شدیدا دوس دارم ازدواج کنم
:123:
نمایش نسخه قابل چاپ
شدیدا دوس دارم ازدواج کنم
:123:
اصن بیماری مسری شده :311:
منم تازگیا این حسو دارم :43:
به حدی که به مخم زده یکی از خواستگارای قدیمی رو قبول کنم :54:
امید دیگه خاجه شیراز هم میدونه امید دلش ازدواج میخاد
چه خوب مینوش خوشحال شدم
منم تازگیا دوس ندارم ازدواج کنم!!!!
حالم بهم میخوره از ازدواج الان اینطوریما
بیدلیل رد میکنم چون مراحل ازداج خیلی سختمه حوصله میخاد که ندارم فعلا ...حوصله غریبه ندارم از اشنایی جدید خوشم نمیاد
همه انگار دنبال چیزی کسی میگردن اما اینایی که میبینیم و میخاهیم نیست
روحمون چیز دیگه لازم داره ولی ما فک میکنیم اگه این مشکل حل بشه دیگه حله اما اینا نیست
منم الان نمیدونم چی میخام
دوس دارم یه بچه شش ماهه باشه ساعت ها باهاش بازی کنم و بعد بدم به مامانش اما خیلی وقته بچه نداریم
یا نه یه گربه سگ یه حیوونی که بهش برسم و لذت ببرم
همسایمون 4 تا جوجه اردک داره سات ها میشینه نگاشون میکنه و لذت میبره
لذت بخشترین کارای دنیا ارزونترینن مث بغل کردن همدیگه - حموم رفتن- حیوونا رو نگاه کردن- جک گفتن - سربسر کسی گذاشتن (مخصوصا سر نماز:311: )
دلم گریه میخاد فقط اما موقعیتشو گیر نمیارم برا گریه هم وقت ندارم ....
حالم بسی گرفتست
دلم میخواد این سنگینی وکرختی ازم دور بشه.
میخوام انگیزه داشته باشم.
نمیدونم چمه؟
بعد یه مدت طولانی دلم هوای اینجا رو کرد اومدم ونشد با کاربری قبلیم بیام ویه کاربری دیگه ساختم.
آقا امید هنوزم آستین بالا نزدید که:161:
مثل اینکه ویروسش اومده چون پسر 8ساله ی من هم عجیب دلش میخواد ازدواج کنه ومن وهمسرم رو ببره خونه سالمندان:305:
خدایا این جوانان ما را به سمت ازدواج رهنمون بفرما. و همسرانشون رو به سمتشون هدایت بفرما هر چه زودتر.امین :72:
امیدوارم زودتر با خبرای خوش بیاید. تا منم خوشحال بشم.
چون به شدت روحیه دوستام اینجا رو من تاثیر میذاره .خوشبختانه یا متاسفانه نمیدونم!
منم حال این روزام حال به حاله!. دنبال بهانه برای گریه کردن هستم.یعنی بهانشو دارم ولی این روزا دلم یه جای دنج میخواد خودم تنهای تنها باشم راحت اشک بریزم...
کاش یه روزی بشه بیام بگم من خیلی خوشحالم چون ....
کسی که یکیو میخاد اما شرایطشو نداره، اول سعی میکنه با کارهای جدید و ... سر خودشو مشغول کنه، اما وقتی بعد 3 سال نه شرابطشو داره و نه دیگه یهونه ای برای سرپوش گذاشتن روی احساساتش نداره تکلیفش چیه؟:47:
چقدر این تیم والیبالمون باااااااااااااااااااااااا احاله چقدر باحاله:applouse:
امیدوارم فوتبال امشبمون هم خوب باشه:203:
اگه ایران امتیاز گرفت .... چیکار کنم واقعا؟ مثلا میتونم ... به اقای مدیر میگم همه رو یک ساله مشترک ازاد کنه ! باور کنید! این قولو به شما میدم خوبه؟
داشت یادم میرفت یه شامم کل همدردی رو مهمون میکنم (البته عکس شام دیگه میدونید)
صبوووووووووووووووووووووور شوخی نکن بالام جان ...طرف کیه؟ !!
نميدونم چم شده...از همه عصبانيم،يك خشمي وجودمو گرفته كه سر هر كي كه سر راهم ميرسه ميخوام خالي كنم.امروز دانشگاه خيلي خوب بود، همه چي طبق مرادم بود ، خسته نبودم، خوابم نميومد، نمره هاي خوب گرفتم، خبر هاي خوب شنيدم. ولي يهو بعضي ادم ها مي يان يك جووي حرصتو در مي يارن كه قلبت درد ميگيره.بدتر از اون اينه كه اين ادم ها نزديكترين كساني هستن كه باهاشون زندگي ميكني.مثل اين كه قسمت نبود امروز روز خوبي برام تموم شه. ميگن بعد از هر خنده اي گريه اي است. من به اندازه ي خنده هاي امروز دوبرابر گريه كردم. الان كه دارم فكر ميكنم ميگم من دقيقا از كي عصباني بودم؟!!!!!! از خودم يا از بقيه؟؟؟؟؟؟؟
چم شده؟ ايا هورمون بدنم زياد شده حساسيتم زياد شده؟ يا واقعا عصبانيم؟
چشمام ميسوزه...خيلي زياد
دلم گرفته خدايا...كاش ميشد زمان برميگشت و انتخابام رو عوض مي كردم.چون اين انتخابام فقط داره بدي ادم ها رو به من نشون ميده و فقط دارم ياد ميگيرم كه دروغ، خودشيريني، چرب زبون بودن و هر چي صفت مزخرفه ادم رو خوب نشون ميده.
منم می خوام بگم...
من الآن خیلی دلتنگم ، دلتنگ همسرم...واقعا وقتی ازم دوره می فهمم چقدر واسم عزیز و دوست داشتنیه...کاش پیشم بود ... همسرمم حس و حال خودمو داره می گه جادویی چیزی کردی که نمی تونم ازت دور بمونم؟!! یا نکنه دعای محبت می خونی !!!
الآن گریه م گرفت...وقتی پشت تلفن باهاش حرف می زنم بغضم می گیره...خیلی دوستش دارم و هر روز بیش تر می فهمم که چقدر واسم عزیزه و منم اصلا تحمل دوریشو ندارم
دلم خواست اینا رو یه جایی می گفتم...
خانه های قدیمی را دوست دارم
چایی همیشه دم است روی سماور ، توی قوری
در خانه همیشه باز است
مهمانی ها دلیل و برهان نمی خواهد
غذاها ساده و خانگی است ، بویش نیازی به هود ندارد
عطرش تا هفت خانه می رود
کسی نان خشکه ندارد ، نان برکت سفره است
مهمان ناخوانده آب خورشت را زیاد می کند
دلخوری ها مشاوره نمی خواهد
دوستی ها حساب و کتاب ندارد
سلام ها اینقدر معنا ندارد
سلام گرگی وجود ندارد
افسردگی بیماری نایابی است …
توی یک جمع بی حوصله نشسته بودم
طبق عادت همیشگی مجله را ورق زدم تا به جدول رسیدم
همین که توی دلم خواندم سه عمودی
یکی گفت بلند بگو
گفتم یک کلمه سه حرفیه
ازهمه چیز برتر است
حاجی گفت: پول
تازه عروس مجلس گفت: عشق
شوهرش گفت: یار
کودک دبستانی گفت: علم
حاجی پشت سرهم گفت : پول، اگه نمیشه طلا، سکه
گفتم: حاجی اینها نمیشه
گفت: پس بنویس مال
گفتم: بازم نمیشه
گفت: جاه
خسته شدم با تلخی گفتم: نه نمیشه
دیدم همه ساکت شدند
مادر بزرگ گفت: مادرجان، "عمر" است.
سیاوش که تازه از سربازی آمده بود گفت: کار
ديگری خندید و گفت: وام
یکی از آن وسط بلندگفت: وقت
یکی گفت: آدم
خنده تلخی کردم و گفتم: نه
اما فهمیدم
تا شرح جدول زندگی کسی را نداشته باشی
حتی یک کلمه سه حرفی آن هم درست در نمی آید !!!
باید جدول کامل زندگیشان را داشته باشی.
بدون آن همه چیز بی معناست!!!
هرکس جدول زندگی خود را دارد...
هنوز به آن کلمه سه حرفی جدول خودم فکر میکنم،
شاید کودک پا برهنه بگوید: کفش
کشاورزبگوید: برف
لال بگوید: حرف
ناشنوا بگوید: صدا
نابینا بگوید: نور
و من هنوز در فکرم
که چرا کسی نگفت:
" خدا "
وقتي تو نيستي قلبَمو
واسه كي تكرار بكنم
گلهاي خواب آلوده رو،
واسه كي بيدار بكنم؟:72:
دسته كبوتراي عشق،
واسه كي دونه بپاشه
مگه باغبون مي تونه،
بدون تو زنده باشه:72:
وقتي مياي ، صداي پات،
از همه جاده ها مياد
انگار نه از يه شهر دور،
كه از همه دنيا مياد:72:
به یاد مسلمان کشی ها .
#میانمار
#منا
#غزه
#ظهور_مهــــدی_موعود
آی آدمها
آی آدمها، که در ساحل نشسته شاد و خندانید،
یک نفر در آب دارد می سپارد جان
یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند
روی این دریای تند و تیره و سنگین
که می دانید،آن زمان که مست هستند
از خیال دست یابیدن به دشمن،
آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید
که گرفتستید دست ناتوان را
تا توانایی بهتر را پدید آرید،
آن زمان که تنگ می بندید
بر کمرهاتان کمربند...
در چه هنگامی بگویم؟
یک نفر در آب دارد می کند بیهوده جان، قربان.
آی آدمها که در ساحل بساط دلگشا دارید،
نان به سفره جامه تان بر تن،
یک نفر در آب می خواهد شما را
موج سنگین را به دست خسته می کوبد،
باز می دارد دهان با چشم از وحشت دریده
سایه هاتان را ز راه دور دیده،
آب را بلعیده در گود کبود
و هر زمان بی تابی اش افزون.
می کند زین آب ها بیرون
گاه سر، گه پا، آی آدمها!
او ز راه مرگ این کهنه جهان را باز می پاید،
می زند فریاد و اُمید کمک دارد.
آی آدمها
که روی ساحل آرام در کار تماشایید!
موج می کوبد به روی ساحل خاموش؛
پخش می گردد چنان مستی بجای اُفتاده.بس مدهوش
می رود، نعره زنان این بانگ باز از دور می آید،
آی آدمها!
و صدای باد هر دم دلگزاتر؛
در صدای باد بانگ او رها تر،
از میان آبهای دور و نزدیک
باز در گوش این نداها،
آی آدمها!