RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چکامه عزیز
خوشحالم که نیما و تو میانه ی بهتری با هم دارید و مطمئن هستم که تو تغییراتی در خود و نوع نگاهت ایجاد کرده ای که در روند رو به بهبود رابطه تان موثر بوده و نیما هم از تو و رفتار تو الهام می گیرد برای بهتر شدن ، عزیزم خوشحالم که با اوضاع کنار آمده ای کار سختی نیست فقط باید بدانی که این اوضاع و شرایط مربوط به هر دو نفر شماست و منافع شما هم در همین اشتراک است و غرور نیما هم اذیتت نکند خوشحال باش که او هم صاحب تفکر است و برای تفکر و باورهایش ارزش قائل است و یقین سود و منفعتی برای هر دو شما دارد که روی آن پافشاری می کند زندگی عاشقانه داشتن سخت نیست عزیزم . به نیما احترام بگذار و با علاقه نظرات و اهدافش را گوش کن . به دنبال قدرت اول بودن هم نباش همین که قدرت اول بودن را به او بدهی بزرگوارانه خودت نفر اول خواهی بود . زندگی ات می تواند بسیار زیباتر از همه ی جوانهایی با شرایط خودت و نیما باشد پس سعی کن بهترین باشی . امیدوارم هر چه زودتر از آن روز برایمان بنویسی و بگویی که زندگی عاشقانه و سالمی داری به دوراز حرف و حدیث و.... سعی کن با نیما به تعامل برسی، سخت نیست و من مطمئنم عزیزم تو می توانی . دوستت داریم و برایت آرزوی روزهای قشنگی دارم چه در کنار ساحل خلیج همیشه فارس و یا هر جای دیگر بر روی این کره خاکی . موفق باشی نازنینم .
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
سلام دوستاي گلم.امروز بعد از مدتها دلم هواي نوشتن کرد.
خداروشکر شرايط خونه خيلي خيلي بهتر از قبل شده.يادتونه ميگفتم حتي من و نيما روي يه کاناپه هم باهم نميشينيم؟يعني اون نمينشست.ولي الان ديگه اينطور نيست.صبح داشتم همه پستهامو از اول مرور ميکردم.خيلي دلم گرفت.خيلي شرايط سختي داشتم خيلي بد بود.خودم هم نميدونم چطوري اينقدر تونستم صبر کنم.
الان با هم شام ميخوريم.کم و بيش بيرون ميريم.مهمون که مياد خونمون خيلي استقبال ميکنه و توي جمع احتراممو داره.براي صحبت کردن اون پيشقدم ميشه.يه چيز جالب براتون بگم.هفته پيش بعد از يکسال اون براي سکس پيشقدم شد.توي اين مدت فقط من بايد ميرفتم جلو.اگه بيرون باشم منتظرم ميمونه تا باهم شام بخوريم. راستي براي سالگرد ازدواجمون هم برام يه زنجير خريد.
در کل ميخوام بگم شرايطم خداروشکر خيلي خيلي بهتر شده.البته هنوز جاي خوابش ازم جداست.ولي اشکالي نداره.اونم درست ميشه.زمان ميخواد.تا همين الان هم خيلي خوب پيش رفته.
بعضي از دوستان که تازه اين پست رو ميخونن شايد بخاطر نوشته هام تعجب کنن.ولي قديمي تر ها ميدونن من چه روزايي رو گذروندم.
ميدونين چيه هرچي ازش فاصله ميگيرم بيشتر اون طرفم مياد.ولي هرچي من ميرم طرفش اون خودشو دور ميکنه.هراز گاهي هم که باهاش محکم و يه کم تند برخورد ميکنم شرايط بهتر ميشه.نميدونم چرا.مثلا هفته پيش باهاش صحبت کردم.بهش گفتم نيما اگه تو تا الان قصدت جدائي بود حالا ديگه من هم موافق هستم.من نميتونم اينطوري باهات زندگي کنم.منم آدمم.تا کي بايد با در و ديوارهاي اين خونه حرف بزنم.آخه تو چته.بسه ديگه.جنايت که نکردم.خلاصه کلي تند و محکم باهاش صحبت کردم.گفتم طلاق بگيريم.گفت من زن طلاق نميدم.(يادتونه قبلا پاشو کرده بود توي يه کفش که فقط طلاق؟)ميدونين چيه کاملا معلومه که برگشته و خودشم ميدونه ديگه زيادي تند رفته ولي هنوز غرورش مانع ميشه.
بازم خدارو شکر.ياد پارسال همين موقعها که ميفتم تنم ميلرزه.
دوستاي عزيزم توروخدا برام دعا کنيد.مشکل بيماريم اذيتم ميکنه.ديروز پيش يه دکتر ارتوپد رفتم.(دنده هام 3 ماهه که درد ميکنه)دکتره بهم گفت رماتيسم مفصلي داري.خيلي داغونم.امروز هم پيش يه دکتر ديگه وقت دارم.هر کي يه چيز ميگه.ديگه خسته شدم.روحي ، جسمي ،خلاصه همه جوره داغونم.به خدا توي اين مدت اگه نازنين نبود(نازنين غ)من شرايط روحيم خيلي بدتر ميشد.خيلي کمکم کرد.خيلي.
دلم براتون يه دنيا تنگ شده بود.البته توي تالار ميومدم ولي راستش حوصله نوشتن نداشتم.
همتون رو دوست دارم.
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چكامه جان
باور كن به خدا از خوشحالي اشك توي چشمهام جمع شد.
خدايا شكرت.
صد هزار مرتبه شكر.
ان شااله كه روز به روز اوضاعت بهتر بشه.
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چکامه عزیز منم همه پستاتو پیگیر بودم . خیلی خیلی خوشحالم که شرایطت بهتر شده . امیدوارم مشکل بیماریت هم سریعتر برطرف بشه . برات دعا میکنم عزیزم که همیشه خوشبخت و سالم باشی
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
:227::73::73:
خیلی خوشحال شدم عزیزم
:46::72:
چکامه ی گلم داری جواب خوبیاتو می گیری عزیزم
:72:
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط چکامه
.به خدا توي اين مدت اگه نازنين نبود(نازنين غ)من شرايط روحيم خيلي بدتر ميشد.خيلي کمکم کرد.خيلي.
چکامه خوبم که الان مثل خواهرم دوستت دارم خیلی خوشحالم دوباره می نویسی ولی با شادی. می دونی توی این مدت من فقط سعی کردم خودتو بهتر بشناسی. حق و حقوقتو یادت بیارم. تو باید دور و ورت شلوغ می شد تا بتونی کمی خلاهاتو پر کنی. نیما مرد خوبیه فقط زمان بیشتری می خواد.
دوستت دارم.:72::72:
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چکامه عزیز خیلی خوشحال شدم...
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
ديروز نيما اومد دنبالم دم شرکت و باهم رفتيم دکتر.فکر کنين اومد دنبالم!!!!!!!!!!!خودم شاخ درآوردم.
اين دکتره گفت من چيزي از رماتيسم توي آزمايشات نميبينم.دنده هات چسبندگي پيدا کرده.بهم يه سري دارو داد گفت مصرف کن بعد از دوماه دوباره بيا پيشم ببينمت.خيلي خوشحال شدم.مطب دکتره توانير بود.قدم زنان با نيما تا ونک رفتيم.يه کم درباره برنامه هامون صحبت کرديم.ولي همچنان سرو سنگين بود.
بازم خداروشکر.نيما بياد دنبالم؟!!!!باهم بريم دکتر؟!!!!باورم نميشد.ولي اتفاق افتاد.
فردا شب هم ميريم خونه دختر دائيش يه سر بزنيم.آخه ني ني شون تازه به دنيا اومده.
ديشب که اومديم خونه موقع خواب رفتم پيش نيما بهش گفتم نيما پاشو بيا سرجات بخواب.ولي اون گفت نه نميام.منم رفتم خوابيدم.
نميدونم چرا سرجاش سرسختي ميکنه.واقعا نميدونم.
خدا به هممون صبر بده تا بتونيم مقاومت کنيم.
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چكامه جان اين خبرا من رو هم خيلي خوشحال كرده است عزيزم يه كم ديگه صبر كن زياد هم بهش اصرار نكن اين يكي هم به زودي درست مي شه
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
خدایه من شکرت . امروز چقدر خبر خوب میشنوم. چکامه صبورم خیلی خوشحالم واست عزیز دلم بازم صبر کن ببین تو یکی از همین شبا یهو روتو برمیگردونی میبینی نیما کنارته . خدایا هزار مرتبه شکرت . چکامه جان اون یه بار که با جدیت در مورد طلاق صحبت کردی خوب بود ولی حالا که دیگه مطمئن شدی نیما تغییر کرده و به جدایی فکر نمیکنه تو هم دیگه حرفی از طلاق نزن . ولی دوباره هم مثله روزایه اول نشی همین طور خانمانه و سرسنگین و البته دلسوز با شوهرت برخورد کن.
تو روزایه خیلی سختیو تحمل کردی پس بزار نتایج خوبشو تو زندگیت ببینی . واسه بیماریت خودتو اذیت نکن با آرامش مراحل پزشکیتو طی کن هر چی واسه خودت بزرگترش کنی بدتر میشه .
واست بهترینهارو آرزو میکنم. کاش منم نزدیکه شماو نازنین جون بودم و از تجربیاتتون از نزدیک استفاده میکردم....