الهی شکر .بالاخره انتظار ما هم سر اومد.
نمیدونم الان چی بنویسم....
.خدایا شکرت .
نمایش نسخه قابل چاپ
الهی شکر .بالاخره انتظار ما هم سر اومد.
نمیدونم الان چی بنویسم....
.خدایا شکرت .
از همتون ممنونم که تا آخرین لحظه شادی رو تنها نذاشتین، ممنونم که با دعاهاتون به برگشتن دلگرمش کردین، ممنونم.. هر خبری شد میگم، بچه ها خیلی خوشحالم، شاید درست نباشه توی این روزها خوشحال بود اما دست خودم نیست، دست خودم نیست، اگه محرم نبود بزرگترین جشن رو به مناسبت برگشتن شادی می گرفتیم، نمیدونم از خوشحالی چی بنویسم، خیلی خوبه که این حالتش طولانی نشد، من حتی تحمل این رو نداشتم که یک ماه طول بکشه، 15 روز شد خوبه خیلی خوبه خیلی خوبهههههههههههههههههههههه ه
آقا کیوان خوشحالم که شما الان هستین، اینطوری من امکان سالم موندنم بیشتره، میترسم سنگکوب کنم، خیلی دوست داشتم الان اونجا بودم، خیلی دوست داشتم اولین کسی که میدید من بودم، کاش امید زودتر میومد، اصلا باورم نمیشه، هزار بار پرسیدم از مامانش از باباش از همسرش، هزار بار پرسیدم تا باورم شد، اونا هم همه از خوشحالی داشتن گریه می کردن، خدایا شکر که انقدر مهربونی و انقدر حکیمی. خدایا شکررر
95500+5000= 100500
پونه عزیز به خاطر باز کردن این تایپیک ازتون ممنونم، دوستان عزیز به خاطر دعاهاتون ممنونم، اگه شما نبودید امشب انقدر خوشحال نمی شدیم. ممنونم بچه ها ممنونم
خدای من باورم نمی شه . چقدر خوشحال شدم . خدارو شکر .
اینقدر دلم از اتفاقی که برای شادی افتاده بود گرفته بود که دیگه دستام یاری نوشتن توی تالارو نمی کرد . دیگه تو تالار هیچی نمی نوشتم فقط تاپیک شادی رو می خوندم ببینم حالش بهتر شده یا نه . الان که وارد تالار شدم و دیدم برگشته خیلیییییییییییییییییییییی ی خوشحالم خیلییییییییییییییییییییی.
پارمیس جون نمی دونی چقدر خوشحالم، چقدر خوشحالم، از خوشحالی همه وجودم داره ضعف میره، به نظرت چی کار کنم؟ چی کار کنم تا بتونم خدا رو شکر بگم؟ باید چی کار کرد؟؟؟؟
آقای حامد، امتحان خانم شاد تموم شد، یک ساعت پیش گفتن برگه ها بالا! شما نمیخواین از جنگلتون بیاین؟ شادی اومد، بعد از دو هفته، بعد از 15 روز که 15 قرن گذشت، خیلی سخت گذشت، خیلی سخت خیلی سخت خیلی سخت
منم شوکه ام به خدا . دو رکعت نماز شکر بخون روزن گلم . مرسی که این خبر خوبو دادی . خدایا ممنون که دل بچه های اینجا رو شاد کردی . ممنون که شادی رو بهمون برگردوندی
سنگيني باري كه خدا بر دوش ما ميگذارد آنقدر زياد نيست كه كمرمان را خرد كند ، آنقدر است كه ما را براي دعا به زانو در آورد.