برات پیغام گذاشتم صبوری جان
نمایش نسخه قابل چاپ
برات پیغام گذاشتم صبوری جان
[quote=ستیلا;301106]الان هم از ناراحتی بهش زنگ زدم اما گوشیش خاموش بود.میدونم کارم اشتباه بود و نباید زنگ میزدم اما نتونستم و براش ایمیل زدم که...
Quote]
عزیزم مثل اینکه یواشکی توی کوله ات چند تا ترقه گذاشتی. مواظب خودت باش تا به خودت هم آسیب نزنی.....
اون آقا با رفتار شما دقیقا" فهمیده که خیلی وابسته اش شدید. مردها در این زمینه باهوشن. ببخشید ولی اگر قبلا" اتمام حجت کردید پس دیگه احتیاجی نیست زنگ بزنید و خودتون رو کوچیک کنید و اون آقا فکر کنه که شما آویزونش شدید. به خودتون فکر کنید. آیا ارزش شما در این حده که با زور لفظی پسری رو مجبور به ازدواج با خودتون بکنید؟ بر فرض که با احساسات شما بازی شده و شما ضربه دیدید. الان انتظار دارید اون آقا چطور جبران کنه؟ فرض کنید قبول کرد که به شما ضربه زده و ناراحت شده. آیا ازدواج زورکی درسته؟ من نمیگم ایشون شما رو دوست نداره. من میگم به هر حال اگر میخواست ازدواج کنه و شرایطش رو داشت دست بکار میشد. ما نمیدونیم دلیلش واقعا" چیه
سلام اسکارلت جان و kamr جان.مرسی از اینکه بهم س میزنید .اشتباه کردم....
سلام ستيلا جان مطمئنم 30 ساعت تموم شد. پس افرين حالا بايد 72 ساعت رو شروع كني.:104::104::104:
منم الان شاید خیلی راحتر شدم و با موضوع کنار اومدم و به اینکه اون چکار میکنه کاری ندارم و فقط میتونم خودمو کنترل کنم
- - - Updated - - -
سلام صبوری جان.مرسی
آنچه که دل، قادر به حذف کردنش نیست؛
ذهن، مرتب به یادش می آورد ...!
منم دارم تمرین می کنم برای تماس نگرفتن.
تنها نیستی عزیزم :72:
اگر قبل از آمدن کسی خوشبخت بوده اید ، بعد از رفتنش هم میتوانید خوشبخت باشید
تا زمانی که رابطه بلاتکلیف مونده ، ما نمی تونیم خودمون رو متقاعد کنیم که دست از زنگ زدن و ... و پیگیری برداریم
در واقع حس بلاتکلیفی که بدترین حس بین انواع حس هاست ، خیلی قوی تر از دلتنگی و منطق و غرور و ... است
ما در این مواقع خودمون رو به در و دیورار می زنیم که تکلیفمون روشن بشه .
و نکته جالب اینکه وقتی از طرف مقابل خبری میشه و اون خبر حامل این پیامه که "من دیگه تو رو به هیچ عنوان نمیخوام" ما آروم میشیم
در واقع یه حس دلتنگی می مونه ، حس عذاب وجدان ، حس خشم نسبت به خودمون و طرف مقابل
و یک حس غرور که اگر کمکش کنیم می تونه به همه اینها فائق بشه
بنابراین قسمت سخت ماجرا ، جاییه که تو ایستادی در حال حاضر
و تا وقتی تکلیفت روشن نشه ، هیچ چیزی آرومت نمی کنه
خب چاره چیه ؟
چاره اینه که تکلیفت رو روشن کنی
یا باهاش تماس بگیری و صحبت کنی و تکلیفت رو روشن کنی
یا با خودت صحبت کنی و تکلیف رو برای خودت روشن کنی
راه دوم اگرچه سخت تره ، اما بهتره و در آینده حس خرد شدن غرور رو نخواهی داشت
همیشه داستان هایی که پایان ابهام برانگیز دارن ، تا مدت ها ذهن ما رو به خودشون مشغول می کنن ، چه برسه به اینکه این داستان مربوط به زندگی ما باشه .
پس پیشنهاد من بهت اینه که یکی از دوراه رو انتخاب کن و عملی کن
در واقع اگر از روز اول این کار رو کرده بودی تا الان مقداری از غم عشقت هم کم شده بود
پس این بازی رو تموم کن
راه اول : برای انجام این کار باهاش تماس بگیر و علت این اتفاقات رو بپرس و احساس ناخوشایندی رو که داری از بی توجهیش به خودت ، بیان کن. بهش بگو که نمی تونی در رابطه ای که تکلیفت روشن نیست بمونی. بهش بگو که بهش حق میدی که تو رو نخواد. اما اگر این طوره این حق توئه که این موضوع رو بدونی و در برززخ و بلاتکلیفی نمونی. بهش بگو اگر میخوای رابطه بین ما تموم بشه بهم بگو . و اگر گفت خودت رو قوی نشون بده . و تموم کن رابطه رو . برای غلبه بر دلتنگی و احساس خشمت بعد از تموم شدن ماجرا می تونی بازهم اینجا کمک
راه دوم : این راه سخت تر ، اما بهتره
برای خودت تکلیف رو روشن کن. چرا باید منتظر باشی کسی به تو بگه از این رابطه برو بیرون ؟ حس غرورت رو تقویت کن. وقتی کسی این همه مدت با تو تماسی نگرفته و تو رو نگران کرده و ... آیا ارزش اینو داره که در آینده همسر تو باشه ؟ بدیهاش رو برای خودت پررنگ کن. و در وجود خودت این رابطه رو تموم کن. بگو چه امروز ، چه فردا ، چه یک هفته بعد ، یک ماه بعد ، یک سال بعد اگر این آقا برگرده من دیگه محاله قبولش کنم . و اینو به خودت تلقین کن. اون قدر که باورت بشه. بگو از همین لحظه همه چیز برای من تمومه. اون به هر دلیلی اگر برگرده هم در زندگی من جایی نداره و به این صورت خودت رو از این برزخ و از این شمارش ساعت و ... رها کن. اصلا برات مهم نباشه که اومد یا نیومد یا هرچیز دیگه
من مطمئنم چیزی که تو رو اذیت می کنه حس دلتنگی نیست. حس بلاتکلیفیه .
امیدوارم حرفام برات سودمند باشه .
موفق باشی عزیزم:72:
- - - Updated - - -
گــــاهی وقتا توی رابطــــه ها نیــــازی نیست طرفت بــــهت بگــــه : بـــــــرو !
همینـــکه دیگه لا بــــه لای حرفــــاش دوستــــت دارم نباشــــه !
همینــــکه بــــود و نبود رابطــــتون دیگــــه واسش فرقی نکنـــه !
همینــــکه حضــــور دیگــــران توی زندگیش پر رنگ تــــر از بودن تــــو باشــــه
هــزار بار سنگین تر از کلمــــه ی” بـــــرو ” واست معنــــا پیــــدا میکنــــه
پس بـــرو
قبل از اینکــــه ویرون تــــر از اینی که هستی بشــــی !!
- - - Updated - - -
اینو الان جایی خوندم
سلام تشکر از دوست عزیزveis من راه حل دوم رو انتخاب کردم و تا حالا موفق شدم و فقط خودمو کنترل کردم .کاری به اینکه اون میکنه ندارم و فراموش اش کردم .مرسی از همه دوستان
به نظر من دیگه خیلی وقته که پسرها حتی به نظرشون خنده دار میاد که فقط با یک یا چند بار دیدن دختری توی دانشگاه یا خیابون بهش پیشنهاد ازدواج بدن و مطمءنا اولین چیزی گه بهش فکر میکنن دوست شدن با طرفه.حالا با تلفن،اس ام اس و دیدن ارتباط برقرار میکنن.این آقا هم به احتمال زیاد قصدش چندان جدی نیست وگرنه به خواسته شا احترام میذاشت و با خونواده اش مطرح میکرد.زود تصمیم نگیرید و سعی کنید زیاد به این رابطه دلبسته نشید.
امیدوارم هرچی که به صلاحتونه پیش بیاد
سلام دوست عزیز نمیدونم دیگه پستت رو دنبال میکنی یا نه ؟
ولی من میخام چیزایی بت بگم که مخالف دوستان دیگه هست
به نظر من ی خورده زیادی دآری تند میری ........ تازه ٣ ماه باهاش آشنا شدی و انتظار داری زود بیاد خاستگاری و......... عزیزم ٣ ماه که برای ازدواج و زندگی و آینده کافی نیست ......
اگه اونجور که واقعن گفتی هیچ رابطه جنسی بینتون نیست باید بگم که این بهترین راه برای آ شنایی شماست ....... شما که هنوز همدیگه رو خوب نشناختید ....... تازه مگه ازدواج و عروسی کردن تو این دوره زمونه آسونه که شما از راه نرسیده میخای بیاد عقدت کنه .........عزیز من فقط به خودت نگاه نکن اون بیچاره شاید هزار بد بختی و مشکل داره که حتا شاید روش نشه به تو بگه ...... شاید خونوادش راضی نباشن شاید تو فامیل یه کی رو براش در نظر گرفتن و اون دلش نمیاد به تو بگه که ناراحت بشی ....شاید ...شاید ..شاید ......
عزیزم آروم باش و دوستش داشته باش و باهاش مدارا کن تا مسائل رو کم کم حل کنه ...... مطمعنم که میخادت ولی شرایتش جور نیست .......هد اقل تو دیگه حالش رو نگیر بابا ....... اینقد هول نباش ......
پرستو کسی که تند می ره خودتی.کسی نمی گه پسر از راه نرسیده دخترو عقد کنه.
ولی پسری که قصد ازدواج داره،اول خانوادشو راضی می کنه بعد از دختر اجازه خاستگاری
اومدن می گیره.چیزی جز این اهداف دیگه ای داره.
مشکلاتی هم که مثال زدی مواردیه که باید اول حل بشن بعد دختر وارد بشه.
با سلام
دقیقا نظر همدردی عکس این توصیه هست. یعنی تا کسی رسما خواستگاری نکرده است، اصلا صلاحیت بررسی شدن را ندارد.
اگر می بینید که اینقدر طلاق زیاد شده است، یکی از علت های مهمش اینه، که جوانان مسیر انتخاب همسر را به خوبی نمی شناسند.
اکثرا مشاهده می شود که عوام خواستگاری را مساوی با عقد می دانند.
خواستگاری استارت آشنایی دو خانواده و آشنایی دختر و پسر هست.
بعد از اینکه این فرایند شروع شود، بر اساس شرایط شناسایی ممکن است چندین ماه بررسی ها طول بکشد.
اما اگر خواستگاری یعنی استارت اول نخورد. بقیه کارها روی هوا انجام می شود.
و اساسا بحث خواستگاری و ازدواج مطرح نیست.
بحث صرفا دوستی و ابراز احساسات هست. و اشتباها ممکن است بعضی از دختران و پسران تصور کنند که این فرایند همان فرایند شناخت برای ازدواج هست.
همانطور که در کشاورزی اول بذری کاشته می شود و بعد با آبیاری و رسیدگی رشد می کند. و اگر بذری کاشته نشود، همه آبیاری و رسیدگی منجر به روئیدن درختی نمی شود. در انتخاب همسر هم ، ابتدا باید بذر خواستگاری آن هم به صورت رسمی فشانده شود. منظور اینست که نباید به صورت یواشکی و بدور از چشمه دیگران و همراه احساسات و مخفی کردن از خانواده ها دختر و پسر با هم دوست باشند و تصور کنند با این روش در حال شناخت هم هستند.
در همین تالار اگر جستجو کنید متوجه می شوید دختر و پسری حتی پس از 12 سال تازه به مرحله تعارض رسیده اند.
دختران و پسران عزیزم
اگر خواهان ازدواج موفق هستید، لطفا فرایند انتخاب همسر، بررسی معیارها و شرایط خواستگاری را صحیح انتخاب کنید. و البته مسلم هست که اگر در این مسیر، احساس مثبت به فرد پیدا نکردید، می توانید او را رد کنید.
اما اگر در ورطه دوستی و احساس ورزی و هیجان و وابستگی افتادید، حداقل این را بدانید که این مسیر ازدواج نیست. این مسیر دوستی و دل و قلوه دادن هست. و تاریخ مصرف آن محدود می باشد. که معمولا یا به ازدواج ختم نمی شود یا ا گر هم بشود شما را در ریسک طلاق و مشکلات فراوان قرار می دهد.