شبی پرسیدمش با بی قراری
به غیر از من کسی را دوست داری
به چشمش اشک شد از شرم جاری
میان گریه هایش گفت:آری
نمایش نسخه قابل چاپ
شبی پرسیدمش با بی قراری
به غیر از من کسی را دوست داری
به چشمش اشک شد از شرم جاری
میان گریه هایش گفت:آری
یکی را که معزول کردی ز جاه
چو چندی بر آید ببخشش گناه
:305:هر جواني كه به دل عشق ندارد پير است:305:
:305: پيري آن نيست كه بر سر بزند موي سپيد:305:
:73: :72: :16: :72: :73:
دیریست که دلدار پیامی نفرستــــــاد
ننوشت کلامی و سلامی نفرستاد
دلا ديوانه شود ديوانگي هم عالمي دارد
ز هوشياري عالم كه مي بيني غمي دارد
:72: :16: :72:
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
کچلی را بگرفتند و سرش شانه زدند
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
داستان غم پنهانی من گوش کنید
دست گیرید درین واقعه کافتاد مرا که نماندست کنون طاقت بیداد مرا
آسایش دوگیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
الهی سینه ای ده آتش افروز
در آن سینه دلی وان دل همه سوز