RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
نقاب گرامی توی تاپیک سارا نوشته به نظرم خیلی قشنگ اومد چیزی که تا به حال بهش فکر نکرده بودم
به خاط همین توی تاپیک خودم آوردم تا یادم باشه
تنها کار.........""صبر"" است ولی صبری که بدون هیچ گونه امید و وابستگی باشد....حال می گویید خوب یکی از ویژگی های فرد صبر کننده داشتن "امید" است وگرنه صبر به چه دردی می خورد......اما صبر بدون امید هم وجود دارد و ان هم صبریست همراه با فراموشی....
سخت است....ولی زیبایی عشق...وقتی دوچندان می شود که طعم تلخ جدایی را کشیده باشی..
موفق باشید
باران در تاپیک سارا نوشته اند برای من خالی از دقت نیست
همیشه لطف خدا در بازگشت طرف نیست شاید واقعا اون فرد مناسبی برای ما نباشه( نه این که آدم بدی باشه) پس خدا یه جوره دیگه کمک می کنه ازش باید خواست و تلاش کرد در پایان این مطلب قشنگ از ملا صدرا به تمام دوستانم مخصوصا سارا تقدیم میکنم
مگر از زندگي چه مي خواهيد که در خدايي خدا يافت نميشود؟
Re: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
نقاب گرامی در تاپیک sahar1987 نوشته
بله این رابطه شما طبیعی بوده و هست و همه حق دارند یک رابطه دوستی سالم برقرار سازند اما چرا روان شناسان تاکید دارند بهتر است رابطه ای (دوستی) قبل از ازدواج نداشته باشیم:: چون؟؟
این رابطه ها با دو هدف گوناگون و متضاد شکل می گیرد..یعنی هدف دختر از ایجاد رابطه در نهایت ""ازدواج"" است اما هدف پسر در اولین وهله "رفع نیاز عاطفی و جنسی"" سپس "ازدواج".(انهم در موارد استثنایی ازدواج)
...................................
بنابراین در ابتدا شروع رابطه خطاهای وجود دارد.اما همان گونه که شما فرمودید رابطه شما و m در ابتدا بسیار صمیمی بوده و حتی چندماه اول عقد چیزی برای یکدیگر کم نمی گذاشتید. ولی همان گونه که "موعود" گرامی اشاره کردند همین عامل اولین خطا شما محسوب می شود.. بخصوص برقرار رابطه جنسی در آن حد....
تاکید بر این است که در دوران عقد رابطه جنسی عمیق وجود نداشته باشد.. زیرا در مردان هورمون هایی وجود دارد که بعد از ارضائ جنسی این حالت را به وجود می آورند که فرد تنها وابسته رفع نیاز جنسی می شود....اما در زنان این هورمون برعکس عمل می کند یعنی بعد رابطه زنان از لحاظ عاطفی بیشتر وابسته مرد می شوند نه بعد جنسی.
sahar_1987 گرامی بنابراین اگر رابطه جنسی در دوران عقد عمیق باشد باعث ""دلسرد شدن مرد از زن... بالا رفتن توقعات... آسیب های روانی دیگر "" خواهد شد.
.....................................
توصیه>> این این دوران(عقد) رابطه جنسی را کم ساخته و حداقل امکان ملاقات های خود را با یکدیگر کوتاه سازید....در این صورت همسرتان خود تمایل ایجاد دیدار خواهد کرد و نقطه عطفی است برای بهبود رابطه.
سلام دوستان
تقریبا شش روزی از اون قضیه در گیری گذشته
تا حالا خوب بودم ولی الان زیاد خوب نیستم
نمی دونم آرامش دارم ولی روی قلبم احساس سنگینی می کنم
شاید توی برزخ موندم
البته اگر درست گفته باشم
من می خواهم به آرامش فکر کنم
ته دلم امیدی به اصلاح این رابطه دارم
یعنی صبر همراه با امید
ولی وقتی گذشته را نگاه می کنم و آخرین نقل قول از نقاب رو می خونم به این نتیجه میرسم که شوهرم نه سال به خاطر مهریه با من زندگی می کرده
پس این حس غلط هست
طبق گفته نقاب حالا باید صبر همراه با فراموشی را داشته باشم
ولی همش رفتارهای دوگانه شوهرم در نظرم زنده میشه اینکه مرا دوست داشت
ولی بعد دوباره به یاد کارها و رفتارهایش می افتم
و می گویم نه او مرا نمی خواست
نمی دونم تا کی باید صبر کرد
اونقدر خسته ام
الان احساس می کنم واقعا باید سایه یه مرد روی سر زنو بچه اش باشه
خدایا منو نجات بده
یا یه راهی نشون بده از این برزخم سخت بیام بیرون
الهی العفو اگر کاری کردم
منو ببخش بسه برام هرچقدر می خواهی آزمایشم بکنی
دیگه طاقت ندارم
دلم حمایت می خواد
خسته شدم
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
خیلی سخته مرد داشته باشی ولی سایه اش نباشه بالای سرت
خیلی سخته ندونی برای چی باید صبر و تحمل داشته باشی
خیلی سخته همش به خودت تلقین کنی من مقاومم من می توانم و از پس همه چیز بر میایم
من ارامم
من صبورم
من خوبم
من می تونم
من
من
من
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
سلام
خواهر جان چرا دوباره بهم ریختی عزیزم ؟
جواب سوال هر شخصی مناسبه اون شخصه و شاید با کمی تفاوت مناسب کس دیگه ای هم که مشکل مشابه اون داره باشه ! اما شمال همه نمیشه که. مشکل اون خانم با شما متفاوته اگه از اول اون تاپیک رو بخونی متوجه میشی. چرا اینجوری مشابه سازی میکنی ؟
عزیز من صبر همراه با امید و آرامش رو همه باید داشته باشن نه فقط تو . زندگی بدون امید زندگی نیست .
هر کسی کار خودشو میکنه .
تو فعلا" آروم باش :43:
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
با سلام
اقای مدیر
خیلی سخته توی زندگی مرد داشته باشی ولی سایه اش با لای سرت نباشه
یه خدا سخته
اخه خدایا من به کی بگم
....
خدایا یعنی من اینقدر بد هستم
سلام
شما را درک می کنم.
خیلی تحت فشاری
تجربه واقعا دشواری هست.
اما خودت هم این فشار را با گفتن این کلمات احساسی تشدید می کنی.
باید روی خودت سرمایه گذاری کنی.
توصیه می کنم تمام مقالات و مطالبی که در تالار در مورد کنترل احساس ، هیجان و ... وجود دارد هم مطالعه کن و هم شروع به تمرین کن.
مبنای شما در زندگی متمرکز بر احساس هست.
احساس هم بالا و پایین زیاد داره.
شما باید یاد بگیرید که حرفهای همسر در زمانی که از روی شدت احساس مثبت و منفی می زنه در زندگی مهم نیست. زندگی و عملکرد افراد در بستر زمان ارزش داره.
شما در همین تالار دقت کنید.
اعضایی که روزی به مرز جنون و خودکشی و افسردگی می رسند، فردا شیفته و پرهیجان هستند و در حال رسیدن به اوج هستند.
میانه روی و اعتدال در غم و شادی راهکار برون رفت ما از مصائب و مشکلات هست.
صبور باشید. اما با میانه روی در احساساتتون چه شادی آورها، چه غم آورها
و احساساتتون را کمرنگ و عقب نگه دارید. اما روشن نگهش دارید و دورش نیندازید.
با تشکر
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
سلام بالهای صداقت عزیز.
گاهی ما اعضا که دیگری را راهنمایی می کنیم همواره سعی داریم او را به داشتن ""امید"" ترغیب سازیم....و در این مسیر همدل با مراجع به پیش می رویم.
برای تمام افراد راهنمایی کننده چیزی شیرین تر و مهم تر از این نیست که عضوی متوجه خطاهای فبلی خود شود و با کمال تعادل آنان را بازگو نماید.
خوشبختانه شما از افرادی هستید که همواره ما راهنمایی کننده گان را خوشنود ساخته اید.
کنترل شما بر خویشتن قابل ستایش است...اما معنای این کنترل این نیست که هیچگاه دچار غمگینی...هیجان...شادی..افسردگ ی و........... نشویم.. اتفاقا انسان دارای روحیه متعادل در عرصه زندگی با تمام این مشکلات روبه روست ولی نکته مهم که شما هم باید بدان پایبند باشید این است که در حالتی پایدار تثبیت نشوید.
این طبیعی است که گاهی بنا بر شرایط از تعادل روحی مناسب برخوردار نباشیم...ولی می توان برای به حداقل رساندن این حالات روحی نامطلوب باید ""موقعیت های مطلوب"" ایجاد نماییم.
""روزمره گی"" و یک نواختی یکی از عوامل موثر در بروز حالت های روحی نامساعد است... بالهای صداقت عزیز سعی کنید هر روزتان بهتر از دیروز باشد(تبلیغ نبود ها:D .
بر فرض مثال در کلاس های آشپزی ثبت نام نمایید.... و بدین ترتیب وقت خود را به پخت و آماده کردن غذاهای مختلف صرف کنید.
خلاصه سعی نمایید یک نواختی زندگی شما را فرا نگیرد.
با سپاس
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
نتیجه تست هوش هیجانی من این شد
بهره هوشی احساسی شما بالای حد معمول است، اما هنوز جا برای پیشرفت دارید. شما به احتمال زیاد نسبت به فضای احساسی که افراد دیگر، از جمله دوستان، خانواده و ارباب رجوع ایجاد می کنند حساس هستید و این موضوع باعث می شود گاهی اوقات بیش از اندازه به دیگران توجه کنید، تاحدی که خودتان و نیازهای خودتان را فراموش می کنید. از دیگر نقطه ضعف های شما این است که تا حدی از بیان احساسات و نیازهایتان می ترسید و به ندرت واقعیت آنچه را در درونتان می گذرد ابراز می کنید.
در مقاله نوشته بود کسانی که هوش هیجانی بالا دارند موفق ترند
من الان در چه وضعیتی هستم
الان هوش احساسی من بالاست هوش هیجانی چگونه است؟
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
سلام
ای بابا خواهر عزیز چرا انقد به همه چی حساس شدی و مدام دنبال عیب و ایراد یا تو وجود خودت یا تو زندگیت
می گردی ؟
من از هوش هیجانی چیزی نمیدونم اما میدونم در حال حاضر خودت داری میزان استرس و اضطراب و دلهره و دلشورات از هر چیزی بالاتر میبری !
یه خورده آرومتر حرکت کن عجله تا این حد خوب نیست! .
این جمله آقای مدیر خیلی قشنگ و بجا بود که :
شما باید یاد بگیرید که حرفهای همسر در زمانی که از روی شدت احساس مثبت و منفی می زنه در زندگی مهم نیست. زندگی و عملکرد افراد در بستر زمان ارزش داره.
این طبیعیه که انسان وقتی عصبی و ناراحته صحبتهایی میکنه که مناسب اون حالش باشه و در حالت عادی اینکارو نمیکنه مثلا" وسط هر دعوایی کی به کی میگه دوست دارم و تو عزیز منی ؟ یا اینکه در اوج شادی و نشاط کی به کی میگه ازت بدم میاد و برو دیگه نبینمت ؟
روی این دوتا نباید حساب کرد چون هر دو مورد تحت تاثیر احساسات آنیو اون موقعیت خاص بوده .
گاهی انسان از شدت محبت و علاقه ای که به کسی داره با وجود اینکه خودش هم ناراحته و بهش سخت میگذره اما به خاطر همون محبوبش حاضره دوریش رو تحمل کنه و در واقع دور بودن رو به خاطر با هم بودنشون ترجیح میده !
شما قرار بود صبور باشی و به هردوتون فرصت بدی .
بهت توصیه میکنم حداقل یه مدت کوتاه کمتر به تاپیکهایی که مشکلات اینچنینی دارن سر بزنی مگر تاپیکهایی مشابه اون که آقای مدیر سفارش کردند.چون درگیر شدن با این مسائل به این حجم بیشتر شما رو مضطرب و نگران میکنه.
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
زهرا خانم
من حساس نشدم بلکه دارم از خودم یه انسان جید می سازم تا دیگه چنین تجربه ای را در زندگی لمس نکنم
از این اتفاقی که توی زندگیم افتاد داغون شدم
خوب حالا که فارغ از احساس دارم زندگی قبلی ام رو می بینم
شوهرم مدام دوگانه بود یه موقع دوستم داشت یه موقع نه
ولی الان درک می کنم که اون لحظه ها هم منو دوست نداشته
به خاطر دلایل دیگه ای بوده
دو تا مشکل پسش اومده کابینتیه رو یادت هست؟
دوتا مشکل دیگه که نمیشه گفت ربطی به کابینتیه نداره
نمیشه گفتش
RE: هم اکنون نیازمند یاری شما هستم
عزیزم تغییر کردن در جهت مثبت که خیلی خوبه اما شما الان داری خیلی به خودت فشار میاری و مدام به لحظه های گذشته فکر میکنی و همه رو حتی لحظات شاد زندگیتون رو به دلیل دیگه ای میدونی .
موقعیت حساسی داری و تصمیم گیری دشواره اما تو برای اینکه بتونی کار مفیدی انجام بدی اول باید سالم باشی هم از نظر جسمی و هم از نظر روحی و روانی .د رحالیکه تو چند وقته به قدری به خودت فشار وارد کردی که قلبت هم مشکل پیدا کرده از نظر ورحی هم که می بینیم چی می کشی .
همه چی رو بسپار به خدا و توکلت رو از دست نده گلم .فراموش نکن که تو هر مشکلی هم که داشته باشی باید به فکر دخترت هم باشی اون بچه نمیتونه این همه غم رو تو صورت تو ببینه .اون احتیاج به محبت داره نکنه تو هم میخوای ناخواسته باعث بشی دخترت عذاب بکشه .
مراقب هر دوتون باش عزیزم