فرانک جان
من وقتی باردار بشم دیگه نمیخوام برم سرکار
ولی الآن اصلا دوست ندارم بشینم تو خونه، دیوونه میشم
فکر نمیکنم این کار درستی باشه که سرکار نرم، فکر میکنی اشتباه میکنم؟
نمایش نسخه قابل چاپ
فرانک جان
من وقتی باردار بشم دیگه نمیخوام برم سرکار
ولی الآن اصلا دوست ندارم بشینم تو خونه، دیوونه میشم
فکر نمیکنم این کار درستی باشه که سرکار نرم، فکر میکنی اشتباه میکنم؟
فرانك شميم سر كار نره مشكل حل نمي شه بلكه بيشتر مي شه.
سلام لیلا جوننقل قول:
نوشته اصلی توسط ليلا موفق
خودمم همین فکرو میکنم
ببين شميم متاسفانه شما مثل مادري كه بچه اش را به شير عادت داده شوهرت را عادت دادي كه مخارج ات را نده حالا هم بايد با سياست و ظرافت و زبون خوش اين عادت را ازش بگيري و تركش بدي.
ببين شميم جون همه مردا اگه زنشون خرج خودش را بده و پولش را تو خونه و زندگي هزينه كنه، مي پذيرند و بعد از مدتي هم به اين امر عادت مي كنند و ديگه راضي به از دست دادنش نيستند.
(اين موضوع مخصوص تو نيست پس ناراحت نباش و با سياست و ظرافت مشكلت را حل كن.)
يادت باشه با ظرافت و سياست نه با دعوا و داد و بيداد.
خب تو رو خدا بهم بگین من باید الآن چکار کنم؟
تولدو چکار کنم؟
برم خونه بابام یابرم خونه خودم؟
چطوری رفتار کنم؟
اگه سر تولد رفتن بحث شد چکار کنم؟
اصلا بحث نكن ولي اگه حال نداري نرو . مجبور نيستي كه بري.
خيلي قاطع و آرام بگو حالم خوب نيست و نمي تونم بيام.
اگر هم اون خواست بحث كنه تو كشش نده و اصلا بحث نكن.
به نظرم گاهي بايد به شوهرت بفهموني كه رفتاراش بده و حال تو را بد مي كنه و باعث مي شه مهموني نري تا خودش را اصلاح كنه.
ولي تحت هيچ شرايطي بحث نكن.
موافقم که اگر حال و حوصله نداری بگو دندونم درد می کنه و نرو ، گیرم که ایشون تلافی کنه و نیاد تولد بابای شما ، خوب نیاد! آسمون به زمین نمیاد
نه سابینا جان، آسمون به زمین نمیاد
آرزوهای من برباد رفته که اونم چیز مهمی نیست
بذار شوهرت بفهمه كه در هر شرايطي تو خوب نيستي و براش حفظ آبرو نمي كني.
هيچ وقت كاري نكن كه درون ات خودت را بسوزونه و بيرونت مردم را.
مرسی لیلا جون
واقعا هم حالم خوب نیست، سردرد ، دندون درد، درد یه قلب شکسته
خیلی درد دارم
برام خیلی دعا کنین
من از خودت سوال کردم عزیزم پیشنهاد ندادم
با این موافقم که عادتش دادی به اینکه خودت خرج خودت و بقیه چیزها رو بدی می دونم توی شرایط سختی هستی اما فقط سیاست لازمه عزیزم یه سری فن بیان و تکنیک هایی هست که مشاوره حضوری بهشون بگی در اختیارت می ذارن یکم جلساتت رو بیشتر کن و اگه بتونی اونم ببریش که خیلی خوب تره ، میاد؟
سلام شمیم عزیزم
وقتی ناراحتی واقعا ناراحت میشم و مثل یکی از عزیزترین دوستامی که تو شرایط سخت منو تنها نذاشتی شمیم جان
ولی واقعا نمی دونم چی بگم
زندگیت اسیر لج و لجبازی شده و همسرتم داره باهات خیلی زیاد لجبازی میکنه
و متاسفانه اون نقطه ضعف تورو تو مسائی مالی می دونه و دست گذاشته روش
شمیم عزیزم سعی کن یه مدت رهاش کنی اصلا کاری به کارش نداشته باش و کارای خودتو بکن
یادته پیشنهادی که همیشه بهم می دادی
سعی کن خودتو آروم کنی
کاری هم که دوست نداری اصلا انجام نده نه لجبازی کن نه چیز دیگه.......
به قول ملاحت عزیز لازم نیست که از نظر مکانی از هم دور باشید گاهی ادم کنار همم می تونند تنها باشند
سعی کن به کارای خودت برسی و کارای خودتو بکنی انگار که تنهایی ........
مسائل مالی هم باید بین تو و شوهرت یک بار برای همیشه حل بشه
حتی اگه کارت برات مهم نیست نرو سر کار
همسرت باید متوجه بشه که وظیفه صد در صد اونه که تورو تامین کنه همون طور که خونه پدر و مادرت تامین می شدی و اگه تو داری تو این زمینه کمک می کنی این لطف توئه نه وظیفه
ولی الان وقت اینجور بحث ها و گفتگو ها نیست شمیم جان
مرسی فرانک جان
راستش میدونم که نمیاد ، خودمم تصمیم گرفتم برم پیش مشاور ولی نمیدونم فایده داره یا نه
خیلی دلسردم
مرسی اقلیما جان
ممنون که تنهام نمیزاری
سلام دوستان خوبم
من دیشب رفتم خونه، واقعا حالم بد بود، سر درد و دندون درد و معده درد داشت دیوونم میکرد
قرص خوردم و خوابیدم
شوهرم از راه اومد، من تو اتاق بودم و یکی از دوستانم بهم زنگ زده بود داشتیم صحبت میکردیم، اومد یه چرخی زد و بعد از تلفنم دراز کشیدم چون اصلا دلم نمیخواست ببینمش، و نمیخواستم بشینم که بفهمه بخاطر اون نمیخوام بیام بیرون،
بعد که کاراشو کرد مثل اینکه هیچکس خونه نباشه همه لامپها رو خاموش کرد و رفت خونه خواهرش و حتی به من یه کلمه هم نگفت ، البته بهتر چون نمیخواستم برم و بهتر که نه صداشو شنیدم نه چهرشو دیدم
بعدش یه کم خوابیدم و بلند شدم، برای خودم شام آوردم ، فیلم دیدم، و ساعت 11:30 خوابیدم و ایشون هم ساعت 12:15 اومد یه کم چرخید و بعد گرفت خوابید
راستش من تصمیممو گرفتم، میخوام فردا صبح برم یه کم کارامو انجام بدم بعد وسایلمو بردارم برم خونه بابام
دیشب فهمیدم دوری از کسی که هیچی براش مهم نیست و خانواده ای که اونو بدون من قبول میکنن، اصلا سخت نیست
همش به این فکر میکردم که یه روز جلوی بچم اینقدر راحت بزنه همه چیو داغون کنه بعد اینطوری قیافه بگیره
اون بچه چی میخواد از این بابا یاد بگیره؟
از پریشب که بحثمون شده تا الآن همدیگه رو ندیدیم، امروزم یه جوری اومدم که نبینمش
حالا به نظرتون همین دوری تو خونه، یعنی جدا زندگی کردنمون تو خونه خودمون بهتره یا برم خونه بابام
البته اینم بگم
برخلاف دفعه های قبل الآن حس میکنم خونه بابام خیلی راحتترم
دیشب خیلی به طلاق فکر کردم
دیدم این زندگی هیچی بهم نمیده بلکه سلامتیمم داره ازم میگیره
ولی با جدایی، میرم دنبال آرزوهایی که بخاطر شوهرم گذاشتمشون کنار، بخاطر اینکه اون خواست
و بخاطر احترامی که برای زندگی قائل شدم که از نظر شوهرم هیچ احترامی نداره
شمیم، صبرش، انگیزه هاش، امیدش، واقعا تموم شده
واقعا تموم شدم
:303:
سلام عزیز دلم
اگه بهت بگم همه دیشب رو تو فکرت بودم باورت میشه؟؟؟
والا نمیدونم
من الان نگران وضع جسمانی خودتم
به نظرم نه به بهانه جدا بودن به بهانه سلامت شدن برو خونه مامان اینها
حداقل بهت میرسن تا حالت خوب بشه
اینجوری با یک تیر 2تا نشون زدی نه؟؟؟؟
دیشب پیشت خوابید یا جدا؟؟ صبح تا حالا مامانش اینها بهت زنگ نزدن؟
تو شاهكار خالقي، تحقير را باور نكن.
بر روي بوم زندگي هر چيز مي خواهي بكش، زيبا و زشتش پاي توست، تقدير را باور نكن.
تصوير اگر زيبا نبود نقاش خوبي نيستي، از نو دوباره رسم كن، تصوير را باور نكن.
خالق تو را شاد آفريد، آزاد آزاد آفريد، پرواز كن تا آرزو، زنجير را باور نكن.
سلام یکتای مهربونم
قربونت برم
نه جامون کاملا جدا شده، از دوران عقد بهش گفتم هرچیم که بشه جای خابمون یکیه، چند بار تو دعواهامون رفتم آوردمش، ولی دیگه دلم نمیخواد
یه جورایی این دوشب که تو اتاقم نیست راحتتر میخوابم
آرامشم بیشتره
و دیگه دلم نمیخواد ببینمش
نه عزیزم نه دیشب بهم زنگ زدن که ببینن چرا نیومدم، نه امروز
و اصلا برام مهم نیست
خانواده ای که پسرشونو بدون عروسشون قبول کنن ، خانواده قابل احترامی نیستن
روز تولد بابام که منو تنها گذاشت در خونه بابام و مثلا تنبیهم کرد و رفت، مامان و بابام هر دقیقه صد دفعه میپرسیدن شوهرت کو؟ منم برای اینکه ناراحت نشن گفتم کار براش پیش اومد
ولی اون انگار نه انگار
مرسی لیلا جان
خوبی ؟
شاید همسر تو هم نیامدنو تو رو یه جوری تو جیه کرده
مثلا گفته رفته خونه باباش اینا برای فلان کار مثل رفتار تو در مقابل بابا و مامانت
خوبم عزيزم.
شعري را كه خوندنش در اين جور مواقع خيلي به خودم آرامش مي ده را برات نوشتم.
ببخش بيش از اين كاري از دستم بر نمي اومد.
شمیم عزیزم سلام
داری هیجانی تصمیم میگیری این جمع کردن وسایلت و رفتن خونه پدرت وضع بهتر که نمی کنه بدتر هم میکنه و دلخوری های جدیدترم پیش میاره حتی اگه قهری دعوا داری یا هرچی خونه یه زن پایگاهش اونجارو ترک نکن اگه کسی قرار باشه بره همسرت بره که اونم صحیح نیست . شمیم جان منم فکر میکنم همسرت عادت دادی به اینکه خودت خرج کنی ببین حتی از نظر من شده لباست کهنه بشه یا لباس خیلی ارزونتر از توان خودت بخری ولی بزار همسرت حساب کنه اروم اروم به همسرت یاد بده این خرج کردن ولی حساسیت ایجاد نکن وقتی پول دادن براش سخته یهو یه پول زیاد ازش نگیر به تدریج و اروم . اگه تو خونه هیچی نیست دلت نسوزه بری بخری نه بزار همسرت یاد بگیره با وسایل موجود کارات انجام بده ولی تو خرج نکن یه جمله قشنگی چند مدت پیش اینجا خوندم : به همسرت بی رحمانه اعتماد کن .
و در شرایطی اگه واسنت امکان داره چندروزی برید مسافرت
فعلا" هم خانوادش و رها کن تا بعدا" انشا الله همه اینا حل میشه:46:
لیلا جان ممنونم ازت
خیلی برام دلگرمی هستی به خدا
:43:
صحرا جان
همکاراش به راحتی پول دستی از صندوق مغازه برمیدارن، و هیچ محدودیتی ندارن
من ازش پول نخواستم، ازش پول دستی خواستم
به نظرت وقتی الآن پول ندارم باید از در و همسایه بخام؟ از مامان و بابام بخوام؟ یا از شوهرم؟
بهش گفتم مساعده میخوام چون حقوق ندارم
اینکارم اشتباه بود؟
و اینکه میگی عادتش بدم، آره، ولی ربطی به عادت دادن من نداره، عقیدش اینه که زن باید خرج خودشو در بیاره
عقیدش اینه که نباید پول دست زن داد و همه اینا برمیگرده به عقیده خانوادش
و من زنی نیستم که بدون پول و با توهین بتونم زندگی کنم چون همیشه مستقل بودم و همچوقت حتی پدر مادرم باهام اینطوری رفتار نکردن
شاید به نظر بیاد تصمیمم هیجانیه ولی واقعا اینقدر تکرار شده که از قالب هیجان اومده بیرون و بر پایه یه سری رفتارهای زشته همسرم دارم تصمیم میگیرم که دیگه بهم ثابت شدس
صحرا جان من هنوز ماه عسل نرفتم
قرار بود عید غدیر بریم کیش، که به راحتی و با پررویی تمام بهم گفت پول ندارم بریم سفر و همه چی رو به هم زد
و حالا میخواد بره دکور برای مغازه بزنه
میبینی
برای من پول نداره ولی برای هر کس و هرچیز دیگه چرا داره
حالم از پول و آدمای پول پرست به هم میخوره ،همیشه به هم میخورد
تو دوران آشناییمون خودشو دست و دلباز و لارج نشون داد در حالیکه کاملا تازه به دوران رسیدس و خسیس
اینو دارم میبینم
و ازش منتفرم
از اين به بعد به بهانه هاي مختلف خرج هات را ازش بگير و پول خودت را هم پس انداز كن (در قالب خريد طلا يا پرداخت قسط ماشين (مي توني پيش پرداخت پول ماشين را فعلا از خانوادت قرض بگيري) اينطوري هميشه پس انداز داري و هيچوقت مستاصل نمي موني. براي خودت ارزش قائل شو تا شوهرت هم برات ارزش قائل بشه.
نه اينكه يكدفعه اينكار را بكني حالا.
نه كم كم اينكار را بكن. مثل بچه كه مادرش از شير مي گيردش.
امتحان كن. اينقدر لذت بخشه آدم پول خودش را براي خودش پس انداز كنه و خرج اش را از شوهرش بگيره.
شمیم جان مشکلات عمده همسرت این طور که از صحبتات فهمیدم ایناست:
1.از نظر مالی ساپورتت نمی کنه
2.تو مسائل با تو مشورت نمی کنه و مخفی کاری می کنه
3.گاهی بی دلیل میره تو خودش
اگه چیز دیگه ای هم هست اضافه کن
خوب حالا پیش خودت فکر کن می خوای به عنوان مثال به من مشاوره بدی به من چی میگی؟
میگی ول کنم همه چیزو برم خونه بابام تا بزرگترا که خیلی هم نسبت به بچشون عاطفی هستن برام تصمیم بگیرند
حالا میشه مشکلات خودتم لیست وار بگی و به موارد بالا اگه موردی هست اضافه کنی؟
ببين مردا مثل بچه مي مونند بايد با زبون خوش و با مهربوني دار و ندارشون را ازشون بگيري. بدون اينكه خودشون بفهمند.
شمیم جان
اب خیلی نرم بر خلاف یه قطعه سنگ ولی اگه سنگ جلوی یه مانع برسه دیگه نمیتونه ادامه بده ولی اب راهش ادامه میده سنگ داخل چیزی نفوذ نمیکنه ولی اب به ارومی نفوذ میکنه پس حرکات ضربتی هیچ تاثیر و دایمی نداره
ببین شما باید اینقدر از حقوقت پس انداز کنی که واسه یه بیرون رفتن لنگ نمونی . اگه به مسایل اوژانسی خوردی از پس مشکل بر بیای ولی اینکه اگه خرید داری من جات باشم اینقدر انجام نمیدم تا همسرت هزینش تقبل کنه .
همسرت هنوز اعتماد لازم رو تو مسایل مالی بهت نداره شاید علت این پنهان کاری ها و مشت کردن دستش همین امر باشه که خوب این راه داره ولی راهش داد و بیداد و یا کوتاه اومدن و تقبل هزینه هات نیست راهش مساعده گرفتن نیست همسرت وظیفه داره در حد توان و نیاز های منطقی شما شمارو رفع و رجوع کنه و به غلط بلد نیست کمکش کن یاد بگیره ولی خونت ترک نکن
شمیم جان همه این مسایل حل میشه ولی فقط و فقط و فقط تو شرایط اروم و ارامش وگرنه میشه لج و لجبازی
دوستان من یه راهنمایی میخواستم ما الان دوتا ماشین داریم که یکیش همیشه دست منه و همسرم الان اصرار داره که خرج این ماشین باید خودت بدی چون همیش دست تو هست منم از پس هزینه هرجفتش بر نمیام در عین حال من اصلا" از همسرم پول تو جیبی و ... نمیگیرم ولی تمام هزینه ها از خرید هام و ارایشگاه و .... همسرم میده بنظر شما درست من هزینه ماشین تقبل کنم ؟؟؟ شمیم جان عذر خواهی میکنم که سوالم تو تاپیک شما مطرح کردم شرمندم
میدونین ملاکهای من برای انتخاب همسرم چی بود؟
1- اخلاقش
2- روحیه مثبتش
3- احترام به پدر مادر
4- تمایل به پیشرفت
5- اعتقاد شدیدش به حلال و حرام
6- دست و دلبازیش و وابستگی کمش به مال و منال
7- راحتیش تو پذیرش اعتقادات دیگران
8- تمایل به پذیرش مسائل جدید
******
و حالا فهمیدم که :
1- اخلاقش : برای اینکه هر کسی رو جذب کنه و به قول معروف برای خودش طرفدار بخره هر کاری میکنه تا بقیه رو راضی نگه داره البته این قضیه شامل کسی که باهاش زندگی میکنه نمیشه چون در آن واحد ممکنه لازم بشه دو اخلاق متفاوت داشته باشه
مثلا برای جذب یه نفر لازم باشه جوک بگه و برای جذب یه نفر دیگه جدی باشه، خب کسی که شوخه از جوکهاش خوشش میاد و کسی که جدیه از جدیتش، ولی منی که تو شرایط یکسان با دو رفتار میبینمش میفهمم این خودش نیست ، اگه به من بگین شوهرمو تعریف کنم، نمیتونم، بلکه نسبت به شرایط و افرادی که هستند میتونم بگم الآن میتونه چه شخصیتی داشته باشه
2- روحیه مثبت :
برای اینکه خودشو تو دل دیگران جا کنه وقتی کسی مشکلی داره هرکاری میکنه، از کمک مالی گرفته تا کمک فکری و پیگیری کارها انجام میده تا طرف رو به چیزی که میخواد نزدیک کنه و تشویق کنه، ولی برای من که زنشم میگه مشکل خودتو برو حلش کن، و تو کمتر مواردی هست که واقعا کمک کنه و این قضیه اولش مثل غریبه ها برام صد در صد بود و الآن مثل یه همخونه به کمترین حدش رسیده
3- احترام به پدر و مادر :
که اینم یه جورایی ظاهر فریبیه، و معلومه از همون دوران عقدم فهمیدم که از من تقلید میکنه ، اینقدر تابلو به پدر مادرش مخصوصا مادرش احترام میزاشت که بنده خدا قیافش علامت سوال میشد ولی من خوشحال بودم که رفتار من و خانوادم و تربیتم باعث شده یکی به مادرش احترام بزاره و برام خوشایند بود
و این قضیه اونقدر تابلو بود که شب مادرزن سلام، خوه باباشم رفتیم و مادر شوهر سلام هم داشتیم که خود مادرش گفت وا مگه مادرشوهر سلام هم هست؟
ههههههههههه
عقده ای گری تا این حد؟
و منه احمق وقتی راجع به پدر مادرش تو دوران آشنایی حرف میزد فکر میکردم از روی احترامی مثل احترامی که من برای خانوادم قائلم داره حرف میزنه
4- تمایل به پیشرفت :
این تقریبا جزو معدود ملاکهایی هست که حد زیادیش واقعیت داشته، منتها پیشرفت در شرایطی که اولا من ازش جلو نزنم و اینکه تو اون کار حتما موفق بشه
باور میکنین حتی سر یه بازی ساده که وقتمونو باهم میگذرونیم اگه ازم ببازه میره تو قیافه؟ و وقتی میبره شروع میکنه به توهینهایی که شاید به نظر بیاد شوخیه ولی وقتی دقت میکنی میبینی واقعا حس برتری بهش دست داده؟
اینم بگم شاید براتون جالب باشه، یه بازی هست که من خیلی دوستش دارم و نیاز به دقت و سرعت و یه ذهن باز داره، نمیشینه سرش و میگه ازش بدش میاد، ولی میدونم نشسته و چون نتونسته رکورد منو بزنه اینطوری میگه
باور میکنین وقتی شبا میشینیم بازی کنیم و همه چی عالیه، سعی میکنم ببازم که نره تو قیافه و شادیمون ادامه پیدا کنه؟ و بعضی اوقات از شدت فشاری که حرفاش بعد از برد بهم وارد میکنه میبرمش و بعدش که میره تو لک، لذتشو میبرم؟
5- اعتقاد شدید به حلال و حرام
اینم جزو همون معدوداتیه که گفتم، مثلا اگه یه صد تومنی به تاکسی بدهکار بشیم و پول خورد نداشته باشیم زمین و زمانو به هم میریزه تا این پولو جور کنه و مدیون نباشیم و این رفتاریه که همیشه ازش تشکر کردم وبهش گفتم خیلی خوشحالم که پول حرام تو زندگیمون نیست و همیشه تحسینش کردم
ولی از اون طرف حق و حقوق منو نمیده، از پولی که باید برای زندگیمون خرج بشه برای کسانی خرج میکنه که متأسفانه من اصلا راضی نیستم و از من دریغ میکنه که اعتقادم اینه که این حروم خوریه ولی شوهرم بهش اعتقاد نداره چون اینطوری نگاه میکنه که پول خودشه و اختیارشو داره و من هیچ حقی ندارم که حالا بخوام راضی باشم یا نه و این پول حلال بشه یا حرام
6- دست و دلبازی و وابستگی کمش به مال و منال:
این یکی از بزرگترین دروغهای همسرم و یکی از بزرگترین اشتباهات منه
تو دوران آشنائیمون وقتی میرفتیم بیرون هرچی میدیدم میگفت میخوای بخری؟ تو دوران عقدمون میگفت اگه میخوای بخر و بعد عروسی بهم گفت متناسب باهات خرج میکنم ، اگه تو مثلا یه هدیه 100 برای من بخری من هم برات 120خرج میکنم که تازه اونم پول گل و شیرینیه که خریدی
و رفتارهای من :
تو دوران آشنائیمون یه تیکه چیزم با پولش نخریدم ، و هر وقت بهم میگفت پول میخوای یا چیزی بخر، میگفتم الان هیچ تعهدی نسبت بهم نداری و من خودم پول دارم ایشالا اگه قسمت شد به موقعش باید برام بخری و منم تعارف نمیکنم
تو دوران عقد همیشه ازش پرسیدم که برای خرجی که الآن دارم چقدر پول داری؟ نکنه چیزی بخوام که از پسش بر نیای؟
و تو زندگی مشترک بعد عروسی همیشه سعی کردم مراعاتشو کنم و همیشه در مضیقه بودم و هستم
7- پذیرش اعتقادات دیگران
در مورد همه همونطور مثل قبل هست ، هر عقیده و اطلاعاتی رو از همه قبول میکنه ولی من هرچی میگم میبره زیر سوال
مثلا یادم نمیره دوماه پیش خونه باباش بودیم ، همینطوری بحث پیش اومد، هر کی اطلاعات جالبی داشت میداد، منم گفتم میدونین تمیزترین پا مال کدوم جانوره؟ هیجکی نمیدونست، گفتم سوسک
برگشته میگه یه چیزی میگی واسه خودتا و من اصلا محلش نزاشتم
بعد همه شروع کردن به تفسیر و حتی مامانش گفت البته پرز زیاد داره، یعنی پاش رو زمین نیست ، اره دیگه خب کمتر کثیف میشه و یه تو دهنی براش بود
هر چی که میگم سریع میگه داری اشتباه میگی، و زیر سوال میبره ولی راجع به یه غریبه حتی اگه مزخرفترین حرف دنیا رو هم بزنه با آرامش گوش میده و حتی بخواد رد کنه با ملایمت اینکارو میکنه که نکنه طرف مقابلش ناراحت بشه و ازش دور بشه ولی زن که قابل این حرفا نیست نهایتش میزاره میره که به جهنم
8- تمایل به پذیرش مسائل جدید
اینم مثل قبلی زیر سواله، راجع به همه صدق میکنه الا من
******
این ملاکهای من بود و تا بعد عقد نمیدونستم میتونه خونه بخره، چون هیچوقت نپرسیده بودم
و حالا
هم از لحاظ مالی هم از بابت ملاکهایی که داشتم و همش از دست رفته ، کاملا نا امید و دلسرد و دلخورم
شمیم جان سلام
می خواستم بگم واقعا ما هر چی به ذهنمون میرسه رو میگیم و مطمئنا هیچ کسی جز خودت اونو نمی شناسه ما کلی می بینیم و کلی میگیم بخاطر همین سعی کن هر فکری به ذهنت می رسه رو عنوان کن و دلیل او تصمیمی که میگیری رو هم بگو چون گاهی اوقات ما از روی تنفر و خستگی لحظه ای اون تصمیم رو میگیریم
سوال داشتم عزیزم
اینکه اوایل ازدواج توجه همسرت به تو تا چه حد بود؟ همینطوری یا بیشتر از نظر کلامی و ... رو میگم
همینطور نوع برخوردش با تو اوایل چطور بوده
خیلی مهمه اینی که می پرسم شاید تا یه حد بتونه کمک کنه
عزيزم قبل از ترك خونه بيا اين چند راهو هم امتحان كنيم.بعد ديگه با خودت
1. امروز يه يادداشت بذار و بنويس برا فلان و فلان چيز اين مقدار پول نياز داري( مبلغ زياد نباشه )
2.اگه داد ذخيره اش ميكني و پس فردا باز هم يه ياداشت.
3. اگه نداد. از پول شارژ برميداري و ياداشت ميذاري كه من اين مبلغو براي فلان امر برداشتم.با احترام.
4. اگر باز هم تكرار شد براش يادداشت بذار كه قانونا و اخلاقا اين مقدار پاي توست و من از پدرم كه نميتونم بگيرم. همسر شما هستم نه ديگران..
5.بعد به راه هاي ديگه فكر ميكنيم.:72:
دوستان از همتون ممنون
صحرا جان خوشحالم که اینجا راحتی و سوال میپرسی
فرانک جان
اوایل آشنائیمون و عقدمون عالی بود، برای همینم پاش وایستادم
ولی بعد عروسی بهش میگفتم قبلا اینطوری بودی و من عاشق این کارات بودم و الآن کمرنگ شده
بهم گفت اون موقع میخواستم به دستت بیارم، حالا که هستی که دیگه نیازی نیست اونکارو کنم، الآن طور دیگه ای بهت ابراز میکنم
و ابرازش شده رنج و عذابم به هر شکلی که میتونه
ملاحت عزیز
نمیخواستم اینجا بگم، چون خجالت میکشیدم
چون حتی پدر مادرم باهام این رفتارو نداشتن
دیشب که رفتم خونه دیدم کابل مودم رو برداشته، یه لحظه ذهنم رفت به پولهای شارژ ولی به خودم گفتم نه اینکارو نکرده، با ناباوری رفتم دیدم پولهای شارژم برداشته
حالم ازش به هم خورد
از دیشب بیشتر تنفرم ازش بخاطر این دوتا کارش بود
اینکه دلم میخواد برم و آتیش گرفتم، بخاطر این دوتا کارش بود
ازش متنفرم ملاحت عزیز
متنفر
ملاحت جان الان براي اينكار خيلي زوده. اگه شميم اينكار را بكنه شوهرش فكر مي كنه لج كرده.نقل قول:
نوشته اصلی توسط ملاحت1
بايد صبر كنه اوضاع آروم بشه بعد با سياست و با پنبه سرش را ببره.
شميم اول بايد اعتماد و دوستي شوهرش را جلب كنه.
شميم جان ناراحت نشو از حرص اش كه نرفتي خونه مامانش اينكار را كرده.
همه مردا وقتي حرص شون در مي ياد و هيچ كاري نمي تونند بكنند اين كار ها را مي كنند.
راستي شميم جان شما تو شركت خصوصي كار مي كني كه اينقدر حقوقت كمه؟
آره عزیزم
شرکتمون خصوصیه
راستش قبل ازدواجمون من تو کار سخت افزار کامپیوتر بودم، یه جورایی همکار شوهرم، یعنی هر دومون فروشگاه کامپیوتر داشتیم، بعد عقد بهم گفت دوست ندارم تو یه محیط باشیم و راضی نیست همکارا تو دوران تأهل هم باهام مراوده داشته باشن و من قبول کردم
همیشه بهم میگفت برای اینکه بیکار نباشی اگه دوست داشتی برو سرکار ،ما که نیاز نداریم به حقوقت و ...
منم گشتم دو قدمی خونمون کار پیدا کردم ، گفتم شاید جای دیگه 100تومن بیشتر بدن ولی اونم میشه کرایه راه و اینکه خستگی راهم رو زندگیم اثر میزاره و اومدم اینجا، صرفا نزدیکیش برام مهم بود
ولی حالا
حقوقمو به رخم میکشه،بهم میگه دارم دروغ میگم و ...
مهشید وقتی میگی با همه اینطوریه و با تو یه طور دیگه پس مطمئن باش خودت داری یه جایی یه اشتباه بزرگ می کنی
وگرنه اونم با تو ازدواج نکرده که تو رو آزار بده و هر روز تو خونش به جای آرامش نا آرومی باشه
مهشید جان یه کم روال رفتارهاتو تغییر بده
راستی روحیه کمال گرایی تو همسر تو خیلی بالاست اون دوست داره همیشه تو دل همه باشه و همه تاییدش کنند و حالا تو که جای خود داری
وقتی می بینه از جانب تو تایید نمی شه و نمی تونه تو دل تو نفوذ کنه راهی جز لجبازی و تلافی کردن به ذهنش نمی رسه
اقلیما این حرفو نزن
به خدا همه جا تائیدش میکنم، جاهایی که بهم توهین میکنه تو جمع یا تنهاییمون دائم دارم تشویق و تمجید میکنم
ولی حس میکنم همین رفتارم باعث شده که احساس خود برتر بینی بهش دست بده
ملاحت عزیزم با این اوضاعی که بینشونه به نظرت همسرش وقتی شمیم اینجوری رفتار کنه فکر نمی کنه داره لجبازی می کنهنقل قول:
نوشته اصلی توسط ملاحت1
ازدواج تون از دوستي بود يا خواستگاري؟
پس چرا با همه اونطوریه و با تو اینطوری؟نقل قول:
نوشته اصلی توسط shamim_bahari2
برای دوستاش و همه دست و دلبازه و برای تو.....
من نمی فهمم دلیلش چیه؟
نمیشه بگی دوستی
تو عالم همکاری به هم نزدیک شدیم بعد از کلی تلاش شوهرم و اصرارش و دعوای با من، من کوتاه اومدم و مامانم در جریان بود چند بار رفتیم بیرون باهم صحبت کردیم بعدشم خواستگاری و ازدواج
اقلیما جان من دلیلشو میدونم
وقتی راجع به یه دوست یه رفتار سرد یا اشتباه داشته باشی، کاتت میکنه، پیش بقیه میشینه تعریف میکنه و همین باعث میشه از چشمها بیفتی
ولی همسرت، اونم احمقی مثل من که هرچیم بشه تو دلم نگه میدارم و حتی به پدر مادرم هیچی نمیگم
نگرانی اینو نداره که پیش کسی خرابت کنه یا کاتت کنه
میمونه تحمل میکنه، پس ارزش سرمایه گذاری نداره
حالا فهمیدی دلیلشو؟
شميم نوشته:
حالا فهميدي دليلشو؟
من نفهميدم چي گفتي شميم:162::(
کجاشو متوجه نشدی لیلا جون؟
اقلیما جان من دلیلشو میدونم
وقتی راجع به یه دوست یه رفتار سرد یا اشتباه داشته باشی، کاتت میکنه، پیش بقیه میشینه تعریف میکنه و همین باعث میشه از چشمها بیفتی
ولی همسرت، اونم احمقی مثل من که هرچیم بشه تو دلم نگه میدارم و حتی به پدر مادرم هیچی نمیگم
نگرانی اینو نداره که پیش کسی خرابت کنه یا کاتت کنه
میمونه تحمل میکنه، پس ارزش سرمایه گذاری نداره