
پس چرا وقتی با اون هستی در نهایت شادابی قرار نمی گیری؟ چرا وقتی با اون هستی از ته دل نمی خندی و از هر لحظه ی با اون بودن، بهترین خاطره و لحظه رو برای خودت و اون نمی سازی؟
چون فکر و خیال درگیری های خونه هنوز با توست.
وقتی از خونه میای بیرون، وقتی با همسرتی، دیگه نباید فکر و خیالت جایی دیگه باشه.
اصل مشکل تو الان اینه که مسایل رو با هم قاطی می کنی.
این می شه که پس فردا تو زندگی مشترکت، مشکلات کار یا پدر مادرت، لذت زندگی مشترکت رو کم می کنه.
از همین الان یاد بگیر، در هر لحظه به چیزی فکر کنی که در اون لحظه وجود داره. نه به جاها و افراد دیگه.
دقیقا برای همینه که احساس خستگی می کنی.
زمانی که باید شاد باشی، به درد ها و رنج هات فکر می کنی. این که حالا رسیدم خونه چی کار کنم؟اگه فلان اتفاق افتاد چی می شی؟ و .....
و به همین صورت از شادیت لذت نمی بری.
وقتی هم تو خونه ای، یه فکرت اینه که چرا زمانی که فرصت شادی داشتم رو خراب کردم و لذت نبردم و ...
احیانا آخرش هم می گی همش تقصیر این هاست که ذهن من رو این همه درگیر کردند.
نه مهسای عزیز. مشکل سر اینه که باید به خودت یاد بدی، در هر لحظه، دقیقا در همون لحظه زندگی کنی.
اگه به هر دلیلی فکر می کنی نمیشه این گونه بود؛ بگو دلیلت رو، تا با هم صحبت کنیم.
(من در زمانی که شرایط تو رو داشتم، دقیقا این مشکل رو هم داشتم و حل این مشکل، زندگی رو برام شیرین کرد و خیلی سریع گذار فاز تموم شد.)
موفق باشی گلم.
وقتی همسرت طعم خنده ها و شادی تو رو، بار دیگه بچشه، مطمین باش دعواهاتون خیلیییی کم تر از اینی که هست می شه.
RE: آيا ازدواج كمكي به من خواهد كرد؟
سلام ریحانه جان
سال نو را بهت تبریک میگم و امیدوارم که سالی پر از خوشی و سلامتی پیش رو داشته باشی
خیلییییی ممنون از راهنماییات کاملا درست تحلیل کردی و حق با شماست باید ذهنم را به آن لحظه اختصاص بدم اینقدر فکرهای مختلف و بی ربط به آن لحظه نکنم
RE: آيا ازدواج كمكي به من خواهد كرد؟
سلام به هر دو دوست خوبم، ریحانه جان و مهسا حان
سال نوتان مبارک ، ان شااله سالی سرشار از شادی و سعادتمندی برای همه باشه
یه چند روزی نبودم ازتون دور موندم، مهسا جون چه خبر؟ اوضاع احوال روبراهه؟
اگر دوست داری مشاور خودم رو بهت معرفی می کنم؟...اگر خواستی یه پیام خصوصی بفرست ، شمرشو برات میفرستم باشه؟
در مورد دعوایی که با همسرت داری هم من فکر می کنم مشکل تو واقعا مشکل خودت با اون نیست. مساله اینجاست که تو به خاطر رفتار یا طرز فکر پدر و مادرت شرمنده شدی و در مقابل همسرن می خوای که جبران کنی یا به نوعی از دل اون در بیاری ولی از طرفی هم احتمالا فکر می کنی که وظیفه داری از خواسته پدر و مادرت تبعیت کنی و شروع می کنی به همسرت توضیح دادن که اونا چی فکر می کنن غاقل از اینکه خودت هم داری مثل اونا فکر می کنی و رفتار می کنی، البته اینم بگم اینا حدسیات منه و معلوم نیست چقدر با موقعیتت جوره - اگر درست بود حتما بهم بگو بدونم واقعا همین طوره یا نه؟ نمی دونم منظورم رو درست گفتم یا نه، توضیح دادنش یه کمی سخته... کلا میخوام بگم که این هم شاید یه حورایی سر منشاش به همون حس مسولیت پذیری بیمورد هم وابسته ها برگرده. اصولا هم وابسته ها عادت دارند به جای دیگران شرمنده شوند ! حتی از طرف آنها عذرخواهی هم می کنند!!
حالا تو هم برگرد به دعواهاتون ببین واقعا چقدرش به خاطر خواسته پدرا و مادراتون بوده؟
اگر همین طوره بهت پیشنهاد می کنم خودت رو بکشی کنار و در رابطهی همسرت با خانواده ات دخالت نکنی! ;)
بزار خوداشون هر جور که دوست دارن ومایلند با هم باشند و مطمئن باش بالاخره با هم کنار میان. موفق باشی عزیزم. فعلا بای
RE: آيا ازدواج كمكي به من خواهد كرد؟
سلام مهسا جان، سال نو مبارک:43:
اوضاع در چه حاله؟ بی خبرمون نگذار
RE: آيا ازدواج كمكي به من خواهد كرد؟
سلامممممممم به دوستای خوبمممممم
احوال شما چطوره؟ من خیلی خوبمممم
بچه ها یک کتابی بود که محمد جان معرفی کرده بود.این کتاب محشرهههههههههههه واقعا انگار این کتاب را برای من نوشتند حتما بخونید.البته هنوز تمومش نکردم ولی کم مونده تموم بشه واقعا خیلی از مراحلی را که من گذراندم در این کتاب نوشته خیلی ارومم کرد "چطور به اینجا رسیدم" از باربارا دی انجلیس
خیلییییییی داره کمکم میکنه این کتاب باورم نمیشه
RE: آيا ازدواج كمكي به من خواهد كرد؟
:43:خیلییی خیلییییییییی خوشحالم برات عزیزم. همچنان ما را بی خبر نگذار
RE: آيا ازدواج كمكي به من خواهد كرد؟
یاس سپید عزیز برداشتت صحیح است دقیقا من خودمو میندازم وسط همسرم و پدر و مادرم و در نهایت هم تمام فشارها و دعواها به من ختم میشه نمی دونم چجوری میتونم خودمو کنار بکشم.می ترسم مادرم یک حرفی بزند و به همسرم بربخوره و همسرم هم واکنش نشان بدهد و موضوع بحرانی تر شود و به همین خاطر وسط این دو قرار می گیرم و بدتر میشود! خودمو همسرم دعوامون میشه!!!
البته این چند روزه ی عید خیلی دعواهام با همسرم کم شده و تقریبا دعوایی نکردیم
با مامانم اینا هم دعوام کم شده بود تا اینکه یک روز یک دعوایی کردیم که به عمرم این قدر داد و هوار نکرده بودم!
خودم از این حرکت های خودم جا خوردممممم یکی دیگه شدممممممممممممممم وقتی مامانم شروع کرد به داد زدن دادی زدم که مامانم خشکش زد!
قربونت بشم ریحانه جونم خیلی دوستت دارمممم:43::43: