RE: سری چهارم صندلی داغ!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط BABY
مامفرد عزیز
1.فکر می کنی تونستی همسرت رو بشناسی؟ چند سال برا شناخت لازمه؟
2.اگه همسرت شمارو امر کنه به یه کاری که باب میلت نیست (مثلا بگه دیگه سر کار نرو) چه واکنشی نشون میدی؟
3. مواقعی که با همسرت اختلاف نظر دارین (مثلا یکی میگه بچه رو مهد بذاریم یکی میگه بزاریم خونه مادر بزرگش) چطور به تفاهم میرسین؟
4. دردلاتو به همسرت میگه یا به دوستت ویا همکارت؟
ممنون وموفق باشی
سلام بیبی عزیز
1 بله من فکر می کنم همسرمو شناختم واین شناخت هر روز که از زندگیم می گذره بیشتر می شه ولی اون همیشه می گه بعد از پنج سال هنوز منو نشناختی و نمی دونم چرا اینو می گه
2 ازش دلیل می خوام اگه بدونم داره بهانه گیری می کنه سعی می کنم دلیل بهانه گیری شو بفهمم اگه بدونم مخالف کلا سعی می کنم با محبت راضیش کنم چون می دونم از بحث و داد و بی داد خوشش نمی آد اگه بعد از یه مدت ببینم راضی نمی شه اصرار نمی کنم
3 اتفاقا این چیزیه که منو همسرم سرش همیشه مشکل داشتیم همسرم میگه نه مهد و نه مادر بزرگ خودت باید بچه رو بزگ کنی منم کارمو نیمه وقت کردم و 4 ساعت دخترمو مهد می زارم که زیاد دور از خونه نباشه فعلا این شرایط رو قبول کرده
4 به هیچکی من دردودلامو می نویسم جدیدا تو تالار می گم ولی عادت دارم همه چیزو می نویسم
RE: سری چهارم صندلی داغ!!
عالی بود منم درد و دلهام رو می نویسم
الان هم که در قالب شعر حرف دلم رو توی تالار میزنم که البته بعضی از دوستان شرمنده ام می کنند عمق شعر رو میگرن و برام راه حل می دهند
ببخشید صندلی داغتون رو سرد کردم
راستی چقدر جالب همه مردها میگن خود مادران بچه ها را بزرگ کنند
RE: سری چهارم صندلی داغ!!
سلام
با تشکر از خانم مامفرد که دعوت ما رو پذیرفتند و در صندلی داغ شرکت کردند و صبورانه به سوالات پاسخ دادند .
این بار خانم امریم روی صندلی داغ نشسته اند . منتظر سوالات گرم شما عزیزان از ایشون هستیم:72:
RE: سری چهارم صندلی داغ!!
امریم چگونه مسائل را فایل بندی و اولویت بندی می کند ؟!
بزرگ ترین هدف و آرزویت در زندگی چیست و نسبت به این خواست چگونه فکر و عمل می کنی ؟
در بعضی از تاپیکها متوجه خاص بودن عقاید شما می شویم این دیدگاه از اول وجود داشت یا به مرور این سبک از دیدگاه را به دست آوردی ؟
نقش خانواده در سیستم فکر ی شما ؟
RE: سری چهارم صندلی داغ!!
سلام
دوست عزیز به برنامه صندلی داغ خوش اومدی:72:
1- به نظر شما با کسی که خیلی دروغ میگه طوری که آدم رو کلافه میکنه ، باید چطور برخورد کرد ؟
2- در مقابل تحقیر دیگران در حالیکه حقمون تحقیر نباشه چیکار باید بکنیم ؟
3- یک راه ساده برای کسب آرامش چی میتونه باشه ؟
RE: سری چهارم صندلی داغ!!
سلام
کجایی خانم؟
1- قشنگ ترین لحظه عمرت؟
2- نقطه عطف زندگیت؟
3-بزرکترین تصمیمت؟
4-بزرگترین اشتباه؟
5-چه رنگی را دوست داری؟
6-چه جوری با سایت آشنا شدی؟
7-بهترین خاطره زندگیت؟
8-توی تالار کدام یک از اعضا بیشتر با شما همدردی کرده؟
9- چه انتظاری از مدیر تالار آقای سنگ تراشان داری؟
RE: سری چهارم صندلی داغ!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ani
امریم چگونه مسائل را فایل بندی و اولویت بندی می کند ؟!
بزرگ ترین هدف و آرزویت در زندگی چیست و نسبت به این خواست چگونه فکر و عمل می کنی ؟
در بعضی از تاپیکها متوجه خاص بودن عقاید شما می شویم این دیدگاه از اول وجود داشت یا به مرور این سبک از دیدگاه را به دست آوردی ؟
نقش خانواده در سیستم فکر ی شما ؟
1-بر اساس اهمیتشون،اهمیت مسائل هم در زمان های مختلف متفاوته(سوالتون کلی هست اگر مایلید بازش کنید تا بیشتر بگم)
2-بزرگترین هدفم ساختن خودم و کار روی روح و روان و شخصیت خودم هست و نسبت به این هدفم در تلاشم. سعی میکنم بیشتر از قبل روی اعمال خودم فکر کنم و خوب و بدشو قضاوت کنم،در تلاشم بیشتر خودمو کشف کنم و بشناسم و به قدرت های روح انسانی پی ببرم.روی سخن ها و کتاب ها و طرز فکر های انسان های بزرگی که قبولشون دارم بیشتر وقت میذارم.خلاصه اینکه دوست دارم بیشتر و بیشتر به اصل انسانی نزدیک بشم.
3-طبیعیه که یک سری عقاید در من از همون بچگی باهام بوده،کمی خاص بودم نه خیلی.
در حال حاضر اگر دیدگاه و سبک خاصی رو از من می بینید چیزیه که به مرور بدست آوردم.با تجربه های مختلف و برخورد با مسائل و آدمای متفاوت
4-خانواده بیشتر نقش تشویق کننده و یا بازدارنده در این زمینه داشتند.در کل خیلی به این چیزایی که من فکر میکنم فکر نمیکنند.
خوشحالم که دوباره آنلاین میبینمتون:72:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط m.mouod
سلام
دوست عزیز به برنامه صندلی داغ خوش اومدی:72:
1- به نظر شما با کسی که خیلی دروغ میگه طوری که آدم رو کلافه میکنه ، باید چطور برخورد کرد ؟
2- در مقابل تحقیر دیگران در حالیکه حقمون تحقیر نباشه چیکار باید بکنیم ؟
3- یک راه ساده برای کسب آرامش چی میتونه باشه ؟
1-بستگی به شخصیت طرف داره،اگر از روی نیرنگ و سواستفاده دروغ میگه باید با قاطعیت نشونش بدی که میفهمی که داره دروغ میگه،و با مثال هایی که میزنی غیر مستقیم بهش بگی که کسی که این دروغ ها را میگه چقدر برات آزاردهنده است.اگر هم اون شخص برات خیلی مهم نیست و همچنان به دروغ هاش ادامه میده ازش دوری کن
یه وقت هم میبینی کسی از روی ترس دروغ میگه و یا چیزی رو پنهان میکنه،و در کل شخصیت پلیدی نداره اونوقته که تو باید سعی کنی که کمکش کنی،و ترسشو بفهمی ویاری بدی تا بر ترسی که باعث دروغ گفتنش میشه غلبه کنه ،چه اشکال داره!خیلی وقتا هممون به حمایت و محبت احتیاج داریم،تا مشکلات اخلاقیمون رو حل کنیم.واقعا همه قدرت اینو ندارند که همیشه با وجود مشکلات و ناکامی ها بر رفتارشون مسلط باشند وکاملا درست رفتار کنند وتنهایی مشکل اخلاقیشونو اصلاح کنند.
به نظر من سرنوشت همه آدما به هم وابسته است و نباید با خودخواهی از کنارشون گذشت.باید کمی مسئولیت قبول کرد.
2-قبلا فکر میکردم که در این مواقع باید مقابله به مثل کرد چون حقمون نبوده که تحقیر بشیم ولی بهترش اینه که با رفتارت طرف رو متوجه کنی یا اگر واقعا بتونی خودتو راضی کنی، اونو ببخشی.در کل همون لحظه کار خاصی نکنی بهتره ،چون ممکنه رفتارت حتی بدتر از رفتار اون شخص جلوه کنه و نه تنها حقت رو نگیری بلکه پشیمون هم بشی .همیشه آدم هایی که در برابر بدی های اطرافشون صبر میکنند موفق ترند
3-توکل و اعتماد به خدا
با تشکر از موعود عزیز :72:
RE: سری چهارم صندلی داغ!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
سلام
کجایی خانم؟
1- قشنگ ترین لحظه عمرت؟
2- نقطه عطف زندگیت؟
3-بزرکترین تصمیمت؟
4-بزرگترین اشتباه؟
5-چه رنگی را دوست داری؟
6-چه جوری با سایت آشنا شدی؟
7-بهترین خاطره زندگیت؟
8-توی تالار کدام یک از اعضا بیشتر با شما همدردی کرده؟
9- چه انتظاری از مدیر تالار آقای سنگ تراشان داری؟
1-بماند...
ولی یکی از لحظه های قشنگی که دوست دارم بازم تجربش کنم موقعی بود که با تمام وجودم و یه جور خاصی تمام زیبایی های اطرافم رو حس کردم و نفس عمیقی کشیدم.همراه با یک خانم قوی و البته روستایی تک و تنها از یک کوه بند که در وسط باغها و مزارع زیادی بود با مشقت فراوان بالا رفتیم،اصلا فکرشو نمیتونستم بکنم که بتونم تا قله برم ولی با اعتماد و انرژی که این خانم بهم داد تونستم
البته یک اشتباه کوچیک کافی بود برای اینکه پرت بشم پایین و درجا جونم رو از دست بدم ولی یه چیزی بهم میگفت که برو.خلاصه وقتی رسیدم قله دیگه دلم نمیومد که بیام پایین و تا غروب خورشید اون بالا موندم و بعدش از طرف دیگه کوه که به روستا میخورد برگشتیم.وای که چقدر قشنگ بود.
3-ادامه تحصیل
4-ترس
5-بیشتر از همه رنگ سبز رو دوست دارم
6-یک سال و نیم پیش بود،از طریق جستجو در گوگل
7-این سوال هم یه جورایی مربوط به سوال اول میشه ،خاطره و لحظه های قشنگ که زیاده ،حالا یه خاطره دیگه که اولش خیلی بد بود ولی بعدش...
چند سال پیش زمانی که برای اولین بار در کربلا بمب گذاری شد پدر و مادرم در اونجا بودن و دقیقا نزدیک محلی که ساکن بودند هم بمبی منفجر شده بود که خبر رسید که همه اونایی که در آن خانه ها و خیابانش بودند متاسفانه زنده نموندند،تا چند ساعتی هیچ خبری نتونستیم بدست بیاریم ،روز عاشورا بود،خیلی حالمون بد بود
تا اینکه پدرم تماس گرفت و گفت که اون ساعت با مادرم در خانه نبودند و سلامتند،اون موقع هممون نماز شکر به جا آوردیم و از ته دلم از خدا تشکر کردم،لحظه به یاد موندنی شد وقتی از سفر برگشتند دوباره دیدمشون....
8-خیلی از دوستان ،این اواخر ازهمه بیشتر baran68
9-آقای سنگتراشان مدیر خوبی برای این تالارهستند،قبلا ازشون انتظاراتی داشتم ولی الان ندارم
با تشکر از'بالهای صداقت' عزیز:72::72:
RE: سری چهارم صندلی داغ!!
سلام خانم 1 مريم عزيز خواهر خوب مهربان سوال از شما
1_چگونه با تالار همدردي اشنا شديد
2_چه چيزي سبب شد تا تصميم به عضويت در تالار بگيريد
3_دليل انتخاب نام كاربريتان چيست
4_چه نام كاربري هايي در تالار براي شما جلب توجه مي كند
5_سه مطلب يا پست در تالار كه از ان خوشتان امده يا برايتان جالب و مفيد بوده نام ببريد
6_اخرين كتابي كه مطالعه كرديد كي بود و نام ان چه بود
7_يك جمله كه در زندگي برايتان جالب يا اموزنده و مفيد بوده يا از ان الهام گرفته ايد بيان كنيد
8_چه مطلب يا پستي در تالار براي شما خنده دار بو
9_يك انتقاد يا تذكر كلي به اعضا يا تالار
10_نظرتان در رابطه با خودتان چيست
11_جواني را در چه مي بينيد
12_زيياترين تصوير ذهني يا خاطره تان چيست
13_اگر همين الان به شما بگويند كه مي توانيد يك سفر به هر جا كه مي خواهيد داشته باشيد كجارا انتخاب مي كنيد
14_نظرتان در رابطه با عشق چيست
15_ايا به ارزوهاي دوران كودكي خود رسيدهايد اگر رسيده ايد ان را بيان كنيد
16_اگر اين قدرت را داشتيد كه براي يك روز به يك دوره از زندگيتان برويد كدام دوره را انتخاب مي كرديد
17_چه رشته ورزشي دوست داريد
18_كدام خواننده موسيقي دوست داريد
19_اگر مي توانيد شغلتان را به اختيار خود انتخاب كنيد چه شغلي را انتخاب مي كرديد و چرا
اميدوارم هميشه موفق باشيد:72::72::72:
RE: سری چهارم صندلی داغ!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط محمدابراهيمي
سلام خانم 1 مريم عزيز خواهر خوب مهربان سوال از شما
1_چگونه با تالار همدردي اشنا شديد
2_چه چيزي سبب شد تا تصميم به عضويت در تالار بگيريد
3_دليل انتخاب نام كاربريتان چيست
4_چه نام كاربري هايي در تالار براي شما جلب توجه مي كند
5_سه مطلب يا پست در تالار كه از ان خوشتان امده يا برايتان جالب و مفيد بوده نام ببريد
6_اخرين كتابي كه مطالعه كرديد كي بود و نام ان چه بود
7_يك جمله كه در زندگي برايتان جالب يا اموزنده و مفيد بوده يا از ان الهام گرفته ايد بيان كنيد
8_چه مطلب يا پستي در تالار براي شما خنده دار بو
9_يك انتقاد يا تذكر كلي به اعضا يا تالار
10_نظرتان در رابطه با خودتان چيست
11_جواني را در چه مي بينيد
12_زيياترين تصوير ذهني يا خاطره تان چيست
13_اگر همين الان به شما بگويند كه مي توانيد يك سفر به هر جا كه مي خواهيد داشته باشيد كجارا انتخاب مي كنيد
14_نظرتان در رابطه با عشق چيست
15_ايا به ارزوهاي دوران كودكي خود رسيدهايد اگر رسيده ايد ان را بيان كنيد
16_اگر اين قدرت را داشتيد كه براي يك روز به يك دوره از زندگيتان برويد كدام دوره را انتخاب مي كرديد
17_چه رشته ورزشي دوست داريد
18_كدام خواننده موسيقي دوست داريد
19_اگر مي توانيد شغلتان را به اختيار خود انتخاب كنيد چه شغلي را انتخاب مي كرديد و چرا
اميدوارم هميشه موفق باشيد:72::72::72:
سلام برادر بزرگوار آقای ابراهیمی:72:
1-قبلا جواب دادم...
2-اولش برای نظر خواهی در مورد ازدواج اومدم ،قبل از طرح موضوعم اولین پستی که در تالار گذاشتم مورد استقبال چند تا از دوستان از جمله مدیر قرار گرفت و این موضوع باعث شد که موضوع را راحتتر بیان کنم و موندگار بشم
3-از اون جایی که اسم خودمو دوست د ارم اسم کاربریم رو هم میخواستم اسم واقعیم باشه ولی اون l کنار اسمم هم تصادفی ثبت شد،یعنی میخواستم فارسی تایپ کنم ولی انگار قبلش م(همون کلید l) رو زده بودم وبعدش که مریم رو تایپ کردم اون l جامونده و بعد از ثبت عضویت دیدمش
4- بالهای صداقت،گل مریم،فرشته مهربان اسم های قشنگی برای نام کاربری هستند.
5-در تاپیک عکسخانه یکی از خانم ها فکر کنم سارا خانم، نقاشیهای چند بعدی رو گذاشته بودند،که درکف خیابان کشیده شده بودند،خیلی جالب و هنرمندانه بودند.
تاپیک بدون عنوان آقای آرمان26 هم جالب توجه بود.
ثبت راه حل ها نوشته baby
پست ها و تاپیک های خوب در تالار زیاد دیدم
6-برای آن به سوی تو می آیم،شیوه های یاری قائم آل محمد رو اخیرا مطالعه کردم
7-التماس به خدا شجاعت است
اگر برآورده شود رحمت است و اگر بر آورده نشود حکمت است
التماس به خلق خدا ذلت است
اگر برآورده شود منت است و اگر برآورده نشود خفت است
این جمله رو هم دوست دارم: پرواز را به خاطر بسپار پرنده مردنی است.
8-این چند ماه که خیلی اطلاع از تاپیک ها ندارم،ولی در گذشته یه تاپیکی بود که بین خانم ها و آقایون درگیری خنده داری پیش اومده بود و بحث های خنده داری میشد ،متاسفانه اسم تاپیک یادم رفته.در کل خیلی وقتا هم به خاطر پست های آقای ابراهیمی خندیدم.:D
9-دوستان عزیز توصیه من به شما اینه که خیلی در دنیای مجازی وقت نذارید و غرق نشوید،دیدم کسانی رو که اینقدر محو این حال و هوای غیر واقعی شدند که در دنیای واقعی حرفی برای زدن ندارند و گوشه گیر شدند،مواظب باشید
10-نظر خوبی دارم،ولی راضی نیستم وبه فکر پیشرفتم
11- جوانی را در تحرک و یادگیری میبینم.
12-قبلا جواب دادم
13-دلم پر میزنه برای مکه و مدینه، مخصوصا وقتی این روزا مادرم بیشتر از خاطرات گذشتش از این اماکن میگه
14- عشق به خالق، کائنات،طبیعت، فرزند، خانواده،دوستان،... قشنگه و باعث رشد میشه،ولی به غیر از اولی نباید به بقیه وابسته شد.
15-به چندتاییش رسیدم ،آرزوداشتم بزرگ بشم که شدم:P رفتن به دانشگاه ،فراگیری موسیقی وهنر ،داشتن یه اتاق واسه خودم که فقط خودم تزیینش کنم و...
16-زمان دانشجویی،با دوستان خیلی خوش بودیم،هم درس میخوندیم،هم گردش هم فعالیت های دانشجویی.وقتی خوب فکر میکنم میبینم این مسائل باعث شده بود خیلی راحتتر از مشکلات با موفقیت بگذرم،امید بالایی داشتیم.
17_شنا رو بیشتر از همه ورزش ها دوست دارم ولی بیشتر ایروبیک کار میکنم.:227:
18-صدای احسان خواجه امیری رو خیلی دوست دارم ،اخیراخیلی نمیتونم گوش بدم،یاد خاطراتی میفتم که ...الان بیشتر آهنگهای سنتی و بی کلام گوش میدم
19-مدیریت تولید یه کارخونه مواد غذایی رو انتخاب میکردم،چون هم به رشته تحصیلیم مربوط میشه هم به مدیریت علاقه دارم،ناگفته نمونه که از دوران مدرسه خیلی وقتا سرگروه ،از گروه های کوچیک درسی تا سرگروه ،گروه سرود بودم،در دانشگاه هم مسئولیت زیاد قبول میکردم،هم خودم علاقه داشتم و هم بقیه تشویقم میکردند.