پاییز تنها نمونی احساس قربت کنی تو شهر غریب بچه ها برمیگردن .
محمد جان و فرشته عزیز ممنون
دختر بیخیال جان سلام حوض نقاشی بهتره . به خدا راست میگم
نمایش نسخه قابل چاپ
پاییز تنها نمونی احساس قربت کنی تو شهر غریب بچه ها برمیگردن .
محمد جان و فرشته عزیز ممنون
دختر بیخیال جان سلام حوض نقاشی بهتره . به خدا راست میگم
دختربی خیال حوض نقاشی قشنگتره!
نه جناب پارسا احساس غربت نمیکنم نه قربت!!!!ای بابا دیگه فرشته جان هم نیستن که غلط املایی هاتون روبگیرن یه کم دقت کنید...
بعضی ها فکرکردن کل کل آخروخودشون گذاشتن اما خوشم اومدفرشته اومدوجوابش روداد!!!راست میگه بایدتوهمه چی تقلید کنید؟؟؟؟...والا...
اصلا اگه من بدونم کی تاپیک خداحافظی روآوردرو...دیگه کسی پست نزاره توش تادوباره بره اون ته ته هااا....
یعنیییی دللللتوووون میاد بی دختر بیخیال بشین :47:
طفلک بیخیال، دلش شکست! الان فکر میکردم میگین اسمت خیلی قشنگه بهت میاد :(
من معمولا یک تیکه کلامی دارم، یهو یه آهی میکشم میگم هی روزگار!
( حالا همینطوری هم میگم، دلمم نگرفته ها، اطرافیان ک میشنون فک میکنن دل پری دارم:( )
ولی اینجا واقعا جاش هست که بگم :
هی روزگار :(
تو هیچ تالاری ندیدم اسم کاربر تغییر کنه.آدم یه اسم انتخاب می کنه تا آخرین روز
فعالیتش باید ثابت بمونه.
آیی گفتی پاییز این تاپیک کی راه انداخته و راه برا رفتن هموار کرده
برمیگردن همشون
هی روزگار :311:
حوض نقاشی سلام من با این حست بیشتر موافقم دختر بیخیال هم میتونه خوب باشه . خوبه .........
ولی حوض نقاشی یه حس خوب به آدم میده . حسی که فقط یه دختر بیخیال میتونه درکش کنه . وقتی یاد حوض مون که توش آبازی میکردم میفتم حوضی که تو تاریکی شب ماه تووش روشن بود منو به خیالات میبره امروز اون حوض فقط نقاشیش برام نمونده .
نقاشی تصویر رو یاهاست . این نقاشی که بچه ها میکشن دیدی مامان باباشونو در حالیکه دست بچشون گرفته ..
نقاشی مخصوص آدمای بیخیال آدم هایی که از تشویش ها فاصله دارن .............
حوض نقاشی = دختر بیخیال .
البته رویایی تر . .
حوض نقاشی اگه این اسم برا خودت گذاشتی یه مدت نام دختر بیخیال زیرش پرانتز کن . یا یه گوشه از امضاتو به نام دختر بیخیال ثبت کن . موفق باشی ............................:72:
چه عجب یکی طرف اسم " دختر بیخیال" و گرفت البته دیر گفتین دیگه من فکر کردم هیچکی اسم دختر بیخیال و دوست نداره منم بعد از خوندن فاتحه ای براش پیام دادم به مدیر همدردی اسمم و عوض کنن:((:302:
هرچند شماهم طرفش و نگرفتین فقط گفتین نباید عوض کنم:(:81:
البته بعضی جاها لازمه واقعا! دلایل امنیتی داره:)
جناب پارسا منم حوض نقاشی و دوست دارم، اما من به اسمم عادت کرده بودم. نمیدونم چرا اما این اسم و یجور خاصی دوست دارم :) حتی رو دیوار اتاقمم اگه جمله ای مینویسم با این اسم امضاش میکنم:)
آخه من هنوز مثه بچگیام رو دیوار اتاقم نقاشی میکشم و جمله مینویسم:)
شما هنوززززززززززز رو دیوار اتاقتون نقاشی میکشییییییییییییییییییی :311: خیلی بیخیالی به خدا .
کار خوبی کردی
بقول پسر خاله، بله، مگه چییییههههه؟
نقاشی میکشم،
جمله مینویسم!
همشم با مداد شمعیههههه! !!
تازه یه قسمتی از اتاقم و یک بورد بزرگ گذاشتم، اونجا هم متناسب با اتفاق همون روز، نقاشی اونروزو میکشم میچسبونم به بوردم! یا عکس مرتبط با اون روز و میذارم:) اینقده دوستش دارم!
توش پر از رنگه! با اینکه پر از خاطرات تلخ و شیرینه، اما رنگاشو از دست نداده!
گاهی دلخوریام و نقاشی میکشم، میچسبونم، نه واسه اینکه بمونه هاااا، کینه بشه! برا اینکه تو خودم نریزمش، بریزمشون دور:) همونا هم رنگین، خاطره آن!
دوست داشتنین برام!
اسمشو گذاشتم " مموری بورد " به هرسمتش که نگا میکنم یه حسی درونم ایجاد میشه، گاهی خنده داره، گاهی گریه داره!
گاهی هیجان! گاهی ناراحتی! گاهی شادی و خوشگذرونی و....
تو اتااااقم کلی خاطره دارم :) دوتا میز دارم که روشون اشیا خاطره انگیزم و میذارم خصوصا کارهای هنری اولیه ام :) یا سوغاتی هایی که از مسافرت ها داشتم:)
خاطره ها قشنگن، جمعشون کنین! من با خاطره ها زندگی میکنم:)
حتی خاطره های تلخ هم قشنگی و شیرینی خاص خودشونو دارن!
اگه تلخی ها نباشن، شیرینی ها دیده نمیشن:)
اگه تلخی ها نباشن ما دیگه قدر لحظات خوش و اونطور که باید نمیدونیم.
اگه شکست ها نباشن، کوله بار تجربه هامونو پس کی پر کنه؟
اگه شکست ها نباشن، دیگه درس عبرتی هم نیس:)
پس خاطره ها و جمع کنین، تلخ و شیرین، بازم خاطره ان:)
از این به بعدم پایین پستم مینویسم
دختر بیخیال
تا اگه اسمم شد حوض نقاشی، یوقت اسمم و فراموشش نکنیننن هاااااااااا :)
پس
دختر بیخیال
دختربی خیال پیام بده عوض نکنن.عجب دنیایی داری!
کاش یه عکس ازت اتاق می ذاشتی باید جالب باشه.اگر اسمتو عوض کنی
دیگه پستاتو نمی خونم.
نمیشه من اینجا و به خیلیا معرفی کردم :)) تا همین الانشم لو رفتم دیگه چه برسه به اینکه عکس بذارم.
نه دیگه زشته مدیر همدردی الان با خودشون میگن مگه من بیکارم دخترررررررر، هزار و یک کار دارم، این دختر هم سرخوشه واسه خودش همش دستور میده:)
البته خودم بعد پشیمون شدم اما دیگه دیدم هیچکی این اسم و دوست نداره :(:302:
گفتم جاش همون رو دیوار اتاقم باشه خودم دوستش دارم بهتره :)
یه چند ماهی هست میخواستم عوضش کنم، همش بهم گفتن این چه اسمیه؟ اصلا بهت نمیاد قشنگ نیست:) خب دل اسمم شکست:(
حوض نقاشی هم دوست میدارم، نام کاربریم در تالار همیاری، این انتخاب کردم:)
سلام سرکار خانم دختر بیخیال
اگه من یکی صادقانه بگم اسم کاربری تون رو دوست دارم تغییری ایجاد میکنه ، مخصوصا که اسمتون به آواتارتون خیلی جفت و جوره و برعکس؟
البته یه چیز بگم من نسبت به جمله امضاتون یه کم نقد دارم ، بچه ها هیچ وقت پیش پیش برای از دست دادن و ترکیدن بادکنکشون غصه نمیخورن این ما آدم بزگا هستیم که همش داریم غم از دست دادن چیزهای نداشته مون رو میخوریم (واقعاً خیلی عجیبیم)
در روایت آمده است که خدای تبارک و تعالی از سه گروه تعجب میکند !
1- کسی که نماز میخواند و میداند مقابل چه خدایی ایستاده است، ولی در نماز حضور قلب ندارد و حواسش به نماز نیست.
2- کسی که عمری است روزی خدا را میخورد و غصه روزی فردا را دارد
3- کسی که میخندد در حالی که نمیداند خدا از او راضی هست یا نه !
دیدن بچه کوچیکا با چه حرص و ولعی بادکنک و خنج میزنن ما آدم بزرگه از ترس صداش دنبال سپر میگردیم ، حالا اگر بادکنکه بترکه بچه میزنه زیر گریه ولی کافیه همون لحظه دوباره یه بادکنک دیگه بهش بدی روز از نو روزی از نو
یه شعر محلی میگه:
گل به این پاکیزگی از آب و گِل نان میخورد
غصه دیوانه را مرد عاقل میخورد!!!!
و به قول مولوی
عمر من شد فدیه فردای من
وای از این فردای ناپیدای من
دختربی خیال من بین دوتااسمی که نوشتی گفتم حوض نقاشی قشنگتره...وگرنه دخمل بی خی خی خیلی هم قشنگه:311:
راستی راستی پیام دادی عوضش کنن؟؟دلمون واسه دختربی خیال تنگ میشه...
دختر بیخیال قشنگ تره چرا میخوای عوضش کنی؟:47:
من حوض نقاشی دوست نمیدارم:302:
خوب یهو میزاشتی گنجیشکک اشی مشی خیال خودت راحت میکردی.......
http://www.freesmile.ir/smiles/36834_Emoticons_122.gif
خوب دوستان هم که رفتن ...
آرام و کیت کت و مینوش که رفتن به زندگیشون برسن ... انشالله موفق باشن
فرشته که کار داشت ... انجام بده بر میگرده زیاد ناراحتش نباشین
عامو رضا هم که رفت سربازی ... انشالله که در این دوران مقدس حسابی پخته و آقا بشه و کمتر سر به سرمون بذاره
ولی از قدیم و ندیم گفتن پسرا باید برن سربازی تا مرد بشن .... البته دور از جون پسرای تالار هاااااااااااااااااااااااا ااااا ...
میگم یه آش پشت پایی برای عامو رضا بپزیم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هر کی بلده بیاد دست به کار بشه ... من تا به حال آش پشت پایی نپختم راستش بلد نیستم ولی میدونم که باید بوی پشت پا بده :58:
آره ترمه جون من بلدم...
مخصوصااگه واسه عمورضا باشه....یه آشی درست میکنم واسش که سه تاکارتون روغن خالی کرده باشم توش!!:311:
تادیگه به سرش نزنه مارواذیت کنه...
راستی ترمه...مینوش جون نرفته..همینجاست فقط گفته کمترپست میزاره...اگه مینوش بره که دیگه منم میرم!!
- - - Updated - - -
راستی من فهمیدم چراغ سبزها واسه چیه!!نشون دهنده پستهایی هست که درطول روزمیزاریم...یعنی اگه نراریم بی رنگ میشه...
میدونیدازکجا فهمیدم!!!؟؟ازچراغ سبزهای فرشته مهربان!!که داره دوبله میشه....
بریرببینیدچه کرده توی تاپیک قصاراعضا...یه خسته نباشیدجانانه بایدبهش گفت:72:
دختر بی خیال عزیز . سلام . من پستهای شما رو دوست دارم . همینطور اسم شما رو . با دیدن اسمتون یاد یه دختر بی خیال می افتم . خیلی دوست دارم این دختر بی خیال رو . شاید دلم میخواد منم یه دختر بی خیال بودم . ولی حتی فرصت بی خیال بودن رو هم ندارم . کاش یه دختر بی خیال کنارمون بمونی . و بی خیالی هامون رو بهمون یاد اوری کنی.
گفتین آش منم یه خاطره بگم.در روز دیروز خانم کلاسمون (بقیه دخترن) آش پخته اورده
بود دانشکده،وقت ناهار همه سر یه میز نشستن خوردن.متاسفانه آش دوغ بود منم دوست
نداشتم،نصف مقاله بیشتر نخوردم.
باسلام.نقل قول:
دیدن بچه کوچیکا با چه حرص و ولعی بادکنک و خنج میزنن ما آدم بزرگه از ترس صداش دنبال سپر میگردیم ، حالا اگر بادکنکه بترکه بچه میزنه زیر گریه ولی کافیه همون لحظه دوباره یه بادکنک دیگه بهش بدی روز از نو روزی از نو
ممنون از نظر و انتقادتون .
ولی بنظر من کودک داریم تا کودک!
ما کودکان بزرگسال داریم، و بزرگسالان کودک!
من تو زندگیم کودکانی دیدم که بواسطه نوع و شیوه زندگیشون، دیگه کودک نیستن، اون معصومیت کودکانه و توچشماشون نمیتونین ببینین!
تو چشماشون یک کودک معصوم، پاک و بیگناه گم شده!
وقتی بهشون نگاه میکنیم، انگار یک آدم بزرگ و مقابلمان میبینیم، آدمی که انگار سالهاست سختی های زندگی و چشیده! سالهاست با درد های زندگی اشناست، و دست و پنجه نرم کرده !
ترس از ترکیدن بادبادکا و تو چشماشون بوضوح میتونین ببینین.
کمی هم بی انصافی کردین، ما آدم بزرگایی داریم که کودکیشون هنوز تموم نشده،شما خیلی خوب میتونین اون پاکی و معصومیت کودکی و تو چشماشون پیدا کنین.
هنوز اون گذشت کودکی و بهمراه دارن :)
بنظر من دوران های شیرین کودکی، نوجوانی، جوانی ، میانسالی و ... دورانی نیستن، که بشه با زمان از بین بردش . این دوران ها با یک عدد سن و سال از بین نمیرن!
ما همیشه این دوران و با خودمون درون خودمون داریم و خواهیم داشت.
بستگی داره چقدر ببینیمشون و بهشون اهمیت بدیم.
در طول زمان دست خوش تغییراتی میشن، اما خود به خود از بین نمیرن! این ماییم که گاهی با اعمالمون باعث میشیم به خوابی عمیق فرو برن.
تو این جمله هم شاید منظور بزرگسالان کودکی باشن که در حین این جابه جایی دوران ها، یاد گرفتن ترس از ترکیدن بادبادک و باید داشته باشن.چون بادبادک میترکه و دیگه کسی نیست که یک بادبادک جدید بهشون بده
یا منظور کودکان بزرگسالی باشه که نوع و شیوه زندگی، بهشون یاد داده اگه ترس ترکیدن ونداشته باشن کسی بهشون بادبادکی نخواهد داد.
کاش همیشه یادمون باشه چه جز بزرگسالان کودک باشیم چه کودکان بزرگسال، تو زندگیمون یکیه که همیشه حواسش بهمون هست هم به ما هم به بادبادک زندگیمون! اگه هم ترکید، نگران نباشیم، بازم بادبادک نو داره تا بهمون بده!!
- - - Updated - - -
اینقد آش آش نکنین!
من آش خیلییییی دوست میدارم :) جاتون خالی جمعه مامانم یه عالمه درست کردن منم یه عالمه خوردم:)
الان بازم هوس کردم:)
آش دوغ من تا حالا نخوردم چه مزه ایه؟ خوشمزس:)
جناب فرهنگ چه دانشکده باحالی دارین، چه استاد خوبی! واستون اش آوردن!
خوش بحالتون! فقط یه سوال گفتن آشتون و با مقاله بخورین؟ مگه میشه؟
- - - Updated - - -
واااییی گفتیی، من عاشقققق آهنگای فرهادم،
چرا که نه!؟
گنجشکک اشی مشی
لب بوم ما مشین
بارون میاد خیس میشی
برف میاد گوله میشی
میفتی تو حوض نقاشی
کی میگیره فراش باشی
کی میکشه قصاب باشی
کی میپزه آشپزباشی
کی میخوره حکیم باشی......
آخ جوووننن اسمم کلی ذوق کرد، ممنون:)
منم گاهی دوست دارم زندگی و جدی نگیرم، بیخیال و فارغ از تمام محدودیت ذهنی که برای خودم درست کردم و هیاهوهای دنیا، زندگی کنم! کاش بشه! ولی گاهی نمیشه!
- - - Updated - - -
نخیر پاییزه جون!نقل قول:
راستی من فهمیدم چراغ سبزها واسه چیه!!نشون دهنده پستهایی هست که درطول روزمیزاریم...یعنی اگه نراریم بی رنگ میشه...
اتفاقا طی تحقیقاتی که من دیروز داشتم ماله بچه ها ی شیطون تالاره!
الان دیروز من، مدیر و اذیت کردم، دو تا شر شدم!
با این سرعت بخوام پیش برم به یک ماه نمیرسه، منو میندازن بیرون!
دیگه نه خبری از* دختر بیخیال * هست ، نه* حوض نقاشی* کلا از دستم راحتتت میشی:(
دیگه منو دودل نکنی هاا :)
ترمه هم اومد سلام بانو خوش اومدی .
خب دیگه جمعتون تکمیل تکمیل شده . پاییز جان ترمه جون آبی بیکران عزیز و....
باغ دست خودتونونه بی کم کاست خرابش نکنید بندازین تقصیر ما . بهتون خوش بگذر . راحتتتتت باشین خواستم بیام یالله میگم . .
خلاصه یه قهوه به ما ندیدید یادتون باشه ولی خب شما هم از دوستان منید پس بفرمایید تو این هوا میچسبه ..:82::82::82::82:.......
. خوش باشید فعلا بدرووووود :72:
دختربی خیال عزیزم من آش دوغ خوردم...خیلی خوشمزه ست...
جناب فرهنگ چرادوست نمیداری؟؟
دختربی خیال یکی ازمواد مهمش دوغ هستش!!!:311:
من شمال خوردم.کناردریا.خیلی هم خوب بود...
ممنون جناب پارسا...دوستات نیستن قهوه هات مونده رودستت به ماتعارف میزنی؟؟؟:311:
دستورپختش روبلدنیستم!!!!
فقط خوب میتونم بخورم:311:
اگه یادگرفتم بهت میگم...
دختربی خیال،همکلاسیمون آش اورده بود.تازه کشک بادمجونم کنارش بود دیگه دیدم
داستان آشه عنوان نکردم.مگه اونی که باهاش سوپ و آش و ... می کشن مقاله نیست؟
کلاغه با مقاله زد تو سر حیوان بارکش
آش فقط رشته بقیه مثل پیکان در مقابل رولزرویس می مونن.
نه جناب دکتر فرهنگ27
اونی که شما میگین ملاقه است، شبیه یک قاشق بزرگ با دسته درازیست.
باهاش مایعاتی مثه سوپ و آش و داخل ظرف میریزند.ریشه اش هم عربیه! (ملعقة)
اما مقاله فرق داره، مقاله اون فایلیست (doc ) که شما طی تحقیقات علمیتون تهییه میکنین، درواقع نتیجه تحقیقات علمی شماست.
ولی عجب هم کلاسی های هنرمندی دارین! چه دانشگاه جالبی!
دانشکده صنایع غذاییه؟
منم آش دوغ رو تو شمال تو جاده فیروزکوه اون بالا بالاها که سرده و همه جا رو مه پوشونده خوردم ...
یادمه همسرم دستمو گرفت و بدو از جاده رد شدیم .... خیلی خوب بود خیلی هم آشش خوشمزه بود ...
البته فک کنم اینو باید تو تاپیک خاطرات عاشقانه مینوشتم ...:311:
راستی ما یه آش محلی داریم که خیلی خوش مزه است اون رو هم خیلی دوس دارم مخصوص شهر خودمونه
راستی یه چیز دیگه اینجا آش حلیم هم میپزیم ... تو نذری هامون مخصوصا ایام عاشورا و تاسوعا ....
شب تا صبح بیدار میمونیم و حلیم میپزیم ... نمیدونم شما حلیم خوردین یا نه ؟؟؟؟؟ معمولا حلیم صبحانه سرو میشه
خاطرات یک داوطلب گواهینامه:نوبت من وچند نفر دیگه برای آزمون رانندگی رسیدیک دختر هم بین این گروه بود.وقتی دخترپشت فرمان نشست وماشین رو چند متر جلو برد سرهنگ گفت حالا برو عقب،دخترپیاده شد ورفت نشست صندلی عقب. من بادیدن این صحنه شوکه شدم وکارتکس خودم روپاره کردمو رفتم هنوز چندقدمی دور نشده بودم که ناگهان صدای شلیک یک گلوله شنیدم. وقتی برگشتم عقب رو نگاه کردم دیدم سرهنگ خودکشی کرده !:54: منم ازوقتی این مطلب رو خوندم احساس پوچی وخلأ میکنم.
سلام امین خان ... چرا خاطرات رو تحریف میکنین
خاطره درست و موثق به شرح زیر است :
به غضنفر میگن امتحان رانندگی قبول شدی ؟ میگه ماشین رو زدم به دیوار ، سرهنگ رفته تو کما ، حالا منتظرم به هوش بیاد نتیجه رو اعلام کنه ....
و اما :
1- از آنجایی که جنسیت غضنفر مرد و از گروه رجال بوده میتونیم تحریف رو به آسونی تشخیص بدیم ...
2- از آنجایی که امتحان رانندگی خانم ها از آقایان جدا برگزار میشه و در خاطره بالا نقل شده که در گروه تنها یک دختر وجود داشته پس میتونیم بگیم کلا این قضیه سندیت نداره و رد شده هستش ...
لطفا در نقل قول خاطرات دیگران نهایت دقت رو به خرج بدین ... بی نظمی و بی دقتی هم حدی داره ... با لنگه جوراب گمشده تون و جا گذاشتن کلید روی در کنار اومدیم ولی اینارو دیگه کجای دلمون بذاریم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام خانم ترمه.اولا بعضی شهرهای بزرگ آزمون فرق میکنه.دوما این دسته گل رو دختر به آب داده.معلوم اخبار روزتون آنلاین نیست،.ما کی لنگ جورابمون گم کردیم! خوبه شما خودتون کنترل تلوزیون رو میذارید در یخچال بعدش کل خونه رو دنبالش میگردید:311: اونوقت میگن چرامیری خودتو از برج میندازی پایین!
نه دختربی خیال،چون دانشکدمون در حال جا به جاییه نه بوفه نه رستورانش
فعال نیست بچه ها می رفتن بیرون غذا ...
ﭼﻪ ﺟﺎﻟﺐ ﺍﺳﺖ!
ﮐﻠﻤﻪ ﯼ ﻣﺮﺩﻥ ﺑﺎ ﻣﺮﺩ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﻭ ﮐﻠﻤﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎ ﺯﻥ! ﭘﺲ ﺑﺒﺎﻝ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﮐﻪ ﺁﻏﺎﺯﮔﺮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﺴﺘﯽ ...
ﺷﻤﺎ پسرا
ﻫﺮﭼﻘﺪﺭ ﺷﺎﺥ ﺑﺎﺷﯿﺪ
ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﺁﺱ ﺑﺎﺷﯿﺪ
ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﺧﺎﺹ ﺑﺎﺷﯿﺪ
ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ لاف ﺑﺎﺷﯿﺪ
ﺁﺧﺮﺵ ﺑﺎﯾﺪ
شب عروسی در ماشین و برامون باز کنید،
جلومون خم شید تا حلقه رو دستمون کنید،
آخر ماه هم هر چی کار کردید پولارو بدید ما
دخترا پرچم بگیرید من فرار کنم...
دختر:
د = دنیا
خ = خوشکل
ت = تناز (غلط دیکته ای نگیر)
ر = راز دار
دخترا ﭘﺮﭼﻢ ﺧﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﻠﯽ ﺑﺎﻻﺳﺖ ﻧﯿﺮﻭ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﮐﺮﺩﻩ !
خب ترمه دستور پختشم میذاشتی، منم یاد میگرفتم :)نقل قول:
راستی ما یه آش محلی داریم که خیلی خوش مزه است اون رو هم خیلی دوس دارم مخصوص شهر خودمونه
من چند وقتیه دنبال یه دستور پخت آش م غیر از آش رشته که مامانم بلدن ، میخوام به مامانم پز بدم:) بهم نخندین خب، مسابقه است:)
سلام دوستان گلم
خوبین !! ما رو نمی بینید خوشحالید !!!!!
بحث آشه وای که چقدر دلم میخواد دهنم آب افتاد...
من خودم آش دوغ رو این جوری درست میکنم از مامانم یاد گرفتم :
سه تا شیشه(یا بطری) دوغ
یه لیوان برنج
عدس...لوبیا...(حبوبات بسته به سلیقه خودتونه) من عدس و لوبیا میریزم(پخته شده باشه)
سبزی : اسفناج و گشنیز
سیر داغ و پیاز داغ
سه تا بطری دوغ رو با یه لیوان برنج باهم روی شعله گاز به هم میزنیم تا جوش بیاد بعد از این که جوش اومد حبوبات پخته شده رو اضافه میکنیم و آخر از همه سبزی رو اضافه میکنیم بعد هم نمک و فلفل و زردچوبه و سیر داغ و پیاز داغ رو اضافه میکنیم
اگر دوست دارید آشتون غلیظ تر بشه میتونید کمی بهش رشته اضافه کنید من خودم واسه خوشمزه تر شدن دو قاشق کشک هم میریزم کلا قاطی پاطیه ولی خیلی خوشمزه میشه
امیدوارم با لهجه نگفته باشم !!!!
بعد یه نکته : این مقدار آش رو واسه خودم و همسرم و پسرم میپزم :311: آخه کم میاد !!!!
شیدا
َمرد ، ُمردن
َزن ، ِزندگی
ممنون آرام جون :) :*
فقط خوشمزه اس دیگه؟ میتونم خوب دربیارمش؟ یوقت درست نکنم ضایع بشم.
بقیه لطفا چشماشونو بگیرن میخوام با آرام جان خصوصی صحبت کنم :) اگه هم خوندین راضی نیستم اگه بهم بخندین ها گفته باشماااا نگین نگفتی! مخصوصا جناب مدیر پویا، که همش دنبال گرفتن سوتی از خانوم ها هستن.
آرام جان نیاز به تجربه و مهارت که نداره من تا حالا آش درست نکردم، برای اولین بارم خوب درمیاد دیگه!
واسه این میگم که آخه میخوام برم جلو خانواده، یسری ادعاها داشته باشم.
الان من از رو این دستور پخت شما میتونم یه آش خوب و خوشمزه دربیارم دیگه؟
- - - Updated - - -
یکی از دوستام یک تیکه کلامی دارن، بدرد اینجا میخوره.
بهرحااال! دیگه گیر ندین!
مهم اینه که نوشتاریشون که یکی هست. شما به خوندن کار نگیرین! ! الان حسودی هم نکنین!
برین خوش باشین که قراره یک زن بیاد خونتون و چراغ زندگیتون و روشن کنه!
یک پمپ بنزین مخروبه ای را پیدا میکند ک فقط یک پمپ بنزین دارد
از تنها متصدی آن میخواهد تا باک را پر کند و روغن ماشین را چک کند
و خودش برای رفع خستگی ب قدم زدن پرداخت.
وقتی ب سمت ماشینش باز گشت متوجه شد ک همسرش با متصدی
گرم گفتگوست. سوار ماشین شد. متصدی برای همسرش دست تکان داد
و گفت:" گفتگوی خوبی بود"
وقتی از جایگاه خارج شدند از همسرش پرسید ک آیا آن مرد را میشناسد
همسرش بی درنگ جواب داد بله او زمانی همکلاسی دوران دبیرستانش
و همچنین یک سال با او نامزد بوده است.
مرد با غرور گفت:" اگر با او ازدواج میکردی ب جای زن یک مدیر کل
همسر یک کارگر پمپ بنزین بودی
همسرش جواب داد:" عزیزم اگر با او ازدواج میکردم او الان مدیر کل
و تو یک کارگر پمپ بنزینی بودی"
حالا این جمله رو درک کنین ک میگن
پشت هر مرد موفقی ی زن هست.
حالا زنها تواضع دارن ب روی مردا(http://blogfa.com/images/smileys/23.gif) نمیارن.