امشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشد
نمایش نسخه قابل چاپ
امشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشد
دلي دارم خريدار محبت
كز او گرم است بازار محبت
تو یاس نو دمیده، هم گلبرگ تکیده
روزی آیی کنارم که عشق از دل رمیده
هر آنکه جانب اهل وفا نگه دارد
خداش در همه حال از بلا نگه داد
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
که آشنا سخن آشنا نگه دارد
در گلستان جهان چون غنچه های صبحدم
با درو پر ز خون در حال لبخندیم ما
ای آنکه زنده از نفس توست جان من
آن دم که با توام، همه عالم ازآن من
نخفته ام ز خیالی که می پزد دل من
خمار صد شبه دارم شرابخانه کجاست
تو زمونه ای که عمر عشق فقط صبح تا شبه
من تو گفتن دوست دارم واموندم
همه گفتند همه رفتنذ اما من
با یه دنیا آرزو جا موندم
مکن به چشم حقارت نگاه در من مست
که آبروی شریعت بدین قدر نرود
داری میری و فقط خاطره هات سهم منه:54: http://tbn0.google.com/images?q=tbn:...07DSC_1495.jpg
بار ِ دلــتـنگـیـت ُ بستی ، دیگه وقت رفتنه :302:
دلم از حادثه خونه ، چشام از خاطره خیس:54:
دوس داری بري برو ولی نامه برامون بنویس:47::203: