کی تموم میشه زندگی بگم آخیییش تموم شد.
کی از خواب بیدار میشم میگم اااا همه ش کابوس بود خواب بود...
کی روزای خوب میاد..
کی صدامو میشنوی دلت به حالم بسوزه بگی بسته شه ازین بیشتر طاقت نداره
نمایش نسخه قابل چاپ
کی تموم میشه زندگی بگم آخیییش تموم شد.
کی از خواب بیدار میشم میگم اااا همه ش کابوس بود خواب بود...
کی روزای خوب میاد..
کی صدامو میشنوی دلت به حالم بسوزه بگی بسته شه ازین بیشتر طاقت نداره
کی تموم میشه زندگی بگم آخیییش تموم شد.
کی از خواب بیدار میشم میگم اااا همه ش کابوس بود خواب بود...
کی روزای خوب میاد..
کی صدامو میشنوی دلت به حالم بسوزه بگی بسته شه ازین بیشتر طاقت نداره
1
سلام
خانم zola
خدا با ما حرف میزنه، دائما.
فقط ما نیاز داریم گوش شنیدنش رو داشته باشیم.
گوش شنیدنش هم از راه دل هست.
وقتی خدا رو بشناسید، همه جا صدای خدا شنیده میشه.
به صحرا بنگرم صحرا ته وینم.
به دریا بنگرم دریا ته وینم.
بهر جا بنگرم کوه و در و دشت.
نشان روی زیبای ته وینم.
باباطاهر
- - - Updated - - -
سلام
ان شالله بزودی همه چالش ها و مشکلاتتون حل بشه.
داستان حضرت ایوب رو شنیدین؟
ابلیس به زندگی حضرت ایوب علیه السلام حسد برد، به پیشگاه خداوند چنین عرض کرد: اگر ایوب علیه السلام این همه شکر نعمت تو را به جا میآورد، از این رو است که زندگی مرفّه و وسیعی به او دادهای، ولی اگر نعمتهای مادی را از او بگیری، هرگز شکر تو را به جا نمیآورد، اینک (برای امتحان) مرا بر دنیای او مسلط کن تا معلوم شود که مطلب همین است که گفتم.»
خداوند برای این که این ماجرا سندی برای همه رهروان راه حق باشد، به شیطان این اجازه را داد، ابلیس پس از این اجازه به سراغ ایوب علیه السلام آمد و اموال و فرزندان ایوب را یکی پس از دیگری نابود کرد، ولی این حوادث دردناک نه تنها از شکر ایوب علیه السلام نکاست، بلکه شکر او افزون گردید.
ابلیس از خدا خواست بر گوسفندان و زراعت ایوب علیه السلام مسلط شود، این اجازه به او داده شد.
ابلیس همه زراعت ایوب علیه السلام را آتش زد، و گوسفندان او را نابود کرد، ولی ایوب نه تنها ناشکری نکرد، بلکه بر حمد و شکرش افزوده شد.
سرانجام شیطان از خدا خواست که بر بدن ایوب علیه السلام مسلط شود، و باعث بیماری شدید او گردد، خداوند به او اجازه داد، شیطان آن چنان ایوب علیه السلام را بیمار کرد که از شدت بیماری و جراحت، توان حرکت را نداشت، بیآنکه کمترین خللی به عقل و درک او برسد، خلاصه نعمتها یکی پس از دیگری از ایوب علیه السلام گرفته میشد، ولی در برابر آن، مقام شکر و سپاس او بالا میرفت
سلام
میدونی خدا من با تو خیلی فرق دارم. من حس رنج و ناراحتی و غم رو میفهمم ولی تو اینا رو تجربه نکردی. نمیدونی تنهایی چندین ساعت راه رفتن چه حسی داره تا حالا احساس ضعف نکردی نمیدونی چقدر دردناکه برای یه نفر. البته خب تو خدایی، قوی هستی به کسی احتیاجی نداری نیازی به کسی نداری ما ولی اینجوری نیستم.
ولی خب چه میشه کرد، زندگی ادمها فرق داره با هم، ما هم اینطوری شدیم دیگه. گاهی یه جرقه توی فکرم باعث میشه چندین ساعت برم توی فکر. بعضی اوقات فکر میکنم چقدر خنده دار بود داستان ما. باورم نمیشه که ده دقیقه حرف زدن باعث بشه زندگی یه نفر تا دو سال بعدش تحت تاثیر اون ده دقیقه باشه، واقعا چرا؟ درسته بعضی اوقات زیادی تخس میشم یا زیادی مهربون یا زیادی سرد و خشک، اما تو منو میشناختی، نباید منو با چیزایی امتحان میکردی که توانشو نداشتم.
الان زندگی بهتر شده، ایده های جدیدی توی ذهنم میاد همه تشویق میکنن منو، احساس میکنم چیزایی دارم که بقیه ندارن، همه شو خودت بهم دادی... اما یه چیزی کمه، احساس میکنم یه چیزی سر جاش نیست، دیگه اون پسر سابق نیستم ولی خب مهم نیست برای تو اصلن مهم نیست و برای خودم.
کلی حرف داشتم، ولی ولش کن تو که میدونی همه رو
حتمن به قول خودت یه حکمتی داره
سلام
امام علی ع فرمودن؛
از بی تابی کردن بپرهیز که امید را قطع می کند و کار کردن را تضعیف می نماید و اندوه را به ارمغان می آورد و بدان که راه خروج [از تنیدگی] در دو چیز است: آنچه چاره دارد، چاره کردن، و آنچه چاره ندارد، صبر کردن... (بحار الأنوار، ج 82، ص 144، ح 29. )
روزگارتون شیرین تر از عسل... :72:
.................................................. ...........
سلام
در تاپیک اشعار گلچین متوجه شدم طبع شاعری دارین، این استعداد باید توسعه پیدا کنه اگر تمایل دارین در سایت تاپیکی با موضوع ( کارگاه شعر ) بزنید تا استفاده کنیم. مخصوصا دوستانی که به شعر علاقه مندن یا در سرودن مشکلاتی دارن راهنمایی کنین.
به امید موفقیت های روز افزون شما ... :72:
سلام.
آقای mvaz خیلی ممنونم از لطفتون، بله خدا باهامون حرف میزنه اما به قول شما یه قابلیتی باید در من باشه که انگار نیست.
فکر میکنم نیاز به رشد روحی و ایمانی داره...... به عبارت دیگه چشم بینا داشتن و گوش شنوا داشتن برای دیدن و شنیدنش، حتما مقدماتی داره که من.بلد نیستم و ندارم....
چی میشه که کسی مثل باباطاهر این دوبیتی ها رو میگه، این اصل موضوعه.
البته که چقدر خوب میشد که منم میتونستم....
سلام
من یادم نمیاد جایی گفته باشم آقای Mvaz هستم.
حرف شما درسته، چرا باباطاهر میتونه، من نمیتونم.
بخش اش برمیگرده به ذات ما آدم ها.
ما انسان ها در ذات یک نوع هستیم، آن ذات ، ذات خدا جوی ماست. ذاتی که مورد محبت خداوند قرار گرفته و دست خود ما نیست که به سوی خدا کشش نداشته باشیم، به قولی خدا ناباور ترین فرد هم در آخرین لحظه و قبل از برخورد به صخره میگه، "آه خدای من"
شما تا وقتی یه لباس یا یک دوست رو ندیده باشید، نمیتونید به اون چیز یا اون شخص علاقه پیدا کنید. درسته؟ یعنی تا وقتی یک لباس رو در ویترین مغازه ندیده باشید که نمیتونید بگید من عاشق فلان لباسم.
پس قدم اول دیدن هست. این دیدن برای خداوند، شناخت تعبیر میشه. یعنی تا خداوند رو نشناسید، نمیتونید بگید من خدا رو چه طور دوست بدارم یا ببینم.
حالا شناخت خداوند چه طور محقق میشه؟
این مهمترین سواله و سخت ترین سوال بشر هست.
حضرت علی ع یک نشونه به ما داده، " انسان اگر خود را بشناسد، خدا را خواهد شناخت" یعنی خانم زولا تا خودش رو نشناسنه، ندونه از کجا اومده و به کجا میره، نقاط ضعفش رو نشناسه، سعی در رشد خودش نداشته باشه، سعی نکنه صفات خدا رو در خودش پرورش بده و به معنای واقعی به انسان کامل تبدیل نشه، نمیتونه خدا رو بشناسه. مثلا اگر خدا ستار العیوب هست، باید سعی کن خانم زولا که عیب پوش باشه، اگر دوستش، دشمنش یک خطایی ازش سر زد، اون رو بر ملا نکنه.
به طور موازی باید تفکر و اندیشیدن رو یاد بگیرید. اندیشه در کلمات، اندیشه در آیات خداوند، اندیشه در آفریده های خداوند، اندیشه در مصنوعات خداوند و ..... این اندیشه ها و آگاهی ها باعث میشه شناختتون بیشتر بشه.
مثلا وقتی قرآن خواندین، به آیه 30سوره بقره رسیدین که خداوند فرموده جانشینانی ( انسانها) در زمین قرار میدهم و ..... اندیشه کنید انسان ها چه خصوصیتی دارند که جانشین شدند، وظیفه این جانشین ها چیه؟ اگر این جانشین ها که مورد محبت خدا واقع شدند ناسپاسی کنند ، به خدا که بهشون عنایت ویژه کرده بی احترامی نکردند؟!! اصلا چه شده که بعد این آیه از همه خواسته در مقابل انسان سجده کنند، مگه انسان کیه؟
نم نم راه می افتین. خداوند به یه سری بنده هاش عنایت ویژه کرده و مقام های بالایی داده، ولی اون عنایت ها در مسیر رشد اون فرد بوده، مثلا زندگی نامه جناب رجبعلی خیاط رو بخونید، متوجه میشید رجبعلی اول در مسیر قرار گرفته از طریق گناه نکردن یوسف وار و بعد مقامی پیدا کرده.
خیلی ممنونم ازتون. منظورتون رو از اینکه آقای mvaz نیستید متوجه نشدم. یعنی خانم هستید؟
ممنونم از راهنمایی خوب شما، راستش اینکه باید خودمون رو بشناسیم به طور کلی، همه جا گفته شده اما دقیقا راه و روشش رو باز نکردن. من فکر میکردم رفتن به راه خداشناسی نیاز به یک راه بلد و فردی استاد و البته که با تقوا و درست داره و یا اینکه به یک طریقی بشه مراحل و گام ها رو شناخت و طی کرد و فکر میکنم از طریقی که شما گفتید هم میشه در این مراحل رشد کرد. البته نیاز به تلاش و مراقبه داره و اینکه مراقب باشیم به راه خطا نریم.
کلا راست گفتند که جوینده یابنده است. باید خودمون هم جوینده باشیم.
راستی نام کاربری من زولا نیست، زلال هست!!:18:
یا رب
.
.
.
:302: