سرگشته چو پرگـار همه عمر دویدیم
آخر به همان نقطه که بودیم رسیدیم
امام فخر رازی
نمایش نسخه قابل چاپ
سرگشته چو پرگـار همه عمر دویدیم
آخر به همان نقطه که بودیم رسیدیم
امام فخر رازی
"سفر
مرا از تو به هیچ کجا نمی برد
پشت سرم آب نریز"
http://www.8pic.ir/images/77562144526618534873.jpg
:72:
کسی هرگز نمی داند ...
چه سازی می زند فردا
چه می دانی تو از امروز ،
چه می دانم من از فردا ...
همین یک لحظه را دریاب ،
که فردا قصه اش فرداست ... !
http://www.hammihan.com/users/status...10162.4931.jpg
دامن مکش به ناز که هجران کشیده ام
نازم بکش که ناز رقیبان کشیده ام
شاید چو یوسفم بنوازد عزیز مصرپاداش ذلتی که به زندان کشیده ام
از سیل اشک شوق دو چشمم معاف دارکز این دو چشمه آب فراوان کشیده ام
جانا سری به دوشم و دستی به دل گذارآخر غمت به دوش دل و جان کشیده ام
دیگر گذشته از سر و سامان من مپرسمن بی تو دست از این سرو سامان کشیده ام
شهریار
ذوق شعـــــــــرم را کجــــــــا بردی؟ که بعد از رفتنتـــ
عشق و شعــر و دفتر و خودکار آرامم نکرد
http://www.8pic.ir/images/60873521657178204539.jpg
شانه ات را دیر آوردی سرم را باد برد ...
خشت خشت و آجر آجر پیکرم را باد برد ...
من بلوطی پیر بودم پای یک کوه بلند ...
نیمم آتش سوخت-نیم دیگرم را باد برد ...
از غزل هایم فقط خاکستری مانده به جا ...
بیت های روشن و شعله ورم را باد برد ...
با همین نیمه همین معمولی ساده بساز ...
دیر آمدی نیمه ی عاشقترم را باد برد ...!
حامد عسگری
وقتی مشکلی روی می دهد، اتفاقی که گهگاه می افتد
وقتی جاده سربالایی است
وقتی پول اندک و بدهی زیاد است
وقتی می خواهی لبخند بزنی اما مجبوری آه بکشی
وقتی تحت فشار شرایطی
نفسی تازه کن اما تسلیم نشو
زندگی پر از فراز و نشیب است
همه می دانیم و لمسش می کنیم
بارها شکست می خوریم
و زمانی که باید تلاش کنیم، دست از کار می کشیم
تسلیم نشو اگر پیشرفت کند است
موفقیت شاید در یک قدمی است
در برابر شدیدترین ضربات، به نبرد ادامه بده
در بدترین شرایط است که نباید تسلیم شوی
" گم نام انگلیسی زبان "
خدا آن حس زیباییی است که در تاریکی صحرا ، زمانی که هراس مرگ میدزدد سکوتت را
یکی همچون نسیم دشت میگوید ، کنارت هستم ای تنها ، و تو حس میکنی آن را
یه حسی رفته از قلبم که پشتم کوهی از درده چه جوری از دلم کنی که اون حس بر نمی گرده
نه دنبال یه تسکینم نه فکر کندن از این درد تو دنیا با یه دردایی فقط باید مدارا کرد.
بگذشتی ام غم تو نگذشت مرا
حقا که غمت از تو وفادارتر است
اگر جایی به جای من گزیند دوست ، حاکم اوست
حرامم باد اگر من جایی به جای دوست گزینم
حیدربابا دونیا یالان دونیادی
سلیمان نان نوحدان گالان دونیادی
حافظ وظیفه ی تو ، دعا گفتن است و بس
در بند آن مباش ، که نشنید یا شنید :72:
...نقل قول:
ای صفی ، معشوقت آخر دیدی اندر خانه بود
برسراغش گردعالم گشتنت ، افسانه بود