RE: حال و احوال ياران همدردي (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط tesoke
خیلی ممنونم شیدا خانوم که مشکل منو حل کردین و کمکم کردین که راحت تر تصمیم بگیرم.:316:
شنیدین می گن دختری شیدا نام تسوکه رو از زن گرفتن منصرف کرد؟؟..منم شنیدم.. ! کی بوده آیا؟...احتمالاً یکی از یوزر من استفاده کرده ...:199:
تسوکه ولی خوب خودتو لو دادی ها:311:
داشتیم امتحانت می کردیم ببینیم چند مرده حلاجی که اونم لو دادی که به فکر شکم مبارک هستی...:311:
همه ما دخترا آشپزی کردن رو دوست داریم و خیلی خوب هم انجامش می دیم... فقط گاهی ممکنه برای اذیت کردن همسر گرام بهش تخم مرغ بدیم.:311::199:
RE: حال و احوال ياران همدردي (2)
سلام به دوستان:
فقط اومدم که ببینم همه خوب هستند یا نه ..که دیدم خدا رو شکر همه خوب هستند و حال و احوال میزان میزان هست..
خدا رو شکر با دوستان جدید تالار بازم عطر و بوی شادی و نشاط گرفته و منو یاد اون روزهای اول ورودم می ندازه..
چقدر زود گذشت اون روزها که میومدم و با دقت تاپیک اصلیمو می خوندم...
چقدر زود گذشت اون روزها که کم کم با هم آشنا می شدیم و با هم اخت می شدیم..
یادمه اون اولا یک حس غریبی داشتم ..از همه می ترسیدمو فکر می کردم اینجا همه غریبه غریبه هستندولی خیلی زود باهاشون دوست شدم...
اومدم بگم خوشحالم تو تالار عضو بودم و امیدوارم عمری باشه و عضو بمونم....
از حال ما حواسته باشید هم که همه چیز عالیه خدا رو شکر فقط من نمی دونم چرا از شر و شوری افتادم و اصلا حوصله ندارم..با همسر گرام خوب خوبیم خدارو شکر هیچ مشکلی نیست و شاد هستم هرچند خیلی ملایم تر شدم..
ولی ...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط baran.68
9:با خوندن سوالای من احساس کردی من خلقم تغییر کرده؟
آره خلق مارو هم تغییر دادی یه بار گذاشتیمون جای کسی که سرطان داره یه بارم جای کسی که ناراحتی عصبی داره .:302:
چه برداشتی کردی ...
*سوال 6 رو که خوندم احساس کردم نکنه خودت همچین حسی داری
*سوال 4 هم که دیدم گفتم حتما خود سارا خیلی فکرش مشغول اون دختر شده
*شیطونیات کو سارا
*احساس میکنم داری سعی میکنی منطقی تر باشی اما خودت از این قضیه ناراحتی
*یا کلا از چیز دیگه ای ناراحتی
باران جان دیگه نمی دونم چرا شیطونیامو گم کردم...مدتیه حالت سکوت دارم.البته نه فکر کنید مشکلی هست ها ..نه خدا رو شکر هیچ مشکلی هم رخ نداده خودم یک هویی این طوری شدم و نمی تونم از توش بیام بیرون..تاپیک های بچه ها رو می خونم ولی دستم به کیبورد نرفته می بینم هیچ حرف تازه ای برای گفتن ندارم...
خوشحالم دوستان قدیمی خوبم مثل فرشته ..ستاره..آنی .. بی بی ..باران..بالهای صداقت و دوستان جدید که شامل همه میشه با قدرت به پیش میرن..نمی دونم ولی من نمی دونم صلاح چیه...چون حرفی برای گفتن نمی بینم..
برای همتون آرزوی موفقیت می کنم..
و کنارتون هستم...
سارا:72:
RE: حال و احوال ياران همدردي (2)
دلم اونقدر واسه موعود عزیز تنگ شده :72:
RE: حال و احوال ياران همدردي (2)
سلام
ممنونم. شرمنده فرمودید:72:
اومدم از فرصت پبش آمده استفاده کنم و بگم: ارادتمند همه دوستان گل همدردی هستم اعم از غایب و حاضر.
بهترین احوالات نصیبتان:72:
RE: حال و احوال ياران همدردي (2)
RE: حال و احوال ياران همدردي (2)
مهتاب جان
دلمون برات تنگ شده بود :43:
خوبی نازنین
باز هم منتظر حضورت هستیم .
خوش باشی :72::72:
RE: حال و احوال ياران همدردي (2)
سلام
من دلم واسه خانم " بی هویت " تنگ شده، نمیدونم داره چیکار میکنه ؟
همینطور آقای " ایمان الهی "
آقای " mani "
مانی آخرین بار گفت میخواد یه کارایی بکنه اما نمیاد بگه چیکار کرده یا میخواد چیکار کنه ؟
مدیر صندلی داغ ( آقای محمد ابراهیمی ) هم نیستند و این صندلی حســـــــــابی از داغی افتاده!
از آقای " آسمونی " یعنی همون " پسر حاجی " و " دختر خانم حاجی فتح الله هم خبری نیست .من دوست دارم بدونم بالاخره چی شد؟
RE: حال و احوال ياران همدردي (2)
RE: حال و احوال ياران همدردي (2)
سلام چهارشنبه بعد از ظهر کنکور کارشناسی ارشد دارم
نمی دونم چی بگم.زیاد استرس ندارم.بیشتر شاکرم.خدا رو شکر می کنم که توی این مدت از این فشار های روحی با کمک شما رها شدم.به نظرم این ارزشش بیشتر از کنکور باشه.به هر حال یک ماه و نیمه که درس نخوندم اصلا.قبلش خوب خونده بودم.اگر یادم مونده باشه.بیشتر دوست دارم قبول شم دل مادر بزرگم و مادرم نشکنه.آخر خیلی به من امید دارند و خیلی دوست دارن من قبول شم
برام دعا کنید.
همه تان را خیلی خیلی دوست دارم:72::72::72:
سارا بانوی عزیز فعلا که هیچ کدام این ها نیستند.ولی یکی در کنارمان هست که ما بهش بی توجهی کردیم."دختر مهربون" . دقت کنید او هم آمد و در تاپیک فیلو سارا گفت که من هم می خواهم خلاص شوم.منتها کسی بنده خدا رو تحویلش نگرفت.حتی به مدیر پیام زدم که بیایند و تخصصی کمک کنند که گفتند یک تاپیک جداگانه باز کن و متاسفانه تاپیک رفت به امان خدا...........
RE: حال و احوال ياران همدردي (2)
این که کاربرهای تالار میان و میرن یه چیز کاملا عادیه
وقتی اینجا در مورد مشکل کسی بهش مشورت میدین یا کمکش می کنید ذهنتون مشغول می شه و دوست دارید نتیجه را بدونید و بتونید کمک بیشتری بکنید که در نتیجه ذهن مشغول میشه و طبعا هر کسی ممکنه در بازه زمانی ای بتونه بیشتر اینجا باشه و در بازه زمانی دیگری وقتش و ذهنش ارزشش بیشتر باشه و نتونه وقتی را در اینجا صرف کنه بنابراین از این که دوستانی را در جمع مون نمی بینم ناراحت نیستم اما فقط آرزو می کنم که عدم همراهی این دوستان به معنای این باشد که زندگی شاد و زیبایی بدون نیاز به همدردی را سپری می کنند:72::72::72: