حال و احوال یاران همدردی (12)

سلام
سلام به همه ی عزیزانم در تالار همدردی

سال نو همتون مبارک
انشالله سال پر از آرامش باشه براتون .

خبر خوش اینگه بابا شدم . همین امروز 99/1/8

چند ساعتی میشه که با وجود همه استرس های منو همسرم دخترم دلوین چشمشو به دنیا باز کرده و اشک شوقی رو گونه های منو همسرم گذاشته .
یاد روزهایی افتادم که فرزند خاله قزی به دنیا اومده بود که انشالله سلامت باشه .
آره عزیزانم خودمون وسط موشک بارون اومدیم بچه مون وسط کوید 19
روز های پر استرسی داشتیم تا یک سنتر خوب برای تولد دلوین پیدا کردیم که برای زایمان وضعیت سفید داشت .
هر چند خطرش هست و بیمارستانها در صدر ابتلا قرار دارند ولی توکل به فاطمه زهرا و خدای بزرگ .
تا اینجا که خوب بوده . همسرم و دخترم تو وضعیت خوبین . از خانواده هامون خواستم که بیمارستان نیان و تا چند روز هم خونمون نیان . شاید کمی ناراحت شدن ولی صلاحشونو خواستم .

طبق معمول خبر های خوش زندگیمو اول به همدردی میگم . براتون شاد ترین لحظه هارو آرزو میکنم .
بیشتر قدر همو بدونید بیشتر گذشت کنید .
از صمیم قلب براتون تندرستی میخوام و خوشبختی .

برامون دعا کنید من دعا گوی شما هستم همیشه .
همدردی خونه ی دل منه .
بدرود تا خبر های خوب دیگر .

سلام خوبین
دلم تنگ شده بود.....احساس میکنم از ی دنیای دیگه اومدم...
خوبین؟ کی هست کی نیست. چه ها چه خبر چه میکنین
اون دلزدگی از اینجا کم شده....بازم دوست داشتنه اومده...
ی لبخند
با ی نگاه پر مهر

سلام آقا پارسا :)
بهتون تبریک میگیم اخوی ،،،ان شالله همیشه خوش خبر باشی دوست عزیز :)
خوب داری با برنامه پیش میری هاااااا :)
نری سال 1400 بیای ،،بعضی موقع ها بیا از اندیشه هات استفاده کنیم
تو کوهنوردی ها و فتح قله ها ، هم یادی از ما بچه های همدردی بکن :)
ان شالله خودت و خانواده گرامی زیر سایه لطف خدا شاد و سلامت باشید .

......................

سلام خانم الهه زیبایی ها
ان شالله خوب باشید و ایام به کامتان شیرین
یه مدت نبودید
ان شالله خوش خبر باشید مثل بقیه دوستان :72:




حال و احوال من شبیه پرنده ها ،،تو آسمونه ،، مثل این عکس:)
در پناه حق :72:

http://www.hamdardi.net/imgup/659065e88d4c328089.jpg

سلام به همه بچه های همدردی ، خسته نباشین.
یه مقداری دلم گرفته نمیدونم چرا؟!:54::18: خیلی دوست دارم گریه کنم! ولی از کوچیکی بهمون گفتن مرد مگه گریه میکنه! آخه مرد مگه دل نداره! احساسات نداره! خیلی دوست داشتم احساساتمو به یکی بگم اونم قشنگ مثه یه آدم به حرفام گوش بده! احساسات و حرفا هی میمونه ته دل آدم، مثه قدیم ندیما! شاید به سرم زد رفتم بالای یه کوهی یه دادی زدم، هر چی ته دلم هست رو خالی کنم!
دلم گرفته یه مقداری از دست اطرافیانم که نمیتونن درک کنن آدمو، خیلی درکشون پایینه از احوالات آدم. حرفایی که میزنن، کارایی که میکنن، بدون در نظر گرفتن روحیات من هست. از سر دلسوزی هست، ولی اکثرا به ضرر من! دیگه منم خسته شدم هی مقاومت میکنم! البته خیلیاشم تقصیر خودمه. خودمم خیلی مشکل دارم، خیلی متزلزلم، تکلیفم با خودم مشخص نیست!

بچه ها میگن این زده به سرش!:46::46: میخاستم یه مقدار دردل کنم، یه کم آروم بشم. ببخشید دیگه طولانی شد...

سلام
چه طوری آقا غلام.؟
چه کار خوبی کردی درد و دلت رو با ما به اشتراک گذاشتی، فکر میکنم حرف دل ادمها خیلی باید با ارزش باشه، چه زلاله مثل شیشه،

کی گفته مرد گریه نمیکنه، اگر قرار بود گریه نکنه خداوند چرا گریه رو برای مردان افرید؟
میگن اشک انسان رو محقاقان تو حالات مختلف( فکر کنم 12 حالت بود) بررسی کردند، اشک حالت غم با حالت هیجان زمین تا اسمون فرقش بوده، حالا گریه که اینقدر پر از رمز و رازه مگه میشه بد باشه؟

جاییش بد میشه که انسان برای غیر خدا گریه کنه، برای دنیا اونم بیش از حد معمول،
داستان حضرت یعقوب رو که شنیدی؟ گریه برای یوسف ع ؟ اخر سر چه اتفاقی افتاد؟ جواب با شما.


یه از دلایلی که حرف دل قشنگه اینه که قبل اش فقط یه نفر شنیده. اونم شخصی که از رگ گردن به ما نزدیک تره و از رمزهای سینه آگاه هست.
پس مخاطب شما برای در و دل حاضر حاضره. باهاش صحبت کن، خودش ام صریحا گفته یاد اون موجب ارامش قلوبه،
بعدش ام توکل کن به خودش و در مسیری که رضایت اون محقق بشه قدم بگذار، حالا اطرافیانت هر نظری داشتند، دیگه برات طمع هلو میده، چون " ان الله معنا"
چون ...............................


حالا اگر دوست داشتی تو تاپیکی برای رفع مشکلت بیا صحبت کن شاید راه حلی پیدا شد، یا از مدیر همدردی کمک بگیر.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط gholam1234

سلام به همه بچه های همدردی ، خسته نباشین.
یه مقداری دلم گرفته نمیدونم چرا؟!:54::18: خیلی دوست دارم گریه کنم! ولی از کوچیکی بهمون گفتن مرد مگه گریه میکنه! آخه مرد مگه دل نداره! احساسات نداره! خیلی دوست داشتم احساساتمو به یکی بگم اونم قشنگ مثه یه آدم به حرفام گوش بده! احساسات و حرفا هی میمونه ته دل آدم، مثه قدیم ندیما! شاید به سرم زد رفتم بالای یه کوهی یه دادی زدم، هر چی ته دلم هست رو خالی کنم!
دلم گرفته یه مقداری از دست اطرافیانم که نمیتونن درک کنن آدمو، خیلی درکشون پایینه از احوالات آدم. حرفایی که میزنن، کارایی که میکنن، بدون در نظر گرفتن روحیات من هست. از سر دلسوزی هست، ولی اکثرا به ضرر من! دیگه منم خسته شدم هی مقاومت میکنم! البته خیلیاشم تقصیر خودمه. خودمم خیلی مشکل دارم، خیلی متزلزلم، تکلیفم با خودم مشخص نیست!

بچه ها میگن این زده به سرش!:46::46: میخاستم یه مقدار دردل کنم، یه کم آروم بشم. ببخشید دیگه طولانی شد...

---

سلام اقا غلام
امیدوارم از دیروز که این پست و گذاشتین بهتر شده باشین
من درکتون میکنم.....خیلی هم متاسف شدم از پستتون...دعا کردم مشکلتون حل شه.
....شاید صبر چاره باشه......با اطرافیان هم زیاد بحث نکنید...
میدونم وقتی ادم خودش ناراحته یکی هم بیاد ی چیز خیلی پرتی بگه بدتر آدم و بهم میریزه....از طرفی هم اموراتت با اونا میگذره....این شبها فرصت خوبیه....با خدا خلوت کنید
اون لحظه ای که خودتو تو اوج درماندگی میینی و میگی خدایا تو پناهم باش به طرز معجزه اسایی حالتون بهتر میشه...حالتون هم که بهتر شد بهتر میتونید بار زندگیتونو به دوش بکشید.
این رسپی امتحان شده است شمام امتحان کنید:)
درضمن اینم بگم خدمتتون برادر غولومی:)
( اقای کرای که میگفت بهتون غولومی من خندم میگرفت)
تاپیکتونو ی نگاه انداختم....اینکه گفتید اگه زیاد اشنایی رو طولانی کنیم وابستگی میاد و ....درسته ....ولی نه اونقدر که بهم بریزه زندگیتونو..... ی مدت کوتاه دیگه خواستگاری بعدی....
مگه اینکه فوق احساساتی باشین یا مسائل حل نشده از دوران کودکی داشته باشین( به قول این دکترا)....یا دفعه اول باشه که با دختری وارد فاز اشنایی میشید.... بذای همین من تو تاپیک اولتون گفتم غولومی خواستگاری رفتنو شروع کن:)
تا دونسته هاتونو عملی تجربه نکنید....زیاد جزوه جمع کردن .......نمیگم فایده نداره...شایده چندان فایده نداشته باشه.
موفق باشید.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط الهه زیبایی ها

سلام اقا غلام
امیدوارم از دیروز که این پست و گذاشتین بهتر شده باشین
من درکتون میکنم.....خیلی هم متاسف شدم از پستتون...دعا کردم مشکلتون حل شه.
....شاید صبر چاره باشه......با اطرافیان هم زیاد بحث نکنید...
میدونم وقتی ادم خودش ناراحته یکی هم بیاد ی چیز خیلی پرتی بگه بدتر آدم و بهم میریزه....از طرفی هم اموراتت با اونا میگذره....این شبها فرصت خوبیه....با خدا خلوت کنید
اون لحظه ای که خودتو تو اوج درماندگی میینی و میگی خدایا تو پناهم باش به طرز معجزه اسایی حالتون بهتر میشه...حالتون هم که بهتر شد بهتر میتونید بار زندگیتونو به دوش بکشید.
این رسپی امتحان شده است شمام امتحان کنید:)
درضمن اینم بگم خدمتتون برادر غولومی:)
( اقای کرای که میگفت بهتون غولومی من خندم میگرفت)
تاپیکتونو ی نگاه انداختم....اینکه گفتید اگه زیاد اشنایی رو طولانی کنیم وابستگی میاد و ....درسته ....ولی نه اونقدر که بهم بریزه زندگیتونو..... ی مدت کوتاه دیگه خواستگاری بعدی....
مگه اینکه فوق احساساتی باشین یا مسائل حل نشده از دوران کودکی داشته باشین( به قول این دکترا)....یا دفعه اول باشه که با دختری وارد فاز اشنایی میشید.... بذای همین من تو تاپیک اولتون گفتم غولومی خواستگاری رفتنو شروع کن:)
تا دونسته هاتونو عملی تجربه نکنید....زیاد جزوه جمع کردن .......نمیگم فایده نداره...شایده چندان فایده نداشته باشه.
موفق باشید.

---

سلام و ممنون از الهه زیبایی ها. مقداری خندیدم ! :311:اون جزوه جمع کردن رو خب اومدین. آره دیگه وابستگی پیش میاد، مخصوصا برای اونایی که احساساتی هستن و قبلا سابقه ارتباط با جنس مخالف رو بصورت نزدیک و بصورت آشنایی نداشتن (خودمم فک کنم یه مقداری اینجوری هستم :58: توی قرن بیست و یک!). ایشالا که همه چی اکی میشه.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط gholam1234

uppppp
تا یه یکسال قشنگ وقت داریم، بیایم بنویسیم فقط :18:.

---

غلومی ، کجا وقت داری شما :biggrin-new:
باید آماده باشی خواستگاری رفتن را شروع کنی :)
ببینم چی کا ر میکنی غلومی :)


بیا یه مسابقه بدیم :):18:
بیا قدم هایمان را تا یادگاری درخت شماره کنیم :)
هر کی زودتر رسید ،پریچه ی بی جفت آبها را ببوسد :) ، برود تا پشت بال پروانه :) و تا آسمان ها ،، بتازد
نظرت چیه؟
:ghost:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط c-r-y

غلومی ، کجا وقت داری شما :biggrin-new:
باید آماده باشی خواستگاری رفتن را شروع کنی :)
ببینم چی کا ر میکنی غلومی
ابیا یه مسابقه بدیم :)
بیا قدم هایمان را تا یادگاری درخت شماره کنیم :)
هر کی زودتر رسید ،پریچه ی بی جفت آبها را ببوسد ، برود تا پشت بال پروانه و تا آسمان ها ،، بتازد
نظرت چیه؟
:ghost:

---

وای cry، چقدر احساسی شدم :311::311::311:، چقدر شاعرانه شد!! :311: پریچه بی جفت آبها :227: دیگه رفتیم تا یه سال دیگه ایشالا

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط gholam1234

وای cry، چقدر احساسی شدم :311::311::311:، چقدر شاعرانه شد!! :311: پریچه بی جفت آبها :227: دیگه رفتیم تا یه سال دیگه ایشالا

---

............
پریچه بی جفت آبها را ببوسد ،،منظور دوران بعد عقد هست :)
غلومی نری خواستگاری از این کارها کنی می ندازنت بیرون :biggrin-new:
:ghost: