یارب آن نوگل خندان که سپردی به منش
می سپارم به تو از چشم حسود چمنش
نمایش نسخه قابل چاپ
یارب آن نوگل خندان که سپردی به منش
می سپارم به تو از چشم حسود چمنش
دوشم چه خواب خوش که شب غم سرآمدی
خورشیدباشکوه شگفتی درآمدی
آقا رضا مثلاً مشاعره هستش. شما با چه حرفی شروع کردین؟
یک شب از آن سوی باران آمدی همچون نسیم
یک شبی هم عاقبت با غم رها کردی مرا
بعد تو من ماندم و یک جاده بی انتها
هان ببین آواره این ناکجا کردی مرا
آن سفر کرده که صد غافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
شادی مجلسیان درقدم و مقدم توست
جای غم باد مر ان دل که نخواهد شادت
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست
تا دنیا نباشد زندگی بی معنیست
......
تو دیوونه رفتی یه شب بی نشونه
تو خواستی که قلبم پریشون بمونه
واسه ات گریه من دیگه بی امونه
دل از درد عشقت یه دریای خونه
هزار شکر که دیدم بکام خویشت باز
زروی صدق و صفا گشته با دلم دمساز
ز چشمت چشم آن دارم که گاهی
کند سوی گرفتاری نگاهی (جامی)