-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
با سلام
آنی عزیز شما خیلی نقش ها به وابسته می کنید در زندگی عملاً این طور نیست و عملاً زن و مردی که از هم جدا شدند اگر بخواهند می توانند هیچ نقشی در زندگی هم نداشته باشند. این که در آینده یکی پدر شوهر می شود یکی مادر شوهر به هم هیچ ارتباطی ندارد مگر اینکه فرآیند طلاق درست انجام نشود و طرفین حتی بعد از جدا شدن هم دست از سر هم بر ندارند. شاید شما تجربیاتی داشته باشید ولی تجربیات یک فرد را نمی توان به عموم تعمیم داد و نتیجه کلی گرفت همه این مسائل فردی هست و بستگی به خود طرفین دارد.
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ani
تو حتی اگر یک روزی طلاق هم بگیری همسر محترم خودت را نمی توانی نادیده بگیری و حذف کنی همانطور که او نمی تواند تو را حذف و دیلیت کند .
او امروز عنوان همسری تو را دارد اما بعد از طلاق این عنوان از او گرفته می شود اما تاقیام قیامت او پدر فرزندانت و بعد از چندین سال عنوان پدرشوهر و پدرزن داماد و عروس مشترک شما دو نفر را یدک خواهد کشید و بعد هم که می شود بابابزرگ و...
می بینی تو حالا حالا ها در نقشهای دیگر و در جاهای دیگر، آقای همسر را در روابط دیگر باید در نظر بگیری که خوشبختانه یا بدبختانه اگر عنوان همسری از وی گرفته شود کار تو برای برقراری ارتباط نیم بند با ایشان با عناوین دیگر به مراتب مشکل تر از امروز خواهد بود چرا که یک سری از ملاحظات از بین می رود و در نهایت اینجا ما با یک فرهنگ تربیتی و... طرف می شویم که بعد از ازدواج کمتر یادگرفته ایم که متمدنانه با پدر و مادر فرزندانمان برخورد کنیم و ارتباط بگیریم .
تجربه اش را نداری و نمی دانی . اما کاملا از جایگاه یک فرد با تجربه به تو می گویم که ایشان نادیده گرفتنی مادام العمر نمی تواند باشد . به هزار و یک دلیل .
چه از نوع متمدنانه و چه از نوع غیر متمدنانه شما دو نفر تا آخر عمر مثل دو شریک هستید ( شریک در مسائل بچه ها - عروس و داماد - نوه و..) پس بهتر است که راه های شراکت را یاد بگیرید که بهترین آن هم حل کردن مشکلات امروز است که بعد از طلاق به مراتب سخت تر خواهد شد چرا که همسر تو بعد از طلاق تجدید فراش خواهد کرد و تو هم همینطور و در نتیجه یک شراکت دو نفری به یک شراکت غیر مستقیم چهارنفره و بلکه بیشتر تبدیل می شود . حال حساب کن که چه داستانی به راه می افتد .
nastaran58 محترم
شما نظر خود را دارید و عملکرد و باورهای خود را که بسیار هم محترم است .
شما می توانید بدون در نظر گرفتن نیازهای عاطفی فرزندتان مثلا پدر فرزندتان و مسائل و مشکلات وی را که تاثیر مستقیم بر روی روح و روان فرزندتان دارد را نادیده بگیرید.
درست مثل خیلی از خانم ها که این کار را می کنند اما من این روش را نمی پسندم و طلاق زن و مرد از یکدیگر را دلیل طلاق یکی از طرفین یا هر دو از بچه نمی دانم . هر کس نظر و عملکرد و احساس و برداشت خود را دارد .
بر مبنای تجربه ثابت شده است که طلاق زن و مرد به بچه ها ربطی ندارد ( که کاملا می بینیم خود طلاق به بچه آسیب نمی زند ولی دعواها و رفتارها ی بعد و قبل و.... از طلاق همسران است که آسیب رسان است , و یا حفظ ارزش و احترام برای طرف مقابل از میزان آسیب دیدگی بچه جلو گیری می کند ) و باید روابط متمدنانه ای برای حفظ شرایط روحی متعادل بچه ها در نظر گرفت مگر در موارد کاملا خاص که آسیب نبود پدر و مادر بیشتر از بود آنها باشد .که این حذف کردن جزو موارد خاص است .
بد نیست این مطلب ر ا هم مطالعه بفرمائید
بازنگری تأثیرات طلاق بر فرزندان طلاق یا یك زندگی پر تنش؟
http://www.hamdardi.net/thread-7464-post-80239.html#pid80239
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
آنی عزیز اینجا فرصت کافی برای بحث نیست و زمان بسیار محدود است. منظور من جدا کردن مطلق بچه از مادر یا پدر نبود. مطلب این است می توانند نقش های خود را داشته باشند به عنوان والدین ولی لزومی ندارد در زندگی هم تاثیر بگذارند. و این تصور پیش بیاید که من مطلقا نمی توانم از این زن یا مرد جدا شوم. در یک نمونه بسیار دردناکی که همین عید امسال اتفاق افتاد:
مردی با به زن خود علاقه ای نداشته حال بنابر اتفاق های که می افتد زندگی پر از تنش را در کنار هم ادامه می دهند تا اینکه پاییز سال گذشته آقا با یک خانمی صیغه می کند از آن زمان تنش و درگیر در خانه بالا می گیرد و به برخورد فیزکی بین بچه ها و مادر از یک طرف و پدر از طرف دیگر منجر می شود باز همان نگرش غلط که اگر زنی طالاق بگیرد نمی تواند زندگی خوبی داشته باشد سبب می شود علارغم اوضاع حاد و اضطراری باز از هم جدا نشوند که در روز سوم عید امسال در یک درگیری متاسفانه پدر به دست فرزندان 15 و 13 ساله و مادرشان کشته می شود.
آیا چه آینده ای برای این بچه ها قابل تصور است؟
آیا بهتر نبود این فرزندان طلاق والدین را به جای این عذاب وجدان کشتن پدر تحمل می کردند؟
باید پرسید کدام رفتار پر خطرتر است. ادامه زندگی پر از تنش و آسیب های روحی و روانی ناشی از آن؟ یا طلاق گرفتن و پذیرفتن مسولیت زندگی و مبارزه برای ساختن زندگی مستقل؟
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
خانم آنی شما از دیدگاه خودتون می فرمایید که باید یاد بگیریم بعد از طلاق رفتار متمدنانه (چه لغت صغیلی:311:) را باپدر یا مادر فرزندانمان بیاموزیم. حالا فرض بگیریم آرزو بتونه این رفتار را توی خودش ایجاد کنه اما شوهری که امروز در جایگاه شوهر آرزو حاضر نیست حتی با اون یک کلمه در مورد مشکلشون صحبت کنه شوهری که هنگام تولد فرزند دوم هیچ محبتی به آرزو نکرده و از اون زمان حتی روابط زناشویی اش را هم قطع کرده بنظر شما چیزی از رفتار متمدنانه! می فهمه؟ اون امروز بعنوان شوهرش حاضر به دوکلمه حرف حساب نیست چطور ازش توقع دارید بعد از جدایی با آرزو در مورد بچه ها همدلی کنه؟؟
رفتار خوب بعد از طلاق مربوط به اونهاییه که یه کم منطق داشته باشند نه آقایی که سر یک لباس بچه نزدیک 1.5 ماهه که حرف نمیزنه و روزبروز اخلاقش بدتر می شه
البته این نظر منه شما تجربه بیشتری دارید شاید من توی این سن و سال این نظر رو داشته باشم و بعدها موافق شما بشم
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
تصمیم ندارم تاپیک آرزو را با پاسخگویی به هر سئوالی به انحراف بکشم اما نکته ای که به آن اشاره کوتاه خواهم کرد باعث انحراف تاپیک نخواهد شد اگر در همه ی زمینه ها عادت کنیم که به آن توجه داشته باشیم و به شکل یک عادت در خود نهادینه کنیم .
ویونای نازنین من
هر ارتباط زناشویی دو سر دارد .
برای موفقیت یک زندگی زناشویی هر دو نفر تلاش می کنند و موفقیت زندگی زوجهای موفق را حاصل تلاش زن ومرد در کنار همدیگر می دانیم و هر دو نفر را تحسین می کنیم . آیا اینطور نیست ؟!
اما وقتی یک زندگی ناموفق می شود و یا به مشگل می خورد بر حسب عادت تعیین قاصر و مقصر دست به قضاوت می زنیم!!! ویکی را خوب و دیگری رابد معرفی می دانیم و......
در حالی که واقعا اینطور نیست . همانطور که موفقیت زندگی نیاز به همراهی دوسر ماجرا دارد عدم موفقیت یک زندگی هم نیاز به عدم مهارت - آگاهی دو سر ماجرا دارد حال یکی کمتر یکی بیشتر حتی اگر یکی از همسران درایت و آگاهی و مهارت لازم را داشته باشد می تواند طرف دیگر و زندگی اش را مدیریت کند . حال یا به سمت طلاق و جدایی به روش سالم و یا به سمت ادامه زندگی سالم اما پر زحمت .
مثلا
زمانی که من اجازه ی سو استفاده به شما دادم و....
و بعد صدایم درآمد: آی هوار مردم ویونا از من سواستفاده کرد و.....
آیا به نظر شما تنها مقصر ویونا است که اقدام به سواستفاده کرد ه ؟!!!!
اجازه ی سواستفاده به هر دلیلی از طرف چه کسی صادر شده ؟!!!!
سهم من از این سواستفاده چقدر است ؟!!!
می بینی عزیزم خیلی ساده است به هر ترتیب ما در هر اتفاقی که برای روی می دهد سهمی داریم که باید با گردنی افراشته سهم خود را از اشتباه بپذیریم و در صورت تمایل اقدام به مرمت و بازسازی درون خود و رابطه و ...بنمائیم . حال به هر ترتیبی که فکر می کنیم نسبت به شرایط باید اقدام کنیم .
در مسائل زناشویی هم همینگونه است عزیزم .
شما به عنوان دوست آرزو نسبت به همسر وی احساسی برخورد می کتی در حالی که او هم از این زندگی رضایت ندارد درست مثل خود آرزو که راضی نیست.
اما هر کدام از این دو نفر عدم رضایت خود را به نوعی نشان می دهند همسر آرزو با قهر و یا به گفته ی آرزو پناه بردن به دامان زن دیگر و آرزو هم با خودخوری و اعتراض به شیوه ها ی دیگر و...
دلیلی ندارد چون ما دوستان آرزو هستیم از دیدن نارضایتی و نمادهای نارضایتی همسر آرزو چشم پوشی کنیم و برچسب بد بودن به این مرد بزنیم .
شاید یک زن و مرد همسران خوبی برای هم نباشند چون انتخاب مناسبی برای هم نیستنداما انتخاب مناسب نبودن دلیل بر بدی هیچ یک از آنها نیست .اما همین افراد شاید در جای دیگر و با افراد دیگر بتوانند در زندگی زنشویی دیگر بسیار موفق ظاهر شوند و از زندگی هم بسیار لذت ببرند و موارد بسیاری هم دیده شده که این گروه اتفاقا بعد از طلاق و کم شدن فشارهای روحی و جسمی کاملا متمدن و محترم برخورد کرده و می کنند.پس هیچ چیز دلیل بر هیچ چیز نیست .
به نظر من آرزو و همسر محترم وی نیاز به کمک دارند و بهترین شکل کمک گیری هم در فضای حقیقی و بر مبنای شناخت دو طرف است بدون اینکه رابطه ی آنها احساسی مورد قضاوت و نقد قرارگیرد .
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
خدا بهت صبر بده. تنها دعایی که می تونم در حقت بکنم. بچه ها راهنمایی بسیار جامعی کردند. من دیگه چیز ندارم که بگم جز دعا کردن در حق شما و فرزندانتان. :323:امیدوارم خدا به زندگیت آرامش بدهد. الهی امین.
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
سلام آرزوي عزيز،خواهر نازنين و صبور من
چه خبر؟ما رو بي خبر نذار؟از احوالت خبري بهمون بده....
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
دوستان عزیز سلام
حال خیلی بدی دارم.سردر گمم.در این مدت که به تاپیکم سر نزدم حوادث خیلی تلخی برام اتفاق افتاد.براتون می گم تا اگه میشه راهنماییم کنید.
اگه یادتون باشه با هم بحث کردیم که من باید حتی الامکان مسافرت خودم و شوهرم رو به شهر محل سکونت خانوادش که معشوقش هم اونجاست از هر هفته به حداقل برسونم.چون علارغم مشکل ارتباط شوهرم با زنی در اون شهر مشکلات زیادی با این مسافرتهای هر هفته داشتم.
یکی از اقوام من رییس موسسه اییه که شوهرم در اون کار می کنه.من از اون آشنا خواستم که ترتیبی بده که شوهرم 5 شنبه ها هم بره سر کارتا دیگه نتونه هر هفته از 4 شنبه تا جمعه مسافرت بره .چند هفته پیش این مورد توسط مدیر عاملش بهش ابلاغ شده که امسال باید 5 شنبه ها هم سر کار بیاد .البته مطمئنم که اون آشنا این دستور رو از طرف خودش داده و کوچکترین اسمی از من و خانواده من نبرده.ولی شوهر من بواسطه آشنایی ما با آقای رییس حدس زده بود که این کار به درخواست من و خانواده من انجام شده.
این اتفاقاتی که میگم همه از روزی که او این مساله رو فهمید افتاد.
همچنان در قهر و سکوت به سر می برد.وقتی ظهر به خونه اومد خطاب به بچه بزرگم گفت که می خوایم خونمون رو به همون شهر محل سکونت خانواده خودش ببریم.عصر به خانوادش زنگ زد و گفت که طبقه پایین خونشون رو دیگه اجاره ندن چون ما می خوایم خونمون رو اونجا ببریم!
بعد تموم شدن تلفنش به سمت آینه و شمعدون عروسیم هجوم برد و با شمعدون اونقدر به آینه کوبوند که اینه از روی کنسول پایین افتاد و شمعدونش داغون شد.نمی دونید چه صحنه وحشتناکی بود.و بعد با الفاظی خیلی زشت که نمی تونم بگم خانواده منو خطاب کرد .
من که واقعا نمی دونستم دلیل این حرکاتش چیه پرسدم مگه چی شده و او به طور وحشیانه ای گفت:یه کلمه هم حرف نزن که الان سرتو می برم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
و دیگه نمی دونید چه چیزا که نگفت.از عصر تا نصف شب منو شکنجه روحی داد.از پدر و مادرم گرفته تا دامادهامون رو فحش باران کرد و نمی دونید چه تهمتهایی بهشون نزد.به خود من چقدر فحش داد و بی احترامی کرد.چه حرفایی .............................ومن در مقابل این آدم که موقع عصبانیت اصلا تعادل روانی نداره فقط سکوت کردم.زجرم می داد ولی هیچی نگفتم چون می دونستم اگه من کوچکترین حرفی بزنم او بدتر می کنه.
می گفت الان شماره پدر عروسمون رو بگیرم و بهش بدم چون می خواد باهاش حرف بزنه.باید جلسه بگذاریم و باید پدر و مادر عروسمون هم باشن.نمی دونید چه استرسی بهم وارد کرد.چقدر بی احترامی کرد.من و همه اعضای خانواده منو مسخره می کرد........
و بعد اون دیگه تا همین حالا آنچنان حرمت بینمون براش از بین رفته و بی حیا شده که توی این چند هفته مرتب بهم توهین میکنه.حتی جلوی پدر و مادرش نمی دونید چه توهین ها به من و خانوادم نکرد.ببخشید که می گم ولی من و خانوادم رو بی شرف خطاب کرد.چه حرفها که نزد.حتی روفرشی پوشیدن منو بارها مسخره کرد.می گفت بچه هاش صاحب ندارن و.............اینا حرف خوباشه!!!!!!!!!!!
دیگه سر هر چیزی بهم توهین می کنه.چی بگم........داغونم کرده.
من دیروز به قصد مسافرت به منزل پدرم که در شهر دیگه اییه اومدم. در واقع از اون جهنمی که برام ساخته فرار کردم.دیگه نمی تونم اون شرایط قهر و سکوت و...........و توهینهاش رو حتی 1 لحظه دیگه تحمل کنم.توی همه توهیناش اینه که بی عرضه ای ..........بی شعوری ...............بی شخصیتی و..... می دونید موقع اومدنمون چی میگه؟میگه وقتی برگشتی اون 2 میلیونی که من بابت شهریه دانشگاهت دادم رو باید از بابات بگیری بیاری!!!!!!!!!!!!
و حالاسر در گمم.خانوادم در جریان مسایل تا حدی بودند .ولی از دیروز کامل تر متوجه شدن و اونها هم منو به خاطر تحمل این شرایط تا همین لحظه هم سرزنش می کنند.
و حالا من 3 چیز به ذهنم میرسه :
1.اینکه یه نفر از طرف من حالا یا از فامیل من مثلا داییم(نه پدر یا مادرم)یا از خانواده ایشون مثلا خواهرش با شوهرم صحبت کنه و از طرف من بهش بگه که اگه قصدش زندگی کردنه من دیگه با این شرایط نمی تونم ادامه بدم و در غیر این صورت یا خودش بره دادگاه اقدام کنه یا من میرم.باهاش اتمام حجت کنه ببینه چی می گه......
2.همون جلسه با حضور چند نفر رو بگذاریم و با توجه به نتیجش تصمیم بگیرم.البته پدر من میگه که برای جلسه باید اینجا بیان و ما به شهر محل زندگی تو یا خانوادش نمیایم.اونا باید بیان که نمی دونم شوهرم قبول کنه یا نه...........
3.اینکه اقدام قانونی کنم.یا مهریم رو اجرا بگذارم و یا ازش شکایت کنم............
و در کنار همه این مسایل این احساسها رو بگذارید که روح و روانم شدیدا به خصوص در این چند هفته اسیب دیده.از شوهرم بدم میاد ولی زندگیم رو دوست دارم .به خاطر بچه هام و...............دوست ندارم زندگیم از هم بپاشه.ولی دیگه نمی تونم با این شرایط برگردم و به زندگی به روال قبل ادامه بدم..............به خدا اصلا نمی دونم چه کنم؟با این زندگی ؟این مرد؟2 تا بچه بی گناه و این روح و روان آسیب دیده خودم از اینهمه آزار و اذیت...............
چه کنم؟لطفا راهنماییم کنید.
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
سلام آرزو جان
بسیار متاسفم از اتفاقاتی که افتاده و می توانم درک کنم که آسیب دیده ای و البته همینطور همسرت . بگذریم .
حال که پدر و مادرت تو را به واسطه تحمل !چنین زندگی سرزنش می کنند حتما قصد دارند از تو حمایت بکنند . آیا اینگونه است ؟
پدر و مادرت نظرشان در مورد ادامه زندگی و یا جدایی چیست ؟
در پایان مواردی را در مورد صحبتهای تو بگویم که دوست نداشتم و خوشم نیامد . البته این احساس مال من است اما دوست دارم به تو بگویم .
سه راه حل در بالا نوشته ای و متاسفانه در هر سه راه حل باز هم نشسته ای ببینی این مرد چه تصمیمی می گیرد ؟پس تو چکاره ای ؟قدرت تصمیم گیری و حوزه ی اختیارات تو چیست ؟
تو دلت اگر برای بچه هایت می سوزد برایشان کاری را بکن که بهترین است همیشه بودن و ماندن دلیل بر بهترین انتخاب نیست.
از تو تعجب می کنم
می گویی زندگی ام را دوست دارم اما از شوهرم بدم میاد !!!این مرد زیر مجموعه این زندگی نیست بلکه یکی از ارکان اصلی این زندگی است و ......تو دچار احساسات متناقض هستی .
شوهر تو هم مثل تو آسیب دیده است و نباید فکر کنی چون او هوار می کشد و تو هوار نمی زنی . تو آسیب می بینی و او آب از آب بند دلش تکان نمی خورد .
به هر ترتیب همسر تو که علم غیب نداشته و تو و خانواده ات هیزم در آتش خشم امروز ش گذاشته اید آن هم با عنوان کردن این مسئله به رئیس او که 5 شنبه برای او شیفت کاری بگذارد !!چرا تصمیم نداری مسئولیت اعمال خود را بپذیری ؟!و مدام روی واکنشهای او مانور می دهی ؟!
به هر ترتیب به اینجا رسیده ای . بگو دقیقا می خواهی چکار کنی و نظر خانواده ات در صورت هر تصمیم و رویدادی چه خواهد بود ؟ تا بعد صحبت کنیم .
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
خانم آنی بعنوان دوست صمیمی آرزو فکر می کنم این آقا در گرفتن اعتماد بنفس آرزو خیلی استاده به همین دلیلم آرزو امروز با کمبود اعتماد بنفس روبروست از طرفی ترس ، ترس ، ترس و باز هم ترس از عکس العملهای شدید همسرش مانع از تصمیم گیری خودش می شه .
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
ویونا جان
به شدت با حرف تو مخالف هستم .( دوربین به سمت خود )
هر انسانی مختار است و تصمیم گیرنده .
اینکه ما فکر کنیم همسر آرزو اعتماد به نفس او را می گیرد یک اشتباه بزرگ و خطای شناختی است .
نقش آرزو به عنوان یک انسان زنده چیست ؟
او چه تصمیمی دارد ؟
به غیر از این است که خود آرزو چنین اجازه و فرصتی را به این مرد داده است تا با او چنین برخوردهایی بکند ؟
من ابدا کارهای این آقا را تائید نمی کنم ولی آرزو و رفتارها و احساساتش و افکارش دچار اشکال اساسی است .
چه کسی از سو استفاده بدش می آید ؟
فکر می کنی شوهر آرزو احساس می کند که در حال سو استفاده است ؟! مسلما نه . چرا ؟
به این علت که خود آرزو چنین روشی را در رابطه با این مرد انتخاب کرده و همین رفتارها را به شکل پنهان به او دیکته کرده و دریافت می کند . امروز هم باید مسئولیت انتخاب راه ها - احساسات - اعمال و افکار خودش را بپذیرد و تصمیم جدی بگیرد .
ترس از چه ؟ قرار است این مرد چه کاری انجام بدهد که خود آرزو قادر به انجام دادن آن نیست ؟
دختری که توانسته چهارسال در خوابگاه و به دور از خانواده زندگی دانشجویی را تجربه کند آیا به نظر تو این دختر اعتماد به نفس پائین دارد ؟ ناتوان است ؟ سست است ؟ دختر ترسویی است ؟ نه .
آرزو همان دختر دیروز است با این تفاوت که سعی کرده خودش را فراموش کند و تکیه گاه پیدا کند و آن هم چه تکیه گاهی !
آرزو یادش رفته که باید اول از همه خودش را دوست داشته باشد تا بتواند به دیگران عشق بدهد و آنها را دوست داشته باشد .
ویونا
تو که ارتباط نزدیک حقیقی داری به نظرم مسئول تر هستی تا من و سایر دوستان.
با پدر و مادر آرزو حرف بزن و به طور جدی بخواه دخترشان را حمایت کنند و به او کمک کنند تا بتواند تصمیم درستی برای این زندگی بگیرد .
روزهای سخت تر از آنچه که آرزو پشت سر گذاشته مطمئن باش در انتظار او نیست .
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
آرزوی عزیز
به نظرم در آخرین تصمیم قرار بود مدتی اصلاً همسرت رو نبینی و زندگی کنی ، و به عبارتی مدتی کار به کارش نداشته باشی .
به نظر میرسه رو نظرات و راهنماییهایی که می پذیری صبر به ادامه به خرج نمی دهی . چون اگر به آخرین تصمیم پای بند بودی ، کاری به مسافرت رفتنها و کارش و اینها نباید می داشتی و مدتی فقط به دنبال کسب آرامش برای خودت می شدی و به او و معشوقه داشتن فکر نمی کردی و...... ا
طاقت نیاوردی ؟؟؟
البته این اقدامی هم که کردید که صاحب کارش 5 شنبه ها برای او ساعت کاری ردیف کنه ، بسیار نسنجیده بوده . به این دلایل:
1 - فکر احتمال لو رفتن موضوع را نکردید .
2 - فکراین را نکردید که وقتی این قضیه لو بره ، این کار شما چه پیامی برای همسرت دارد ( او بچه است باید کنترلش کرد ، باید یواشکی و با ترفند راه رو براش سد کرد تا نره شهرستان ) و خلاصه پیامش بی اعتباری بوده .
3 - همسرت را عملاً نزد صاحب کارش تحقیر کرده ای .
4 - برای او فرصتی برای ستیز فراهم کرده ای.
5 - ضعیف و مستأصل بودنت را نشان داده ای ( در حالی که مخالفتت با سفرهاش رو قاطعانه و جدی می توانستی اعلام کنی و بعد رهایش کنی )
و به نظر من واکنش منفی از سوی همسرت کاملاً قابل انتظار بوده ( به شدت و ضعف و نحوه اون کار ندارم )
آرزو در جاهایی که نباید بترسد ، می ترسد و در جایی که نباید اقدام ریسکی انجام دهد انجام می دهد .
به نظرت خود همین روحیه ( کم طاقتی روی روند درست ، و این گونه اقدامت بدون سنجش پیامدها و میزان منفعتش ) خودش یکی از عوامل زمینه ساز مشکلات بین شما و همسرت نبوده ؟؟ یعنی به نظرت با همین موردها بهتر نسیت روش و روند خودت در زندگی باهمسرت را آنالیز کنی و ببینی که موارد دیگری که روش اشتباه در زندگی داشته ای که همسرت را از تو دور و جذب دیگری کرده ، چه بوده ؟؟
اصلاً آرزو چقدر در پی این بوده که به جای تمرکز بر شوهرش روی خودش و اشکالاتی که مطمئناً نمی تواند بگوید اصلاً وجو ندارد تمرکز کرده ؟؟
نتیجه تمرکز روی شوهرت و ..... تا کنون تجربه کردی چه اشکال داشت مدتی هم بر عکس این را تجربه می کردی ؟
یادمه زمانی دوستان توصیه به محبت یک طرفه کردند و شما هم پذیرفتی ، اما باز دوام نیاوری و نذاشتی زمان لازم بگذره .
آرزو جان ، تصور می کنم حساس بودن زیادت و احساس قربانی بودن و مورد ظلم قرار گرفتن ، انگیزه واکنش تدافعی را در شما بالا می برد و همین باعث میشه بر راه کارهای پیشنهادی تأمل و تداوم نداشته باشی .
بیا و یک بار خودت را آنالیز کن و صادقانه بگو آرزو در رابطه با همسرش چه اشکالاتی داشته .
.
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
خانم آنی عزیز: از اینکه می گویم شوهرش اعتماد بنفسش را ضعیف کرده بخاطر اینه که آرزو در 4 سال لیسانسمون دختر با اراده ای بود تصمیم گیری های نسبتا درستی داشت، توی تحصیل دختری بود با پشتکار ( کارشناسی ارشد دارد)، مهربان، حتی از نظر ظاهری هم دختری زیبایی است،اما امروز تبدیل شده به یک خانم غمگین که در تصمیم گیریهایش بسیار مردد است. یکروز تصمیم به ترک خانه را می گیرد و تمام مقدماتش را فراهم می کند اما فردا تصمیم بر ماندن می کند. از نظر من همین ماندنهای زیاد در این شرایط سخت منجر به گستاخی های بیشتر شوهرش شده. خانم آنی من نمی گویم آرزو مقصر نیست . همانطوری که بارها به خودش هم گفته ام زمانیکه شوهرش، مشاور، شماها و حتی خود من چندین بار ازش خواستیم جلسه بگذارد به یکبار تصمیمش را عوض کرد و این باعث شد شوهرش گمان کند که آرزو حمایت کننده ای ندارد.آرزو عاشق بچه ها و زندگی اش است اما امروز بعد از 4-5 سال باید بفهمد ماندن در شرایط کنونی مشکلش را درمان که نمی کند هیچ حادتر هم میکند.
خانم آنی من هم در زمانهای ناخوشی آرزو پابهپای او اشک ریختم. همسرم هم چندین مرتبه از من خواسته تا با خانواده اش صحبت کنم یا خود همسرم باهاشون صحبت کنه اما فعلا خود آرزو اینو دوست نداره به همین دلیل من دخالت نکردم. البته اینم بگم خانواده آرزو خانواده با فرهنگ و تحصیل کرده ای هستند من مطمئن هستم که اونها پیگیر مشکلاتش خواهند شد همانطوری که همیشه یاورش بوده اند اما اینطور که پیداست منتظرند خود آرزو این تصمیم را بگیرد و اجازه کمک را به انها بدهد.آرزو سعی کرده برای اینکه آنها را نرنجاند تا حد ممکن مشکلات زندگی اش را یکه و تنها به دوش بگیرد اما اینگونه آسیب بیشتری متاسفانه متوجهش شده است.
در هر صورت آرزوی خوبم دوست عزیزم اگر کاری از دست من بر می آید من کنارت هستم (هر چند راهمون دوره:302:)
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
سلام سلام سلام ...به همه بچه هاي قديم و جديد. نميدونم منو يادتون هست يا نه؟
http://www.hamdardi.net/thread-5235.html قصيه منو خونديد يانه...راهنمايي هاي شما به من در اون شرايط بحراني خيلي كمك كرد و من با كمك شما عزيزان تونستم راه درست رو انتخاب كنم. ارزو جان قصه تلختو خوندم. عزيزم همه 18 صفحشو خوندم. اينقدر خودتو عذاب نده.با مسايل راحت بر خورد كن.اشتباه ما خانوم ها اينه كه فكر ميكنيم دنياي ما به شوهرامون ختم ميشه.به خدا اين طور نيست.
شما وقتي ميبيني شوهرت خيانت كاره نبايد بچه دوم رو مي اوردي....خيلي خوي حالا كه اوردي ديگه نميشه كاري كرد.... گفتي مچ گيري.....يك دوستي تاييد كرد....ولي ميدوني اگه پليس اونها رو در يك رابطه نامشروع ميگرفت....زناي محصنه محسوب ميشه و اونو سنگ سارش ميكردن....ميدوني حس انتقام از روي غروره...غرور بدترين صفت شيطاني و هم انساني هستش....چرا شيطان از جهنم رانده شد...چرا انسان از بهشت اخراج شد...فقط غرور.....اين غروره كه ازت ميخواد انتقام بگيري تا بگه من قوي ترم....
عزيزم ميدوني بعدا بچه ها چقدر از داشتن پدر خيانت كار زجر ميكش..ميدوني وقتي نوجوان بشن بهشون بگن پدرت عوضي بوده...چقدر براشون بده!يا اينكه بشنون كه سنگ سار شده حتي شلاق خورده.....به اونها فكر كن.
عزيزم ميدونم سخته..من خودم طلاق گرفتم ...دوستان ميدونن... من بچه نداشتم...برام راحت بود...ولي الان 4 ماهه كه ازدواج كردم.خدا رو شكر زندگيم عاليه.شوهر دومم كه برادر دوستم هستش و قبلا هم خاستگارم بوده خيلي مرد خوبيه.خدا رو صد هزار مرتبه شكر....ولي ارزو خانم شما 2 تا بچه داري ...طلاق براي شما خيلي سخته..واقع بين باش...به نظر من طلاق نگير مگر اينكه خودش طلاق بده.اصلا ديگه حرف طلاق رو نزن.نه به خاطر مسايل اقتصادي يا حمايتي يا اينكه ميتوني دوباره ازدواج كني يا نه بلكه فقط و فقط به خاطر بچه ها .
نقل قول:
نوشته اصلی توسط lucia
سلام سلام سلام ...به همه بچه هاي قديم و جديد. نميدونم منو يادتون هست يا نه؟
http://www.hamdardi.net/thread-5235.html قصيه منو خونديد يانه...راهنمايي هاي شما به من در اون شرايط بحراني خيلي كمك كرد و من با كمك شما عزيزان تونستم راه درست رو انتخاب كنم. ارزو جان قصه تلختو خوندم. عزيزم همه 18 صفحشو خوندم. اينقدر خودتو عذاب نده.با مسايل راحت بر خورد كن.اشتباه ما خانوم ها اينه كه فكر ميكنيم دنياي ما به شوهرامون ختم ميشه.به خدا اين طور نيست.
شما وقتي ميبيني شوهرت خيانت كاره نبايد بچه دوم رو مي اوردي....خيلي خوب حالا كه اوردي ديگه نميشه كاري كرد.... گفتي مچ گيري.....يك دوستي تاييد كرد....ولي ميدوني اگه پليس اونها رو در يك رابطه نامشروع ميگرفت....زناي محصنه محسوب ميشه و اونو سنگ سارش ميكردن....ميدوني حس انتقام از روي غروره...غرور بدترين صفت شيطاني و هم انساني هستش....چرا شيطان جهنمي شد.....فقط غرور.....اين غروره كه ازت ميخواد انتقام بگيري تا بگه من قوي ترم....
عزيزم ميدوني بعدا بچه ها چقدر از داشتن پدر خيانت كار زجر ميكش..ميدوني وقتي نوجوان بشن بهشون بگن پدرت عوضي بوده...چقدر براشون بده!يا اينكه بشنون كه سنگ سار شده حتي شلاق خورده.....به اونها فكر كن.
عزيزم ميدونم سخته..من خودم طلاق گرفتم ...دوستان ميدونن... من بچه نداشتم...برام راحت بود...ولي الان 4 ماهه كه ازدواج كردم.خدا رو شكر زندگيم عاليه.شوهر دومم كه برادر دوستم هستش و قبلا هم خاستگارم بوده خيلي مرد خوبيه.خدا رو صد هزار مرتبه شكر....ولي ارزو خانم شما 2 تا بچه داري ...طلاق براي شما خيلي سخته..واقع بين باش...به نظر من طلاق نگير مگر اينكه خودش طلاق بده.اصلا ديگه حرف طلاق رو نزن.نه به خاطر مسايل اقتصادي يا حمايتي يا اينكه ميتوني دوباره ازدواج كني يا نه بلكه فقط و فقط به خاطر بچه ها .به نظر من يك مدت بزار قضيه مسكوت بمونه فقط مهربون باش ..البته نه بيش از حد ..ميدوني يك جمله خوبي هست كه ميگه: نيكي چو از حد بگذرد ...نادان گمان بد برد.
بزار به رابطه با اون زن احمق ادامه بده ميدوني عزيزم اون داره كار تو رو راحت ميكنه.به خدا توكل كن و بسپار به خدا تا هدايتشون كنه.به فكر اول خودت باش بعد بچه ها.سعي كن هر كاري كني تا بهتون خوش بگذره...من بهت اطمينان ميدم اون خودش شرمنده بر ميگرده..چون تاريخ ثابت كرده رابطه هاي اينجوري كه نه دين قبول داره نه عرف و جامعه دوامي نداره.تو خودتو تا اونجا كه ميتوني پيشش عزيز كن..حتي پيش خانواده شوهرت خودتو عزيز كن..همه رو دوست داشته باش كه از محبت خارها گل ميشود....سيستم هاي حمايتي رو زياد كن ..اگه دوست داري يك كار سبك بگير و خودتو مشغول كن و الا تو خونه بشين و استراحت كن بالاخره كه به بچه هاش ميخواد خرجي بده.يك كاري كن تا بچه ها دوسش داشته باشن...از دوست داشتن بچه و علاقشون به پدرشون پيش شوهرت بگو..بزار حس پدرانش بيشتر بشه...خانواده رو مستحكم كن..از دعواهاتون و ناراحتي هات به عنوان يك طنز ياد كن...اگه حرفش به ميون اومد بگو راستش منم از اون اينه شمدوني كه شكوندي خوشم نمي اومد.به فكرش باش براش هم مادر باش هم همسر ..ميدوني بعضي از اقايون دوست دارن كه همسرشون كمي مواظبشون باشه مثل يك مادر دلسوز باش .دلشو به دست بيار.به خاطر بچه ها. هميشه تو صورتش بخند.براش غذاهايي كه دوست داره بپز . حتي براش ميوه پوست بكن ..منظورم كارهاي جزيي و پيش پا افتاده هم هست.هميشه سعي كن شنونده خوبي باشي براش..سر تا پا گوش شنوا بشو براش بزار حرفهاشو بتو بزنه.اصلا راجب به خيانت و اون زن ديگه هيچي نگو.اصلا و ابدا...بگو من ميدونم كه من و بچه ها رو دوست داري ..شايد من حس بدي نسبت بهت پيدا كرده بودم..من بهت اعتماد دارم ميدونم كه خانوادمون برات مهمه.
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
آنی عزیز
پدر و مادرم موافق ادامه این زندگی نیستند و نظرشون اینه که همچین آدمی چطور دست از این کارهاش بر می داره و درست میشه؟اما خیلی با نگهداری بچه ها توسط من موافق نیستند.
پدرم خیلی تاکید می کنه که یه مدت باید بچه بزرگترم رو پیش باباش بگذارم و خودم و نی نی اینجا بمونم که شوهرم تحت فشار قرار بگیره یا قانونی اقدام کنم.با وجودی که بچه بزرگم خیلی به پدرش وابسته است و در این چند روز خیلی بهونه باباش رو گرفته و منو اذیت کرده ولی نمی تونم این کار رو بکنم و بچه رو پیش شوهرم بگذارم.دلم نمیاد.
از طرفی حالا فهمیدم که همین وابستگیش به باباش یه مانع بزرگ برای تصمیم گیری منه .چون هم خودش اذیت میشه .هم منو و خانوادم رو اذیت می کنه..........روزی 100 بار گریه می کنه و میگه بریم پیش بابام.......توی این چند روز خیلی اذیت کرده و من نمی خوام باعث آزار پدر و مادرم بشم.
این از مشکلات بزرگ منه .که در صورت جدایی به این بچه و وابستگی خیلی شدیدش چه کنم؟مشکلات مالی و احتمال پیدا کردن شغل ؟مشکلات خودم و بچه ها با طلاق؟و.................
اینه که اصلا نمی دونم چه کنم؟اگه بچه نداشتم یه لحظه هم در جدایی تردید نمی کردم ولی با وجود 2 تا بچه اصلا نمی دونم چه کنم؟
قضیه کار ایشون رو من در ایام عید که اون آشنا رو دیده بودم مطرح کردم و ایشون همین چند هفته پیش که زمان بستن قرارداد بود این مطلب رو به ایشون ابلاغ کردند.وگرنه من تصمیمم این بود که مدتی نادیده اش بگیرم و برای خودم زندگی کنم.
از طرفی درسته که این قضیه به درخواست من بوده ولی اون آشنا کارفرمای شوهرمه و مثل هر کارفرمایی میتونه تصمیم بگیره که شیفت کاری ایشون رو تغییر بده و....شوهرم نباید تا به اطمینان نرسیده که این قضیه از طرف من بوده اینطوری اقدام می کرد.نمی دونم متوجه منظورم میشید یا نه ولی شاید یه زمانی اون آشنا بخواد مثلا حقوق شوهرم رو کم کنه یا اصلا دیگه نخواد شوهرم با اون مجموعه همکاری کنه.شوهر من بواسطه اون آشنایی باید همه این مسایل رو به من و خانواده من مربوط کنه؟
فرشته عزیز من هیچوقت اشکالات و اشتباهات خودم رو در زندگی مشترکم نادیده نمی گیرم.اعتقاد دارم که وقتی زندگی به مشکل می خوره 2 نفر مقصرند نه یه نفر.حالا درصد اشتباهشون متفاوته.شاید یکی کمترو یکی خیلی بیشتر .................
من هم اشتباه داشتم.ولی خدا میدونه اشتباهات شوهرم من که از مهمترینشون خیانتهاش و بعد اون قطع رابطه زناشویی و حالا توهین هاشه روابط ما رو نابود کرد و بنیان زندگی ما رو از بین برد.
من خیلی تلاش کردم ولی اون منو به اینجا رسونده که از خونه خودم گریزون بشم و حالا ندونم چه کنم؟از یه طرف توان بازگشت به خونم رو با این شرایط ندارم و از طرف دیگه نمیدونم تصمیم به جدایی درسته یا نه؟اگه میشه کمکم کنید.
فرشته مهربان عزیز
قضیه کار ایشون رو من در ایام عید که اون آشنا رو دیده بودم مطرح کردم و ایشون همین چند هفته پیش که زمان بستن قرارداد بود این مطلب رو به ایشون ابلاغ کردند.وگرنه من تصمیمم این بود که مدتی نادیده اش بگیرم و برای خودم زندگی کنم.
از طرفی درسته که این قضیه به درخواست من بوده ولی اون آشنا کارفرمای شوهرمه و مثل هر کارفرمایی میتونه تصمیم بگیره که شیفت کاری ایشون رو تغییر بده و....شوهرم نباید تا به اطمینان نرسیده که این قضیه از طرف من بوده اینطوری اقدام می کرد.نمی دونم متوجه منظورم میشید یا نه ولی شاید یه زمانی اون آشنا بخواد مثلا حقوق شوهرم رو کم کنه یا اصلا دیگه نخواد شوهرم با اون مجموعه همکاری کنه.شوهر من بواسطه اون آشنایی باید همه این مسایل رو به من و خانواده من مربوط کنه؟
فرشته عزیز من هیچوقت اشکالات و اشتباهات خودم رو در زندگی مشترکم نادیده نمی گیرم.اعتقاد دارم که وقتی زندگی به مشکل می خوره 2 نفر مقصرند نه یه نفر.حالا درصد اشتباهشون متفاوته.شاید یکی کمترو یکی خیلی بیشتر .................
من هم اشتباه داشتم.ولی خدا میدونه اشتباهات شوهرم من که از مهمترینشون خیانتهاش و بعد اون قطع رابطه زناشویی و حالا توهین هاشه روابط ما رو نابود کرد و بنیان زندگی ما رو از بین برد.
من خیلی تلاش کردم ولی اون منو به اینجا رسونده که از خونه خودم گریزون بشم و حالا ندونم چه کنم؟از یه طرف توان بازگشت به خونم رو با این شرایط ندارم و از طرف دیگه نمیدونم تصمیم به جدایی درسته یا نه؟اگه میشه کمکم کنید.
ویونای عزیز
از لطف و محبتت ممنونم.
لوسیای عزیز
حرفهای خیلی خوبی زدی .نظراتت خیلی به دلم نشست.ممنونم.ولی به نظرت با این وضعیت جدید توهین و تحقیر و.....این راهکارها میتونه موثر باشه؟برای کسی که رابطه زناشویی رو 1 ساله قطع کرده محبت و....راهگشاست؟
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
سلام آرزو جون
عزیزم به چند نکته اشاره می کنم و آن این است که تو خودت را در حصار یک سری ترس محدود کرده ای و دست و پای خودت را بسته ای . در حالی که باید بدانی به هر ترتیب باید راه های مختلف را امتحان کنی تا انشالله به نتیجه برسی .
در مورد پسرت . آرزو تو کاملا در اشتباه هستی .
اولا که همسر تو پدر بچه ات است و اگر بچه را برای مدتی به او بدهی هیچ اتفاق بدی نخواهد افتاد .
حداقل از این اتفاقاتی که افتاده و این بچه شاهد آن بوده بدتر نخواهد بود و من مطمئن هستم .
مضاف بر اینکه پسر تو پدرش را خیلی دوست دارد و این به این معنی است که همسرت در این رابطه با ارتباط با پسرش موفق بوده و تو نباید شخصیت همسرت را تا این اندازه سیاه و تاریک ببینی .
تو از چه می ترسی ؟مثلا ممکن است همسر تو چه بلایی سر بچه ی خودش که این همه همدیگر را دوست دارند بیاورد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
پس تو در گیر ترس هستی و ترسهایت هم ریشه درست ندارد تو باید به همسرت و بچه ات فقط اعتماد کنی .
فشار بچه ها را در شرایط فعلی با همسرت تقسیم کن . فکر کن پسرت با پدرش رفته مسافرت و مطمئن باش پدرش کاری خواهد کرد که به پسرت خوش بگذره . نترس . قرار ه آنها خوش بگذرانند و دقیقا همین اتفاق می افتد و در این میان به همسرت هم فرصت می دهی تا زندگی بی تو و با بچه را تجربه کند او هم قرار است یک بازنگری بر روی خود و اعمالش داشته باشد و این فرصت خوبی است .
پدر و مادرت کاملا درست می گویند قدری به حرف آنها گوش بده .
کار پیدا می شود . تو خرجی نداری . دختر تحصیلکرده ای هستی . شاید اصلا یک مدت که از همسرت دور باشی و او هم از تو دور باشد همدیگر را از اعماق وجود فریاد بزنید و به زندگی ات برگردی . معمولا نتیجه یک مدت دوری این است که زن و شوهر به یاد لحظه های خوب و قشنگ می افتند تا مرور خاطرات تلخ . نترس از اینکه مدتی تنها زندگی کنی .
شاید واقعا شما دو نفر درگیر روزمرگی شده اید و خسته اید . و دوری به شما فرصت خواهد داد تا بهتر فکر کنید و تصمیم بگیرید .
نترس از اینکه مثلا همسرت می رود و زن می گیرد و.....
تو باشی یا نباشی همسر تو کاری را می کند که دوست داشته باشد . البته شاید این کار مسئولانه نباشد ولی به هر ترتیب اگر بخواهد اتفاق بیفتد می افتد و تو هم نمی توانی با روشهای موجود جلوی او را بگیری .
آرزو خواهش می گنم دوربین به سمت خود
این حرف درستی نیست که او کاری کرد تا تو خانه و زندگی ات را ول کنی و.....
خواهش
می کنم مسئولیت اعمال و افکار و احساسات خودت را بپذیر و بار همه ی رفتارها را به گردن همسرت نینداز . این کار به خودت کمک می کند تا بهتر متوجه ی مسائل پیرامونت بشوی و بهتر عمل و احساس و فکر کنی . این لطف را در حق خودت بکن .
به هر ترتیب هر دو نفر شما در اتفاقات به وقوع پیوسته نقش دارید .
در هر حال درخواستی از این آقای رئیس شده و همسر تو هم مثل تو درفشار است . تو چه می دانی شاید او هم آنقدر حساس و در فشار است که اگر مگس به سمتش برود فکر کند کار تو و خانواده ات است . که البته در مورد اخیر حق هم دارد .
در ضمن
متوجه باش که شما قهر جنسی کرده اید و به هر ترتیب این مسئله بر روی اعصاب هر دو نفر شما تاثیر دارد .
و در میان دعوا هم حلوا خیرات نمی کنند نباید پیش بیاید و تو و همسرت هنوز متوجه نشده اید و یاد نگرفته اید که با هزار روش دیگر به غیر فحش و توهین می شود دعوا کرد که نموداری ظاهری آن متمدنانه است ولی در کل فرقی با این نوع دعوا ندارد .
ودر آن صورت هم به هر ترتیب هر دو نفر اگر بخواهند اقدام به تمبر جمع کردن می کنند اینکار را خواهند کرد و مسائل زیادی از سکوت گرفته تا فلان جمله ی مودبانه می تواند حکم همین فحش ها را داشته باشد .
پس خودت را ناراحت نکن و اهمیت زیادی برای این فحشها و توهین ها قائل نباش و سعی نکن با مرور آنها حال خودت را بدتر کنی
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
آنی عزیزم
با وجودی که بچه اولم به پدرش وابسته است .به من هم خیلی وابسته است و من احساس می کنم دوری از من به او خیلی بیشتر آسیب می زنه.خود من هم طاقتش رو ندارم.
چند هفته پیش نی نی 1 هفته ای بیمارستان بستری بود و فرزند اولم پیش پدرش بود.شبها تا صبح چندین بار بیدار می شده و بهونه من رو می گرفته.حتی بعد اومدن ما از بیمارستان هم نیمه های شب بیدار شد و در حالتی مثل هزیون گفتن منو می خواست و می گفت بریم بیمارستان پیش مامان.............مامانم کو و..........
به خاطر این نمی تونم این مساله رو قبول کنم.در ثانی موندن من خونه پدرم حکم قهر رو پیدا می کنه که اکثر مشاورها باهاش مخالفند و شوهرم از چند سال پیش گفته که:زنی که قهر می کنه که نباید دیگه دنبالش رفت.....
با این حسابها نظرتون چیه؟من در قبال شوهرم خیلی اشتباه کردم به خاطر همین این تصمیم گیری خیلی مهم و حساس که توش سرنوشت 3 نفر دیگه مخصوصا 2 تا بچه کوچک هم وجود داره برام خیلی سخت شده.جدایی یا ادامه این زندگی؟اگه میتونید راهنماییم کنید.یه دنیا ممنون از همه لطف و محبتتون
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
آرزو جان
کسی نمی تواند به تو بگوید طلاق بگیر یا زندگی کن .
ما بیرون گود هستیم . اما تشویق به تغییر می توانیم بکنیم . می توانیم به تو اشکالات کار خودت را یاد آوری کنیم و از تو به عنوان دوست بخواهیم که بر روی روشهای خودت تجدید نظر داشته باشی .
در این میان تصمیم گیرنده و اختیار دار خودت هستی .
اگر قرار است با همین روش و به همین منوال زندگی کنی این زندگی بیش از این که مفید باشد آسیب رسان است اما اگر حاضر هستی بر روی خودت بازنگری داشته باشی ارزش تلاش کردن خواهد یافت .
من نمی گویم یک شبه بیا و قیامت کن و در خودت تغییر ایجاد کن . نه. به هیچ عنوان . نرم و آرام باید از خودت شروع کنی و سر دوربین را هم از سمت خودت به بیرون نچرخانی .
آرزو من باور دارم تو انسان توانا و قابلی هستی . تو یک انسان و زن و مادر فوق العاده هستی . تو می توانی از هزاران روش فشارهایی که روی توست کم کنی . اما به هر حال باور دارم که خودت باید بخواهی و تلاش کنی و از همه ی توانایی های خودت استفاده کنی .
اولین چیزی که تو به شکل واضح در زندگی ات نداری و یک مشکل بززگ است این است که تو هدف نداری . شاید هدفهای کوتاه مدت داشته باشی اما از هدف دراز مدت در زندگی تو ( بنا به گفته های خودت خبری نیست ) تو حتی نمی دانی که می خواهی با این مرد زندگی کنی یا نه ؟!!!
در نتیجه هارمونی لازم میان اهداف کوتاه مدت و دراز مدت هم وجود ندارد .
تو فقط روزمرگی داری .
تو از روحیه ی خلاق خودت که زمان دانشجویی از آن بهره می بردی امروز استفاده نمی کنی . چرا ؟!به علت هدف نداشتن .
اگر تو حداقل یک هدف مشخص داشته باشی برای رسیدن به آن هدف دست به خلاقیت و امتحان روشهای مختلف می زنی و... .
تو همسرت و زندگی ات را دوست داری و این کاملا مشخص است هر چند که لایه های ترس قویی داری و همین لایه های ترس تو را وادار به اشتباهات بزرگ می کند .
امیدوارم یقین پیدا کنی که این حرفها از سر دوست داشتن و اهمیت دادن به توست و قصد بدی از این دوربین به سمت تو گرفتن ندارم . به واقع برای تو نگران هستم و دوست دارم که تو به یک نتیجه ی درست برسی . من حتی احساس می کنم که همسرت هم تو و بچه ها را دوست دارد . شما نحوه ی تعامل با همدیگر را بلد نیستید .
تو واقعا اگر تصمیم داری که زندگی کنی باید همسرت را به دلیل انگیزه ی زندگی و عشق به بچه ها ببخشی و فراموش کنی که قبلا این آقا با زنی ارتباط داشته .( می دانم این کار برای یک زن که همسرش را دوست دارد کار سختی است و خودم به شخصه چنین چیزی را نمی توانم تحمل کنم اما زنانی بوده اند که توانسته اند شاید تو یکی از آنها باشی )
آرزو زنها نیازهای جنسی شان را خیلی خوب می توانند کنترل و مهار و یا حتی سرکوب کنند با این همه تو بارها و بارها از این فشاری که بر روی تو بوده اعتراض کرده ای و به صدا در آمده ای . اگر واقعا تصمیم داری که با همسرت زندگی کنی باید بدانی که سیستم بدن مرد با زن متفاوت است . مردها به ظاهر قوی هستند اما واقعیت این است که ضعفهای بزرگ و خطرناکی در درون آنها وجود دارد . یک مرد نمی تواند نیاز جنسی اش را سرکوب کند نیاز به تخلیه این میل دارد و در زندگی تو با این شرایط به نظرت همسرت با این ضعف چه باید بکند ؟!
تائید نمی کنم اما طبیعی ترین واکنش را نشان داده . قدری همسرت را خارج از بحث یک همسر درک کن و در نهایت ببین با این حال حاضر هستی با او زندگی کنی یا نه ؟!!!! و اینجاست که باز خودت نقش موثر در انتخاب و تصمیم گیری داری
.
بنشین زندگی ات را مرور کن . لایه های پنهان مشکلات خودت را پیدا کن و همسرت را خارج از بحث همسری نگاه کن و سعی کن درکش کنی و در نهایت خودت تصمیم بگیر و برای فردی با روحیه تو مقابله با ترس و زیر پا گذاشتن آلودگی ها شرط اول است .
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
ارزو جان چرا اون جلسه را برگزار نمی کنی
فکر نمی کنی بهتر باشه به محل زندگی ات برگردی و چند روز بعد ترتیب یک جلسه را در منزلت بدهی
اینجوری راحت تر می تونی تصمیم بگیری که چه کاری صلاح و چه کاری اشتباه است
من فکر می کنم قهر در این شرایط مساله را حادتر می کند
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
ارزوي عزيز يك سوال ازم پرسيدي.....اره عزيزم همه چيز رابطه زناشويي نيست.شايد 50 درصد استحكام زندگي به رابطه زناشويي ختم بشه..از من بپرسي ميگم شايد هم كمتر....خوب گيريم با شوهرت يك سال رابطه نداشته اي...دليل نميشه كه! (مرد هاي نرمال همه فكر و ذكرشون اين مسايل نيست )مگر اينكه طرف مريض جنسي باشه و وابستگي شديد رواني به اين مسايل داشته باشه!!!دلتو صاف كن ..نيتت رو خالص كن...نذر كن...دعا و نيايش يادت نره..كه خدا به بنده مومن رحم ميكنه.
با يك تصميم بزرگ شروع كن ...و زندگيتو با شوهرت بساز.راه زياد و سختي در پيش داري ولي مطمعن باش هر لحظه با هر تحمل در واقع شما اعمال نيكو و پسنديده خودت را زياد ميكني .و خداوند شاهد و ناظر بر همه اعمال بنده هاش هست.
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
من فکر می کنم آرزو جان فقط قصد درد دل کردن در این تالار را دارند. آرزو به هیچ یک از پیشنهادات و راهنمایی های دوستان عمل نکرده است و فقط در برابر هر پیشنهادی کلی اما و اگر و اینکه نمی تواند انجام بدهد را آورده است. در واقع خود آروز وارد بازی قربانی شده است. و در جهت اثبات قربانی بودن برای خودش و دیگران است. تا موقعی که وضیت آروز این باشد راهنمایی های دوستان هیچ گونه تاثیر عملی نخواهد داشت.
اول خود آرزو باید بپذیرد که این نقش را کنار بگذارد.
بنابراین من پیشنهاد می کنم تا مدتی هیچ پیشنهادی به آرزو ندهیم و فقط حرفهاش را بشنویم.شاید اوضاع تغییر بکند.
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
به نکته خیلی خوبی اشاره کرده ای و من شخصا در 4 صفحه اول این تاپیک این مورد و بازی آرزو را درک کردم .
اما باز با وی وارد تعامل شده ام و از هر کانالی " مثبت اندیشی - تغییر نگرش - بی تفاوتی و ........" با وی جلو رفته ام و تماما نتایج کاملا مشخص بوده که آرزو به هیچ کدام از راه کارها توجه نمی کند و پشتکار و توجه لازم را به کار نمی گیرد . چرا ؟!
او در پی کس نوازشی پنهان است که می خواهد در درون از خود بگیرد که ببین چقدر اوضاع و احوال و شرایط من بداست .
آرزو فیلتر دارد و نوازشهای مثبتی که به او می دهیم دریافت نمی کند .
نسبت به صحبت ها و حرفها و راهکارها گارد دارد حتی اگر این گارد به ظاهر احساس نشود .
آرزو منفی باف است .
آرزو از روحیه ی موثر خود استفاده نمی کند .
و.......
کلا و نتیجه : آرزو بازی روانی دارد و از نوع درجه دو و یا درجه سه و بازیگر درجه دو و سه هم هست .
( اینها نقطه ضعف نیست بلکه مسئله ای است که باید به شکل کاملا علمی از طریق پزشک درمان بشود . )
آرزو نیاز به دکتر روانشناس بالینی دارد که در چند ین پست اول تاپیک به آن اشاره و پیشنهاد شد ولی او نسبت به این مورد هم از همین اما و اگر ها استفاده کرده است .
و البته همسر آرزو هم بازی های وی را تکمیل می کند و او نیز بازیگر درجه دو - سه است
و مسئله آرزو و همسرش مشکل زندگی زناشویی آنها نیست بلکه علت اصلی به کودکی هر دو نفر بر می گردد
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
سلام آرزو جان. چند وقته ازت خبری نیست. ماجرای زندگیت به کجا رسید؟ تونستی یه تصمیم درست و حسابی بگیری یا نه؟ ما را بی خبر نذار. امیدوارم که به نتیجه قابل قبولی رسیده باشی. :323:
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
آرزو خانوم من خیلی متاسف شدم. یه حاج آقا تو تلوزیون میگفت مشکلات زن و شوهر مثل فشفشه است اما خیانت بمب اتمه :305: . خواستم فقط لبخند رو لبت بیاد.
به نظرم آرامش خودتو حفظ کن و با عصبانیت تصمیم نگیر. خودت شرایط زندگیتو بهتر از ما میدونی اما منم میگم باید تمام وقتاشو یه جوری پر کنی. مواظب اون طفل معصوم باش.
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
سلام ارزو جان منم مشکل توروداشتماما وقتی فهمیدم به دختره زنگ زدم .وارتباط اونها قطع شد اماشوهرم میگفت ما دوست نبودیم رابطه کاری داشتیم بعد از 8 ماه فهمیدم که رابطه خیلی نزدیکتر از این حرفها بوده و...
فکر میکنم اگر به دختره زنگ بزنی وباهاش صحبت کنی بهتر باشه شاید طرف نمیدونه شوهر شما متاهله
ا
-
RE: خیانت برای بار دوم.کمکم کنید
ارزو جان برات متاسفم يه لحظه خودم را جات گذاشتم داشتم ديونه ميشدم
فقط ميتونم بگم عجولانه تصميم نگير و به راهنماييهاي دوستان گوش كن